اول رمضان : ولایت عهدی امام رضا(ع)
هنگامی که امام رضا(ع) به مرو وارد شد مامون او را تجلیل تکریم کرد و خواص اولیاء و اصحاب خود را جمع کرد و گفت: ای مردمان من در آل عباس و آل علی تامل کردم و هیچ یک را افضل و احق به امر خلافت از علی بن موسی (ع) ندیدم .
سپس رو به امام کرد و گفت:
اراده کرده ام که خود را از خلافت خلع و آن را به تو تفویض کنم.
امام فرمود: اگر خدا خلافت را برای تو قرار داده است جایز نیست که به دیگری ببخشی و خود را از آن معزول کنی و اگر خلافت از تو نیست تو را اختیار آن نیستکه به دیگری تفویض کنی.
مامون گفت:لازم است که قبول کنی .
و حضرت فرمود:من هرگز به رضای خود قبول نخواهم کرد.
و تا دو ماه این سخن در میان بود و چندان که مامون اصرار می کرد امام امتناع می فرمود چون مامون دانست که آن حضرت خلافت را نمی پذیردگفت:
پس ولایت عهدی مرا قبول کن که پس از من خلافت با تو باشد
حضرت فرمود: پدران بزرگوارم مرا خبر دادند از رسول خدا که من پیش از تو از دنیا خواهم رفت و مرا به زهر مسموم خواهند کرد.
مامون گفت: تا من زنده ام چه کسی جرأت خواهد کرد اندیشه بدی درباره تو به ذهن خود راه دهد؟
امام پاسخ داد: اگر بخواهی می توانم بگویم آن کیست که مرا شهید خواهد کرد.
مامون گفت: غرض تو از این سخنان آن است که ولایت عهدی مرا قبول نکنی تا مردم بگویند که ترک دنیا کرده ای.
امام فرمود: بخدا سوگند که تاکنون دروغ نگفته ام و ترک دنیا از برای دنیا نکرده ام و غرض تو را می دانم .
مامون گفت:غرضم چیست؟
امام پاسخ داد: غرض تو آن است که مردم بگویند علی بن موسی الرضا(ع) ترک دنیا نکرده بود بلکه دنیا او را ترک کرده بود و اکنون که دنیا او را میسر شد به طمع خلافت، ولایت عهدی را قبول کرد.
مامون در خشم شد و گفت:
پیوسته سخنان ناگوار در برابر من می گویی و از سطوت من ایمن شده ای بخدا سوگند که اگر ولایت عهدی مرا قبول نکنی گردنت را می زنم .
امام فرمود: خداوند نفرموده است که خود را به مهلکه اندازم اینک که جبر است قبول می کنم به شرط آنکه در هیچ عزل و نصبی دخالت نداشته باشم و رسمی را بر هم نزنم و احداث امری نکنم و از دور بر بساط خلافت نظر کنم .
آن گاه دست به سوی آسمان برداشت و فرمود:
پروردگارا می دانی که به اکراه این امر را اختیار کردم مرا مواخذه مکن که رسولانت یوسف و دانیال را به سبب پذیرفتن ولایت از جانب پادشاه زمان خود مواخذه نکردی . خدایا عهدی نیست جز عهد تو ولایتی نیست مگر از جانب تو پس توفیق ده مرا که دین تو را بر پا دارم و سنت پیامبر تو را زنده بدارم که تو مولا و سروری.
روز ششم ماه مبارک رمضان بود که مامون مجلسی ترتیب داد و همه بزرگان و اشراف و سادات و علما را امر کرد با حضرت بیعت کنند و سپس باقی مردم از ایشان پیروی نمایند سپس کسیه های زر آورد و عطایای بی شمار به مردم بخشید و دستور داد بر سر منابر خطبه های غرا درباره آن حضرت خواندند و جایزه گرفتند و به نام حضرت سکه زدند.