ملکان
یکی از مناطق قدیمی آذربایجان شرقی است و آثار به دست آمده از بقایای شهر تاریخی سبلان و منطقه ملک کندی(ملکان) نشان می دهد که این منطقه روزگاری دارای تمدنی باشکوه بوده است و آثار به دست آمده از آن به روزگار ساسانی باز می گردد. دریاچه ملکان و پل دختران از جاذبه های طبیعی و تاریخی شهرستان ملکان به شمار می آیند
مکان های دیدنی و تاریخی
دریاچه ملکان و پل دختران از جاذبه های طبیعی و تاریخی شهرستان ملکان به شمار می آیند.
وجه تسمیه و پیشینه تاریخی
ملکان در گذشته ملک کندی نام داشته که به زبان محلی به معنای روستای شاه است. شهرستان ملکان از شهرهای قدیمی آذربایجان شرقی است و آثار به دست آمده از بقایای شهر تاریخی سبلان و منطقه ملک کندی(ملکان) نشان می دهد که این منطقه روزگاری دارای تمدنی باشکوه بوده است و آثار به دست آمده از آن به روزگار ساسانی باز می گردد.
قيزلار كؤرپوسي qizlarkorpusi
صفويان در تاريخ ممالك محروسه ي ايران منشأ خدمات بسياري شده اند موسس اين سلسله شاه اسماعيل صفوي است . كه علاوه بر اينكه رهبر سياسي طريقت صفويه بود بلكه خود شاعري توانا و صاحب ديوان شعري به زبان تركي آذر بايجاني و اشعاري در قالب مثنوي وغـــزل مي باشد او كه در اشعارش « ختائي» تخلص مي كرد هم در اوزان عربي و هم در اوزان هجائي كه بيشتر با زبان تركي تناسب دارد طبع آزمايي نموده است. اينك براي آشنايي ابياتي از شاه اسماعيل ختايي مي آوريم: نامـــرد باغچاسيندا غنچه گؤل اولماز كاميل ايله يولداش اولان يورولماز ايكي مخلوق واردير حاققا قول اولماز مغرور لوق ، كيبريليك ائتمه ليدئگيل مغــــــــرورلار اورادا اولورلار يالان كيبر ايمش يورولـــــوب يوللاردا قالا اگر يولچـــو ايسن ، كــؤرپونو دولان گؤز گؤره چامـــــــورا باتمالي دئگيل جانشينان ختائي از جمله شاه عباس اول كبير ( 996- 1038 ه . ق ) و سايرين علاقه ي فراواني به عمران و آباداني ممالك پادشاهي خود داشتند و با ساختن بنا هاي بي شمار در گوشه و كنار كشور، اين امر را ثابت كردند از جمله بناهايي كه توسط ايشان ساخته شده اند ميدان نقش جهان ، پل هاي الهوردي خان (سي وسه پل ) و خواجو در اصفهان ، مقبره ي شيخ صفي الدين در اردبيل ، و ساير آثار در قزوين و مناطق مختلف از جمله آذربايجان را مي توان نام برد. خوشبختانه از آن ايام و دوره ي پادشاهي صفويان منطقه ي زيبايمان بي بهره نمانده است و اثري ارزشمند با نام قيزلار كؤرپوسي يا قيز كؤرپوسي بر روي رودخانه ي موردؤ چايي باقي مانده است آنچه نگارنده را به نگارش اين سطور وا داشت پاسخ به اين پرسش است كه چرا نام پل مذكور و بسياري از پلها و قلعه هاي ديگر تاريخي در آذربايجان با نام قيزكؤرپوسي يا قيز قالاسي خوانده شده اند ؟ براي پاسخ بايد به معناي لغوي مخصوصا جزء اول تر كيب ، يعني «قيز» بپردازيم .واژه ي «قيز » امروزه به معناي دختر يا دوشيزه بكار مي رود و در ميان مردم آذربايجان و ساير تركان ساكن ايران با همين معنا متداول است آنچه مدّ نظردر اين مقال است معناي دوم آن مي باشد. در تركي قديم از جمله در كتاب بي نظير ديوان لغات الترك محمود كاشغري تاليف 451 ه – ق كه براي آموزش زبان تركي به عربان نگارش يافته است «قيز» به معناي گرانبها ، ارجدار و كمياب آمده است چنانكه جرارد كلاوزن در اثر پر ارج خود يعني « فرهنگ ائتيمولوژيك» تركي تا قبل قرن سيزدهم ميلادي مي گويد كه در اصل معناي واژه ي فوق دوشيزه گي و با كرگي زن مدّ نظر بوده است و چون اين ويژگي در زنان خيلي ارجدار است لذا معناي مجازي كلمه مفهوم گراني و ارجمندي يافته و از آنجا كه طلا معيار گراني بوده و رنگ سرخ از مشخصه هاي طلا مي باشد بنابراين در مشتقات بعدي مفهوم گراني كميابي سرخي گرمي و آتش بر جاي مانده است گفتني است كه واژه ي قيزل به معني طلا در اصل قيزيل آلتون ( طلاي سرخ ) بوده است كه بعد ها صفت جانشين اسم شده است و به معني صرفاً طلا به كار مي رود اين موارد در اكثر زبانها وجود دارد و ساخت واژه ي قيزيل قيز + پسوند يل پس معناي قيز كؤرپوسي را مي توان دو گونه معني كرد الف – يكي به دليل ساخته شدن آن با آجرهاي سرخ رنگ پل سرخ ناميده شده است ما به اسامي مختلف در آذربايجان بر مي خوريم كه با اين مفهوم به كار مي روند مثال قيزيل اوزن نام رودخانه به واسطه ي سرخي رنگ آن در بهار – قيزيل آي يعني هلال و ... ب – يعني ارجدار و گرانبها و اين نامگذاري بدين دليل كه در عبور دادن انسانها به آن سوي رودخانه ي موردؤ كه در بسياري از فصول سال غير قابل عبور بوده نقش به سزائي داشته است و اين امر پل را شايسته ي چنين نامي كرده است در قلعه ها معناي سومي مي توان براي آن قائل شد با توجه به اينكه حفظ ناموس و دختران و زنان از تعرض دشمن مهم است حفظ قلعه از دشمن نيز تا آنجا ارزشمند بوده است كه تسلط به قلعه چون هتك حرمت به نواميس صاحبان قلعه قلمداد مي شده است در پايان لازم مي دانيم كه از دست اندر كاران امر ميراث فرهنگي بخواهيم نسبت به مرمّت و باز سازي و حفظ اين اثر تاريخي گرانبها همّت گمارند وباساخت پل جديد وممانعت از مرور از روي اين پل از تخريب آن جلو گيري شود.
مهرعلي عليپور – فوق ليسانس تاريخ و دبير ادبيات دبيرستانهاي منطقه
گلگل ليلان
يكي از جاذبههاي زيارتي، تفريحي و تاريخي شهر ليلان و روستاهاي اطراف آن كوه «بابا گَلگَل» است. بابا گل گل در ضلع شرقي ليلان و در كنار رودخانه ليلان چاي واقع شده و از موقعيت منحصر بفردي برخوردار بوده و اين كوه نسبت به ساير كوههاي اطراف نيز ارتفاع بلندتري دارد و حدود 1450 متر از سطح دريا ارتفاع دارد. قله بابا گل گل كه بنام «بابا گرگر» نيز معروف است هر ساله دلهاي بيپيرايه عدهي كثيري از جماعات را در كنار مزارش ميهمان كرده و از عاشقان سالار شهيدان پذيرايي ميكند. در ايام ماه محرم بخصوص در روزهاي تاسوعا و عاشورا و اربعين حسيني، قله و دامنهي آن مملو از افرادي است كه با انواع وسيلههاي خود، يا با پاي پياده به همراه دستههاي سينهزني گرد هم ميآيند تا براي ايجاد يك فضاي معنوي با دلهاي بيقرار در قله آن به زيارت قبور بيآلايشي بپردازند كه آنجا را كانون تجمع هر قشري از افراد كردهاند. پير و جوان، مرد و زن، بزرگ و كوچك، همه داراي دلهايي آكنده از آرزوهاي خير و اعتقادي قوي نسبت به هر كه در آنجا دفن شده ميباشند (كه البته معتقدند از اولياء الهي است) و هر كسي از ظن خود يارش شده است. وقتي زائري به آنجا ميرسد در گوشهاي مشغول به كاري ميشود يكي شمعي را روشن ميكند ديگري پرچمي را در بالاي قبرها نصب ميكند و آن يكي پارچهاي را با نيتي به چوب ميبندند. و دختري سنگهاي كوچك را با نيتي به سنگهاي بزرگي تكيه مي دهد، كه ماندنش بر سنگ نشان از برآورده شدن نيت و آرزوهايش است يا خانمي را ميبينيد كه تاب كوچك و سادهاي را به نيت بچهدار شدن فرد منظور نظرش، در گوشهاي درست ميكند. و ديگري سكهاي را بعنوان هديه در لابلاي سنگها مياندازد به اميد اينكه مقبول افتد. البته همه اين صحنهها خيلي معنوي، خالصانه در محيطي پر از آرامش و صفا و در يك فضاي روحاني و محفلي دوستانه صورت ميگيرد. كه نگارنده ناتوان از بيان همهي آنهاست.بهر حال بابا گل گل مجموعهاي از اعتقادات و باورهاي بومي را پيرامون خود به يادگار دارد. و زيارتگاهي است براي اهل دل كه در طول ساليان دراز مركزي براي آرامش دلهاي نياكان ما گشته و هنوز هم فرزندان آنها با توسل به نيروي معنوي اين زيارتگاه در زندگي مادي و معنوي خود به آن توسل كرده و از آن ياري ميجويند. در آخر هر كسي با دلي سرشار از نشاط و شادي و مهر و محبت به اولياي الهي با قلبي اميدوار، به خانه و كاشانه خود برميگردد.
موقعيت كوه بابا گرگر
رودخانه ليلان چاي در ابتداي ورود به جلگه ليلان(2) آخرين كوه و ارتفاعاتي كه رد ميكند همان «بابا گرگر» است. يعني رودخانه از كنار آن عبور كرده و وارد جلگه ليلان مي شود و در انتها به رودخانه جغاتو (زرينهرود مياندوآب) ريخته و از آنجا وارد درياچه مقدس چيچست (درياچه اروميه) ميشود. اين جلگه وسيع و حاصلخيز از بالاي كوه باباگرگر كاملاً زيرنظر و كنترل گرفته مي شود. بطوريكه در هواي صاف و بدون گرد و غبار مي توان با چشم غير مسلح قسمتهاي از شهرستان ملكان، مياندوآب، قرهورن و يا رفت و آمد ماشينآلات جاده ترانزيتي و روستاي شيرينكند و نصيركند را مشاهده كرد. همچنين از آنجا ميتوان كاملاً شهر ليلان و روستاهاي فتحاللهكندي، حسنآباد ليلان، لطفآباد، قرهگل، روستاي بازارگلي، باروق، محسنآباد، شريفلو، تورچي، ملاشهابالدين، گدكلو، ممدل، قرهخضرقندهار، آغكندقرهخضر و مهماندار را مشاهده نمود. گذشته از اينها كوه باباگلگل، به لحاظ ديد مناسب و ارتفاع بلندتري كه نسبت به ساير كوههاي اطراف دارد از بالاي آن علاوه بر شهرها و روستاهاي اطراف، از سمت شمال قلهي سهند، قله ليليداغي، و كوههاي همجوار قلعهي دختر (ارتفاعات شروانشاهلو) و از سمت مشرق كوههاي آغلاغان (در نزديك روستاي قطار) و قسمتي از كوههاي اُكوزداغي ديده مي شوند كه در كنار هر يك از موارد فوقالذكر و خيلي از محلهاي قابل ديد از اين كوه مكانهاي تاريخي و باستاني باارزشي وجود دارند، كه به خاطر اهميت تاريخي ليلان و ارتباط آن با مكانهاي تاريخي اطراف اين كوه (باباگلگل) ميتوانسته نقش بسزايي از لحاظ برج ديدهباني و علامتدهي داشته باشد. همچنين شايد چيزي كه در گذشتههاي دور از اينجا كنترل ميشده، راه كاروان رو حج بوده است كه از جانب تبريز و مراغه ميآمده و بعد از گذشتن از شهر ليلان از طريق پل از عرض رودخانه عبور و از پائين كوه بطرف مكه و كربلا ميرفته است. هنوز هم در متون تاريخي و هم در بين اذهان عمومي به اين راه در اصطلاح تركي كربلايولي (راه كربلا) ميگويند. در اينباره نيز در جاي خود بحث مفصلي خواهيم داشت.و اما قضاوت در مورد دلانگيز بودن چشمانداز طبيعي و ملاحظه زيبايي طلوع و بخصوص غروب خورشيد از بالاي كوه را به عهده كساني ميگذارم كه طبيعتگر بوده و خود در موقعيت آن قرار گرفته باشند. گذشته از همهي تعريف و توصيفات فوق باباگلگل نه تنها يك كوه تفريحي و زيارتي است بلكه يك كوه تاريخي هم ميباشد كه از اين لحاظ ميتواند براي منطقه ما از نظر نقطهنظرهاي مختلف مفيد و باارزش بوده باشد. نگارنده نيز سعي بر آن دارد تا با بهرهگيري از آنچه كه راجع باباگلگل در اذهان عمومي افراد محلي و بومي بصورت داستان وجود دارد و با استفاده از يافتههاي سطحي و مواد فرهنگي اطراف آن و همچنين با استفاده از متون تاريخي، يك تعريف و توصيف نسبتاً جامع و كاملي در رابطه با اين كوه ارائه داده باشد.
1- بخش ليلان يكي از شهرهاي گمشده تاريخي ايران در آذربايجانشرقي از توابع شهرستان ملكان است كه در حدود 6 كيلومتري سمت شرقي جاده ملكان به مياندوآب واقع شده است.
2- جلگه ليلان از آبرفت رودخانه ليلان چاي تشكيل شده است اين جلگه چنان از موقعيت جغرافيايي و تاريخي مناسبي برخوردار است كه با توج به قراين و شواهد باستانشناسي يكي از محوطههاي مهم پيش از تاريخي بوده كه هم اكنون پنج تپه پيش از تاريخي و تعداد زيادي از تپههاي تاريخي آن قابل شناسايي هستند. گذشته از آن در حال حاضر تعداد زيادي روستا و خود شهر ليلان در اين جلگه آباد و سرسبز و خرم قرار گرفته است. در اين جلگه بدليل حاصلخيزي انواع زيادي از درختان ميوه و گياهان و غيره ... بعمل ميآيد بطوريكه حمدالله مستوفي قزويني (740 هجري قمري) در ص 100 نزههالقلوب آورده است كه : نيلان (ليلان) شهري كوچك است و باغستان فراوان دارد غله و پنبه و انگور و ميوه بسيار آرد ...
انگور و كشمش ليلان هنوز هم در بازارهاي داخلي بخصوص در ملكان و بناب سرسبد انگورهاي ساير روستاها و شهرهاست. همينطور در قديم خربزه ليلان از لحاظ شيريني خيلي معروف و زبانزد خاص و عام بوده است.