ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 13 شهريور 1403
سه شنبه 13 شهريور 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 8 بهمن 1393     |     کد : 84245

ماجرای مناظره امام حسن عسکری(ع) و اسحاق کندی، در مورد قرآن

«ابن شهر اشوب» مى ‏نویسد: «اسحاق کِنْدى» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مى‏ رفت و...

سؤال : ماجرای مناظره امام حسن عسکری(ع) و اسحاق کندی چیست؟
پاسخ : «ابن شهر اشوب» مى ‏نویسد: «اسحاق کِنْدى» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مى‏ رفت و
در عراق اقامت داشت، (1) کتابى تألیف نمود به نام «تناقضهاى قرآن»! او مدتهاى زیادى در منزل نشسته و گوشه نشینى اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود.
روزى یکى از شاگردان او به محضر امام عسکرى(ع) شرفیاب شد.
هنگامى که چشم حضرت به او افتاد، فرمود:
آیا در میان شما مردى رشید وجود ندارد که
گفته‏هاى استادتان «کندى» را پاسخ گوید؟
شاگرد عرض کرد: ما همگى از شاگردان او هستیم و نمى‏ توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم.
امام(ع) فرمود: اگر مطالبى به شما تلقین و تفهیم شود
مى‏توانید آن را براى استاد نقل کنید؟
شاگرد گفت: آرى، امام (ع) فرمود:
از اینجا که برگشتى به حضور استاد برو و با او
به گرمى و محبت رفتار نما و سعى کن با او انس و الفت پیدا کنى.
هنگامى که کاملاً انس و آشنایى به عمل آمد، به او بگو: مسئله‏ اى براى من پیش آمده است که
غیر از شما کسى شایستگى پاسخ آن را ندارد و
آن مسئله این است که: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانى اى غیر از آنچه شما حدس مى‏ زنید اراده
کرده باشد؟
او در پاسخ خواهد گفت: بلى، ممکن است
چنین منظورى داشته باشد.
در این هنگام بگو شما چه مى‏ دانید، شاید
گوینده قرآن معانى دیگرى غیر از آنچه شما حدس
مى‏ زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را
در غیر معناى خود به کار برده ‏اید؟
امام(ع) در اینجا اضافه کرد: او آدم باهوشى است، طرح این نکته کافى است که او را متوجه اشتباه خود کند.
شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنکه زمینه براى طرح مطلب مساعد گردید. سپس سؤال امام را به این نحو مطرح ساخت:
آیا ممکن است گوینده‏اى سخنى بگوید و از آن مطلبى اراده کند که به ذهن خواننده نیاید؟ و
به دیگر سخن: مقصود گوینده چیزى باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب است؟
فیلسوف عراقى با کمال دقت به سؤال شاگرد گوش داد و گفت: سؤال خود را تکرار کن. شاگرد سؤال را تکرار نمود.
استاد تأملى کرد و گفت: آرى، هیچ بعید نیست امکان دارد که چیزى در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده چیزى بفهمد که وى خلاف آن را اراده کرده باشد.
استاد که مى ‏دانست شاگرد او چنین سؤالى را
از پیش خود نمى‏تواند مطرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم که حقیقت را به من بگویى، چنین سؤالى از کجا به فکر تو
خطور کرد؟
شاگرد: چه ایرادى دارد که چنین سؤالى به ذهن خود من آمده باشد؟
استاد: نه، تو هنوز زود است که به چنین مسائلى رسیده باشى، به من بگو این سؤال را از کجا یاد گرفته‏اى؟
شاگرد: حقیقت این است که، «ابو محمد»
(امام حسن عسکرى (ع)) مرا با این سؤال آشنا نمود.
استاد: اکنون واقع امر را گفتى.
سپس افزود: چنین سؤالهایى تنها زیبنده
این خاندان است (آنان هستند که مى‏توانند حقیقت را
آشکار سازند).(2)
آنگاه استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشى روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهاى قرآن» نوشته بود
تماماً سوزاند! (3)، (4)
منبع: سایت آیت ا... العظمی مکارم شیرازی
پی نوشتها
(1). فیلسوفى که چنین کتابى نوشته بوده، پسر اسحاق کندى به نام «یعقوب» بوده است و نه خود اسحاق، و بنا به نوشته «محمد لطفى جمعه»، «اسحاق» حاکم کوفه در زمان سه نفر از خلفاى عباسى یعنى مهدى و هادى و هارون بوده است (تاریخ فلاسفه الاسلام فى المشرق و المغرب، المکتبه العلمیه، ص 1). گویا نام پدر و پسر با هم اشتباه شده و یا در موقع نقل و استنساخ، نام پسر از قلم افتاده است.
(2). الأن جئت بالحق و ما کان لیخرج مثل هذا إِلّا من ذلک البیت.
(3). این قضیه را ابن شهر اشوب در کتاب «مناقب» (ج‏4، ص 424) از کتاب «التبدیل» نوشته ابوالقاسم کوفى نقل کرده است
برخى از دانشمندان معاصر، در صحت این قضیه ابراز تردید نموده و نوشته‏ اند: این قضیه نشان مى‏ دهد که کندى در یک بى ثباتى فکرى به سر مى‏ برده و به اسلام عقیده نداشته است، و این موضوع گرچه امکان‏پذیر است، اما چون تنها در کتاب ابوالقاسم کوفى آن هم به صورت مرسل (بدون سند) آمده و ابن شهر اشوب نیز از او نقل کرده است، نمى‏ توان براى اثبات قضیه تاریخى به آن اکتفا کرد (محمد الصدر، تاریخ الغیبه الصغرى ، ص‏ 196).
اما با توجه به گوشه هایى از تفکر کندى که در کتب مربوط به تاریخ فلاسفه اسلامى آمده، چنین قضیه اى بعید به نظر نمى‏ رسد. چنانکه «حنا الفاخورى » و «خلیل الجر» ضمن تحلیل مبانى فکرى و فلسفى وى نوشته‏ اند: «...اما گاه شود که میان تعلیمات
فلسفه و آیات قرآن تناقضى مشهود شود، و این تناقض است که پاره اى را به مخالفت با فلسفه واداشته است.
کندى حل این مشکل را در تأویل آیات یافته است. او مى‏ گوید: کلمات عربى را یک معنى حقیقى است و یک معنى مجازى، و بدین طریق متفکر مى‏ تواند از منطوق برخى آیات، معانى مجازى آنها را از راه تأویل دریابد...» (تاریخ فلسفه در جهان اسلامى، ترجمه عبد المحمد آیتى، تهران، چاپ دوم، کتاب زمان، 1358 ه . ش، ج‏ 2، ص‏ 380).
(4). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390ه.ش، ص 628.


نوشته شده در   چهارشنبه 8 بهمن 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode