در نظر «روزبهان بقلی شيرازی»، مدار و محور تأويل، فهم اشارات الهی در آيات قرآن است. اشاره در يك آيه به مثابه پنجرهای بسته است كه عارف درك میكند كه چگونه آنرا بگشايد.
پيش از اين قمست اول معرفی تفسير «عرائسالبيان» تقديم شد. در قسمت قبلی بيان شد كه تفسير «عرائسالبيان» از جنبه عملی و سير و سلوكی يكی از مهمترين متون عرفانی به شمار میآيد و «روزبهان بقلی شيرازی» در اين تفسير، كوشش در خوری برای جمع بين انديشه و عمل عرفانی از خود بروز داده است.
«روزبهان» در مقدمه تفسير «عرائسالبيان» پس از حمد الهی و بيان مقام قرآن و تبيين ابعاد متناهی آن خاطرنشان میكند كه خداوند محتوای ظاهری قرآن را به عالمان و حكما واگذار كرده و حقايق و اسرار مخفی آنرا به بندگان خالص او نمايان كرده است.
وی پس از ذكر اين موضوع میگويد: «چون اين نكته را يافتم كه برای كلام ازلی وحی، نهايتی از جنبه ظاهری و باطنی وجود ندارد و احدی، به كمال و غايت معانی آن نرسيده است؛ زيرا تحت هر حرف از حروف آن دريايی از اسرار الهی و چشمههايی از چشمههای انوار او وجود دارد، لذا به دقايق و لطايف و حقايق قرآن از رهگذر عرفان روی آوردم.»
روزبهان در مقدمه با استناد به آيات 27 سوره لقمان و 109 سوره كهف میگويد: خواستم از اين اقيانوسهای ازلی، اندكی آب گوارای دانش و حكمت جاويدان و اشرت جاويد بردارم. حكمت و دانشی كه فهم دانشمندان و خرد خردمندان از آن قاصر است. بنابر آنكه از اوليا پيروی كرده باشم و از روش پاكان الهام و سرمشق گرفته باشم. پس كتابی موجز و آسان كه نه پر تفصيل و نه ملالآور باشد در موردحقايق قرآنی سامان دادم.
وی میافزايد: آنچه از حقيقت قرآن و لطايف بيان و اشاره رحمانی در قرآن است، در نظرم خطور كرد. آنها را با الفاظ و عبارات دلپسند ذكر كردم و ای بسا به تفسير آيهای كه اساتيد پيش از من توجهی به آن نكردهاند، اقدام كردم. در پی آن گفتار نغز و اشارات دقيق استادانم را يادآور شدم. در اين راه از خداوند بزرگ خير را طلب كردم و از او ياری جستم.
روزبهان همچنين در مقدمه به معانی ظاهری قرآن اذعان میكند. نهايت آنكه معتقد است تفسير او از قرآن صرفا به جنبه باطنی و اشاراتی كلام وحی پرداخته است. تصور و استنباطی روشن از چنان جهانی، به ويژه برای اذهانی نامانوس با آن زبان به ادبيات، به سادگی ميسر نيست؛ زيرا اسلوب بيان و حتی محتوای چنين سخنانی از مقوله حرفهای معمولی نيست. بنا به سخن نوه او «شرفالدين»، درك و فهم سخنانی از اين دست، مستلزم استحضار در علوم باطن و نيز وقوف بر اصطلاح ارباب تحقيق است.
يكی از عرفانپژوهان آثار روزبهان در خصوص سبك آثار روزبهان گفته است: آنچه تأثير بسيار عميقی بر خواننده آثار روزبهان میگذارد سبك نگارش اوست كه بعضی اوقات ترجمه آن به اندازه ترجمه آثار «احمد غزالی» دشوار است و حتی آرايش و جملهبندی قویتر و ژرفتری دارد. زبان او ديگر زبان شارحان اوليه تصوف نيست كه سعی داشتند مراحل و منازل سالكان را طبقهبندی كنند، گر چه بقلی مطمئنا از اين نظريهها و اصطلاحات فنی آگاه بود. زبان او زبان پالايش يافته به دست شعرای ايران در خلال سدههای يازدهم و دوازدهم ميلادی است كه انعطاف پذير و دشوارانگيز و نيز پر از گل و بلبل است.
همچنين گفته شده است كه جملات و عبارات تاب معانی لطيف، نغز و دلكش روزبهان نمیآورد. گفتار او چون گلی است كه تا در دست بگيريد پرپر میشود و چون ماده كيميايی است كه به مجرد رسيدن اندك حرارت بخار میشود. روشن است چنين حكم يا ديدگاهی در مورد تفسير عرفانی او عرائسالبيان نيز صادق است.
از هنرهای او تصويرسازی با كلمات است او به مثابه نقاشی زبردست به نظر میرسد كه با گزينش بهتر الفاظ، معنای آنرا با رنگ و حركت مجسم میسازد. هنرمندی كه در نمايان كردن صورتهای فكری خود با درخشانترين حالات، توفيق میيابد. تو گويی شنونده در ماورای كلمات و عبارات اين كتاب صدای دف و دهل میشنود. سبك او در نوشتن غالبا متكی بر فواصل موسيقی موزون و متقابل است و از تكرار كلمات يا جملات و عبارات و گاهی فقرات هماندازه، ايقاعاتی جالب و نغز توليد میكند و غالبا سجعی همانند ريتم موسيقی در اين فواصل به كار میبرد.
همچنين روزبهان در اين تفسير قدرت خويش را در ارايه اسلوبی رمزی، ضمن التزام به وحدت موضوع، نشان داده است. چنانكه گويی قبل از آنكه وی عالم يا مفسر و يا حتی عارفی باشد، او را در چهره هنرمندی مینگريم كه روح هنر او مدخل عشق و جمال است كه در نهايت به سوی حقيقت رهنمون میشود. نمونه ديگر قابل ذكر در استخدام شيوه رمزی در عين التزام به وحدت موضوع، تأويل عرفانی او در ذيل آيه 141 سوره انعام است.
وی در آنجا از انواع ويژه بستانها و ثمرات خاص آن همچون انس، شوق، عشق، خوف، رجا، عفت، معرفت، توحيد و ... كه با جان عارف عجين شده، سخن میگويد. همه اين استعارات و رموز را در بيان خود به كار میبندد، اما اين همه حول محور دل و جان عارف است و بس. در همين مورد وی ترجيح میدهد مقصود خود را با همين روش، به استناد آياتی ديگر از قرآن بيان كند تا به هر حال تفسير او از قاعده اساسی «القرآن يفسر بعضه بعضا» نيز پيروی كرده باشد.
در نظر شيخ روزبهان مدار و محور تأويل، فهم اشارات الهی در آيات قرآنی است. اشاره در يك آيه به مثابه پنجرهای بسته است كه عارف درك میكند چگونه آنرا بگشايد. بر اين اساس، وی به منظور فهم نكتهای، از حد لفظ فراتر میرود اشاره گاهی نحوی است، گاهی بلاغی و زمانی لفظی، اما اشاره معنوی، اشاره از نوعی ديگر است كه شأن و اقتضای آن، اين است كه چشم بصيرت را در قلب عارف میگشايد و در نتيجه، از رهگذر اين اشاره تأويل حقايق و اسرار آيات را درك میكند. بنابراين، تفسير از طريق اشاره عبارت است از بيان آنچه كه عارف در حال خود آن را ديده است.
تفسير عرائسالبيان فی حقايقالقرآن متضمن تمام سور قرآنی است؛ يعنی از فاتحةالكتاب تا سوره ناس، جز آنكه روزبهان در اين تفسير به همه آيات نپرداخته است. بسياری از آنها را بدون اينكه توجهی داشته باشد رها كرده و به همين منوال گاهی در يك آيه جزئی را به تفصيل شرح كرده و جزو ديگر را ناديده گرفته است.
شيخ روزبهان به جنبه متافيزيكی قرآن اكتفا كرده و در تفسير خود قرآن را بر يك محور كه قطب اولش فنا از دنيا و آخرت و قطب ديگرش فنای در خداست، تفسير و تأويل كرده است. با چنين نگرشی است كه با آياتالاحكام نيز مواجه میشود و از اين قبيل آيات نيز تصويری عارفانه ارائه كرده و بر تأويل بخشی از يك آيه، چه در آياتالاحكام و غير آن، كه با مبنای او هماهنگی تام دارد، اكتفا كرده است.
برای مثال او در مورد آيه 92 سوره نسا كه آيهای است مربوط به قتل مؤمن، قديه و خون بهای او، هيچ بحث فقهی ندارد يا آيهای را كه مربوط است به موضوع ارث و تقسيم آن به شيوه عرفانی تأويل میكند و از تقسيم علوم ربوبی توسط مراد برای مريد سخن میگويد. برخورد او با آيه طلاق (بقره/ 229) آيه دين (بقره/ 182) و ... نيز به همين صورت است؛ يعنی تأويل عرفانی.
اين موضوع بیاهميتی مسائل اجتماعی و فقهی را در تفسير وی نشان میدهد. اين روش يا قاعده در تمام تفسير او جريان دارد. تأويلهای روزبهان هم شامل مباحث عرفان نظری و هم متضمن مباحث عرفان عملی و سير و سلوك میشود.*
*منابع: محسن قاسمپور، پژوهشی در جريانشناسی تفسير عرفانی، انتشارت مؤسسه فرهنگی هنری ثمين، چاپ اول؛ طبقات مفسران.