ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 5 آذر 1403
دوشنبه 5 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 22 دي 1388     |     کد : 6186

شما، والدين و رايانه

آيا ما بطور ناخودآگاه رايانه را همانند مادر و پدر يا خواهر و برادر خود تجربه مي كنيم؟...

آيا ما بطور ناخودآگاه رايانه را همانند مادر و پدر يا خواهر و برادر خود تجربه مي كنيم؟
پديده "انتقال" يكي از مفاهيم بنيادين نظريه روانكاوي است. در اين نظريه گفته مي شود كه ما تمايل داريم الگوهاي فكري، احساسي و رفتاري كه در دوران كودكي مان شكل گرفته اند و مهم تر از همه رابطه اي كه در آن زمان با والدين يا خواهر و برادر داشتيم، در روابط فعلي خود دوباره از سر گيريم.
منتقدان اين ايده را به چالش كشانده، مي گويند: نظريه روانكاوي بيش از حد به تاثيرات پويايي خانواده و دوران كودكي در تكامل شخصيت فرد مي پردازد.
مسلم است كه شخصيت فرد با تغییر و تحول در طول دوران زندگي به خاطر دوستان، احساسات عاطفي و تجربه هاي زندگي متحول و رشد مي كند. در نتيجه تنها عامل تعيين كننده در شخصيت فرد، چگونگي تربيت او توسط والدين نيست.
عده اي اين انتقاد را وارد مي دانند. چرا كه ما تنها، تحت تاثير خانواده خود نيستيم. هر چند طي دوران شكل گيري، زماني كه ذهن تاثير پذير و آماده يادگيري در باره چگونگي ارتباط انسانها با يكديگر است، افرادي چون والدين، خواهر و برادر ، مدت زمان زيادي را با ما گذرانده باشند.
براي مثال، رابطه عاطفي همسر يا دوست صميمي خود را در نظر بگيرد. منظور ما آن خصوصيات يا ويژگي فردي است كه باعث واكنش احساسي شديد شما نسبت به آن فرد مي شود. حال اين واكنش مي تواند مثبت يا منفي باشد. حالا يكي از والدين يا برادر و خواهر خود را در نظر بگيريد. آيا آنها هم چنين خصوصياتي دارند؟ و آيا واكنشهايي كه نسبت به آنها نشان مي دهيد مشابه واكنشهاي شما در آن رابطه نزديك است. بي ترديد خواهيد گفت: نه، نيست.
زيرا كه ما بر اساس روابط خود با آنها مدلها و قالبهايي كه مورد انتظار شيوه هاي رفتاري انسانها در اين نوع روابط است، خلق كرده ايم. برداشت هاي اوليه ما در باره نياز ها، آرزو ها، ترس ها و اميدهايي كه روابط را شكل مي دهند همگي در تصوير سازي از خود در يك رابطه تاثير بسزايي دارند. اغلب متوجه نمي شويم كه اينها مدلها و يا قالب هاي پيش ساخته ذهن ما هستند و ممكن است بسيار متفاوت با مدلها و قالب هاي ساير افراد باشند.
براي نمونه شايد براي شما هم اين مسئله پيش آمده باشد كه به خانه دوستي رفتيد و شيوه رفتاري كاملا متفاوت آن خانواده شما را متعجب يا حتي شوكه كرده است.
اين مدلها و قالب ها همچنان كه ما رشد مي كنيم با ما رشد مي كنند. آنها اغلب در سطح ناخوداگاه عمل كرده و بر روي انتخاب ها و افراد مختلفي كه با آنها معاشرت مي كنيم و نيز نوع تجربه اي كه در اين رابطه كسب مي كنيم، تاثير مي گذارند.
براي نمونه، مي توانيد به خاطر بياوريد اولين دوست مونث يا مذكر شما چقدر شبيه يكي از والدينتان بوده است. و اينكه نمي توانيد، تصور كنيد كه تاكنون چه تعداد از مردان جوان به دوستان خود گفته اند: تو چقدر شبه مادرم هستي. و يا بالعكس.
تاثيرات اين مدل و قالب هاي ذهني حتي بر روي انتخاب و تجربه افراد در رابطه با اشيا هم مشهود است. اين تاثير گذاري به نيازها و احساساتي كه فرد مي خواهد ويژگي انساني به آنها ببخشد، بسيار نزديك است. چرا كه اكثر ما انسانها نا خودآگاه براي عناصر جهان اطراف خود جنبه انساني قايل مي شويم. اين موضوع در خون ماست . ما از مدلها و قالب هاي دروني خود براي انساني كردن و شكل دادن تجاربمان مانند: اتومبيل ها، خانه ها، حيوانات خانگي، مشاغل ، آب و هوا... و حتي" رايانه ها" استفاده مي كنيم.
بله رايانه ها هم مي توانند، هدف ابتدايي "انتقال" باشند، چرا كه مي توان آنها را به عنوان شبه انسان تصور و درك كرد. رايانه ها سيستم هاي پيچيده اي هستند كه به نظر مي رسد مانند يك انسان فكر مي كنند.
در واقع بعضي از متفكران بر اين باور هستند كه آنها روزي قادر خواهند بود مانند ما" فكر" كنند. رايانه ها بر خلاف تلويزيون، سينما يا كتاب ها بسيار تعاملي هستند. از آنها مي خواهيم كاري انجام دهند و آنها در اكثر موارد آن كار را با سرعت زياد، انجام مي دهند. آنها نيز گاهي مانند انسانها با نافرماني هاي خود ما را متحير و كلافه مي كنند.
ما نسل جديد نرم افزارهاي قابل ارتقاء، سيستم هاي صوتي و ويديويي سه بعدي را در اختيار داريم و اينكه مي توانيم آنها را طوري تغيير دهيم كه انتظارات ما را به عنوان يك دوست يا همراه از يك رايانه را برآورده سازد. نقطه اوج جذابيت داستانهاي علمي تخيلي با آن آدم آهني ها جالب دقيقا اين نوع درك از ماشين ها به عنوان موجودي تقريبا شبيه به انسان است.
آنچه كه رايانه ها را داراي اهدافي فريبنده براي انتقال نشان مي دهد، آن است كه به گونه اي مبهم شبيه انسان بوده و داراي قابليت برنامه ريزي براي تبديل به آنچه كه ما از آنها مي سازيم، هستند.
روانكاو ها كشف كرده اند كه اگر آنها در رفتار خود با ما به نحوي ابهامي و بي طرف باقي بمانند، ذهن ما شروع به تحليل پذيرش آنها بر اساس مدل ها و قالب هاي دروني دوران کودکی مي كند.
در مقايسه با آنچه گفته شد، درك رايانه ها هم ( مانند انسان كه بر اساس مدلهاي دروني خود در دوران كودكي است) بر اساس برنامه ريزي اوليه و نيز اطلاعات داده شده توسط طراح و برنامه نويس اوليه آن است. و بر اساس همين برنامه ها و اطلاعات ذخيره شده در حافظه است كه رفتار مي كنند. (مانند آنچه كه در باره انسان صدق مي كند).
زماني كه ما با يك "ديگر" نامعلوم و به ظاهر قابل كنترل برخورد مي كنيم، بطور ناخوداگاه به سمت مدلهاي آشنا و تجربه هاي ذهني خود در باره روابط مراجعه مي كنيم. در اين زمان است كه براي شكل دادن به طرز تفكر، احساس و واكنش خود نسبت به اين رابطه جديد در حد امكان از آنها استفاده مي كنيم.
بيشتر اين فرايندها بصورت ناخوداگاه صورت مي گيرند. ما چنان به اين قالب هاي قديمي عادت كرده ايم كه آنها را به صورت خودكار و بدون هيچ تفكري در دريافت ها و كنش هاي مان بكار مي بريم.
حال به مثال قبل باز مي گرديم، با اين تفاوت كه رايانه را جايگزين همسر، دوست، عاشق يا معشوق خود مي كنيم. آيا ما بطور ناخودآگاه رايانه را همانند مادر و پدر يا خواهر و برادر خود تجربه مي كنيم؟ البته اين پرسش ابتدا ممكن است به نظر احمقانه برسد. اما در نظر داشته باشيد كه من نمي گويم ما فكر مي كنيم رايانه خواهر و برادر يا يكي از والدين ما هستند، بلكه ما در رابطه خود با رايانه برخي از جنبه هاي ارتباطي خود با اعضاي خانواده را دوباره خلق مي كنيم.

حالا اگر شما اين جايگزيني را در باره فرد مهمي در زندگي خود با رايانه تان و يا بالعكس انجام دهيد، احتمالا خواهيد گفت كه آنها هيچ شباهتي به پدر و مادرتان ندارند. در اين شرايط است كه ما فرايند "انتقال" را با دقت بيشتري بررسي مي كنيم. چرا كه پيچيدگي ها و نقاط عطف بسياري در اين پديده وجود دارد كه آن را به طرز قابل توجهي پيچيده تر از آنچه تا كنون توصيف كرده ايم، مي سازد.
الگوي مشابه اعضاي خانواده را مي توان به شيوه هاي گوناگوني براي رابطه فرد با رايانه به كار برد.

شما و رايانه در نقش والدين
اين يكي از ابتدايي و بارزترين انواع "انتقال" محسوب مي شود. شما ديگري را بعنوان والدين و خود را به عنوان كودكي كه زماني بوديد، تجربه مي كنيد.
براي مثال، مادر لئونارد قوانين زيادي براي چگونگي رفتار او بعنوان يك كودك وضع كرده بود، قوانيني كه همواره در حال تغيير بودند. حتي اگر او تلاش مي كرد اين قوانين را درك و اجرا كند باز هم نمي توانست خواستهاي مادرش را برآورده سازد. در نتيجه هرگز موفق به انجام مو به موي قوانين و جلب رضايت مادرش نمي شد.
به نظر مي رسيد، هيچ كاري را درست انجام نمي دهد. در نتيجه وقتي با تمام تلاشش نمي توانست در حد انتظارات مادرش ظاهر شود. احساس نوميدي، ناكامي و شكست مي كرد.
او در دوران بزرگسالي تجربه مشابهي با رايانه خود پيدا مي كند. او مجذوب رايانه خود شده و نمي داند، چگونه آن را خشنود سازد. رايانه هيچ وقت به او پاسخ نمي دهد. لئونارد پاسخ هاي اشتباه دريافت مي كند. او يكبار ديگر شكست خورده است. رايانه باعث شد يكبار ديگر او احساس بيچارگي، ناكامي و شكست كند. او حتي تلاش مي كند از رايانه خود درست مانند مادر خود دوري كند.
موردي ديگر، پدر جني فردي سست و نالايق بود. اما او پدرش را دوست داشت، از او مراقبت مي كرد، متوجه نيازهايش بود. حتي گاهي اوقات براي برآوردن نيازهاي پدرش نيازهاي خود را ناديده مي گرفت. جني در دوران بزرگسالي رايانه خود را چيزي شكننده و آسيب پذير مي پندارد. او با دقت بسيار از آن استفاده مي كند، زيرا نمي خواهد به رايانه اش آسيبي وارد كند.
بر روي اجراي برنامه ها و آنتي ويروس ها وسواس بسيار از خود نشان مي دهد. احساس مي كند كه سلامت و صحت رايانه اش بطور كلي به او بستگي دارد. حتي بيش از حد مواظب رايانه خود است. لئونارد و جني تنها دو نمونه از هزاران مورد موجود هستند.
نوع اول انتقال، اشكال گوناگوني به خود مي گيرد.
تئوري هاي روانكاوي سنتي (نظريه فرويدي) اغلب آن را در قالب تمايلات و تخيلات جنسي نسبت به والدين ارزيابي مي كنند.
كودك اميدوار است والد جنس مخالف را براي ارضاي تمايلات شهواني و هيجاني خود به تصرف در آورد. كودك پس از حل تعارض‌هايي كه تداعي كننده اين آرزو هاست، مي آموزد كه تمايلات جنسي خود را در مقايسه با والد جنس موافق شناسايي كند.
نورمان هالند (Norman Holland) در مقاله اش به نام "سير قهقرايي اينترنتي" (The Internet Regression) روي اين گونه انتقال ها نسبت به رايانه تمركز مي كند. رايانه به عنوان اغوا كننده جنسي، فريبنده، ارضاء كننده تمايلات و سمبول قدرت جنسي و دلاوري در نظر گرفته مي شود.
گفتگوي زير از يك چت روم در فضاي مجازي انتخاب شده است. موضوع گفتگو در خصوص اين است كه چطور يكي از دوستانشان "سوزي"، مانيتور رايانه اش در يك كنفرانس ويدئويي اينترنتي هك شده بود. و تصوير مستحجني را بر روي آن قرار داده بودند.

ديزي: بنابراين او فقط يك تصوير زشت روي مانيتورش مي بينه
هاواكي: واي
ديزي: من نمي دونم چرا اون مي خواست سوزي اونو ببينه
دراگون: حتما مي خواي بگي مانيتورش 15 اينچه
ديزي: نه 20 اينجه
تي. اچ. ار: حتما سياه و سفيد هم هست
آقاي تاپس: نه 17 اونم چرخشي
ديزي: ها ها ها ها...
دراگون: واو. عجيب نيست. شما دخترا مك ها (macs) را زياد دوست دارين
توئيتي: به ديوار هم وصل بشه
آقاي تاپس: نه. اندازه مانيتور نيست. كوچكتر از آن است.
توئيتي: با آمپر بالا
هاواكي: يكي از دوستام هميشه ميگه: درايو تو چقدر سنگينه؟
ديزي: واي
دراگون: خيلي مهمه هاواكي، فشرده است؟
ديزي: از آن مهمتر اينه كه از حالت فشرده در آمده.
هاواكي: چند وقت يكبار ارتقاء ش مي دي؟
لولا: تقويت مي شه؟
درگون: فقط تو سانفرانسيسكو
ديزي: واوو

اگر اين مكالمه در اختيار فرويد قرار مي گرفت روز پر مشغله اي را با آن مي گذراند.
يافتن موضوع هايي درباره ترس از اختگي، قدرت آلتي (Phallic power) و مجموعه گوناگوني از مسائل ناهمجنس گرا و همجنس گرايي كار چندان سختي نخواهد بود.
اگر چه من نمي خواهم به نظريه رايانه ها به عنوان "اغوا كننده سكسي" قدرتمند بپردازم. اين نوع انتقال تنها به برخي افراد قابل تعميم است. من حتي باور ندارم كه اينگونه انتقال چندان هم پايدار باشد. به نظر من نظريه سنتي فرويد از نظر فرهنگي و جنسي متعصبانه و جهت دار است. من تصور مي كنم كه مهم ترين مساله در باره اين انتقال" شهواني" است، نه داشتن احساسات جنسي نسبت به رايانه ها. و نيز درك رايانه به عنوان يك ابزار " قدرتمند" است. همانگونه كه روزي والدين به عنوان منشا قدرت درك مي شدند، اين درك قدرت كاملا در مكالمه بالا در اتاق چت مشهود است.

رايانه سريع تر از ما مي انديشد، اغلب دانش بيشتري در باره يك موضوع دارد، كارهايي را انجام مي دهد كه ما به تنهايي قادر به انجام آن نيستيم. و...
تنها در عصر اينترنت است كه مي توانيم، با يك لينك (پيوند) به سوي جهان وسيع و شگفت آور دنياي" خارج" هدايت شويم. اين ويژگي ها ممكن است در برخي از افراد احساساتي ناشي از تحسين، بيم، ترس، رقابت را بر انگيزد. احساسات "انتقالي" كه ما نسبت به مراجع قدرت داريم.

شما در جايگاه والدين، رايانه در جايگاه شما
در اين نوع "انتقال" ذهن فرد نقش هاي ايفا شده توسط كودك و والد را وارانه مي كند. نمونه واضح و آسيب شناختي اين گونه انتقال زماني است كه كودك مورد سوء استفاده قرار گرفته بزرگ شده و تبديل به يك سوء استفاده گر از كودكان مي شود.
اين فرايند " تبديل منفعل به فعال" است، كه احساسات بي پناهي و اضطراب كودك در برابر كنترل، دستكاري و استفاده شدن در دوران بزرگسالي با پذيرفتن نقش فردي كه قدرتمند است دفع مي شود. امكان دارد برخي كاربرها همانطور كه در خانواده اصلي خود از آنها سوء استفاده شده است، از رايانه ها يشان سوء استفاده كنند. اما رايانه ها گران قيمت هستند. به نظر بسياري امكان صدمه زدن به رايانه ها در طولاني مدت چندان رضايت بخش نيست.
مشخص است، افرادي كه زماني از سوي خانواده هاي خود تحت كنترل، تسلط قرار داشته و مورد سوء استفاده قرار مي گرفتند. گويي كه آنها نه يك انسان، بلكه موجوداتي براي سوء استفاده هستند. در دوران بزرگسالي آتها هم به همين ترتيب از رايانه هاي خود استفاده مي كنند. عصبانيت و خشم نسبت به رايانه زماني كه به دلخواه شما رفتار نمي كند، مي تواند علامت اين گونه "انتقال " باشد.
همچنين رايانه ها را مي توان به عنوان فرزند در نظر گرفت. و مانند يك كودك نيازهايش را بر طرف كرد. يعني با اضافه يا كم كردن سخت و نرم افزارها براي ارتقاء و دادن برنامه هاي به روز شده در توسعه و تغذيه آن كمك كرد.
در مثال جني، او نقش والد را در برابر پدرش داشت، شما نيز در برابر رايانه خود احساس مسووليت كرده از آن حمايت مي كنيد. به تلاشها و دستاوردهاي آن وابسته شده و حتي به كارهاي جديدي كه مي تواند انجام دهد مغرور مي شويد. با شعف و شگفتي در خلق شخصيتي جديد با تواناي ها و فردي نوين سهيم مي شويد. اين به نوعي بازتاب تواناي ها و شخصيت خود شماست، اما كم كم متوجه خواهيد شد كه بخش زيادي از آنچه براي شكل دادن ويژگي ها و تواناي هاي جديد فرزندتان انجام داده ايد از پيش در او وجود داشته است.
در جايگزيني انتخابي شما در ارتباط با رايانه به عنوان فرزند، نكته قابل توجهي است، اينكه بر خلاف فرزندان در زندگي واقعي هرگز مستقل نشده و شما را ترك نمي كنند. و اين مسئله از نظر برخي افراد بسيار جذاب و پر كشش است.

شما در جايگاه خود، رايانه در جايگاه والدين
بسياري از افراد به صورت خود آگاه آرزو مي كنند كه اي كاش والدينشان به نوعي متفاوت بودند. اين آرزو مي تواند دريافت آنها از رايانه به عنوان مالك خصوصيات و شرايط مطلوب را شكل دهد.
مادر سام به نوعي ديوانه بود. رفتار و احساسات وي غير قابل پيش بيني بودند. او يك لحظه دلسوز و مهربان بود، لحظه بعد سخت گير، منتقد و خشن مي شد. سام هرگز نمي توانست پيش بيني كند چه اتفاقي خواهد افتاد تبديل به كودكي پارانوئيدي شد. او همواره گوش به زنگ نشانه هاي نا معلوم از رفتار هاي مادرش بود. سام تلاش مي كرد حركات او را پيش بيني كند، اما اغلب موفق نمي شد. او احساس بيچارگي و خشم (به نوعي شبيه لئونارد) مي كرد. زندگي را به مانند يك چيز خطرناك، غير قابل كنترل و پيش بيني پذيرفته بود.
سام در دوران بزرگسالي آرامش و امنيت را در رايانه ها جستجو مي كند. رايانه ها براي او خصوصياتي دارند كه او آرزو مي كرد، اي كاش مادرش داشت. يعني قابل پيش بيني، قابل اعتماد، بدون فوران هاي احساسات، بدون توضيح و قضاوت ها. اگر او مهارتي كه در تحليل جزئيات نا معلوم و چگونگي رفتارهاي مادرش به دست آورده است، در مورد رايانه به كار گيرد، بيشتر مواقع مي تواند رفتار آن را پيش بيني و كنترل كند. احساس صميميت يا محبت چنداني نسبت به رايانه ندارد. مسايلي كه در رايطه با مادرش تنها او را دچار دردسر مي كردند. در حقيقت سام از تسلط سرد و بي احساس خود بر اين ماشين مطيع لذت مي برد.
لورنا تجربه كاملا متفاوتي از رايانه اش دارد.
او آن را حضوري مهربان و بي خطر مي بيند كه هميشه منتظر او است. به خواسته هاي او توجه نشان داده و بلافاصله عكس العمل نشان مي دهد. لورنا اجازه دارد افكارش، احساساتش، خلاقيتش را بيان كند. به هر جايي كه در روي اينترنت لورنا بخواهد او را مي برد. در حقيقت لورنا رايانه اش را همراهي پاسخگو و دلسوز مي داند. رايانه به عنوان يك فرد براي او ارزش و فرديت قايل است. بر خلاف والدينش كه چنان مشغول كار خود بودند كه علاقه اي به زندگي لورنا نشان نمي دادند. حالا رايانه به او كمك مي كند تا فرديت خود را گسترش دهد.

شما در جايگاه والدين، رايانه در جايگاه شما
اين آخرين نوع انتقال است. يكبار ديگر جايگزيني صورت مي گيرد. اما اين بار كاربر در نقش والدين ايده ال و رايانه در نقش كودك ظاهر مي شود.
بيشتر افراد تلاش مي كنند ويژگي هاي دلسوزانه اي را كه والدينشان فاقد آنها بودند و نيز با تغيير و جايگزيني برخي از خصوصيات والدين رابطه مورد نظر خود را شكل مي دهند. گاهي اوقات اين تغييرات و جايگزيني خيلي شديد مي شود. براي مثال، اگر والدين شما بيش از حد سختگير بوده اند شما به فرزند خود آزادي زيادي مي دهيد. اگر والدين شما توجه و دخالتي در كارها و زندگي شما نداشته اند، شما بيش از حد در زندگي و كارهاي كودك خود دخالت مي كنيد.
والدين ايده آل براي رايانه نيز از همين رفتار انساني الگو برداري مي كند. كاربرها تلاش مي كنند براي رايانه هاي خود خوب و مهربان باشند چرا كه والدينشان چنين نبودند. در برخي موارد زياده روي نيز مي كنند. يك كاربر دقت مي كند كه رايانه اش سالم و سلامت باشد. ديگر چنان نگران ويروسها و صدمات احتمالي به دستگاهش مي شود كه از رفتن به اينترنت خودداري مي كند، در رابطه با نصب نرم افزارهاي جديد با احتياط عمل كرده و به ندرت مي گذارد كسي از رايانه اش استفاده كند. فرد ديگري به آنچه كه در رايانه اش مي گذارد علاقمند است و مي كوشد در باره نرم افزارها و سخت افزارها بياموزد. ديگر چندان وابسته تكنولوژي دستگاهش مي شود كه اين مساله تبديل به وسواس روحي مي شود و اين قوانين رايانه هستند كه زندگي او را تعيين مي كند.

تو مني، من توام، ما با هميم
نوع ديگر انتقال، انتقال خود منظور "selfobject" ناميده مي شود. اين انتقال شامل تقويت و ارتقاي درك فرد از خود مي شود.
زماني كه والدين نقاشي كودك خود را تحسين مي كنند، يا نظرش را در باره يك برنامه تلويزيوني مي پرسند، يا اينكه با احساس خشم، اندوه و شادي كودك همدلي مي كنند، هويت كودك با اين رفتارها تقويت و شكل مي گيرد. همچنين زماني كه پسري براي چمن زني از پدرش تقليد مي كند، يا دختري با كيف مادرش بازي مي كند. اين رفتارها همه نشان از نوعي همانند سازي دارند. اين همانند سازي با والدين در ايده آل سازي رابطه نشان گر عزت نفس بالا يا درك كودك از خود است.
در رابطه با دو قلو ها، زماني كه خواهر و برادرها با يكديگر بازي يا كار مي كنند نيز اين مسئله صادق است. احساس اينكه "ما اين كار را با هم انجام مي دهيم" همچنين كارهايي كه همراه ديگران انجام مي دهند، نياز آنها را براي دانستن كيستي و چيستي خود، بر طرف مي سازد. در اين نوع انتقال، آميزه اي خود با ديگري وجود دارد، بنابراين فرد ثالث لزوما هويت مستقل نخواهد داشت، بلكه به عنوان بخشي از هويت خود شخص خواهد بود.
کاربران نرم افزار ها و سخت افزارهاي رايانه را بنا بر ميل و نياز خود تغيير مي دهند. رايانه ها بيشتر به عنوان پاسخ دهندگان نيازها، بازتاب احساسات و جاه طلبي ها، بخشي از خود كاربر و جهاني كه از درون آنها خلق مي شود، محسوب مي شوند. كاربران با ايده آل سازي و شركت در تمامي عمليات قدرتمند و شگفت آوري كه رايانه ها انجام مي دهند، اعتماد به نفس و احساس موفقيت خود را تقويت و بالا مي برند.
زماني كه با رايانه سپري مي كنيد، رايانه تبديل به يك شخصيت، يك زندگي رواني و منشا ايجاد انگيزه ها، درست مانند يك رفيق، خواهر و برادر يا يكي از دو قلو ها براي كاربر مي شود.
با اين وجود تكيه بيش از حد روي رايانه بعنوان راهي براي حمايت هويت فرد خطرناك است. نبايد همه دارايي را در يك جا سرمايه گذاري كرد. ممكن است سيستم در لحظه حساسي خراب شود، يا هنگ كند و يا به دلايلي متعددي دستگاه از شما جدا شود. در اين شرايط مانند آن است كه زير پايتان خالي شده باشد. احساس مي كنيد به شما خيانت شده است. احساس گم گشتگي، خشم و افسردگي مي كنيد. شايد تمام انتقال هاي رايانه اي تركيبي از ذهن كاربر با فضاي مجازي توليدي دستگاه باشد. فضاي مجازي در واقع همان فضاي رواني و گستره اي از دنياي دروني كاربر است.
اگر به زبان روانكاوي بخواهيم بگوييم، رايانه ها فضايي متعدد مجازي خلق مي كنند فضايي در ناحيه مابين خود و ديگري، جاي كه همسان پنداري و درون نگري ها با يكديگر تعامل دارند. به زبان ساده تر مي توان گفت فضاي مجازي فضايي است كه در آن رفتارها و بخش هايي از والدين يا خواهر و برادر ها كه شما در ذهن و شخصيت خود پذيرفته ايد، آزادانه خود را ابراز مي كنند. شما در اين فضا مي توانيد كار و بازي كنيد، با يكديگر مبارزه يا آشتي كنيد و به نوعي با هم كنار بياييد.

چگونگي شناخت يك انتقال
ممكن است واكنش هاي رواني نسبت به رايانه (و هر چيز مهم ديگر) تركيب پيچيده اي از چند، يا تمامي انتقال هايي كه قبلا گفته شده باشد. انتقال هاي پدر، مادر، خواهر يا برادر تعاملي بوده و به مرور زمان تغيير مي كنند.
تشخيص سر منشاء افكار يا احساسات فردي نسبت به ديگر تركيبات شيمايي سيليكوني ساده نيست.
متخصصان باليني زماني كه در باره انتقال در زندگي واقعي مي انديشند با اين سوال مواجه هستند كه: چه كسي چه كاري با كي مي كند يا دارد؟ بنابراين چگونه مي توان فهميد كه فرد داراي واكنشهاي انتقالي نسبت به رايانه خود دارد يا نه؟ براي اين منظور نشانه هاي بسياري وجود دارند. زماني كه مي خواهيد از خشم اين دستگاه لعنتي را به ديوار بكوبيد، يا در مقابل آن احساس نوميدي و خيانت به شما دست مي دهد، يا اينكه نمي توانيد به قدر كافي به آن بپردازيد و در نتيجه احساس خلاء و تنهايي مي كنيد، و اينكه ترجيح مي دهيد به جاي بودن در كنار خانواده يا دوستان در مقابل مانيتور خود بنشينيد و ... زماني كه دوستانتان مي گويند كه وابسته رايانه خود شده اي. تمامي اينها و هر گونه احساسات اغراق آميز يا قوي نسبت به رايانه نشان دهنده اين است كه رايانه ديگر در نظر شما يك ماشين صرف نيست. انتقال زماني كه احساس وابستگي و اعتياد نسبت به رايانه داريد، نيز وجود دارد.
اعتياد به رايانه اغلب بدان معنا است كه كاربر تلاش مي كند از فضاي مجازي براي ارضاي نيازهاي دروني قوي خود بهره گيرد، اما كاملا موفق نمي شود. يك شخص هرگز احساس رضايت يا كامل بودن نمي كند، چرا كه كاستي هاي فرد در مقايسه با ساير افراد در زندگي واقعي كاملا ديده مي شود و همين امر باعث پديد آمدن نياز هاي واپس زده مي شود. در اينجاست كه رايانه جانشيني ناكار آمد براي نياز هاي ارضا نشده فرد تبديل مي شود.

رايانه و بزرگسالي
بلوغ و رشد فردي فرايندي است كه منجر به درك تدريجي اين موضوع يعني چگونگي شكل گيري مدلهاي ذهني دوران كودكي، روابط و زندگي مي شود. گاهي اين مدل ها ما را در راه درست به سمت افراد و فعاليت هاي درست راهنمايي كرده و در نتيجه زندگي ما را غني مي كنند. زماني هم چنين نيست. ممكن است نياز داشته باشيم برخي از آنها را به چالش بكشيم، گسترش دهيم يا رها كنيم. در هر صورت، روش صحيح آن است كه اين مدل ها را آنگونه كه هستند. يعني صرف مدل ببينيم. چون با همه اين حرف ها، رايانه، پدر، مادر، خواهر يا برادر نيست. بلكه فقط يك ماشين است.

افراد آنلاين در سيستم
تمامي واكنش هاي انتقالي كه در اين مقاله توضيح داده شدند، چگونگي واكنش كاربر در برابر افرادي كه در فضاي مجازي ملاقات مي كند را نيز نشان مي دهد. برقراري ارتباط تنها از طريق متن تايپ شده در پست الكترونيك، چت روم ها، گرو ههاي خبري و ... بطور كلي محيطي سرشار از ابهام را ايجاد مي كنند. چرا كه ما نمي توانيم در اين محيط ها افراد را ديده يا صدايشان را بشنويم. آنها تبديل به سايه و يا خطوطي در صفحه مانيتور شده اند. در اين شرايط واكنش هاي انتقالي گوناگوني را مي توان به آنها نسبت داد. از آنجا كه افراد آنلاين را تنها مي توان از طريق رايانه تجربه كرد.
ممكن است واكنش هاي انتقالي نسبت به اين افراد با واكنشهاي انتقالي نسبت به رايانه در يك راستا قرار گيرد. واكنش هاي انتقالي نسبت به رايانه، به درك فردي از آنلاين دامن زده، آن را تقويت كند يا اينكه آن را نقض كند.
براي مثال اگر ويليام رايانه را شي بي اراده و قابل دستكاري بداند(همچون رابطه پدرش با او) ممكن است اين دريافت را به ديگراني كه به صورت آنلاين ملاقات مي كند تعميم داده و با آنها همچون افراد ضعيف و قابل كنترل رفتار كند. اگر آنها چيزي بگويند كه به نظر بي اراده و منفعل برسند، يا اگر تيپ شخصيتي آنها كمي رام و بي اراده نشان دهند، ويليام اين ظاهر راو و بي ارادگي را در ذهن خود تقويت مي كند. در نتيجه واكنش وي نسبت به آنها نامناسب خواهد بود. در شرايط ديگر، اگر آنها كاري كنند كه باور ويليام از رايانه به عنوان شي رام و بي اراده نقض شود. او به واسطه "خيانت" درك شده دچار نوميدي يا خشم مي شود.
روابط اينترنتي سالم آن است كه ما درك كنيم دريافت هاي ما همواره دقيق نيستند. افراد، افراد هستند، نه بسط باورها يا اشباح موجود در دستگاهمان. پذيرش و انجام اينكار با توجه به پيچيدگي هاي واكنش هاي انتقالي همواره آسان نيست. همانطور كه اتوكرنبرگ (Otto Kernberg) هميشه در باره انتقالهاي در هم پيچيده در روانكاوي مي گفت، بايد بطور مداوم پرسيد: "چه كسي چه كاري با كي دارد يا مي كند" زمانيكه درك كرديم رايانه و افراد آنلاين پدر، مادر، خواهر يا برادر ما نيستند مي توانيم آنگونه كه مي خواهيم و بدون وابستگي هاي ناخودآگاه از فضاي مجازي لذت ببريم. 

 همشهري آنلاين - هلن صديق بناي


نوشته شده در   سه شنبه 22 دي 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode