توطئه سران قريش براى كشتن پيامبر(ص) در سال اول هجرى قمرى
پيامبر اكرم(ص) ، سه سال به طور پنهان و ده سال به طور آشكار در مكه معظمه، مردم را به دين اسلام دعوت كرد و در اين مدت، تعدادى از اهالى مكه(اعم از آزادگان و بردگان(به او ايمان آورده و دين اسلام را پذيرا شدند. وليكن دعوت پيامبر(ص) و مسلمان شدن مردم، بر سران مكه و بزرگان طوايف قريش و ساير سران قبايل اين منطقه از عربستان، گران و سنگين آمد و با ادامه آن، منافع دنيوى و ستمكارانه خويش را بر باد فنا ديدند. بدين جهت از آغاز ظهور پيامبر(ص) با او مخالفت و دشمنى ورزيدند.
آنان از هر راه ممكن بر آن حضرت سخت گرفته و براى او مانعتراشى كردند. به ويژه نسبت به مردمى كه مسلمانى اختيار كردند، با شدت تمام رفتار نمودند.
سرانجام در واپسين روزهاى ماه صفر سال سيزدهم بعثت، چهل نفر از سران قريش در "دارالنّدوه" كه محل اجلاس اعيان و اشراف قريش بود، جلسهاى تشكيل داده و تصميم گرفتند كه رسولخدا(ص) را به طور ناجوانمردانه به قتل آورند.
آنان كه از افكار شيطانى و انديشههاى ابليسى برخوردار بودند، قرار گذاشتند كه از هر طايفه، يك نفر به صورت گروهى در تاريكى شب به خانه رسولخدا(ص) هجوم آورده و با شمشيرها و يا ابزارهاى ديگر خويش آن حضرت را در رختخوابش به قتل آورند. تا از اين راه، پيامبر(ص) را از ميان برداشته و بنىهاشم را توان مقابله و تقاص با تمام قبايل توطئهگر نباشد.
آنان در اين تصميم خود، ابولهب، عموى پيامبر(ص) را كه با آن حضرت از آغاز دشمنى مىكرد، با خود همراه كردند تا نمايندهاى از بنىهاشم نيز در جمع خود داشته باشند.
جوانان فريبخورده قريش با هماهنگى كامل، در شب اول ربيعالاول به خانه رسولخدا(ص) هجوم آورده و آن را از آغاز، در محاصره كامل خويش گرفتند.
آنان قصد داشتند كه در ابتداى شب، مقصود خويش را عملى كنند، ولى ابولهب، آنان را مانع گرديد و گفت: تا طلوع فجر صادق اجازه نمىدهم، داخل خانه محمّد(ص) گرديد.
همگى تا طلوع فجر، لحظهشمارى مىكردند و از روزنههاى اتاق، بستر آن حضرت را زير نظر داشتند.
از سوى ديگر جبرئيل امين، اين خبر را به پيامبر(ص) رسانيد و او را از سوى خداوند متعال، مأمور كرد كه به سوى يثرب)مدينه(هجرت كند.
اما بيرون رفتن آن حضرت از خانه و خالى گذاشتن رختخواب، دشمن را حساس مىكرد و در أمر هجرت، مشكلى به وجود مىآورد. پيامبراكرم(ص) براى اجراى فرمان الهى، به پسرعمويش علىبنابىطالب(ع) كه از ياران نزديك و فداكار آن حضرت بود، پيشنهاد كرد كه در جاى او بخوابد و با فريب مشركان، مسئله سرنوشتساز هجرت را مهيا سازد.
على(ع) كه خطر مرگ را در جلوى چشمان خويش مجسم مىكرد، به آن حضرت عرض كرد: اى رسول خدا، اگر من در جاى تو بخوابم، تو از دست مشركان رهايى خواهى يافت؟
پيامبر(ص) فرمود: بلى، من رهايى مىيابم.
على(ع) در اين هنگام خوشنود شد و اعلام آمادگى كرد و به رختخواب پيامبر(ص) رفت و در آن جا به راحتى آرميد.
پذيرش پيشنهاد پيامبر(ص) از سوى علىبنابىطالب)ع(، نشاط تازهاى در رسولخدا(ص) به وجود آورد و او را در پىگيرى هدفهايش مصممتر نمود.
خداوند متعال در فضيلت امام على بن ابى طالب)ع(، اين آيه را نازل فرمود: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرضاةِ اللّهِ، وَاللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ
پيامبر(ص) از ميان مهاجمان و محاصرهكنندگان قريش، بدون متوجه شدن كسى از آنان، از خانه خويش خارج گرديد.
آن حضرت به سوى كوههاى اطراف مكه رفت و در "غارثور" پناه گرفت و در بين راه به ابوبكر بن ابى قحافه رسيد و وى را نيز به همراه خود به غار برد.
مهاجمان در هنگام بامداد، به طور گروهى داخل اتاق رسولخدا(ص) شده و به سوى رختخوابش هجوم آوردند.
ناگهان امام على(ع) از ميان رختخواب برخاست و بر آنان بانگزد: واى بر شما، چه كار مىكنيد؟
مهاجمان كه ناباورانه، على(ع) را در رختخواب پيامبر(ص) مىديدند، از او پرسيدند: پس محمد(ص) كجا است؟
على(ع) پاسخ داد: او را به من نسپرده بوديد تا از من بخواهيد.
ميان آنان و على(ع) سخنانى ردوبدل شد و چون چيزى دستگيرشان نگرديد، با خشم تمام از خانه پيامبر(ص) بيرون رفته و در پى آن حضرت به راه افتادند.
پيامبر(ص) سه روز در غار ثور پنهان بود و در روز چهارم به سوى مدينه هجرت كرد و در روز دوشنبه، دوازدهم ربيعالاول وارد مدينه شد و مورد استقبال باشكوه اهالى اين شهر قرار گرفت.
وقوع ليلةالمبيت و آغاز هجرت پيامبر(ص) را برخى از مورخان، در شب آخر ماه صفر دانسته، و برخى ديگر در شب اول ماه ربيعالاول ذكر كردهاند.
ولى به نظر مىآيد كه تشكيل جلسه دارالندوه در واپسين روزهاى ماه صفر، و ليلةالمبيت در نخستين شب ماه ربيعالاول سال سيزدهم بعثت واقع شدهباشد.