شیخ
محمد جمالی تبریزی از شعرا و سخنوران قرن نهم هجری و از معاصران مولانا جامی می
باشد. او در شیراز منصب شیخ الاسلامی داشت و مردم او را به پاکدامنی قبول می
داشتند و زر و مال بسیار فدای او می کردند و رضای او را به رضای خویش مقدم می
داشتند او نیز هرچه داشت و هر آنچه را که به دست می آورد به مستمندان و نیازمندان
می داد. اکثر کاتبان و مذهبان و مجلدان مرید او بودند و به همین علت دیوان او را
به خط خوب می نوشتند و به تذهیب و تجلید آن همت می گماشتند، روی این اصل دیوان شیخ
محمد با خط و جلد زیبایش مورد علاقه مردم واقع شده بود شیخ در سفر حجی که داشته،
با مولانا جامی همسفر بوده و در طول این سفر از مردم و شاعران روزگار خود شکایت می
کند که معانی و مضامین اشعارش را می دزدند و به دیوان خود وارد می کنند مولانا جامی
پس از شنیدن این شکایت خندیده و می فرماید که حالا متوجه شدم که چرا اشعار دیوان
شما این چنین بی معنی مانده و غیر لفظ بی معنی، در او چیزی نمانده است.
از
رباعیات اوست:
بر
قد دلم راست قبای غم توست شادی به دلم باد که جای غم توست
گرهست تو را غمی برای دل ماست ور هست
مرا دلی برای غم توست
فوت
او:
شیخ
محمد هنگامی که از سفر حج برمی گشت فوت کرده و نزدیک مقبره ابراهیم ادهم دفن گردیده
است و با توجه به اینکه جامی به سال 877 به سفر حج نائل گشته و شیخ نیز در این سفر
همراه وی بود، طبعاً سال فوت وی در این ایام می باشد.