ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 7 مرداد 1403
يکشنبه 7 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 11 مهر 1390     |     کد : 26198

همه سعي دشمن منصرف كردن فلسطيني‌ها از مقاومت است

ولي امر‎مسلمين، حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي ديروز در پنجمين اجلاس بين‌المللي حمايت‎ ‎از انتفاضه فلسطين و در جمع سفراء، روساي مجالس کشورهاي مسلمان، فرهيختگان و علماي‎ ‎کشورهاي مختلف جهان و شخصيت‌هاي بر جسته کشورهاي اسلامي، بيانات مهمي در ارتباط با‏‎ ‎اوضاع منطقه، شرايط کشور فلسطين و توطئه‌هاي غرب و صهيونيسم عليه ملت‌هاي منطقه‎ ‎ايراد کردند‎.‎

رهبر معظم انقلاب در كنفرانس بين‌المللي حمايت از انتفاضه فلسطين: هر طرحي براي تقسيم فلسطين مردود است
همه سعي دشمن منصرف كردن فلسطيني‌ها از مقاومت است

ولي امر‎مسلمين، حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي ديروز در پنجمين اجلاس بين‌المللي حمايت‎ ‎از انتفاضه فلسطين و در جمع سفراء، روساي مجالس کشورهاي مسلمان، فرهيختگان و علماي‎ ‎کشورهاي مختلف جهان و شخصيت‌هاي بر جسته کشورهاي اسلامي، بيانات مهمي در ارتباط با‏‎ ‎اوضاع منطقه، شرايط کشور فلسطين و توطئه‌هاي غرب و صهيونيسم عليه ملت‌هاي منطقه‎ ‎ايراد کردند‎.‎

متن بيانات رهبر معظم انقلاب به شرح زير است‎:‎

بسم الله‎ ‎الرحمن‌ الرحيم

السلام عليكم و رحمة‌ الله

الحمدلله رب‌ العالمين و‎ ‎الصلاه و السلام علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و صحبه المنتجبين و علي من تبعهم‎ ‎باحسانٍ الي يوم الدين‎.‎

قال الله الحكيم: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ‎ ‎بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) الَّذِينَ‎ ‎أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ‎ ‎وَلَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ‎ ‎وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فيها اسْمُ اللهِ كَثِيرًا‎ ‎وَلَيَنصُرَنَّ اللهُ مَن يَنصُرُهُ انَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)

به‎ ‎ميهمانان عزيز و همه حضار گرامي خوشامد مي‌گويم. در ميان همه موضوعاتي كه‎ ‎شايسته است نخبگان ديني و سياسي از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند، مسأله‌‎ ‎فلسطين داراي برجستگي ويژه‌‌اي است. فلسطين مسأله اول در ميان همه موضوعات‎ ‎مشترك كشورهاي اسلامي است. مشخصات منحصر به فردي در اين مسأله وجود دارد‎:‎

اوّل‎: اين كه يك كشور مسلمان از ملت آن، غصب و به بيگانگاني كه از كشورهاي گوناگون‎ ‎گردآوري شده و جامعه‌اي جعلي و موزائيكي تشكيل داده‌اند، سپرده شده است‎.

‎دوم‎: آن كه اين حادثه بي‌سابقه در تاريخ، با كشتار و جنايت و ظلم و اهانت مستمر‎ ‎انجام گرفته است‎.

‎سوم: آنكه قبله اوّل مسلمانان و بسياري از مراكز محترم‎ ‎ديني كه در اين كشور قرار دارد، به تخريب و توهين و زوال تهديد شده است‎.‎

چهارم‎: آنكه اين دولت و جامعه جعلي در حساسترين نقطه جهان اسلام،‌ از آغاز تا كنون،‏‎ ‎نقش يك پايگاه نظامي و امنيتي و سياسي را براي دولت‌هاي استكباري بازي كرده و محور‎ ‎غرب استعماري كه به علل گوناگون، دشمن اتحاد و اعتلاء و پيشرفت كشورهاي اسلامي است‎ ‎، از آن همواره چون خنجري در پهلوي امت اسلامي استفاده كرده است‎.

