جام جم آنلاين: در حالي كه نظام سلامت اميدوار است تا سن اميد به زندگي ايرانيها به 80 سال افزايش يابد، برخي كارشناسان بر كيفيت زندگي و حفظ سلامت بخصوص در بين زنان تاكيد ميكنند و افزايش كميت بدون كيفيت زندگي را مورد انتقاد قرار ميدهند.
مفهوم كيفيت زندگي، مفهومي پيچيده و مبهم است كه متاثر از زمان و مكان و ارزشهاي فردي و اجتماعي است.
كارشناسان معتقدند: كيفيت زندگي عبارت است از برخورداري از نيازهاي اساسي مانند آموزش و بهداشت و اشتغال، نشاط و شادكامي، رضايت از زندگي، رسيدن به اهداف مورد نظر فردي و ارتقا و تقويت استعدادهاي انسانها.
شاخص كيفيت زندگي كه به صورت سالانه توسط مجله زندگي بينالمللي بين 193 كشور جهان ارزيابي و منتشر ميشود، نشان ميدهد كيفيت زندگي مردم ايران از نظر رتبه در مقايسه با ديگر كشورهاي جهان از رتبه 131 در سال 2001 به رتبه 150 در سال 2010 ميلادي كاهش پيدا كرده است. متاسفانه بهرغم بالا رفتن اميد به زندگي و افزايش طول عمر بخصوص در بين زنان، كيفيت زندگي با افت روبهرو شده است. بررسيهاي يونيسف نشان ميدهد كه در كشورهاي در حال توسعه دختر بچهها در مقايسه با پسران خردسال از خوراك، مراقبتهاي بهداشتي و امكانات آموزشي كمتري برخوردارند.
در گزارش سازمان خواربار جهاني FAO آمده است، در حالي كه زنان بيشترين ميزان مواد غذايي را در كشورهاي در حال توسعه توليد ميكنند بيش از مردان سوءتغذيه دارند.
براساس اين بررسيها در بيشتر كشورها زنان 2 برابر مردان به كار بدون حقوق مشغولند و سالانه 585 هزار زن و روزانه بيش از 1600 نفر زن به دلايل بارداري و زايمان از دنيا ميروند.
نتايج بررسيها چه ميگويد؟
چندي قبل رويا طباطبايي كارشناس مركز مطالعات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت طي گزارشي در مورد شاخص كيفيت زندگي گفته كه شاخص كيفيت زندگي از تركيب 9 شاخص فراغت و فرهنگ، هزينه زندگي، ريسك و امنيت، زيرساخت، سلامت، آزادي، محيط زيست، اقتصاد و آب و هوا به دست ميآيد. براساس اين شاخص تركيب امتياز ايران طي سالهاي 2001 تا 2010 ميلادي بين 45تا49 بوده است، ولي به دليل رشد كند اين شاخص در كشور در مقايسه با ديگر نقاط جهان، شاهد افت كيفيت زندگي هستيم.
براساس اين تحقيق، با توجه به كشورهاي منطقه خاورميانه ميتوان گفت وضعيت ايران در حد وسط قرار دارد و از نظر شاخص كيفيت زندگي، ايران مانند بسياري ديگر از كشورهاي منطقه تحول چنداني در شاخص كل به دست نياورده است.
افزايش اميد به زندگي
دكتر شهلا كاظميپور، جامعهشناس ميگويد: در جوامعي كه وضع بهداشتي ارتقا پيدا ميكند، اميد به زندگي نيز افزايش مييابد و اين در حالي است كه اميد به زندگي در زنان همواره بيشتر از مردان است.
كاظميپور: در جوامعي كه وضع بهداشتي ارتقا پيدا ميكند، اميد به زندگي نيز افزايش مييابد و اين در حالي است كه اميد به زندگي در زنان همواره بيشتر از مردان است
او با بيان اين مساله كه به طور بيولوژيك مرگ و مير نوزادان دختر كمتر از پسران است، ميافزايد: در جوامعي كه وضعيت بهداشتي مطلوب باشد مرگ و مير مردان به علت سوانح، تصادفات و بيماريهاي قلبي ـ عروقي بيشتر از زنان در سنين ميانسالي است. در سالخوردگي هم اميد به زندگي در زنان بيش از مردان است. در كشور ما هم با توجه به اين كه در حال توسعه است، اميد به زندگي افزايش پيدا كرده كه در مردان به 71 سال و در زنان به 73 سال رسيده است.
برخي، ظاهرا سالماند
اين جامعهشناس در مورد مراجعه مردم به پزشك ميگويد: مراجعه به موقع مردم به پزشك يك بحث فرهنگي است، مردم جامعه ما زماني به پزشك مراجعه ميكنند كه بيمار باشند، در غير اين صورت، به پزشك مراجعه نميكنند، بسياري از آنان آزمايشهاي دورهاي را انجام نميدهند، از اين رو از وضعيت سلامت خود بيخبر هستند. آنها به ظاهر سالماند ولي وقتي كه آزمايش ميدهند تازه متوجه ميشوند داراي چربي خون و قند خون بالايي هستند كه اين بحثهاي بهداشتي نيازمند فرهنگسازي صحيح است كه بايد به مرور زمان در ميان مردم جا بيفتد، اما مردان جامعه چون از امكانات مالي برخوردارند هنگام بيماري براحتي درمان ميشوند؛ در حالي كه در مورد زنان اين مساله صدق نميكند.
در بسياري از خانوادههاي محروم معمولا به نوزاد پسر بيشتر توجه ميشود و هنگام بيماري او را زودتر به پزشك ميرسانند، پس همه اين مسائل باعث ميشود كه زنان بهرغم بالا بودن سن اميد به زندگيشان از امكانات بهداشتي ـ درماني كمتري برخوردار باشند.
افت كيفيت زندگي
كاظميپور با بيان اين مطلب كه كيفيت زندگي در جامعه ما به طور كلي پايين است، ميگويد: من بارها اين مساله را متذكر شدهام كه درست است افزايش اميد به زندگي يك شاخص خوب و مناسب در كشور است، اما بايد كيفيت زندگي را هم در نظر گرفت، در حال حاضر در كشورهاي پيشرفته افزايش اميد به زندگي را به تنهايي نميسنجند بلكه آن را با اميد به زندگي توام با سلامت ميسنجند. به عنوان مثال اگر در جامعهاي اميد به زندگي افراد بالا باشد ولي ناتواني داشته باشند به طوري كه فرد در 50 سالگي توانايي كار كردن را نداشته باشد و صرفا مصرفكننده باشد طبيعي است كه بار مالي اين مساله بالا ميرود و اين در حالي است زماني اميد به زندگي افزايش پيدا ميكند كه فرد بتواند به حال جامعهاش مفيد باشد كه شامل سلامت فكري و بدني ميشود. اگر بتواند كمكي به جامعه بكند افزايش اميد به زندگي به ارتقاي سطح اجتماعي جامعه كمك ميكند ولي اگر اينگونه نباشد اميد به زندگي توام با ناتواني ميشود و بايد آن را توام با سلامت بسنجيم. اين در حالي است كه بررسيها در كشور نشان ميدهد ايرانيان تا 50 سالگي توانايي كار كردن دارند.
بالا بردن كيفيت زندگي
كاظميپور در پاسخ به اين پرسش كه چگونه ميتوان كيفيت زندگي را براي زنان ايراني بالا برد، تاكيد ميكند: به اعتقاد من براي بالا بردن كيفيت زندگي بايد 20 سال قبل از تولد نوزاد دست به كار شد. قبل از تولد نوزاد والدين بايد از يك شرايط بهداشتي مناسبي برخوردار باشند. واكسنهايشان را به موقع زده باشند و زماني كه متولد شدهاند بيماري خاصي نداشته باشند. معمولا بين زنان زايمانهاي مكرر، به بچههاي بعدي آسيبهاي زيادي ميرساند از اينرو بايد زايمانها محدود شود تا كودكان سالمتري متولد شوند. نوزادان بايد از شير مادر تغذيه كنند و تا 2 سال تمام مادران بايد به نوزادان خود شير دهند و همه اينها، مسائل تعيينكننده است.
او ميگويد: محيط خانوادگي مناسبي كه در آن پرخاشگري نباشد براي پرورش كودك بسيار مناسب است زيرا بسياري از كودكان به خاطر فشارهاي روحي ـ رواني غذا نميخورند. از اينرو، سلامتشان به خطر ميافتد و همه اين مسائل در كيفيت بالاي زندگي خانمهاي ايراني موثر است.
اين جامعهشناس در پاسخ به اين پرسش كه آيا هنوز هم خانوادههاي ايراني بين فرزندان دختر و پسر خود تمايزي قائل ميشوند، ميافزايد: در گذشته آمار بارداريها زياد بود و معمولا فرزندان پسر از ارج و قرب بيشتري برخوردار بودند. امروزه آمار باروري در كشور پايين آمده است و فرهنگسازي خاصي كه انجام شده باعث شده كه اكثر خانوادهها داراي يك تا 2 فرزند باشند و معمولا خانوادهها امروزه بين فرزندان دختر و پسر خود تفاوتي قائل نيستند.
شاهين مهدوي / جامجم