ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 12 شهريور 1403
دوشنبه 12 شهريور 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 10 دي 1391     |     کد : 48029

اين شغل مي‌آيد، آن شغل مي‌رود

ناپديد‌شدن شغل‌ها، تدريجي و نامحسوس است همان‌طور كه پديدار شدن‌شان؛ مثلا يك روز ناگهان حواستان جمع مي‌شود كه خيلي وقت است پنبه‌زني در خيابان نديده‌ايد.

جام جم آنلاين: ناپديد‌شدن شغل‌ها، تدريجي و نامحسوس است همان‌طور كه پديدار شدن‌شان؛ مثلا يك روز ناگهان حواستان جمع مي‌شود كه خيلي وقت است پنبه‌زني در خيابان نديده‌ايد.

كسي با جعبه‌اي چوبي دور گردنش فرفره نمي‌فروشد، آن چرخ فلك گردان‌هاي سرگردان هم ديگر نيستند كه با صدايشان بچه‌ها را از خانه‌هايشان بيرون بكشند، زماني با خبر مي‌شويد كه شغلي به نام دادزني هم به وجود آمده كه كار شاغلانش فقط فرياد زدن در خيابان براي تبليغ كتاب است، برخي كارشان راه‌اندازي و نصب آكواريوم‌هاي بزرگ در خانه‌هاي مجلل يا مديريت باغ‌وحش‌هاي خصوصي آنهاست و برخي زندگي‌شان را با تكه‌تكه‌كردن خودروهاي كهنه مي‌گذرانند.

پيش از ما هم داستان همين بوده است مثلا يك روز پدربزرگ من، صبح كه از خانه بيرون آمد تا برود و دو تا نان سنگك تنوري بگيرد و دندانش زق زق كرد، يادش افتاد ديگر خبري از آن دندان‌كش‌هاي انبر به دست كه پيشبندشان هميشه خوني و چرك بود نيست، يادش افتاد خيلي وقت است به حمام خانه‌اش مي‌رود و ديگر كسي نيست كه توي حمام عمومي، وقتي او كرخت از ريختن آب‌گرم روي تنش، روي زمين دراز كشيده، مشت و مالش بدهد و انعام بگيرد و بعد از خودش پرسيد چرا يادش نبوده كه مدت‌هاست صداي آب‌حوض خالي‌كن‌ها، چيني‌بند‌زن‌ها، دوغي‌ها و آب‌زرشكي‌ها را از كوچه نشنيده است و پاتيلي‌هاي آش و چلو را دور ميدان‌هاي بزرگ نديده است و وقتي رسيد جلوي نانوايي از خودش پرسيد از كي اين راسته، پر از فروشندگان رايانه شده است و بعد نانش را در روزنامه‌اي پيچيد كه روي آن خبرنگاري با مردي حرف زده بود كه شغلش مزه‌مزه‌كردن غذا براي كارخانه‌هاي توليد مواد غذايي بود.

تولد يك شغل، تولد يك پروانه

انسان‌ها از كي شاغل شدند؟ آنها از همان زماني كه در غارها دور آتش حلقه مي‌زدند و شعله‌هايش را تماشا مي‌كردند صاحب شغل بودند. پيشه آنها شكار رفتن بود و زندگي‌شان را از اين راه مي‌گذراندند.

سال‌ها گذشت تا آنها دامدار و كشاورز شدند اما پس از مدتي به نتيجه رسيدند كه هيچ‌كس نمي‌تواند همه نيازهايش را خودش برآورده كند پس هركس بر مهارتي خاص متمركز شد و سپس براي تامين نيازهايش با ديگران مبادله كالا به كالا كرد.

انسان‌ها چندي بعد، در ازاي ارائه كالا و خدمات پول دريافت كردند و به اين ترتيب با پيچيده‌تر‌شدن انسان‌ها و افزايش دامنه نيازهايشان، شغل‌ها تنوع پيدا كرد و روز‌به‌روز بيشتر شد.

دكتر افسر افشار نادري، جامعه‌شناس و عضو هيات علمي دانشگاه درباره چگونگي به وجود آمدن مشاغل نو معتقد است مهم‌ترين اصلي كه باعث به وجود آمدن شغلي جديد مي‌شود، نياز مردم يك دوره زماني به مهارتي براي ارائه خدمت يا كالايي ويژه است.

اين عضو انجمن جامعه‌شناسي هم موافق است كه پيشرفت تكنولوژي و تغيير در سيستم معيشتي و اجتماعي سبب شكل گرفتن شغل‌هاي مختلف در جامعه مي‌شود و در اين زمينه شغل مديريت را مثال مي‌زند كه در گذشته وجود نداشته است، اما با صنعتي‌شدن جوامع و افزايش نياز سازمان‌ها و دستگاه‌ها به سامان دادن امور و افزايش بهره‌وري كاركنانشان شغل مديريت به وجود آمده است.

او درباره تغيير در نظام اقتصادي نيز دوره‌اي را مثال مي‌زند كه نظام روستايي و كشاورزي به شهرنشيني و سرمايه‌داري تغيير كرد و با تبديل روستاها به شهرها، شغل‌هاي نويي نيز متولد شد.

از گفته‌هاي افشار نادري مي‌شود برداشت كرد همين حالا كه اين گزارش را مي‌خوانيد نيز جايي از دنيا، باز سيبي از درختي افتاده است و صاحب‌نظران و انديشمنداني، سر رشته اكتشافات، نوآوري‌ها و اختراع‌ها را در دست گرفته‌اند و همچنان مشغول بافتن هستند و همين موضوع سبب ساز به وجود آمدن شغل‌هاي جديد نيز مي‌شود.

خداحافظ شغل قديمي، يادت بخير

شغل‌ها هم مانند آدم‌ها هستند. در هر لحظه كه شغلي متولد مي‌شود، شغلي هم در جايي از جهان مي‌ميرد. مرگ برخي شغل‌ها ناگزير است؛ براي مثال آب‌حوض‌كشي شغلي مرده است چون كسي كه شغلش اين باشد ميان اين همه خانه‌هاي قوطي كبريتي چند مشتري پيدا نمي‌كند يا حالا كه همه ياد گرفته‌اند خودشان با چرخ خياطي پارگي لباس‌هايشان را رفو كنند ديگر نيازي به پينه‌دوز ندارند تا با پارچه‌اي رنگي، پارگي‌هاي لباس‌هايشان را وصله كند يا ديگر آنقدر مردم سرگرمي‌هاي متنوع دارند كه حوصله تماشاي زنجير پاره‌كردن معركه‌گيرها و كل‌كل‌كردن لوطي‌ها و عنترهايشان را نداشته باشند.

افشار نادري در توصيف شغل‌هايي كه منسوخ مي‌شود؛ توضيح مي‌دهد: در هر دوره زماني مردم از برخي خدمات و كالاها بي‌نياز مي‌شوند و به اين ترتيب شماري از مردم شغل‌شان را از دست مي‌دهند. ماشينيزم و صنعتي‌شدن اگرچه كارها را براي صاحبان صنايع آسان‌تر و توليد را بيشتر و سريع‌تر كرده است، اما ماشين‌ها جاي انسان‌ها را گرفته‌اند.

برطرف‌شدن نياز مردم از برخي خدمات و كالا تنها علت مرگ برخي مشاغل نيست. به گفته او در دوره ما كه پست‌مدرن محسوب مي‌شود هر كارخانه‌اي مستقيما با مردم در ارتباط است، بنابراين اگر مشتري از كيفيت يا قيمت كالايي راضي نباشند آن را حذف مي‌كنند، چرا كه تنوع توليدات بسيار زياد است و آنها حق انتخاب دارند.

اين استاد دانشگاه البته هشدار مي‌دهد در يك جامعه سالم با مديريت صحيح، وقتي به واسطه پيشرفت تكنولوژي شغلي بي‌كاربرد مي‌شود مسئولان بلافاصله براي دوباره شاغل‌شدن قشري كه بيكار شده است فكري مي‌كنند و اجازه نمي‌دهند گروهي از مردم به واسطه بيكار‌شدن به طبقات پايين‌تري از نظر اقتصادي سقوط كنند.

مرگ سرنوشتي محتوم نيست

مرگ براي همه شغل‌ها سرانجامي ناگزير نيست و چه‌بسا مرگ برخي از آنها تاسف‌برانگيز و نگران‌كننده باشد و بايد براي حفظ‌شان فكري كرد. براي نمونه شغل‌هاي فرهنگي از جمله مشاغلي است كه حتي اگر ديگر نيازي به آنها نباشد بايد باقي بماند، چرا كه نمادي از فرهنگ، هنر و تاريخ مردم يك كشور به حساب مي‌آيد.

به نظرتان اين كابوس نيست روزي بيايد كه ديگر كسي در كشورمان نتواند قلمزني و مشبك كاري كند، دست‌هاي هنرمندي كه بايد خراطي و نازك كاري كنند، آرام بگيرد، ميناكارها بيكار شوند و هيچ استادي پيدا نشود كه بتواند كاشي‌هاي رويايي هفت رنگ بسازد يا با گچ، گل و مرغ بيافريند و زيبايي سقف و ديوارهاي عمارت‌هاي باشكوه را با آيينه‌كاري چند برابر كند؟

انواع ديگري از مشاغل نيز وجود دارد كه فرهنگي نيست، اما وجود آنها براي افزايش توليد ملي و كاهش واردات لازم است با اين حال حمايت نكردن از اين مشاغل نيز باعث شده است روي سراشيبي زوال بيفتد و شايد در سال‌هاي آينده ديگر خبري از آنها نباشد، مثال مي‌خواهيد؟

سري به شمال كشور بزنيد، به آن شاليزارهاي برنج كه شبيه تكه‌هاي آيينه همه‌جا پخش شده است و تصوير ابرها و آسمان آبي را منعكس مي‌كند، نگاه كنيد. شمار اين شاليزارها روزگاري بسيار بيشتر از آنچه امروز مي‌بينيد بود، ويلاها اما حق نشاء‌هاي برنج را خوردند و هرچه بزرگ‌تر شدند و بيشتر قد كشيدند، شاليزارها كوچك‌تر شدند و بيشتر آب رفتند و بوي كته داغ و تازه كه غروب‌ها از كلبه‌هاي مه گرفته روي تپه‌هاي سبز مي‌پيچيد كمتر شد و به مرور زمان بازار فروش انواع برنج‌هاي بي‌كيفيت و ناسالم خارجي در بازار رونق گرفت.

حالا سال‌هاست خيلي از شاليكارهاي سابق، سراغ شغل‌هاي ديگري رفته‌اند كه برخي از آنها كاذب محسوب مي‌شود و خبري از توليد در آن نيست و بعيد نيست روزي برسد كه فرزندانمان فقط در كتاب‌هاي درسي تصوير شاليكاري و مشاغلي از اين دست را ببينند و آن‌وقت در حسرت نداشتنشان آه بكشند.

مريم يوشي‌زاده ‌/‌ گروه جامعه


نوشته شده در   يکشنبه 10 دي 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode