ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 7 دي 1403
جمعه 7 دي 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 23 بهمن 1393     |     کد : 85007

زیرکی خوش اشتها

روزی زیرکی خورجینی بر دوش انداخته بود و می‏رفت که یک‏دفعه حاکم شهر او را دید و گفت حال و روزگارت چطور است؟


 روزی زیرکی خورجینی بر دوش انداخته بود و می‏رفت که یک‏دفعه حاکم شهر او را دید و گفت حال و روزگارت چطور است؟

زیرک جواب داد: چه کار کنم؟ روزگار است دیگر.

حاکم گفت: ای مرد دوست دارم به تو کمک کنم بگو ببینم کیسه‏ای پول می‏خواهی یا الاغ یا گوسفند یا باغی پربار و خوش آب و هوا زیرک جواب داد: قربان اگر یک کیسه پول بدهید تا ببندم پر شالم و بر الاغ مرحمتی سوار شوم و گوسفندانی را که لطف کرده‏اید پیش بیندازم و بروم به باغ سر سبزی که التفات فرموده‏اید عمری دعا گویتان خواهم بود.


نوشته شده در   پنجشنبه 23 بهمن 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode