يك، 2، 3... بشمار، 30، 40، 50... ادامه بده58، 59، 60 همين. به عقربههاي ساعت نگاه كن. تا 60 بشمار.
شب يلدا از شبهاي ديگر فقط يك دقيقه بلندتر است اما شانساش از شبهاي ديگر شصتها هزاربار بلندتر و اقبالش آنچنان زياد است كه گروه زيادي از مردم كره خاكي اين شب را با خوردن بهترين خوراكيهايشان جشن ميگيرند و قلندران، شبزندهدار ميشوند.
اگر بخواهي شب را صبح كني، بهترين راه بيدار ماندن، جمعكردن خوراكيهاي خوشمزه است كه عشق به مزمزه كردنشان تو را واميدارد تا بيتوجه به تيكتاك ساعت و كارهاي فردا و درس و مدرسه، چشمك خوراكيها را با تعريف كردن قصههاي دور و دراز پاسخ بدهي. حالا اين قصهها كدامش راست و كدام دروغ، رازي است كه هنوز كسي به گشودن آن همت نكرده. اگر نوجوان و جوان باشي كه فقط نقش شنونده را خواهي داشت اما كافي است چند دهه از عمرت گذشته باشد تا در ميان قصهگوها جايي براي خودت باز كني. هر چه عدد دهدهي سن تو بيشتر باشد جايت محكمتر و نرمتر ميشود كه اين شب يلدا، شب بزرگان است.
اگر تصميم جدي گرفتهايد تا در شب يلدا معركهگيري كنيد و پشت سرهم قصه ببافيد از همين صبح خروسخوان تا وقت داريد درباره قصهها فكر كنيد و چند تا از بهترينها را پس ذهنتان آماده كنيد. حواستان باشد كه قصههاي پارسال و پيرارسال را انتخاب نكنيد كه بدجوري توي ذوقتان ميخورد اگر شنونده شيطاني، آخر قصه را زودتر از شما بگويد.
اصلا حواستان به شنوندهها باشد؛ نكند سري، همسري، فرزندي، نوهاي قصه را همين چند ماه پيش شنيده باشد و كار دستتان بدهد.
كليد طلايي موفقيت در اين شب انتخاب قصههايي است كه در زمانهاي خيلي دور اتفاق افتاده باشد و بهتر از آن گفتن قصههايي است كه از پدربزرگ يا مادربزرگتان شنيدهايد يادتان باشد كمي هم امروزياش كنيد كه به دل همه بچسبد و البته ميان قصهتان جايي هم براي دستبردن به كاسه آجيل و سيني چاي بگذاريد. نكته آخر هم اين است كه قصهتان خيلي طولاني نباشد. به چهره شنوندهها نگاه كنيد و هر جا ديديد چشمشان بدجوري دودو ميزند سروته ماجرا را هم بياوريد.
كوچكترها گوش به زنگ باشيد
اگر از اعضاي كوچكتر خانواده هستيد سهمي در سخنرانيها نخواهيد داشت و البته اين يك شانس است چون ميتوانيد از تمام وقتتان براي خوردن استفاده كنيد اما تلاش كنيد تا از همين حالا آيندهنگر باشيد و كاري نكنيد كه فرداروزي ناچار شويد تاوان بدهيد. به هر حال دور از جان شما كه ميشنويد، ناراحتي دستگاه گوارش هم ميتواند دردسرهايي در حد پرداخت تاوان براي هر كسي به بار بياورد.
از ديگر سو اما موقعيت چندان دلچسبي نداريد چون احتمالا سراسر شب، رفتن به آشپزخانه و آوردن خوراكيهاي جديد و رساندن خوراكيهاي روي ميز به دست بزرگترها خواهينخواهي به گردنتان ميافتد و البته كاري جز اطاعت نداريد. اما خودتان را خيلي نگران نكنيد؛ مراسم شب يلدا از سالها پيش بوده و تا ميانسالي و پيري شما هم ادامه خواهد داشت؛ پس وقت براي تلافي زياد است و چشم به هم بزنيد شدهايد بزرگ جمع و ميتوانيد تا دلتان بخواهد تكيه بدهيد و قصه ببافيد براي كوچكترها.
كليد طلايي براي شما انتخاب خوراكي است؛ تا دير نشده سعي كنيد در فهرست خريد خوراكي شب يلدا دخالت كنيد و هر آنچه را كه دوست داريد بخوريد، توي فهرست جا بدهيد. مطمئن باشيد تلاشتان به نتيجه خواهد رسيد چون پدر و مادرها اصلا حاضر نيستند قهر و ناراحتي شما را در اين شب تحمل كنند؛ پس تا تنور داغ است نان را بچسبانيد.
جشن باستاني
شب يلدا- يا چنانچه امروزه اصطلاحا ناميده ميشود، شب چله- چندين هزار سال در ايران سابقه داشته و نخستين روز يا نخستين شب زمستان كه زايش خورشيد يا جشن تولد مهر، خورشيد شكستناپذير بودهاست. مردم عهود دور و گذشته كه پايه زندگيشان بر كشاورزي- چوپاني قرار داشت بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشيد و تغيير فصول و بلندي و كوتاهي روز و شب و جهت و حركت و قرار ستارگان، آشنايي يافته و كارها و فعاليتهايشان را بر اثر آن تنظيم ميكردند.
هاشم رضي در كتاب گاهشماري و جشنهاي ايران باستان با نوشتن اين جملهها بر اين نكته تأكيد كرده است كه شب يلدا را مردم سرزمين ايران باستان در پي تجربيات شخصيشان يافته و به تفاوت آن با ديگر شبها پيبردهاند. هم او درباره چگونگي اين تجربهها آورده كه « روشني روز و تابش خورشيد و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نيك و موافق و ايزدي بود.
تاريكي و شب و سرما را نيز از اعمال اهريمن ميپنداشتند. ملاحظه ميكردند كه در بعضي ايام و فصول روزها بسيار بلند ميشود. به همان نسبت بلندي، از روشني و نور خورشيد بيشتر استفاده ميكردند و مينگريستند كه شبها كوتاه است. كمكم اين اعتقاد بر ايشان پيدا شد كه نور و روشني و ظلمت و تاريكي مرتب در نبرد و كشمكش هستند، خورشيد و فروغ چيره شده و ساعت بيشتر در پرتو خود، مردم را نيرومند نگاه ميدارد و گاه مقهور تاريكي واقع شده و ساعت كمتري با فروغ و تابش اندكي فيض ميرساند».
براساس آنچه اين محقق در كتابش آورده مردمان روزگار كهن دريافتند كه كوتاهترين روزها، آخرين روز پاييز و بلندترين شبها اول زمستان است اما بلافاصله پس از اين بلندترين شب سال، روزها بلندتر و شبها كوتاهتر ميشود و خورشيد هر روز بيشتر در آسمان ميپايد؛ از همين رو آن شب را يلدا يعني تولد و زايش خورشيد شكستناپذير ناميدند.
سفره بگشاييد كه يلدا آمده
هر خوراكي را روي سفره شب يلدا نميگذارند هندوانه، انار، آجيل شيرين، ميوه خشك، ماست و لبو را اكثر مردم روي سفره يلدايشان جا ميدهند، هرچند هندوانه مهمترين خوراكي يلداست و برخي بر اين باورند كه اگر هندوانه را شب يلدا بخوري گرما در تابستان به تنت راه ندارد. اما سفره شب يلدا در روزگاران كهن كه ميزد(myazd) نام داشته از ميوههاي خشك و تر و آجيل پر ميشده و به مناسبت غلبه مهر جهانتاب، مردم ايرانزمين تيرگي اهريمن ديرپاي يلدا را به صبح روشن اورمزد ميرساندند.
شب چله
حتما شنيدهايد كه شب يلدا را شب چله هم ميگويند كه منظورشان در واقع شب چله بزرگ است. چله بزرگ از نخستين روز دي ماه كه در متون كهن ايراني اورمزد نام دارد شروع ميشود و تا دهم بهمنماه كه جشن سده است طول ميكشد و آن را بدان سبب چله بزرگ مينامند كه در اين روزها سرما بيشتر است. پس از آن چله كوچك فراميرسد كه دهم بهمن تا بيستم اسفند است و سرما كمكم كاسته ميشود.
مراسم ويژه
هرچند مراسم شب يلدا در سراسر كشور به آجيل و هندوانه و انار ختم ميشود اما در برخي نقاط ايران مردم مراسم ويژهاي هم براي اين شب دارند.
بسياري از مردم در شب يلدا براي تازهعروس سفره يلدا ميبرند. اين مراسم در خانه عروس برگزار ميشود و بستگان نزديك داماد با در دست داشتن آجيل، ميوه و شيريني تزئينشده به ديدن تازه عروس ميروند.
اما آنچه سيد ابولقاسم انجوي شيرازي در كتاب «جشنها و آداب و معتقدات زمستان» از آداب و رسوم ويژه شب يلدا در برخي نقاط كشور آورده، يكي آدابي است كه در همدان اجرا ميشده و نام آن فال سوزن است و شرح آن در كتاب انجوي شيرازي اينگونهاست: «وقتي خوردنها و بگوبخندها تمام شد، يك تكه پارچه تازه آب نديده ميآورند، يك نفر از زنان مسن و با كمال كه شعر از حفظ دارد، شعر ميخواند و دختربچه كوچك و معصومي روي همان پارچه آبنديده سوزن ميزند. حاضران مجلس در دل نيت ميكنند. خواندن هر شعر كه تمام شد، كسي كه نيت كرده، شعر را جواب نيت خود ميداند».
هماو در كتابش آورده كه زنان آذرشهر تا پايان چله كوچك خانهتكاني نميكنند و معتقدند اگر در طول اين دو چله كسي خانهتكاني كند چله او را نفرين ميكند و اگر چله كسي را نفرين كند به نكبت و بدبختي گرفتار ميشود. آنها شب چله بالاي بامها آتش روشن ميكنند و معتقدند كه با روشن كردن اين آتش سرما بهكلي از آباديشان ميرود و نفس گرم به زمين ميرسد.
از ديگر مراسمي كه در اين شب برگزار ميشود شال انداختن است، به اين ترتيب كه جوانان محل يك دستمال نسبتا بزرگ را چهارگره ميكنند و به سر طنابي گره ميزنند و بر بالاي بام خانهها ميروند. دستمال چهار گره را از بالاي بام به صحن خانه يا اتاق آويزان ميكنند و با چند لگد به بام خانه ميزنند. صاحبخانه مقداري آجيل و شيريني در دستمال ميگذارد و دستمال را تكان ميدهد. صاحب دستمال ميفهمد كه توي دستمال چيزي ريختهاند و آن را بالا ميكشد و به بام خانههاي ديگر ميرود.
سوز در راه است
از ما به شما گفتن؛ امروز كه هيچ چون سرتان شلوغ است، امشب هم هيچ چون دورتان شلوغ است اما از فردا صبح حواستان بهخودتان باشد؛ هوا سردتر ميشود و شما بهتر است مراقب خودتان باشيد. هر چقدر هم بتوانيد در قالب يك پهلوان فرو برويد به هر حال سوز سرما كار خودش را خواهد كرد، بهويژه در سالي كه آنفلوانزا در سراسر جهان براي خودش ترك تازي ميكند و هيچكس هم حريفش نيست. بيشتر اين توصيه را جدي بگيريد. از ما گفتن؛ به هر حال صلاح كار خويش خسروان دانند.
شب يلدايي پر از آجيل و هندوانه و خوراكيهاي خوشمزه برايتان آرزو ميكنيم. باسلق را فراموش نكنيد و به ياد ما باشيد.
همشهری انلاین- مينا شهني