هفت نیایش از هفت شهید
میروم تا به کاروان شهدا بپیوندم
اکنون در سعادتگاه عشق و شهادت در حجلهگاه خون، عروس سرخ شهادت را در برمیگیرم و به دنبال خط سرخی که از لابهلای گونیهای سنگرم و اثر بیابانهای تفتیده خوزستان گذشت، میروم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلیگاه حق در حرکت است، بپیوندم.
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، روی خاکریز دراز کشیده و صورتش رو به آسمان بود؛ گاه ستارههای آسمان را میشمرد و گاه نگاهش را راهی همسنگرانش و ستارههای زمینی میدوخت. صدای توپخانه دشمن، روشنی منورهایی که گاه زمین تاریک را روشن میکرد، نالههای شبانه همرزمان در قبرها و زیر نخلها برای رسیدن به وصال، صدای شوخی و خنده مردان آسمانی در سنگرها خلاصه همان شبهاست. برخی از آنها با خدای خود نیایشهایی داشتند که بر قلب کاغذ نگارش کردند و این نگارشها تا ابد بر قلبها حکمرانی میکند. در این گزارش به هفت نیایش از هفت شهید دفاع مقدس که بخشی از آن همه عظمت رزمندگان جبههها بود، آمده است:
* شهید «علیاصغر جلیلیبهابادی» در نیایش خود با پروردگار خود اینگونه نوشته است: خدایا! ای کاش هزاران جان داشتم و به خاطر رضای تو در راه امام خمینی که همان راه اسلام عزیز است میدادم.
* شهید «محمدحسین جعفرینسب اشکذری» اینگونه برای خداوند مینویسید: خدایا! مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده که زیباترین مرگهاست. خدایا! ما را قدردان امام زمان (عج) قرار بده. خدایا! راه ما را راه انبیای گرامت و اولیای خودت خاصه راه حجتبنالحسن المهدی (عج) قرار بده.
* شهید «غلامرضا جعفریان» با محبوبش میگوید: خدایا! به این معصیتکار و خطاکار و به این خاکنشین رو سیاه فرجی کن و رحمی نما تا بتواند در راهت قدم بردارد و نیتش فقط برای رضای تو باشد. خدایا! میدانی که تا زنده بودم با تو بودم ولی خدا از تو میخواهم در شب اول قبر به فریادم برسی. انشاءالله
* شهید «داود توکلیبنیزی» در لحظات تقرب به معبودش مینویسد: اکنون در سعادتگاه عشق و شهادت در حجلهگاه خون، عروس سرخ شهادت را در بر میگیرم و به دنبال خط سرخی که از لابلای گونیهای سنگرم و اثر بیابانهای تفتیده خوزستان گذشت میروم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلی گاه حق در حرکت است، بپیوندم.
* شهید «محمدجواد تفکریبافقی» این گونه با مولا و اربابش صحبت میکند: خدایا! اگر گناهی کردهام از روی نادانی و جهل بوده است. مرا ببخش و به من یاری ده تا غیر از راه تو الله و معبودی نداشته باشم. پروردگارا! قلبم همواره به یاد مستضعفین میتپد؛ همه آنها را از خزانه کرمت بینیاز کن. خدایا! از تو میخواهم همان گونه که تاکنون یاری دادهای و من کمکهای تو را حتی به چشم خود دیدهام، هیچگاه مرا به خودم وانگذاری و همیشه مرا یاری بدهی.
* شهید «علی پرنیان» در محضر معبودش اقرار میکند: خدایا! تو شاهد باش که من در این راه آگاهانه قدم برداشتم و خوب میدانستم که به کجا میروم و به کجا خواهم رسید. خدایا! تو را شاهد میگیرم که من هدفم، یادم، راهم تو بود و آرزویم دیدن مهدی عزیز و شهادت در راه تو.
* شهید «حسین تریاکگیر» با معبودش اینگونه سخن میگوید: بار خدایا! تو را شکر میکنم که چنین توفیقی نصیب این بنده عاصی خود کردی. خدایا! به درگاه تو طلب استغفار میکنم.