ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 12 شهريور 1403
دوشنبه 12 شهريور 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 13 ارديبهشت 1392     |     کد : 53216

جسد حجربن عدي، پس از«1381 سال» سالم از قبر خارج شد

حجر بن عدی، صحابی برجسته امیرالمومنین(ع) و مجاهد في‌سبيل الله، در سال ۵۱ يا 52 يا 53 هجري به همراه تعدادی دیگر از صحابه توسط معاویه بن ابی سفیان به شهادت رسید...


حجر بن عدی، صحابی برجسته امیرالمومنین(ع) و مجاهد في‌سبيل الله، در سال ۵۱ يا 52 يا 53 هجري به همراه تعدادی دیگر از صحابه توسط معاویه بن ابی سفیان به شهادت رسید و اكنون پس از 1381 سال، تروریست‌هاي مزد بگير صهيونيست، در تازه‌ترین اقدام خود، بارگاه او را ويران و قبر وي را نبش کردند و پس از مواجه شدن با بدن سالم وي، براي اينكه جسد سالم مانده او را كسي نبيند، اقدام به ربودن پیکر وی کردند.
پس از اينكه تروريست‌هاي عامل صهيونيست، ضريح اين شيعه‌اي كه در راه محبت حجت خدا (حضرت علي بن بي طالب«ع») به شهادت رسيده است را ويران كردند، به قبر او حمله بردند و با حيرت تمام(پس از 1381 سال) با پيكر سالم مانده اين شهيد والامقام مواجه شدند و براي جلوگيري از اطلاع يافت مردم از كرامات اولياالله، پيكر مطهر او را به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌اند.
علمای مذاهب مختلف روز پنجشنبه اقدام ارتش آزاد سوریه و گروه‌های تروریستی در این کشور در نبش قبر حجر بن عدی را محکوم کردند.
حجر بن عدی در سال ۵۱ به همراه پسرش و تعدادی دیگر از صحابه توسط معاویه بن ابی سفیان به شهادت رسید.
کشته شدن وی توسط معاویه باعث بروز تنش در جامعه مسلمانان در آن زمان شد.
مرقد اين مجاهد كبير در منطقه “عدرا” در نزدیکی دمشق قرار دارد.
بر اساس گزارش‌ها، گروهک‌های تروریستی، ابتدا ضریح حجر بن عدی را تخریب و پس از آن نبش قبر کردند.
یک رسانه لبنانی اعلام کرد: جسد مطهر حجر بن عدی هنوز سالم بوده و تروریست‌ها جسد این شیعه امیرالمؤمنین (ع) را به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌اند. ( برگرفته از «خبرگزاري براثا، عراق»)
* معرفت ، محبت و اطاعت، سه عنصرى كه
حجربن عدي را جاودانه كرد
به همين مناسبت شايسته ديدم خوانندگان جوان و نوجوان اعتدال را به اختصار با اين مجاهد شهيد و شيعه اميرالنؤمنين آشنا كنم.
گردآوري و تنظيم:(صابري خورزوقي)
* چكيده:
ابوعبدالرحمن، حجر، فرزند «عدی» معروف به «حجرالخیر»، از قبیله کنده، از جمله قبایل یمنی بود که به کوفه مهاجرت کرد، عدی پدر او به علت جراحت کمرش كه اثر نیزه‌ای بود که کسی از پشت به او وارد کرده بود، به عدی ادبر معروف شد و مردم گاهی اوقات او را «ابن الادبر» می خواندند.
ابوعبدالرحمن، پسرعمویی همنام خود داشت که در جرگه یاران معاویه بود و شیعیان به خاطر اینکه اشتباهی در اسامی آن‌ها صورت نگیرد،‌ حجر بن عدی را «حجرالخیر» یا «حجرنیک» صدا می‌زدند و پسرعموی او را حجرالشر می‌خواندند.
در « کتاب دانشنامه حضرت علی (ع)» آمده است: او به همراه برادرش «هانی بن عدی» به زیارت حضرت رسول اکرم (ص) نایل گشت، و از سال ۳۵ ه.ق در زمره شیعیان و همراهان حضرت (ع) قرار گرفت.
حجر در نبرد قادسیه حماسه آفرید و سرزمین «مرج عذرا» را فتح نمود.
با آغاز حکومت امیرمؤمنان(ع) در جنگ‌های جمل، صفین، و نهروان همراه امام(ع) جنگید.
او لحظاتی قبل از ترور امام علی(ع) توسط اشعث و ابن ملجم، از توطئه شوم او آگاهی یافت، اما قبل از رسیدن به حضرت(ع) و پیشگیری از این واقعه، تيغ ترور بر فرق مبارك امیرمؤمنان(ع) نشسته بود.
بعد از شهادت امام علی (ع) حجر بر خلاف میل خلیفه و والی کوفه در میان مردم از حضرت (ع) ستایش مي‌نمود.
تا اینکه در سال ۵۰ ه.ق یا ۵۲ یا ۵۳ توسط زیاد بن ابیه به جرم مخالفت بر علیه حکومت دستگیر گشت. زیاد او و ۶ نفر از یارانش را به نزد معاویه فرستاد، معاویه نیز دستور داد، هدبه بن فیاض دستان آن‌ها را بسته و در همان محله «مرج عذرا» که خود حجر فاتح آن بود، گردنش را قطع کنند، پیکر پاک او را در همان سرزمین به خاک سپردند.
او اولین شهید اسلام بود، که با دستان بسته به شهادت رسید.
(تا اينجا برگرفته از «مروج الذهب جلد 2»)
* شهداى افتخار آفرين تاريخ تشيع
حجربن عدى و ياران همراه او، از شهداى افتخار آفرين تاريخ تشيع هستند كه در عصر سوكت و خفقان ، فرياد ظلم ستيزى سر دادند و با طاغوت زمان خويش به مبارزه پرداختند و سرانجام در اين آتش عشق ، پروانه وار سوختند و حيات ابدى يافتند.
حجر و ياران او، براى جوانان فضيلت خواه جامعه ما و همه امت اسلامى در سراسر جهان، سرمشق ايمان ، جهاد، هجرت ، فداكارى، مبارزه با فساد، امر به معروف و نهى از منكر، دفاع از حق و افشاى چهره نفاقند.
باشد كه فروغى از حيات طيبه و روشنى بخش آنان در زندگى‌هاى ما و جوانانمان بتابد و عطر خلوص و معنويت و ايمان را در سراچه دل‌ها بيفشاند.
* حجربن عدى يك آيه كمال و يك سند فضيلت
آنچه او را برجسته تر مى سازد، معرفت او به خدا و رسول و اهل بيت، و محبت او به خاندان رسالت و اطاعت او از پيشوايان حق و اوليا الهى است .
آرى معرفت ، محبت و اطاعت ، سه عنصرى كه با هم ارتباط تنگاتنگ دارند و سرمايه هاى هر انسان براى عمل صالح در بازار هستى و ميدان زندگى اند. بى جهت نيست كه در پى آشنائى با اسوه ها به نام و زندگى نامه اين مرد مى رسيم .
حِجر بن عَدی کندی از افراد سرشناس دوره آغازین شیعه بود. وی در جنگ صفین از سوی علی (امام اول شیعیان) فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی پهلوی چپ لشکر علی را بر عهده داشت. وی هم‌چنین از یاران حسن بن علی، دومین امام شیعیان بود.
* حجر بن عدی تابعی یا صحابه
صحابه کسانی هستند که شخصاً حضرت محمد پیامبر خدا(ص) را دیده‌اند و در زمان حیات او اسلام آورده‌اند. اما تابعی کسی است که اصحاب رسول خدا(ص) را دیده و نه خود ايشان را. بسیاری از علما همچون محمد بن اسماعیل بخاری، ابی حاتم رازی، ابن حبان و ابن سعد و خلیفه بن خیاط و دیگر علما گفته‌اند: حجر بن عدی تابعی بود و از صحابه نیست. آن چیزی هم که مسلم است نقش حجر در زمان خلفای نخسیتن پررنگ و مشخص می‌باشد.
* دیدگاه اهل سنت و اهل شیعه نسبت به حجر بن عدی
اهل سنت او را تابعی مي‌دانند نه از صحابه لذا حرمت صحابيان را براي او قائل نيستند. ولی شیعیان به دلیل همراهی او با علی(ع) و مبارزه با معاویه برای او حرمت بالایی قائل هستند.
* درد دل حجر بن عدی با امام مجتبي بعد از شهادت اميرالمؤمنين علی(ع)
وقتی امام حسن بن علی(ع) با معاویه صلح اجباری کرد حجر بن عدی شدیداً متأر شده بود و به عنوان درد دل به امام مجتبي(ع) گفت: ای کاش ما همه از میان رفته بودیم و چنین روزی را ندیده بودیم که دشمنان دلشاد و کامکار باشند.
امام حسن (ع) در پاسخ او فرمودند: «من خواست اكثريت مردم را در صلح ديدم، دانستم كه از جنگ اكراه دارند، دوست ندارم آنان را به چيزي كه اكراه دارند، مجبور كنم. به منظور حفظ شيعيان خود از كشته شدن، مصالحه كردم، و به نظرم رسيد كه اين جنگ‌ها را براي روزي مناسب واگذارم، زيرا خدا در هر روزي شأني دارد».
* اولين گروه علويان، پس از صلح امام حسن(ع)
حجر و جمعي ديگر، حکومت معاويه را به رسمیت نمی‌شناختند و قدري بيش از ديگران با صراحت مخالفتشان را بيان مي‌كردند. لذا؛ آنها را علویان یا طرفداران علی(ع) نامیدند.
* اكنون وضع عوض شده است!!!!
هنگامي كه زيادبن «عبيد» - كه متأسفانه به خواست معاويه به زيادبن «ابيه» مشهور شده است و تا قبل از صلح امام مجتبي(ع) از شيعيان و ياران نزديك علي(ع) محسوب مي‌شد و بعداز آن با كثيف‌ترين شيوه(1) خود را به معاويه فروخته بود - والي كوفه شد، حجر را فرا خواند و گفت: «مي‌داني كه من تو را مي‌شناسم، من و تو هر دو چنان كه مي‌داني يك عقيده داشتيم، - منظورش پيروي از علي (عليه‌السلام) بود - اكنون وضع عوض شده است، ترا به خدا سوگند مي‌دهم، مبادا كاري كني كه ناچار شوم خون ترا بريزم. زبانت را نگهدار و از خانه‌ات بيرون نيا، همۀ نيازها و خواسته‌هايت را برآورده مي‌كنم. و ... مبادا انديشه‌ات را سست كنند و به كاري وادارند كه باعث خفت و خواريت در نزد من شود.»
حجر گفت: حرفت را فهميدم و به خانه رفت.
در یکی از روزهای جمعه «عمرو بن حريث» جانشين زياد در كوفه، برای مردم خطبه جمعه خواند، گفته می‌شود که او خطبه را طولانی کرد و بر علیه علی بن ابی طالب نیز حرف زد، آنگاه حجر بن عدی بلند شد. و گفت: نماز، نماز. زیاد به خطبه‌اش ادامه داد، و حجر سنگی کوچک به سوی او پرتاب کرد و او را از منبر پايين آورد.
عمرو به زياد نوشت: اگر به كوفه نياز داري شتاب كن.
زياد به سرعت خود را به كوفه رساند و از حجر خواست تا از او عذرخواهي كند.
حجر گفت: من بر بيعت خود با معاويه هستم و آن را نشكسته‌ام.
درعين حال، زياد كه حجر را مي‌شناخت و زنده بودن او را دردسري براي حكومت خود مي‌ديد؛ هفتاد نفر از بزرگان و سران كوفه را فرا خواند و از آنان خواست گواهي خود را عليه حجر و يارانش بنويسند. آن گاه مأموران خود را فرستاد كه او را بياورند. حجر با كساني كه در خانه‌اش بودند با آن مأموران جنگيد ولي افرادي كه با او بودند پراكنده شدند، مأموران او را گرفتند و به نزد زياد بردند.
زیاد به معاویه پیام فرستاد و او را از ماجرا آگاه کرد، آنگاه معاویه فرمان داد که حجر را پیش او بیاورند. زيادبن ابي مأموران خود را فرستاد كه او را بياورند و حجر و يارانش را به نزد معاويه اعزام كرد.
معاويه گفت: آنان را به «مرج عذراء» ببريد و در آنجا بكشيد.
«مرج عذراء» همانجائي است كه در قادسيه با فداكاري‌هاي حجر فتح شده بود و شايد معاويه تعمداً آنجا را براي اعدام حجر انتخاب كرد كه شايد بتواند او را بابت رشادت‌هايش سرزنش كند.
چون بدان جا رسيدند حجر گفت: اين روستا چه نام دارد؟ گفتند: عذراء، گفت: ‌الحمدلله، به خدا من نخستين مسلماني هستم كه سگ‌هاي اين روستا در راه خدا به من پارس كردند، - كنايه از اين كه من فاتح اين شهر هستم - و امروز مرا با غل و زنجير بدين جا آورند.
هر نفر را به يكي از مردم شام دادند كه بكشد. حجر را به شخصي از حِمْيَرْ دادند.
حجر گفت: بگذار دو ركعت نماز بخوانم. به او اجازه داد.
حجر وضو گرفت و دو ركعت نماز گزارد و آن را طولاني كرد.
به او گفتند: از ترس مرگ نمازت را طولاني كردي؟
گفت: «هرگز وضو نگرفته‌ام، مگر اين كه با آن نماز به جاي آورده‌ام، و هرگز نمازي بدين سبكي و شتاب نخوانده‌ام و اگر هم بترسم بعيد نيست، زيرا شمشيري آخته و كفني آماده و گوري كنده شده در برابر خود ديده‌ام.»
* واكنش حضزت سيدالشهدا(ع) به قتل حجربن عدي(ع)
شنیدن این خبر برای امام حسین علیه‌السلام بسیار گران آمد و در نامه‌ای به معاویه، یکی از زشتی‌های رفتار او را کشتن حجر قلمداد کرد
به نقل از : «احمد بن داوود دینوری، ص۲۲۳ـ۲۲۴» + «طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۸» + «محمدبن عمرکشی، اختیار معرفة الرجال، تلخیص محمد بن حسن طوسی‌کشی، ص۹۹»
* تخریب آرامگاه شهيد والامقام در دمشق
در تاریخ دوازده اردیبهشت ۱۳۹۲ در جریان ناآرامی‌های سوریه آرامگاه اين شهيد والامقام در حومه دمشق در منطقه مرج عذرا توسط تروريست‌هاي سلفي، تخریب و قبر او نبش بدن سالمش به محل نامعلومي منتقل گردید.
* پي‌نوشت:
(1) (چون از ياران علي (ع) شناخته مي‌شد و قدري هم عليه معاويه تندروي كرده بود، بعد از صلح امام مجتبي (ع)، - با اينكه همگان پدر او «عبيد» را مي‌شناختند؛ - براي رهائي از غضب معاويه، - با استفاده از زمينه‌هائي كه وجود داشت – خودش چهار شاهد دروغ براي زنازاده بودن خود معرفي كرد و شد برادر معاويه!!! با اين همه؛ اميرالمؤمنين(ع) در زمان حكومت زياد بر فارس از اين توطئه آگاه شده بوند و در نامه 44 نهج البلاغه، كه براي زياد مرقوم فرموده‌اند؛ زنازاده بودن او را رد كرده‌اند.
* متن نامه 44 نهج البلاغه به اين شرح است:
«وَ قَدْ عَرَفْتُ اَنَّ مُعاوِيَةَ كَتَبَ اِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ، وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ.
آگاه شدم كه معاويه براى لغزاندن خردَت و سست كردن عزمت نامه اى برايت فرستاده.
فَاحْذَرْهُ، فَاِنَّما هُوَ الشَّيْطانُ، يَأْتِى الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمينِهِ وَ عَنْ شِمالِهِ، لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ، وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ.
از او حذر كن، كه بى ترديد او شيطان است، كه از مقابل و پشت سرو از راست و چپ به جانب انسان مى آيد، تا بهوقت غفلتش بر او هجوم آرد، و عقل ساده‌اش را بدزدد.
وَ قَدْ كانَ مِنْ اَبى سُفْيانَ فى زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَديثِ النَّفْسِ، وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغاتِ الشَّيْطانِ،
از ابوسفيان* در روزگار عمر بن خطّاب سخنى بدون انديشه از روى
وسوسه نفس، و تحريكى از تحريكات و فسادكاري‌هاى شيطان سر زد،
لايَثْبُتُ بِها نَسَبٌ وَ لايُسْتَحَـقُّ بِهـا اِرْثٌ.
كه نه نسبى به آن ثابت مى شود و نه كسى به آن مستحق ميراث مى‌گردد
* ابوسفيان روزي در مجلس عمر، به عمروعاص گفت: «اين(زياد) محصول زناى من با مادر اوست»


نوشته شده در   جمعه 13 ارديبهشت 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode