ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 13 شهريور 1403
سه شنبه 13 شهريور 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 19 مهر 1393     |     کد : 79271

منظور از «ترک شیرازی» و «خال هندو» در سومین غزل دیوان حافظ

به بهانه روز بزرگداشت حافظ قرآن با 14 روایت و قله‌نشین غزل‌سرائی فارسی...



به بهانه روز بزرگداشت حافظ قرآن با 14 روایت و قله‌نشین غزل‌سرائی فارسی
منظور از «ترک شیرازی» و «خال هندو» در سومین غزل دیوان حافظ

رضا صابری خورزوقی:
با این چند سطر، برآنم تا بحول الله و قوته، به بهانه  روز بزرگداشت حافظ قرآن با 14 روایت، یک اشتباه را از ذهن‌ها برطرف کنم. و آن اینکه:  دو اصطلاح «ترک‌شیرازی» و «خال‌هندو» که در  یکی از غرل‌های دیوان حافظ علیه الرحمه آمده است، بسیاری را
به اشتباه انداخته است و تمام آن را جور  دیگری فهمیده‌اند.
حافظ علیه الرحمه در یکی از غزل‌های خود، که سومین غزل در دیوان او است، چنین آغاز سخن کرده است:
اگر آن «ترک شیرازی» به دست آرد دل ما را
به «خال هندو»یش بخشم «سمرقند و بخارا» را
لسان‌الغیب، سه اصطلاح در این بیت آورده است که اولاً خودش می‌داند و خدایش که منظورش چه بوده. درعین حال، با  دیدن اصطلاح
«ترک شیرازی»، «خال هندو» و «سمرقند و بخارا» بزرگ و کوچک به خود اجازه داده‌اند و وارد این وادی شده‌اند و برخی بر او تاخته‌اند و برخی ادعاهای گزاف کرده‌اند و برخی راه شوخی و هزل‌گوئی پیش گرفته‌اند و...
این همه، از آن روست که اولاً، یا نمی‌دانند و یا فراموش کرده‌اند که حافظ در تمام غزلیاتش - با ادبیات خودش - قرآن ترجمه می‌کند. ثانیاً، یا نخواستند و یا خدا توفیق شان نداد که بفهمند منظور حافظ از «ترک شیرازی»،«خال هندو» و «سمرقند و بخارا» چه بوده.
از میان ده‌ها اظهار نظر در مورد این سه اصطلاح، سخن صائب تبریزی و پس از آن مرحوم شهریار، اندکی ارزش شعری دارد و بقیه علاوه‌براینکه ارزش شعری ندارد، یا تکرار حرف این دو شاعر است و یا هزل گوئی و شوخی و ... لذا، ابتدا نظر این دو شاعر را می‌خوانید و سپس نظر نگارنده را در مورد آن خواهید دید و پس از آن - به دلیل محدودیت‌هائی که وجود دارد -  فقط به شرح سه بیت از این غزل بسنده می کنم.
* صائب در جواب حافظ :
جناب صائب تبریزی که گمان کرده است منظور حافظ از «ترک شیرازی» وجودی فراتر از انسان است (مثلاً خدا) لذا، چنین آورده است:
هر آن کس چیز می‌بخشد، ز جان خویش می‌بخشد
نه چون حافظ که می‌بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن «ترک شیرازی» به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
* شهریار در جواب هر دو :
شهریار نیز با همان پندار که منظور از «ترک شیرازی» وجود ماورائی است، چنین سروده است:
هر آن کس چیز می‌بخشد بسان مرد می‌بخشد
نه چون صائب که می‌بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می‌بخشند
نه بر آن «ترک شیرازی» که برده جمله دل ها را
اگر آن «ترک شیرازی» به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
* منظور از «ترک شیرازی»
از نظر نگارنده
به نظر من چنین آمده است که حافظ در این غزل – که اگر بگویم سخنی آسمانی است گزاف نگفته‌ام – از زبان خودش سخن نگفته، بلکه از زبان خدا با انسان، یا «با خودش» حرف می‌زند. و بازهم قرآن ترجمه می‌کند.
بنابراین، منظور از«ترک شیرازی» در مسرع‌اول، «خود حافظ» است.
مخصوصاً که حافظ خودش از ترکان شیراز است.
یا اگر مسئله را عام‌تر در نظر بگیریم، منظور از «ترک شیرازی» «انسان» است و حافظ خودش، - همان «ترک شیرازی» - را به عنوان مصداقی از انسان یاد کرده است، پس در اینجا، عاشق، خدا است و انسان، معشوق حضرت حق است و حافظ حکایت حال می‌کند از اشتیاق خدا به بنده خویش.
بنابراین در مسرع اول، «ترک شیرازی»، یعنی «انسان» –  «بدست آوردن دل»، یعنی «کسب رضای خدا با ترک گناه».
* پس معنای مسرع اول، چنین می‌شود:
ای بنده من، [ای «حافظ» - که از ترکان شیراز هستی، به عنوان نمونه‌ای از بنی آدم - اگر با تَرک گناه، رضای مرا به دست آوری] هرچه بخواهی
به تو می‌دهم.
بنابراین؛ ای خواهر و برادرم، «ترک شیرازی»
من و تو هستیم و آنکه دوست دارد دلش را به دست بیاوریم و وعده‌ها می‌دهد، پروردگار من توست.
* منظور از «به دست آرد دل ما را»
به نظر من، منظور از «به دست آوردن دل»، در این مسرع، «ترک گناه، برای کسب رضای خدا» است.
با مطالعه ادامه مطلب، این مسئله روشن‌تر خواهد شد.
* منظور از «خال هندو»
مسرع دوم، از بیت اول:
به «خال هندویش» بخشم سمرقند و بخارا را
ابتدا به این حدیث  امام باقر(ع) توجه فرمائید؛ آنحضرت فرموده‌اند: بنده‌اى نیست جز آن که در قلبش نقطه‌ى سفید [یا روشنی] است. چون گناه کند؛ در آن نقطه‌ی روشن، نقطه‌اى سیاه پدید آید. چنانچه توبه کند، این نقطه سیاه برود، و چـنـانـچـه در گـنـاهـان پیش رود، سیاهی افزون گردد تا سفیدى را بپوشاند و دیـگـر صـاحـبـش ‍ بـه هـیـچ روى، بـه خـیـر بـاز نـگـردد.... [اصول کافى، ج 3، کتاب الایمان و الکفر، باب الذنوب، حدیث اول]
من می‌گویم: منظور از «خال هندو» در این مسراع، همان «نقطه سفید قلب انسان» است که مولایمان حضرت باقرالعلوم (ع) در حدیث فوق بیان فرموده‌اند:
یعنی اگر انسان «با ترک گناه، برای رضای خدا»، نقطه سفید قلبش را حفظ کرده باشد، دل خدا را به دست آورده است و – خدائی که عاشق انسان است، سمرقند و بخارا که سهل است – هرچه بخواهد به او خواهد بخشید.
از این برتر، در روز قیامت جز سالم نگهداشتن نقطه سفید قلب، چیزی بکار نمی‌آید. که از زبان حضرت ابراهیم در قرآن کریم در آیات 87 تا 89 سوره شعرا، آمده است وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ (*) یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (*) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ. = و در آن روز که مردم برانگیخته می‏شوند، مرا شرمنده و رسوا مکن! (*) در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی‏بخشد، (*) مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!»
آری؛ روز وانفسای بنی‌آدم و روز خاری گنهکاران هیچ چیز برای هیچکس نفعی ندار جز سالم نگهداشتن سفیدی قلب که حافظ آن را «خال هندوی» نامیده است.
از طرفی در دنیا نیز همه عنایتی که خدا به حضرت ابراهیم(ع) کرد و از سوئی سرّ همه سربلندی‌های ابراهیم(ع) در آزمون‌های دهشتناک، جز این نبود که او با قلبی سالم «خال هندو» با خدا مواجه شد و خداوند این حقیقت را در دو آیه 83 و 84 سوره مبارکه الصافات چنین بیان می‌فرماید: وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ (*) إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ = و از پیروان او ابراهیم بود؛ (*) (به خاطر بیاور) هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد
بلی؛ ابراهیم علیه السلام به قدری پاکیزه زیست که وقتى برای اولین‌بار در صورت خود موى سفیدى را - که نشانه پیرى بود - دید، گفت: الحمد لله الذى بلغنى هذا المبلغ ولم اعص الله طرفه عین = سپاس خداوند را که مرا به این سن و سال رساند، در حالى که به اندازه یک چشم به هم زدن گناه نکردم.      [ بحار، ج 12، ص 8]
آری؛ آنچه آتش را برای ابراهیم(ع) گلستان کرد، و او را خلیل الله نمود «خال هندو»ی او بود.
که فرمود: وَاتَّخَذَ الله إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا = و خدا ابراهیم را به دوستی خود، انتخاب کرد [نساء / 125]
«قلب سلیم» دو مرتبه قرآن ذکر شده و هر دو بار در وصف حضرت ابراهیم(ع) است و لذا خدا به پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ * قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین [انعام / 162 و 163]
بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده؛ آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)؛ آیین ابراهیم؛ که از آیینهای خرافی روی برگرداند؛ و از مشرکان نبود.» * بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «من کان للّه کان اللّه له» هر کس که از برای خدا باشد، خداوند برای اوست. [بحار الأنوار، ج ‏۷۹، ص ۱۹۷+ روضة المتقین، ج‏۱۳ ص۱۹۵+ الوافی، فیض کاشانی، ج ‏۸، ص ۷۸۴]
* منظور از «سمرقند و بخارا»
منظور از «سمرقند و بخارا»، منطقه‌ای مشخص از کره زمین نیست. بلکه بعنوان نمادی از آنچه سخت به دست می‌آید ذکر  شده  است.
یعنی خدا آنچه را سخت به دست می‌آید به بندگان مخلصی که نقطه سفید قلبشان را سیاه نکرده‌اند هدیه می‌دهد.
* منظور از «می باقی»
همان «مَا عِنْدَ اللهِ بَاقٍ» است
در بیت دوم می‌فرماید:
بده ساقی «می باقی» که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
منظور از «می باقی»، همان «ترک گناه و انجام خیر برای رضای خدا» (مَا عِنْدَ الله) است که خدای حکیم در قرآن مجید فرمود: مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ، وَمَا عِنْدَ الله بَاقٍ ... آنچه نزد شماست فانی می‏شود؛ امّا آنچه نزد خداست باقی است....[النحل/ 96 ]
* منظور از «می باقی»
همان «مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ» است
در بیت دوم می‌فرماید: 
بده ساقی «می باقی» که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
منظور از «می باقی»، همان «ترک گناه و انجام خیر برای رضای خدا» است که خدای حکیم در قرآن مجید فرمود:
مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ، وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاقٍ ... [سوره : النحل / آیه : 96 ]
آنچه نزد شماست فانی می‏شود؛ امّا آنچه نزد خداست باقی است.... 
در واقع در این بیت، حافظ پاسخ خدا را – به خود، یا به خدا – می‌دهد و می‌گوید: 
«اگر چنین است، [که آنچه نزدمن‌است فانی می‏شود؛ امّا آنچه نزد خداست باقی می‌ماند] پس تا من زنده‌ام توفیق «ترک گناه و اقدام خیری که‌ با نیت لله انجام دهم عطا کن» که بعد از مرگ و در بهشت فرصت انجام خیر وجود ندارد.
آری؛ در جنت نخواهی یافت -- کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
منظور از«جنت» همان «بهشت معود» است و مراد از «آب رکن آباد و گلگشت مصلا» نمادهائی از «همین دنیا» است و حضرت حافظ خواسته است با این ادبیات بگوید:  [ای انسان، در همین دنیا است که می‌توانی نقطه سفید قلبت را حفظ کنی و «برای رضای خدا» کاری انجام بدهی و رضای خدا را به دست آوری و به «مَا عِنْدَ اللهِ بَاقٍ» برسی. پس فرصت را غنیمت بشمار که چنین فرصتی در بهشت حاصل نخواهد شد.] 
آری: الدنیا دار عمل و لا حساب و الآخرة دار حساب و لا عمل
* بیت سوم، هشدار است
بیت سوم، هشداری است برای انسان، که با کلمه «فغان» آغاز کرده
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب 
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
* منظور از 
«لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب»
مراد از «لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب» همه «مظاهر دنیا» و دوست داشتن‌ها و کینه ورزیدن‌ها و ... است که توجه انسان را از خدا به خود منصرف می‌کند و صبر از دل و اخلاص از عمل انسان می‌برد و دل و قلب انسان را مانند کاروان غارت‌زده‌ای از همه «مَا عِنْدَ الله» تهی می‌سازد.
به عبارت دیگر، حافظ در این بیت، با ادبیات خودش – که گاهی آنچه مربوط به دیگران است را از روی کنایه به خودش نسبت می‌دهد و گاهی برعکس –  این آیه را ترجمه کرده است: 
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ؛ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا، وَلَا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ [فاطر / 5] = ای مردم! وعده خداوند حقّ است؛ مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد! 
حافظ می‌خواهد بگوید: «اگر می‌خواهی نقطه سفید قلبت سیاه نشود، مراقب جذبه‌های گوناگون و رنگارنگ دنیای فریبکار باشید.»
* راه «ترک شیرازی شدن» نزد خدا
آری؛ اگر می‌خواهی تو همان ترک شیرازی باشی و خال هندویت در آسمان‌ها جلب نظر نماید کلیدش فقط و فقط 4 چیز است:
1 – اخلاص: (صادق بودن با خود و خدای خود و به دیگری نظر نداشتن)
«انَّ اللهَ لا یَقْبَلُ عَمَلًا فیهِ مِثْقالُ ذَرَّةٍ مِنْ رِئاءٍ» = خداوند عملى را که هم وزن ذره‏اى ریا، درآن باشد، نمى‏پذیرد.
حافظ نیز در بیت بعد می‌گوید:
ز عشق ناتمام ما جمال یار مُستغنی‌است
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را؟
هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ.... فَلَا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى= او نسبت به شما از همه آگاهتر است.... پس خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر می‏شناسد!   [سوره نجم / 32]
2 – عمل و افزایش دانش: (عمل کردن به دانسته‌هایت از فرامین خدا و تلاش مدام برای افزایش دانش‌ات در این زمینه.)
«مَنْ عَمِل بِما عَلِم، عَلَّمَه اللهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ = هر کس به آنچه می‌داند عمل کند خدا آنچه را که نمی‌داند به او می‌آموزد»
3 – شکرگزاری: (شکر گزاری از نعمات الهی به قدر توانت. که حق شکر خدا را هیچکس نتواند.)
4 – توبه و استغفار: (دائم – به خاطر کوتاهی‌هایت در آموختن، عمل کردن، صداقت ورزیدن و شاکر بودن، – درحال عذرخواهی از خدا باشی.)
و خلاصه کلام اینکه: اگر می‌خواهی به بالاترین مقامات راه یابی و خدا درپی رضایت تو برآید، کلیدش این است که در مقابل 4 امر بال از احدی چیزی نخواهی «إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى»[لیل / 20] آنگاه است که خداوند همین انسان را - که راضایت‌ناپذیر است - راضی خواهد کرد که فرمود: «وَلَسَوْفَ یَرْضَى»[لیل / 21]



نوشته شده در   شنبه 19 مهر 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode