در ميان گروهي از مردم اين ذهنيت وجود دارد كه مردم ايران از شادي و نشاط برخوردار نيستند و بيشتر غمگيناند و به عزاداري مشغول هستند. همين گروه در مقابل تصور ميكنند مردم آنطرف آب خصوصا غربيها زندگيشان سراسر شادي است.
از منظر علمي تاكنون پژوهشي درباره وضعيت نشاط در ايران انجام نشده است و در نتيجه امكان مقايسه با ديگر كشورها هم نيست.
بنابر اين، ذهنيت مذكور پشتوانه علمي ندارد و صرفا برداشتي است سطحي كه در بعضيلايهها با اغراض سياسي و فضاسازيهاي رسانهاي آنطرف آب نيز آميخته است. شايد اگر به برخي آمار مثل ميزان خودكشي، جرايمي مثل تجاوز به عنف ، ميزان مصرف داروهاي آرامبخش و ... توجه شود حتي نتيجه اين بحث كاملا معكوس شود.
صرفنظر از درست يا غلط بودن اين ذهنيت، بايد اذعان داشت كه شادي و نشاط هم در بعد فردي و هم در بعد اجتماعي، مقوله بسيار مهم و تاثيرگذاري است. جامعهاي كه از نشاط برخوردار نباشد يا احساس نشاط نكند، جامعهاي كمتحرك، نااميد و بدون اعتمادبه نفس خواهد بود و پيامدهاي منفي چنين شرايطي روشن و بينياز از شرح و تفصيل است.
نگراني جايي بيشتر ميشود كه تصور عدم نشاط به نوعي با دين پيوند زده شود و اين ذهنيت ترويج شود كه نشاط با دينداري در تزاحم است و انسانهاي شاد يا جامعه با نشاط، جامعه و انسانهايي دينگريز هستند و به عبارت ديگر اينكه برخي گمان كنند «بدون گناه نميتوان شاد و بانشاط بود».
گزارهاي است كه هم به لحاظ علمي و هم از منظر آموزههاي ديني نادرستي آن محرز است. البته مقوله شادي كه بيشتر در بعد فردي مطرح است و نشاط كه در بعد اجتماعي موضوعيت پيدا ميكند.
مبحث بسيار پيچيده و عميقي است كه از منظر روانشناسي، جامعهشناسي و ديني ميتوان به آن پرداخت اما آنچه در اين نوشتار ميتوان به آن اشاره كرد اين است كه علاوه بر آنكه روانشناسان و جامعهشناسان بر تاثير مثبت دين بر شادي و نشاط اذعان دارند و آن را ثابت كردهاند، با استناد به منابع درون ديني نيز ميتوان اين واقعيت را دريافت كه اسلام تا چه اندازه به اين مهم توجه نشان داده است.
اگر نتيجه شادي و نشاط را از هيجانات زودگذر كه البته آنهم در حدي لازم و غيرقابل گريز است، فراتر ببينيم، رسيدن به آرامش، مهمترين دستاورد انسان و جامعه شاد و با نشاط است.
اگر به هستيشناسي اسلام توجه كنيم و انسان را نيز در نظام معرفتي اسلام و جزئي از هستي تعريف كنيم، انسان حداقل از دو بعد «جسم»و «روح» تشكيل شده است (برخي ذهن را از اين دو مجزا كرده و انسان را سهوجهي ميدانند) كه هر كدام نيازهايي دارند و توجه صرف به هر يك و بيتوجهي به ديگري منجر به يك بعدي شدن و انواع انحرافات ميشود.
به همين دليل انسان اسلام نه غرق در لذايذ جسمي و ارضاي غرايز است و نه گوشه عزلت انتخاب ميكند و رهبانيت در پيش ميگيرد. اسلام به عنوان يك دين معتدل، انسان معتدل را پرورش ميدهد كه هم نيازهاي جسمي او و ارضاي مشروع غرايزش را مورد تاكيد قرار ميدهد و هم نيازهاي معنوي و روحياش را.
يكي از عوامل دستيابي به نشاط اجتماعي، پرهيز از افراط و تفريط و توجه متعادل به شعائر اسلام است. براساس آموزههاي ديني، شيعيان در شادي پيشوايان دين شاد و در اندوه آنها اندوهناكاند.
اگر در مناسبتهاي ديني ما ، محرم و دهه عاشورا ، صفر ، ايام فاطميه ، شبهاي قدر و شهادت امام علي(ع) و ... وجود دارد و بايد آنها را با برپايي مراسم عزا گرامي داشت (كه البته يكي از نتايج اين عزاداريها آرامش دروني است) از سوي ديگر رجب و شعبان و اعياد پيدرپي اين دو ماه و نيز اعيادي چون غدير، فطر، قربان و ... نيز وجود دارد كه با تشكيل مجالس جشن و سرور بايد به بزرگداشت آنها پرداخت.
اما متاسفانه بايد اعتراف كنيم توصيه پيشوايان ديني آن گونه كه در مراسم عزاداري مورد توجه قرار ميگيرد و حتي با تسري عزاداريهاي محرم به ديگر مناسبتها به افراط ميگرايد در مورد مناسبتهاي شادي اهتمام لازم ديده نميشود و از ظرفيتهاي موجود آنگونه كه شايسته است بهرهبرداري صورت نميگيرد.
لذا لازم است راهكارها و نوآوريها در اين باره به عنوان يك مساله در محافل علمي، كارشناسي و رسانهاي و خصوصا توسط رسانه ملي به بحث گذاشته شود.
مهدي فضائلي