ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 12 شهريور 1403
دوشنبه 12 شهريور 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 11 دي 1395     |     کد : 109829

نگاهی به پیام امام خمینی(ره) به گورباچف؛ واکنش‌ها و تحلیل‌ها

به بهانه بیست و هشتمین سالگرد پیام پیامبرگونه امام خمینی(ره) به گورباچف...

به بهانه بیست و هشتمین سالگرد پیام پیامبرگونه امام خمینی(ره) به گورباچف
نگاهی به پیام امام خمینی(ره) به گورباچف؛ واکنش‌ها و تحلیل‌ها
قسمت اول:
امام خمینی(ره) در تاریخ یازدهم دی ماه سال 67 پیامی با مضامینی الهی و به شکلی سنتی همانند پیام رهبران آسمانی خطاب به گورباچف صادر کردند. و در تاریخ سیزدهم دی ماه، آیت الله جوادی آملی، مرضیه حدیده چی دباغ و محمدجواد لاریجانی این پیام را به دست رهبر اتحادیه جماهیر شوروی رساندند.در این جلسه، پیام به زبان روسی ترجمه و در اختیار او قرار گرفت اما وی ابعاد معنوی پیام را که مد نظر امام بود به خوبی درک نکرد و پس از هشت هفته پاسخ رسمی خود را به وسیله وزیر خارجه خود، ادوارد شوارد نادزه خدمت امام تقدیم کرد.
گورباچف در این پاسخ، اهمیت و ارج فراوانی برای نامه امام قائل شده بود و از آنجائی که درک درستی از پیام نکرده بود سعی در تشریح اقدامات خود برای ترویج آزادی‌های سیاسی در شوروی کرده بود و نیز به توجیه دستاوردهای اقتصادی کمونیسم پرداخته بود.
مقاله زیر که به قلم  «دکتر جهانگیر کرمی؛ دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران، عضو شورای علمی ایراس و مدیر گروه مطالعات روسیه در دانشگاه تهران» نگاشته شده و پایگاه خبری تحلیلی «جماران» منتشر کرده، سعی در بررسی ابعاد این پیام کرده است.

*   مقدمه
روابط ایران و شوروی در سال‌های پس از انقلاب اسلامی به خاطر تجاوز ارتش سرخ به افغانستان، جنگ تحمیلی عراق بر ایران و حمایت شوروی از عراق و برخورد ایران با احزاب چپ و بویژه حزب توده تیره بود. در سال 1358 بر اساس خاطرات ولادیمیر کوزیچکین مأمور کا. گ. ب در ایران، سفیر شوروی در سه مرحله با امام خمینی(ره) دیدار کرد تا به زعم خویش امام را دلگرم به حمایت کشورش کرده و با سخنان خود بر رویکرد سیاست داخلی و خارجی ایران تأثیر بگذارد، اما امام با بی اعتنایی او را به وزارت خارجه حواله داد. تنها ده سال بعد در  سال 1367 اما این بار امام بود که با نامه‌ای به رئیس جمهور اتحاد شوروی او را خطاب قرار داد تا بر نگرش کلان او در نگاه به جهان و انسان اثر بگذارد. امام خمینی(ره) در نامه اش به میخائیل گورباچف، آخرین رئیس جمهوری اتحاد جماهیر شوروی، از فروپاشی مکتب کمونیسم سخن گفت و او را به تدبر در پیام اسلام دعوت کرد. سه سال پس از این نامه شوروی فروپاشید. اساساً این سنت ابلاغ پیام که سبکی کاملاً سنتی و دینی دارد در دین اسلام امری مسبوق به سابقه است و بسط این تجربه سنتی در دوران معاصر و برای اثرگذاری بر یکی از مقاطع حساس تاریخ بشری و تحول سیستمی بین المللی در دوره ای که بعدها با عناوینی چون پایان تاریخ یا آغاز درگیری‌های تمدنی و فرهنگی نام می گیرد موضوع قابل بحثی است.
 در این نوشته کوشش شده تا ماهیت و بسترهای اصلی صدور نامه امام به گورباچف و واکنش‌ها به آن، مورد بحث قرار گیرد. از این نگاه، نامه حضرت امام خمینی(ره) یک دعوت به شکل سنتی و با زبان و منطق دینی و فلسفی است و این موضوع سه دهه بعد به شکل دیگری با نامه آیت‌الله خامنه‌ای به جوانان اروپا اما به شکل یک متن برای روشنگری و با زبان اقناعی بیان شده است. هدف نگارنده در این نوشته بیشتر آن است که با مروری بر محتوای این نامه، واکنش‌های مختلف به آن در داخل شوروی و سپس روسیه و نیز تفاسیر مربوط به آن در داخل و خارج، متنی توصیفی و تحلیلی را در اختیار خوانندگان قرار دهد تا واقعیت امر را در حد درک و دریافت خود معرفی کند. نگارنده برای این منظور کوشید تا تحلیل‌ها و داده‌هائی را در مورد این موضوع از طریق شماری از دانشگاهیان روسیه که در آن زمان از موضوع اطلاعاتی داشته اند، گردآوری کند. اما بیشتر آنها بر این نکته تأکید داشتند که به خاطر فضای رسانه ای آن زمان امکان طرح و بحث جدی و فراگیر در مورد آن پیام وجود نداشته و از این رو تا سالهای بعد که شوروی فروپاشید و رایزنی فرهنگی ایران اقدام به انتشار متن نامه کرد کمتر مورد توجه محافل دانشگاهی قرار گرفت.


-قسمت اول-
 یک: نگاهی به محتوای پیام
در نخستین روز سال 1989
(11 دی 1367) نامه تاریخی امام خمینی(ره) خطاب به میخائیل گورباچف، آخرین  رئیس جمهور شوروی درباره نابودی کمونیسم و ضرورت پرهیز از اتکای به غرب منتشر شد. امام خمینی(ره) در نامه خود از صدای شکسته شدن استخوان‌های مارکسیسم سخن به میان آورد و وی را از روی آوردن به غرب برای حل مشکلات اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی برحذر داشت. امام نوشته‌اند: «از آنجا که پس از روى کار آمدن شما چنین احساس مى‏‌شود که جنابعالى در تحلیل حوادث سیاسى جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروى، در دور جدیدى از بازنگرى و تحول و برخورد قرار گرفته‏ اید، و جسارت و گستاخى شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلى حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتى را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشى براى حل معضلات حزبى و در کنار آن حل پاره ‏اى از مشکلات مردمتان باشد، ولى به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبى که سالیان سال فرزندان انقلابى جهان را در حصارهاى آهنین زندانى نموده بود قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر مى ‏کنید، اولین مسئله ‏اى که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدائى» و «دین‏زدائى» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروى وارد کرده است، تجدید نظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعى با قضایاى جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه‏‌هاى ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیاى غرب رخ بنماید، ولى حقیقت جاى دیگرى است.
شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره ‏هاى کور اقتصادى سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه دارى غرب حل کنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکرده‌‏اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش‌هاى اقتصادى و اجتماعى به بن بست رسیده است، دنیاى غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.» (صحیفه امام؛ ج 21، ص 220-221)
در ادامه مرقوم داشته اند: «جناب آقاى گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید.
مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است.جناب آقاى گورباچف، براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‏‌هاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست؛ چرا که مکتبى است مادى، و با مادیت نمى‏توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسى‏ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است، به در آورد.» (همان جا).
از نگاه امام «امروز دیگر چیزى به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولى از شما جداً مى‌‏خواهم که در شکستن دیوارهاى خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعى این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه‌‏هاى پوسیده هفتاد سال کژى جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدائید. امروز دیگر دولت‌هاى همسو با شما که دلشان براى‏ وطن و مردمشان مى‏تپد هر گز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینى و رو زمینى کشورشان را براى اثبات موفقیت کمونیسم، که صداى شکستن استخوان‌هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.» (همان؛ ص 221-222)
نکته مهم دیگری که امام یادآور شده‌اند آن است که: «وقتى از گلدسته‌هاى مساجد بعضى از جمهوری‌هاى شما پس از هفتاد سال بانگ «اللَّه اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص)به گوش رسید، تمامى طرفداران اسلام ناب محمدى(ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینى مادى و الهى بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان ‏بینى خویش را «حس» دانسته و چیزى را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون مى ‏دانند؛ و هستى را همتاى ماده دانسته و چیزى را که ماده ندارد موجود نمى ‏دانند.
قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه مى‌دانند. در حالى که معیار شناخت در جهان‏ بینى الهى اعم از «حس و عقل» مى ‏باشد، و چیزى که معقول باشد داخل در قلمرو علم مى ‏باشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستى اعم از غیب و شهادت است، و چیزى که ماده ندارد، مى‌‏تواند موجود باشد. و همان طور که موجود مادى به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسى نیز به شناخت عقلى متکى است.
قرآن مجید اساس تفکر مادى را نقد مى‏‌کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست وگرنه دیده مى ‏شد.» (همان؛ ص 222)
در پایان‌نامه حضرت امام یادآور شده‌اند که: «تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد.
جناب آقاى گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما مى ‏خواهم درباره اسلام به صورت جدى تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزش‌هاى والا و جهان شمول اسلام است که مى‌تواند وسیله راحتى و نجات همه ملت‌ها باشد و گره مشکلات اساسى بشریت را باز نماید.
 نگرش جدى به اسلام ممکن است شما را براى همیشه از مسئله افغانستان و مسائلى از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک مى‏‌دانیم. با آزادى نسبى مراسم مذهبى در بعضى از جمهوری‌هاى شوروى، نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمى‌کنید که مذهب مخدر جامعه است.
راستى مذهبى که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبى که طالب اجراى عدالت در جهان و خواهان آزادى انسان از قیود مادى و معنوى است مخدر جامعه است؟ آرى، مذهبى که وسیله شود تا سرمایه ‏هاى مادى و معنوى کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، در اختیار ابرقدرتها و قدرت‌ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولى این دیگر مذهب‏ واقعى نیست؛ بلکه مذهبى است که مردم ما آن را «مذهب آمریکائى» مى ‏نامند.
در خاتمه صریحاً اعلام مى ‏کنم که جمهورى اسلامى ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتى مى‌‏تواند خلأ اعتقادى نظام شما را پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجوارى و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم مى‏شمارد.».(همان؛ ص 225-226)در مجموع می توان مهم‌ترین مفاهیم مطرح شده در این نامه را چهار مفهوم زیر دانست:
الف) به هم خوردن معادلات جهان؛
 ب) ضرورت باور به خدا در شکل دهی به نظام‌های جدید؛
 ج) دعوت به دین اسلام؛
 د) احترام به روابط دو کشور.
اما موضوع محوری در نامه
امام خمینی(ره) همان امر ابلاغ و دعوت است که در ادامه به نحوه انجام آن می پردازیم. منظور امام آن بود که معادلات سیاسی جهان در حال تغییر است و کمونیسم در آینده جایگاهی در این معادلات نخواهد داشت و دولت شوروی نیز باید انتخاب دیگری داشته باشد و در آن انتخاب الزاماً مجبور نیست که ایدئولوژی رقیب را بپذیرد. بلکه با توجه به مشکلات مادی گرائی و دوری از امر الهی در هر دو ایده رقیب (کمونیسم و لیبرالیسم) می‌تواند اسلام را برگزیند. البته در آن شرائط طبعاً امکان چنین انتخابی عملاً وجود نداشت اما منطق امام خمینی(ره) در این موضوع بسیار تکلیف گرایانه بود.
اگر چه عملگرائی در سیره سیاسی امام خمینی(ره)در موضوع‌های مختلف وجود داشته است اما در این رابطه کاملاً بر اساس تکلیف دینی به عنوان یک رهبر مذهبی عمل کرده‌اند.در فراز بعدی مباحث این تکلیف گرائی به روشنی بیان شده است.
 دو. پیام از نگاه ابلاغ کنندگان آن
حضرت آیت‌اللّه جوادی‌آملی اهدای نامه تاریخی امام‌خمینی(ره)به گورباچف را شرح داده‌اند.
 از نگاه ایشان «هیئت اعزامی مصمم بود، ضمن حفظ احترام متقابل و رعایت کمال ادب، که از وظائف بین‌المللی اسلام به شمار می آید و اختصاصی به گروه خاص ندارد، لسان پیام امام (ره) را با زبان تعلیم و ارشاد ادا کند نه با لسان دیپلماسی و هرگز قول فضل الهی را با هزل مجاز در عرف دیپلمات نیالاید و صلابت دعوت به توحید را در پای تعارف رایج سیاست بازان، به دُهن و وَهن ذبح نکند، بلکه به عنوان رسول امین، مضمون پیام والا را با آهنگ تدریس القاء نماید، نه به صورت قرائت الفاظ و گزارش صورت و بدین منظور قبلا از خروج از اقامتگاه، نمازی خوانده شد و از ذات اقدس خداوند با نیاز تقاضا شد.
 با احساس آرامش روح و عدم اعتناء به کاخ کرملین و با ابلاغ پیام در چهره تعلیم و تبیین مضامین بلند آن در کسوت تدریس، سروش‌هاتف غیبی این چنین شنیده شد: «قالَ قَد اُوتیت سؤلَک یا موسی» (طه/36) و هم اکنون با سقوط قدرت‌های سیاسی احزاب کمونیستی در مدت کوتاه و انحلال بسیار از مراکز اقتدار آن صلای سفیران الهی به گوش همگان می‌رسد: « فَاَخَذْناه و جنُوده فَنَبدناهم فی الْیم...» (قصص/40). کیفیت ابلاغ پیام به این سبک بود که تمام کلمات آن همراه با توضیح ضروری برخی از موارد، به خوبی قرائت می شد، سپس مترجمان ویژه کرملین آن را برای جناب گورباچف و دو نفر دیگر که حضور داشتند، ترجمه می کرد و اگر مطلبی برای خود ترجمه کننده قابل درک نبود، سؤال می‌کرد و با تبیین و تفسیر لازم بعد از درک کامل، آن را با ترجمه روسی به رهبر شوروی منتقل می‌کرد، در خلال قرائت پیام و ترجمه آن، که 65 دقیقه طول کشید، نکات مهم پیام را شخص گورباچف یادداشت می‌کرد. از این جهت، بعد از استماع خطوط اصلی پیام، تمام پیش داوری‌ها و پیش فرض‌های رهبران کرملین سراب گونه سر از آب و خواب بر آورد و جواب مناسب با اندام موزون این پیام آسمانی عاجلاً ندادند، بلکه آجلاً هم راجل ماندند.»
(http://www.imam-khomeini.ir17_21562).
در ادامه ایشان نوشته اند: «رهبر شوروی بعد از استماع دقیق و درک منظور امام(ره) با تأنی کامل، که کشف از تدبر در پاسخگوئی می‌کرد، شروع به جواب کرد و مدتی که برای سخنان جناب گورباچف و دریافت پاسخ نهائی از طرف هیأت اعزامی صرف شد، جمعاً در حدود یک ساعت بود. عصاره مطالبی که ایشان گفتند و مترجم صحنه ملاقات آن را به فارسی برگرداند، عبارت از این بود: از فرستادن نامه امام خمینی(ره) تشکر می کنم.
در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد.مضمون آن را به علمای شوروی اعلام می‌داریم. ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم. من قبلاً گفتم با داشتن ایدئولوژی‌های مختلف می توان با حسن همجواری در کنار هم زندگی کرد.
امام خمینی(ره) ما را به دین اسلام دعوت نموده است. آیا ما هم ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنیم؟ (در اینجا لبخند زد و دوباره گفت: این یک شوخی است.) این دعوت یک نحوه دخالت در شؤون کشور دیگر محسوب می شود، زیرا هر کشوری در انتخاب مکتب آزاد و مستقل می باشد.
 هیئت اعزامی از ایران با دریافت این مطالب، بررسی کرد که مهمترین بند جواب همان بند اخیر آن است که نشانه برخورد سیاسی با نامه امام خمینی در آن به چشم می‌خورد، نه برخورد فرهنگی و تعلیمی محض و با پندار سیاسی بودن، داخل در دخالت در کشور اجنبی خواهد بود، که با این ترتیب اصل نامه و فرستادن پیام زیر سؤال می رفت.».
(http://www.imam-khomeini.ir17_21562).
ادامه دارد...


نوشته شده در   شنبه 11 دي 1395  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode