بهترين توشه راه ابديت، علم صائب و عمل صالح است و بهترين راه عالِم شدن، خداشناسي است و نزديكترين طريق خداشناسي، خودشناسي. اگر انسان خود را بشناسد، ذات اقدس الهي را بهتر و آسانتر ميشناسد و اسماء، صفات، افعال و آثار او را بهتر ميفهمد، در نتيجه هميشه به ياد اوست. همچنين حيات ابدي را پيش از هر چيزي ميبيند و به آن دل ميبندد و براي آن مهيّا ميشود. براين اساس، مبحث انسانشناسي كه با شناخت جان آدمي و فضيلت، رذيلت، سعادت، شقاوت و با جلال و جمال انسان پيوند دارد، هم جنبه علمي و هم صبغه عملي يعني تزكيه و تهذيب دارد و سودمندتر از ديگر مباحث است، زيرا حقيقت انسان كه از پروردگار به صورت نفخ ملكوتي افاضه شده، همانند حبل آويخته است؛ نه شبيه آب ريخته (باران).
چنين حبل متيني قطعاً معدوم نخواهد شد و حتماً به كمال ميرسد و ضرورتاً كمال او جز رجوع به سوي خداوند نيست، لذا هماره در تكاپو به سَمت اوست: ﴿ياَيُّهَا الاِنسنُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلي رَبِّكَ كَدحًا فَمُلقيه﴾(1)و مانع اين تطرّق و ردوع اين سلوك، همانا دنياست كه دوستي آن، رأس هر خطيئه است. چنين معرفتي هم در تذكيه عقل نظر و هم در تزكيه عقل عمل و هم در تضحيه نفسِ مسوّل و اَمّار و هم در تسويه مجاري ادراكي و تحريكي ديگر، سهم تعيين كننده دارد.
قرآن كريم بر معرفي انسان اصرار دارد، زيرا اگر انسان خود را نشناسد، يقيناً فريب ميخورد و خطا ميكند. قرآن كريم با شناساندن لغزشگاههاي انسان مانند شهوت و غضب يا وهم و خيال و نقاط ضعف وجودياش او را به خويشتن وي آگاه ميكند و چگونگي غلبه بر شيطان و تهذيب نفس را به او ميآموزد؛ به ويژه بر معرفي عداوت شيطان اصرار ميورزد، تا آدمي بداند با چه خطري روبهروست و چه شعله سوزاني از غضب و عَصَبيّت به دنبال اوست و آگاه باشد كه دشمنِ سوگند خورده و مسلّحي به نام ابليس در پي وي است؛ شَروري كه عبادت شش هزار ساله خود را از سرِ كبر و غرور برباد داد و به اين خود سوزي بزرگ تن داد. او كه به خود رحم نكرد، چگونه به انسان كه سبب اصلي رانده شدن او از درگاه الهي است، رحم ميكند؟
1. سوره انشقاق، آيه 6.
تفسير انسان به انسان، ص 64-66 .