ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 3 مرداد 1403
چهارشنبه 3 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 21 دي 1388     |     کد : 6169

پيوند روانشناسي، فلسفه و تربيت

جان ديويي(1952-1859) به عنوان يك فيلسوف شناخته مي‌شود اما در سال‌هاي آغازين فعاليت علمي‌اش، او به همان اندازه كه درباره فلسفه مي‌نوشت، در حوزه روانشناسي نيز مي‌نگاشت...

جان ديويي(1952-1859) به عنوان يك فيلسوف شناخته مي‌شود اما در سال‌هاي آغازين فعاليت علمي‌اش، او به همان اندازه كه درباره فلسفه مي‌نوشت، در حوزه روانشناسي نيز مي‌نگاشت.
او رياست انجمن روانشناسي آمريكا را برعهده داشت و نيز عضو اولين شوراي سردبيري مجله «ريويو سايكولو‌جيكال» بود. او در سال 1910 به عنوان روانشناس در فرهنگستان ملي علوم برگزيده شد. جان ديويي پس از رفتن به كالج، به زمين‌شناسي و كالبد‌شناسي علاقه‌مند شد و به مطالعه سير تطور و تحول موجود زنده با محيط پيرامونش پرداخت. حتي توجه وي به فلسفه نيز از گذرگاه علاقه‌اش به فرضيه تكامل مي‌گذشت.
بدين سبب بود كه وي آموزش‌هاي فلسفي را زير نظر «اچ. آ. پي. تري» كه خود يك «تكامل‌گرا» بود، فرا گرفت. در همين سال‌ها بود كه وي به «مجله فلسفه متفكرانه» علاقه پيدا كرد و مقاله‌اي با عنوان «فرض‌هاي متافيزيكي مادي‌گرايي» براي چاپ به آن فرستاد. تحت حمايت «هريس» ‌سردبير مجله و استادش پرفسور تري در سال 1882 در دانشگاه «جان هاپكينز» ثبت‌نام كرد و زير نظر «جورج اس. موريس» به مطالعه فلسفه روي آورد.
موريس، ديويي را با فلسفه هگل آشنا كرد. در همين زمان، ديويي نزد «استانلي‌هال» روانشناس و سردبير «مجله روانشناسي آمريكايي» روانشناسي را فرا گرفت. پايان‌نامه كارشناسي ديويي درباره روانشناسي كانت بود كه هرگز چاپ نشد. بعدها ديويي توسط استادش موريس كه به كرسي فلسفه در دانشگاه ميشيگان گماشته شده بود، در سمت آموزشيار مشغول به كار شد.
ديويي پس از ازدواج، يك دوره روانشناسي آموخت و از منظر روانشناسي به مسائل آموزشي توجه نشان داد. اين زمينه، ابزاري شد براي پژوهش‌ها و سخنراني‌هاي وي در حوزه فلسفه و روانشناسي آموزش. او به‌زودي به سمت استادياري رسيد. در سال1888 ديويي دعوت دانشگاه مينه‌سوتا را براي تدريس پذيرفت.
او در سال 1894، به پيشنهاد يكي از دوستانش، براي پذيرفتن كرسي بخش فلسفه، روانشناسي و تربيت دانشگاه شيكاگو دعوت شد. او به‌تدريج دوره‌هايي در زمينه اخلاق و منطق برگزار كرد. بر اين پايه بود كه روش‌هاي انديشيدن و پژوهش همواره هسته بنيادين آثار وي را تشكيل مي‌دادند. در اين دوران بود كه وي كتاب «منطق كاربردي» را نوشت و كتاب «مطالعاتي در نظريه منطقي» را ويراست. نيز او سهم عمده‌اي در مطالعه روي منطق «لوتس» داشت.
مقاله‌ها و كتاب‌هايي كه ديويي در اين حوزه (منطق) نگاشت، طرف توجه زياد «ويليام جيمز» قرار گرفت. از اين حيث، دانشگاه شيكاگو زمينه خوبي براي قوام و گسترش مكتبي بود كه بعدها ديويي با آن شناخته مي‌شد. به نظر ديويي، آموزگاران و مربيان درگير امر آموزش، بايد با روش‌هاي عملي آشنا شوند. اين بود كه وي سخنراني‌هاي عمومي‌اي را به موضوعات آموزشي اختصاص داد. اين سخنراني‌ها بعدها، در كتاب معروف وي «مدرسه و جامعه» به چاپ رسيدند. اين كتاب كه تاثير زيادي بر امر آموزش بر جاي گذاشته، به بسياري از زبان‌ها ترجمه شده است.
پس از آنكه ديويي به دانشگاه كلمبيا منتقل شد، همچنان فعاليت‌هاي علمي و پژوهشي خود را تداوم بخشيد. به موازات اين امور، او به فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي روي آورد.
ديويي مشربي ليبرال داشت و به اقداماتي در جهت پيشرفت‌هاي اقتصادي و سياسي بشر اعتقاد داشت. او نقش فعالي در جنبش حق راي زنان بازي كرد. اگرچه خانواده ديويي حامي جمهوريخواهان بودند اما او همواره خود را به لحاظ سياسي مستقل مي‌دانست.
ديويي در نيمه‌هاي عمر خود به نقاط گوناگون بسيار سفر مي‌كرد. او در نيمه دوم سال تحصيلي 1919-1918 در دانشگاه توكيو به تدريس پرداخت. سال بعد او به دعوت دانشگاه پكن به چين سفر كرد. در اين سال‌ها بود كه وي به موضوع «دمكراسي» روي آورد. او در سال 1928 از روسيه ديدن كرد.
اين ديدار زماني بود كه جنبشي خودجوش و مردمي در آن سامان در جهت آزادسازي آموزش مابين استادان و دانشجويان در جريان بود. اين حركت تاثير بسياري بر او گذاشت. ديويي مقاله‌هايي در اين باره نوشت. از اين زمان به بعد، او به مجادله بين استالين و تروتسكي وارد شد و از او خواسته شد تا رياست ماموريتي غيررسمي را براي تهيه گزارشي درباره مسائل مابين اين دو برعهده گيرد. نتيجه اين گزارش اين بود كه تروتسكي در هيچ يك از اعمال خائنانه‌اي كه به وي نسبت داده مي‌شد،‌ دخالت نداشته است. ديويي در آن مقاله خاطرنشان كرده بود كه تنها تفاوت ميان فاشيسم و كمونيسم «گشتاپو» و «جي‌پي‌يو» است.
اگرچه گزارش قبلي ديويي درباره وضعيت آموزش در روسيه، از جانب محافظه‌كاران، به عنوان تمايلي چپ‌گرايانه شناخته شد اما اين گزارش اخير از جانب چپ‌ها به عنوان حركتي فرامحافظه‌كارانه نشان گرفت و حتي ديويي را به نازيسم منتسب كردند. نظر ديويي بر اين بود كه حركت‌هاي سياسي اخير نشان‌دهنده اين امر است كه «اصلاح» توسط آموزش تدريجي پديد مي‌آيد.
سهم ديويي در تاريخ تفكر انكارناپذير است. او همزمان در سه‌حوزه فلسفه، روانشناسي و آموزش آثاري نگاشت؛ آثاري كه همواره توسط فيلسوفاني چون «راسل»، «سانتايانا» و «وايتهد» نقد و تحسين شدند. آثار ديويي، هم توجه متخصصان را برانگيخت و هم توجه عامه مردم را.
نخستين كتاب ديويي، با عنوان «روانشناسي» در سال 1882 به چاپ رسيد. اين كتاب 4سال پيش از انتشار كتاب «اصول روانشناسي» جيمز چاپ شد. رهيافت اين كتاب، تجربي بود و ديويي در آن از آثار «ووندت» و ساير روانشناسان تجربه‌گراي آلماني تاثيرپذيرفته بود. به قول «برت»، تاريخ‌نگار روانشناسي،‌اين اثر «بيانيه يك عصر جديد» بود.
به نظر ديويي، شناخت «خود» وابسته به پذيرش آن چيزي است كه در هر عمل معرفتي دخيل است و نيز روابط به فرايندهاي ذهني معنا مي‌دهند. او در مقاله‌هاي گوناگوني كه در مجله «ريويو سايكولوجيكال» نوشت، به موضوعات متعددي پرداخت. او در چندين مقاله اين مجله، به نقد آراي روانشناسي ويليام جيمز روي آورد. به باور وي نظريه جيمز درباره عواطف و احساسات نارساست. ديويي مي‌گويد فرايندهاي رواني(روحي) حتي پيش از آنكه واكنش‌هاي جسماني برانگيخته شوند، وجود دارند. شايد مهم‌ترين سهم ديويي در روانشناسي را بتوان مقاله «مفهوم هلالي واكنش» دانست.
تا پيش از ديويي، واكنش»(Reflex) به امري جدا از زمينه‌اش در نظر گرفته و حداكثر پاسخ ماهيچه‌ها به محرك‌ها تلقي مي‌شد. براي مثال، وقتي دست يك كودك براي گرفتن يك شمع دراز مي‌شود، نه‌تنها بايد محرك‌ها، حركت و احساس گرفتن شمع، بلكه بايد كاركرد كل (عمل گرفتن شمع) و پيامدهاي آن را در كانون توجه قرار داد. او حتي بر اين نكته تاكيد كرد كه تاثيرات اين پاسخ در زندگي آينده كودك قابل مشاهده خواهد بود. او در توضيح زندگي رواني افراد به روابط متقابل همه بخش‌هاي يك رفتار توجه نشان داد.
سهم مهم ديگر ديويي در روانشناسي كه پيامدهاي فلسفي نيز داشت، كتاب «چگونه بينديشيم» بود كه در سال 1910 منتشر و سپس در 1933 بازبيني شد. ديويي در اين كتاب به بحث درباره چارچوب‌بندي روش‌هاي پژوهشي كه پيش‌تر آنها را در آثار اوليه‌اش، بيان كرده بود مي‌پردازد. وي اعتقاد زيادي به منطق صوري ارسطويي نداشت. او بر اين نظر بود كه آدمي مي‌انديشد، بدين سبب كه بايد بينديشد.
تا زماني كه عادت‌ها و امور عادي، ايجاد خرسندي مي‌كنند، انسان با انديشه‌هاي خُرد همراهي نشان مي‌دهد اما وقتي كه اينها (عادت‌ها و امورعادي) عقيم بمانند و نتايج ناخوشايندي به دنبال داشته باشند، استدلال آغاز مي‌شود. او 5 مرحله اين فرايند(استدلال) را اينگونه برمي‌شمرد:1- وجود مانعي در جهت پيشرفت يا احساس يك مشكل 2- موقعيت و افزايش مشكلات 3- پيشنهاد يك راه حل ممكن4- پيشرفت به واسطه استدلال‌هاي حامل پيشنهاد (يك راه حل ممكن) 5- مشاهدات و تجربه‌هاي بعدي‌اي كه به پذيرش يا رد (آن پيشنهاد) رهنمون مي‌شوند. اين كتاب طي دوران زندگي وي در دانشگاه كلمبيا نوشته شده و ارجاعات بسياري به آموزش در مدرسه‌ها دارد.
ديويي بر ايجاد يك واژه‌نامه استوار براي منطق، روانشناسي و فلسفه تاكيد داشت. به نظر وي، بسياري از معضلات، برخاسته از كاربرد واژه‌هايي است كه در سامانه‌هاي قديمي‌تر، معاني‌اي دارند كه با باورها و ديدگاه‌هاي جديد ناسازگارند. او اصرار داشت كه نبايد واژه‌هايي به كار برده شوند كه به تماميتي اشاره كنند كه وجود ندارد. براين اساس، او فهرستي از واژه‌هايي را فراهم آورده بود كه مي‌توانست به فيلسوفان براي دوري از ابهام مدد رساند.
و به فرجام، اينكه سهم ديويي در «آموزش» از معروفيت زيادي برخوردار است. برنامه آموزشي وي، از يك سو بر نظريه تفكر وي بنا شده و از ديگر سو، بر شناخت وي از اهميت علايقي كه از حل مشكلات نشأت گرفته است. به نظر وي، اصول آموزش بايد بر شناسايي مسائل و مشكلات و همچنين اجازه دادن به كودك در جهت حل مشكل خودش استوار باشد. موفقيت در آموزش به گزينش مشكلاتي كه واقعيت‌هاي ضروري زندگي را پوشش مي‌دهند، بسته است.
او بر اين باور بود كه آموزش سنتي از دادن واقعيت‌هايي بيرون از بافت (آموزش) به كودك رنج مي‌برد و هيچ تشويقي جز پاداش براي موفقيت و تنبيه براي شكست در نظر نمي‌گيرد. او در كتاب «تربيت آزمايشگاهي» خود فهرستي از مشكلات واقعي را رديف مي‌كند و بر اين نكته پا مي‌فشارد كه كودكان بايد براي حل آنها به شيوه خودشان آزاد گذاشته شوند. به نظر ديويي، كل معرفت بايد در حل شايسته مشكلات گزينش شده عرضه شود.
به هر روي، ديويي در طول 70سال فلسفه‌ورزي و پژوهشگري كتاب‌هاي بي‌شماري ‌نگاشت كه هر يك تاثيري انكارناشدني بر حوزه‌هاي علوم انساني نهادند. اما در اين ميان انديشه‌هاي آموزشي وي، بسياري از كشورها را از خود سيراب كرد و همچنين روانشناسي وي تاثير بسزايي بر گفتمان‌هاي نخستين روانشناسي در آمريكا نهاد و از همه مهم‌تر، او به بسياري از مسائل فلسفي چرخشي روانشناختي بخشيد. 

 محمدرضا ارشاد
اين مطلب برگرفت و برگرداني است از مقاله‌اي با عنوان
JOHN DEWEY:A Biographical memori by W.B. pillsBURY. 







نوشته شده در   دوشنبه 21 دي 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode