ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 7 دي 1403
جمعه 7 دي 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 7 تير 1392     |     کد : 55739

باهم بخندیم

خنده

*اطمینان



چند نفر در مجلسی نشسته بودند، یکی از آن ها لطیفه ای گفت. مردی که گوش هایش سنگین بود از همه بلندتر خندید.



دوستانش به او گفتند: تو که گوش هایت سنگین است. مگر چیزی شنیدی؟



گفت: نه، ولی به شما اطمینان دارم.







*بهترین راه



اولی: برای قطع جریان برق چه باید کرد؟



دومی: نباید قبض آن را پرداخت کرد!!







*شمارش



اولی: می خواهی یادت بدهم که گوسفندها را خیلی راحت بشماری.



دومی: آره.



اولی: پاهایشان را بشمار، بعد به چهار تقسیم کن!







*نفس می کشم



اتوبوس طبق معمول شلوغ بود. مسافری عصبانی به آقای چاق و تنومندی که کنارش بود گفت: آقا ممکن است اینقدر هول ندهید، مرد چاق با اوقات تلخی گفت من که هول نمی دهم آقا دارم نفس می کشم!







*دفاع



روزی قاضی به یک زندانی قوی هیکل گفت: آقا شما متهم به قتل هستید، آیا دفاعی دارید؟ متهم گفت: بله، دستبند مرا باز کنید تا ببینید چطور از خودم دفاع می کنم!







*رفتم!



معلم: به نظر تو «من رفته هستم» یک فعل غلط است؟



شاگرد: بله آقا.



معلم: آفرین. می توانی بگویی چرا؟



شاگرد: برای این که شما هنوز نرفته هستید!







*موقع مناسب



در کلاس درس معلم از دانش آموزی پرسید: مناسب ترین موقع چیدن سیب ها چه وقت است؟



دانش آموز با لحنی جدی گفت: موقعی که سگ در باغ نباشد و باغبان هم بیرون رفته باشد!







*کارنامه



مادر: چرا بچه را می زنی؟



پدر: برای این که فردا کارنامه اش را می گیرد و من هم دارم می روم مسافرت و فردا نیستم!




نوشته شده در   جمعه 7 تير 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode