دربارهٴ توانايي يا ناتواني معصوم، بر فعل گناه، اختلاف است. برخي معتقدند كه ساختار بدني و نفساني انسان معصوم به گونهاي طرّاحي شده و ويژگيهايي در او به كار رفته است كه اقتضا دارد هرگز بر معصيت اقدام نكند. بعضي نيز گفتهاند كه عصمت، قدرت بر طاعت و عدم قدرت بر گناه است.
اماميّه بر اين باور است كه عصمت، با قدرت بر گناه منافات ندارد؛ يعني شخص معصوم، قادر بر معصيت است؛ وگرنه استحقاق مدح و ثواب بر ترك معصيت را نميداشت. افزون بر اين، ثواب و عقاب در حقّ او بيمعنا بود، بلكه او بايد از محدودهٴ تكليف خارج باشد؛ حال آن كه اين گونه نيست؛ زيرا انسان معصوم مكلف است و بر اطاعت دستور خداوند، مستحق مدح است و ساختار بدني او نيز مانند ديگر مردم است: قل إنّما أنا بشرٌ مثلكم يوحي إليّ...(1).
بنابراين ـ چنان كه اشاره شد ـ عصمت در نزد اماميه، ملكهاي است كه انسان با داشتن آن، عواقب دردناك هرگناه و معصيت را با همهٴ وجود احساس ميكند؛ آن سان كه پزشكِ حاذق، فرآيند يك بيماري واگير و خطرناك و ميكربهاي كشنده را در بدن بيمار ميبيند و هرگز از نيم خوردهٴ اين بيمار نميخورد و با او تماس مستقيم برقرار نميكند و از وي پرهيز كامل دارد و شرايط و لوازم بهداشت را مراعات ميكند و تا ميتواند به چنين شخصي نزديك نميشود.
در جايي كه انسان، دست خود را به دهان مار سمّي خطرناك و افعي كُشنده نزديك نميكند، شخص معصوم در اثر شهود شعلههاي دوزخ از تماس آن جداً خودداري ميكند. او جهنّم را ميبيند؛ زيرا به مقام يقين رسيده است (از راه معرفت و عبادت): كلاّ لو تعلمون علم اليقين * لترونّ الجحيم(2)، و چگونه ميتوان از جهنم مشهود نهراسيد.
نتيجه اين كه از ديدگاه اماميّه، پيامبران و پيشوايان ديني با داشتن ملكهٴ عصمت (كه موهبت و تفضّل الهي است)، هيچ گاه گِرد معاصي بزرگ يا كوچك نميگردند؛ هم پيش از بعثت، هم پس از آن، و دامنشان از زمان تميز و آغازِ ظهور عقل تا پايان عمر، از هرگونه ناپاكي و آلودگي پاك و منزّه و مبرّاست.
(1) سورهٴ كهف، آيهٴ 110.
(2) سورهٴ تكاثر، آيات 5 ـ 6.
وحي و نبوت، 238-239