‎پنجم: آن كه‎ ‎صهيونيزم كه خطر اخلاقي و سياسي و اقتصادي بزرگي براي جامعه بشري است، اين جاي‏‎ ‎پا را وسيله‌اي و نقطه اتكايي براي گسترش نفوذ و سلطه خود در جهان قرار داده‎ ‎است‎.

‎نكات ديگري را هم مي‌توان بر اين‌‌ها افزود: هزينه مالي و انساني سنگيني‎ ‎كه كشورهاي اسلامي تاكنون پرداخته‌اند؛ اشتغال ذهني دولت‌‌ها و ملت‌هاي مسلمان؛ رنج‎ ‎ميليون‌‌ها آواره فلسطيني كه بسياري از آنان پس از 6 دهه هنوز در اردوگاه‌ها زندگي‏‎ ‎مي‌كنند؛ انقطاع تاريخ يك كانون مهم تمدني در جهان اسلام و و و‎...‎

امروزه بر‎ ‎اين دلائل، يك نكته كليدي و اساسي ديگر افزوده شده است و آن نهضت بيداري اسلامي‎ ‎است كه سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعيين كننده‌اي در سرگذشت امت‎ ‎اسلامي گشوده است. اين حركت عظيم كه بي‌گمان مي‌تواند به ايجاد يك مجموعه مقتدر و‎ ‎پيشرفته و منسجم اسلامي در اين نقطه حساس جهان منتهي شود و بحول و قوه الهي و‎ ‎با عزم راسخ پيشروان اين نهضت، نقطه پايان بر دوران عقب ماندگي و ضعف و حقارت‎ ‎ملت‌هاي مسلمان بگذارد،‌ بخش مهمي از نيرو و حماسه خود را از قضيه فلسطين گرفته‎ ‎است‎.

‎ظلم و زورگويي روز افزون رژيم صهيونيستي و همراهي برخي حكّام مستبد و‎ ‎فاسد و مزدور آمريكا با آن از يك سو، و سر بر آوردن مقاومت جانانه فلسطيني و‎ ‎لبناني و پيروزي‌هاي معجزه‌آساي جوانان مؤمن در جنگ‌هاي 33 روزه لبنان و 22 روزه‌‎ ‎غزه از سوي ديگر، از جمله عوامل مهمّي بودند كه اقيانوس بظاهر آرام ملت‌هاي مصر و‎ ‎تونس و ليبي و ديگر كشورهاي منطقه را به تلاطم درآوردند‎.‎

اين يك واقعيت است كه‎ ‎رژيم سراپا مسلّح صهيونيست و مدعي شكست ناپذيري، در لبنان در جنگي نابرابر، از‎ ‎مشت گره شده مجاهدان مؤمن و دلاور، شكست سخت و ذلتباري خورد، و پس از آن در‎ ‎برابر مقاومت مظلومانه و پولادين غزه، بار ديگر شمشير كُند خود را آزمود و ناكام‎ ‎ماند‎.

‎اين‌ها بايد در تحليل اوضاع كنوني منطقه مورد ملاحظه جدّي قرار گيرد و‎ ‎درستي هر تصميمي كه گرفته مي‌شود با آن سنجيده شود‎.‎

پس اين، قضاوت دقيقي است كه‎ ‎مسأله فلسطين، امروز اهميت و فوريت مضاعف يافته است و ملت فلسطين حق دارد كه در‎ ‎اوضاع كنوني منطقه، انتظار بيشتري از كشورهاي مسلمان داشته باشد‎.‎

نگاهي به‎ ‎گذشته و حال بيندازيم و براي آينده، نقشه راهي ترسيم كنيم. من رؤس مطالبي را در‎ ‎ميان مي‌گذارم‎.‎

بيش از 6 دهه از فاجعه غصب فلسطين مي‌گذرد. عوامل اصلي اين‎ ‎فاجعه خونين، همه شناخته شده‌اند و دولت استعمارگر انگليس در رأس آن‌ها است كه‏‎ ‎سياست و سلاح و نيروي نظامي و امنيتي و اقتصادي و فرهنگي آن و سپس ديگر دولت‌هاي‎ ‎مستكبر غربي و شرقي در خدمت اين ظلم بزرگ به كار افتاد. ملت بي‌پناه فلسطين در زير‎ ‎چنگال بيرحم اشغالگران، قتل عام و از خانه و كاشانه خود رانده شد. تا امروز‎ ‎هنوز يك صدم فاجعه انساني و مدني‌يي كه به دست مدعيان تمدن و اخلاق، در آن‎ ‎روزگار اتفاق افتاد به تصوير كشيده نشده و بهره‌اي از هنرهاي رسانه‌اي و تصويري‎ ‎نيافته است. اربابان عمده هنرهاي تصويري و سينما و تلويزيون و مافياهاي‎ ‎فيلم‌سازي غربي اين را نخواسته و اجازه آن را نداده‌اند. يك ملت در سكوت، قتل‎ ‎عام و آواره و بي‌خانمان شد‎.

‎مقاومت‌هايي در آغاز كار پديد آمد كه با شدت و‎ ‎قساوت سركوب شد. از بيرون مرزهاي فلسطين و عمدتاً از مصر، مرداني با انگيزه‌‎ ‎اسلامي تلاشهايي كردند كه از حمايت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثيري در صحنه‎ ‎بگذارد‎.

‎پس از آن نوبت به جنگ‌هاي رسمي و كلاسيك ميان چند كشور عرب با ارتش‎ ‎صهيونيست رسيد. مصر و سوريه و اردن نيروهاي نظامي خود را وارد صحنه كردند ولي كمك‎ بي‌دريغ و انبوه و روزافزون نظامي و تداركاتي و مالي از سوي آمريكا و انگليس و‎ ‎فرانسه به رژيم غاصب، ارتش‌هاي عربي را ناكام كرد. آن‌ها نه فقط نتوانستند به ملت‎ ‎فلسطين كمك كنند، كه بخش‌هاي مهمي از سرزمين‌هاي خود را هم در اين جنگ‌ها از دست‎ ‎دادند‎.

‎با آشكار شدن ناتواني دولت‌هاي عرب همسايه با فلسطين، به تدريج هسته‌هاي‎ مقاومت سازمان يافته در غالب گروه‌هاي مسلح فلسطيني شكل گرفت و پس از چندي از گرد‎ ‎آمدن آنها «سازمان آزادي‌بخش فلسطين» تشكيل يافت. اين برق اميدي بود كه خوش‎ ‎درخشيد ولي طولي نكشيد كه خاموش شد. اين ناكامي را مي‌توان به علل متعددي منسوب كرد‎ ‎ولي علت اساسي، دوري آنان از مردم و از عقيده و ايمان اسلامي آنان بود. ايدئولوژي‎ ‎چپ و يا صرفاً احساسات ناسيوناليستي آن چيزي نبود كه مسأله پيچيده و دشوار فلسطين‎ ‎به آن نياز داشت. آنچه مي‌توانست ملتي را به ميدان مقاومت وارد كند و نيرويي شكست‎ناپذير از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها‎ ‎اين را به درستي درك‏‎ ‎نكردند. من در ماه‌هاي اول انقلاب كبير اسلامي كه سران سازمان آزادي بخش روحيه‌ ‎تازه‌اي يافته و به تهران مكرراً آمد و شد مي‌كردند، از يكي از اركان آن سازمان‎ ‎پرسيدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزه به حق خود بلند نمي‌كنيد. پاسخ او اين بود‎ ‎كه در ميان ما بعضي هم مسيحي‌اند. اين شخص بعد‌ها در يك كشور عربي به دست‎ ‎صهيونيست‌ها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهي قرار گرفته باشد ولي اين‎ ‎استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من يك مبارز مسيحي مؤمن در كنار يك جمع‎ ‎مجاهد فداكاري كه خالصانه با ايمان به خدا و قيامت و با اميد به كمك الهي مي‌جنگد و‎ ‎از حمايت مادي و معنوي مردمش برخوردار است، انگيزه بيشتري براي مبارزه مي‌يابد تا‎ ‎در كنار گروه بي‌ايمان و متكي به احساسات نا پايدار و دور از پشتيباني وفادارانه ‎مردمي‎.‎

نبود ايمان راسخ ديني و انقطاع از مردم، به تدريج آنان را خنثي و‎ ‎بي‌تأثير كرد. البته در ميان آنان مردان شريف و پرانگيزه و غيور بودند ولي مجموعه و‎ ‎سازمان به راه ديگري رفت. انحراف آنان به مسأله فلسطين ضربه زد و هنوز هم مي‌زند‎. آن‌ها هم مانند برخي دولت‌هاي خائن عربي به آرمان مقاومت كه تنها راه نجات فلسطين‎ ‎بوده و هست، پشت كردند،‌ و البته نه فقط به فلسطين، كه به خود هم ضربه سختي‎ ‎وارد كردند. بقول شاعر مسيحي عرب‎:

‎لئن اضعتم فلسطيناً فعيشكم

طول‎ ‎الحياة مضاضات و آلامٌ

سي و دو سال از عمر نكبت بدين ترتيب سپري شد.. ولي‎ ‎ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگرداند. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در سال‎ ‎‏1979 (1357‏‎ ‎هجري شمسي) اوضاع اين منطقه را زير و رو كرد و صفحه جديدي را گشود. در‎ ‎ميان تأثيرات شگرف جهانيِ اين انقلاب و ضربه‌هاي شديد و عميقي كه بر سياستهاي‎ ‎استكباري وارد ساخت، از همه سريعتر و آشكارتر، ضربه به دولت صهيونيست بود‎. ‎اظهارات سران آن رژيم در آن روز‌ها خواندني و حاكي از حال و روز سياه و پر اضطراب‎‎آن‌ها است. در اولين هفته‌هاي پيروزي، سفارت دولت جعلي اسرائيل در تهران تعطيل و‎ ‎كاركنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمايندگي سازمان آزادي‌بخش فلسطين داده شد‎ ‎كه تا امروز هم در آنجا مستقرند. امام بزرگوار ما اعلام كردند كه يكي از هدف‌هاي‎ ‎اين انقلاب آزادي سرزمين فلسطين و قطع غده سرطاني اسرائيل است. امواج پرقدرت اين‎ ‎انقلاب كه آن روز همه دنيا را فراگرفت،‌ هر جا رفت با اين پيام رفت كه: فلسطين‎ ‎بايد آزاد شود. گرفتاري‌هاي پياپي و بزرگي كه دشمنان انقلاب بر نظام جمهوري اسلامي‎ ‎ايران تحميل كردند كه يك قلم آن جنگ 8 ساله رژيم صدام حسين به تحريك آمريكا و‏‎ ‎انگليس و پشتيباني رژيم‌هاي مرتجع عرب بود، نيز نتوانست انگيزه دفاع از فلسطين را‎ ‎از جمهوري اسلامي بگيرد‎.

‎بدين گونه خون تازه‌اي در رگ‌هاي فلسطين دميده شد‎. ‎گروه‌هاي مجاهد فلسطيني مسلمان سر برآوردند. مقاومت لبنان جبهه نيرومند و تازه‌اي‎ ‎در برابر دشمن و حاميانش گشود. فلسطين به جاي تكيه به دولت‌هاي عربي و بدون دست‎ ‎دراز كردن به سوي مجامع جهاني از قبيل سازمان ملل ـ كه شريك جرم دولت‌هاي استكباري‏‎ ‎بودند ـ به خود، به جوانان خود، به ايمان عميق اسلامي خود و به مردان و زنان‎ ‎فداكار خود تكيه كرد‎.‎ اين كليد همه فتوحات و موفقيت‌ها است‎.‎

در سه دهه‌ ‎گذشته اين روند روز به روز پيشرفت و افزايش داشته است. شكست ذلت‌بار رژيم صهيونيستي‎ ‎در لبنان در سال 2006 (1385 هجري شمسي)، ناكامي فضاحت‌بار آن ارتش پر مدعا در غزه‎ ‎در سال 2008 (1387 هجري شمسي)، فرار از جنوب لبنان و عقب نشيني از غزه، تشكيل‎ ‎دولت مقاومت در غزه و در يك جمله تبديل ملت فلسطين از مجموعه‌اي از انسان‌هاي‎ ‎درمانده و نا اميد، به ملت اميدوار و مقاوم و داراي اعتماد به نفس، مشخصه‌هاي‏‎ ‎بارز سي سال اخير است‎.‎

اين تصوير كلي و اجمالي آنگاه كامل خواهد شد كه تحّركات‎ ‎سازشكارانه و خيانت‌باري كه هدف از آن، خاموش كردن مقاومت و اعتراف‌گيري از گروه‌هاي‎ ‎فلسطيني و دولت‌هاي عرب به مشروعيت اسرائيل بود، هم به درستي ديده شود‎.

‎اين‎ ‎تحركات كه آغاز آن به دست جانشين خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پيمان ننگين كمپ‎ ‎ديويد اتفاق افتاد، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادين مقاومت ايفاء‎ ‎كند. در قرارداد كمپ ديويد براي نخستين بار يك دولت عرب، رسماً به صهيونيستي بودن‎ ‎سرزمين اسلامي فلسطين اعتراف كرد و پاي نوشته‌اي كه در آن «اسرائيل، خانه ملي‎ ‎يهوديان» شناخته شده است، امضاي خود را گذاشت‎.‎

از آن پس تا قرارداد اسلو در‎ ‎سال 1993 (1372 هجري شمسي) و پس از آن در طرح‌هاي تكميلي كه با ميدان داري آمريكا و‎ ‎همراهي كشورهاي استعمارگر اروپائي، پي در پي بر دوش گروه‌هاي سازشكار و بي‌همتي از‎ ‎فلسطينيان گذاشته شد، همه سعي دشمن بر آن بود كه با وعده‌هاي پوچ و فريب‌آميز،‏‎ ‎ملت و گروه‌هاي فلسطيني را از گزينه مقاومت، منصرف كند و به بازي ناشيانه در‎ ‎ميدان سياست سرگرم سازد. بي‌اعتباري همه اين معاهدات بسيار زود آشكار شد و‎ ‎صهيونيست‌ها و حاميان آنها بار‌ها نشان دادند كه به آنچه نوشته شده است به چشم ورق‎ ‎پاره‌هاي بي‌ارزشي مي‌نگرند. هدف از اين طرحها، پديد آوردن دو دلي در فلسطينيان و‎ ‎به طمع‌ انداختن افراد بي‌ايمان و دنيا طلبِ آنان و زمينگير نمودن حركت مقاومت‎ ‎اسلامي بوده است و بس‎.

‎پادزهر همه اين بازي‌هاي خيانت‌آميز تاكنون، روحيه‌ي‎ ‎مقاومت در گروه‌هاي اسلامي و ملت فلسطين بوده است. آن‌ها به اذن خدا در برابر دشمن‎ ‎ايستادند و همانطور كه خداوند وعده داده است كه: وَلَيَنصُرَنَّ اللهُ مَن‎ ‎يَنصُرُهُ، إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ، از كمك و نصرت الهي برخوردار شدند‎. ‎ايستادگي غزه با وجود محاصره كامل، نصرت الهي بود؛ سقوط رژيم خائن و فاسد حسني‌‏‎ ‎مبارك، نصرت الهي بود؛ پديد آمدن موج پر قدرت بيداري اسلامي در منطقه،‌ نصرت الهي‎ ‎است؛ برافتادن پرده نفاق و تزوير از چهره آمريكا و انگليس و فرانسه و تنفّر‎ ‎روز افزون ملت‌هاي منطقه از آنان، نصرت الهي است؛ گرفتاري‌هاي پي‌درپي و بي‌شمار‎ ‎رژيم صهيونيست، از مشكلات سياسي و اقتصادي و اجتماعي داخلي‌اش گرفته تا انزواي جهاني و انزجار عمومي و حتي دانشگاه‌هاي اروپايي از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهي‎ ‎است‎.


‎امروز رژيم صهيونيستي از هميشه منفورتر و ضعيفتر و منزوي‌تر، و حامي‎ ‎اصلي‌اش آمريكا از هميشه گرفتارتر و سردرگُم‌تر است‎.

‎اكنون صفحه كلّي و‎ ‎اجمالي فلسطين در شصت و چند سال گذشته،‌ پيش روي ما است. آينده را بايد با نگاه‏‎ ‎به آن و درس‌گيري از آن تنظيم كرد‎.‎

دو نكته را پيشاپيش بايد روشن كرد‎:

‎اول‎: اين كه مدّعاي ما آزادي فلسطين است، نه آزادي بخشي از فلسطين. هر طرحي كه بخواهد‎ ‎فلسطين را تقسيم كند، يكسره مردود است. طرح دو دولت كه لباس حق به جانبِ «پذيرش‎ ‎دولت فلسطين به عضويت سازمان ملل» را بر آن پوشانده‌اند، چيزي جز تن دادن به‎ ‎خواسته صهيونيست‌ها يعني «پذيرش دولت صهيونيستي در سرزمين فلسطين» نيست. اين به‎ ‎معني پايمال كردن حق ملت فلسطين، ناديده گرفتن حق تاريخي آوارگان فلسطيني، و حتي‎ ‎تهديد حق فلسطينيان ساكن سرزمينهاي 1948 است. به معناي باقي ماندن غده سرطاني و‎ ‎تهديد دائمي پيكره امت اسلامي، مخصوصاً ملت‌هاي منطقه است. به معناي تكرار‎ ‎رنجهاي ده‌ها ساله و پايمال كردن خون شهدا است‎.

‎هر طرح عملياتي بايد بر مبناي‎ ‎اصل: «همه فلسطين براي همه مردم فلسطين» باشد. فلسطين، فلسطينِ «از نهر‎ ‎تا بحر» است، نه حتي يك وجب كمتر. البته اين نكته نبايد ناديده بماند كه ملت‎ ‎فلسطين همانطور كه در غزه عمل كرده‌اند، هر بخش از خاك فلسطين را كه بتوانند آزاد‎ ‎كنند، به وسيله دولت برگزيده خود، اداره امور آن را برعهده خواهند گرفت ولي‎ ‎هرگز هدف نهايي را از ياد نخواهند برد‎.‎

نكته دوم: آن است كه براي دستيابي به‎ ‎اين هدف والا، كار لازم است نه حرف؛ جدي بودن لازم است نه كارهاي نمايشي؛ صبر و‎ ‎تدبير لازم است نه رفتارهاي بي‌صبرانه و دچار تلوّن. بايد به افقهاي دور نگريست و‎ ‎قدم به قدم با عزم و توكّل و اميد به پيش رفت. دولت‌ها و ملت‌هاي مسلمان، گروه‌هاي‎ ‎مقاومت در فلسطين و لبنان و ديگر كشورها، هر يك مي‌توانند نقش و سهم خود از اين‎ ‎مجاهدتِ همگاني را بشناسند و باذن‌ الله جدول مقاومت را پر كنند‎.

‎طرح جمهوري‎ ‎اسلامي براي حلّ قضيه فلسطين و التيام اين زخم كهنه، طرحي روشن، منطقي و منطبق‎ ‎بر معارف سياسي پذيرفته شده افكار عمومي جهاني است كه قبلاً به تفصيل ارائه شده‎ ‎است. ما نه جنگ كلاسيك ارتش‌هاي كشورهاي اسلامي را پيشنهاد مي‌كنيم، و نه به دريا‎ ‎ريختن يهوديان مهاجر را، و نه البته حكميّت سازمان ملل و ديگر سازمانهاي‎ ‎بين‌‌المللي را. ما همه پرسي از ملت فلسطين را پيشنهاد مي‌كنيم. ملت فلسطين هم‎ ‎مانند هر ملت ديگر حق دارد سرنوشت خود را تعيين كند و نظام حاكم بر كشورش را‎ ‎برگزيند. همه مردم اصلي فلسطين از مسلمان و مسيحي و يهودي ـ نه مهاجران بيگانه ـ‎ ‎در هر جا هستند؛ در داخل فلسطين، در اردوگاه‌ها و در هر نقطه ديگر، در يك همه‎ ‎پرسي عمومي و منضبط، شركت كنند و نظام آينده فلسطين را تعيين كنند. آن نظام و‎ ‎دولت برآمده از آن پس از استقرار، تكليف مهاجران غير فلسطيني را كه در ساليان‎ ‎گذشته به اين كشور كوچ كرده‌اند، معين خواهد كرد. اين يك طرح عادلانه و منطقي است‎ ‎كه افكار عمومي جهاني آن را به درستي درك مي‌كند و مي‌تواند از حمايت ملت‌ها و دولت‌هاي‎ ‎مستقل برخوردار شود. البته انتظار نداريم كه صهيونيست‌هاي غاصب به آساني به آن تن‎ ‎در دهند، و اينجا است كه نقش‎ ‎دولت‌ها و ملت‌ها و سازمان‌هاي مقاومت شكل مي‌گيرد و معني‏‎ ‎مي‌يابد. مهمترين ركن حمايت از ملت فلسطين، قطع پشتيباني از دشمن غاصب است، و‎ ‎اين وظيفه بزرگ دولت‌هاي اسلامي است. اكنون پس از به ميدان آمدن ملت‌ها و شعارهاي‎ ‎قدرتمندانه آنان بر ضد رژيم صهيونيست، دولت‌هاي مسلمان با چه منطقي روابط خود با‎ ‎رژيم غاصب را ادامه مي‌دهند؟ سند صداقت دولت‌هايي مسلمان در جانبداريشان از ملت‎ ‎فلسطين، قطع روابط آشكار و پنهان سياسي و اقتصادي با آن رژيم است. دولت‌هايي كه‎ ‎ميزبان سفارتخانه‌ها يا دفاتر اقتصادي صهيونيستهايند نمي‌توانند مدّعي دفاع از‎ ‎فلسطين باشند و هيچ شعار ضد صهيونيستي از سوي آنان، جدي و واقعي تلقي نخواهد‎ ‎شد‎.

‎سازمان‌هاي مقاومت اسلامي كه بار سنگين جهاد را در سال‌هاي گذشته بر دوش‎ ‎داشته‌اند، امروز نيز با همان تكليف بزرگ روبرويند. مقاومت سازمان يافته آنان،‏‎ ‎بازوي فعالي است كه مي‌تواند ملت فلسطين را به سوي اين هدف نهايي به پيش ببرد. ‎مقاومت شجاعانه از سوي مردمي كه خانه و كشورشان اشغال شده، در همه ميثاق‌هاي‎ ‎بين‌المللي، به رسميت شناخته شده و مورد تحسين و تجليل قرار گرفته است. تهمت‎ ‎تروريزم از سوي شبكه سياسي و رسانه‌اي وابسته به صهيونيزم، سخن پوچ و بي‌ارزشي‎ ‎است. تروريست آشكار، رژيم صهيونيستي و حاميان غربي آنهايند؛ و مقاومت فلسطيني،‏‎ ‎حركتي ضّد تروريست‌هاي جراّر و حركتي انساني و مقدس است‎.‎

در اين ميان، كشورهاي‎ ‎غربي نيز شايسته است صحنه را با نگاهي واقع‌بينانه بنگرند. غرب امروز بر سر دو‎ ‎راهي است. يا بايد دست از زورگويي طولاني مدت خود بردارد و حق ملت فلسطين را‎ ‎بشناسد و بيش از اين از نقشه صهيونيست‌هاي زورگو و ضّد بشر پيروي نكند، و يا در‎ ‎انتظار ضربه‌هاي سخت‌تر در آينده نه چندان دور باشد. اين ضربه‌هاي فلج‌كننده فقط‎ ‎سقوط پي در پي حكومت‌هاي گوش به فرمان آنان در منطقه اسلامي نيست، بلكه آن روزي‎ ‎كه ملت‌هاي اروپا و آمريكا دريابند كه بيشترين گرفتاري‌هاي اقتصادي و اجتماعي و‎ ‎اخلاقي آنان منشأ گرفته از سلطه اختاپوسي صهيونيزم بين‌الملل بر دولت‌هاي آنهاست،‏‎ ‎و دولتمردان آنان به خاطر منافع شخصي و حزبي خود، مطيع و تسليم در برابر‎ ‎زورگوئي‌هاي كمپاني‌داران زالوصفت صهيونيست در آمريكا و اروپايند، آنچنان جهنّمي‎ ‎براي آنان به وجود خواهند آورد كه هيچ راه خلاصي از آن متصور نيست‎.

‎رئيس‌جمهور‎ ‎آمريكا مي‌گويد كه امنيت اسرائيل خط قرمز اوست. اين خط قرمز را چه عاملي ترسيم كرده‎ ‎است؟ منافع ملت آمريكا يا نياز شخص اوباما به پول و پشتيباني كمپاني‌هاي صهيونيستي‎ ‎براي به دست آوردن كرسي دومين دوره رياست جمهوري؟ تا كي شما‌ها خواهيد توانست ملت‎ ‎خود را فريب دهيد؟ آن روزي كه ملت آمريكا به درستي دريابد كه شما‌ها براي چند صباح‎ ‎بيشتر باقي ماندن در قدرت، تن به ذلت و تبعيت و خاكساري در برابر زرسالاران‎ ‎صهيونيست داده‌ايد و مصالح ملت بزرگي را در پاي آنان قربان كرده‌ايد با شما چه‎ ‎خواهد كرد؟

حضار گرامي و برادران و خواهران عزيز بدانيد اين خط قرمز اوباما و‎ ‎امثال او به دست ملت‌هاي بپاخاسته مسلمان شكسته خواهد شد. آن‌چه رژيم صهيونيست‎ ‎را تهديد مي‌كند، موشك‌هاي ايران يا گروه‌هاي مقاومت نيست تا در برابر آن سپر موشكي‎ ‎در اينجا و آنجا به پا كنند؛‌ تهديد حقيقي و بدون علاج، عزم راسخ مردان و زنان و‎ ‎جواناني در كشورهاي اسلامي است كه ديگر نمي‌خواهند آمريكا و اروپا و عوامل دست‎نشانده‌شان بر آنان حكومت و تحكم و آنان را تحقير كنند.

البته آن موشك‌ها هم هرگاه‎ ‎تهديدي از سوي دشمن بروز كند وظيفه خود را انجام خواهند داد‎.‎

فاصبر ان‎ ‎وعد الله حق ولا يستخفنّك الذين لا يوقنون‎.‎

والسلام عليكم و رحمه‌ الله



نوشته شده در   دوشنبه 11 مهر 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode