جام جم آنلاين: مشكلات فرهنگي دست از سر جامعه ايراني برنميدارد و در هر حوزهاي از زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي كه مشكلي در ميان باشد و ريشهيابي شود، نارساييهاي فرهنگي پاي ثابت آن است.
حتما شنيدهايد كه در روز بارها هنگام راهرفتن، رانندگي، كاركردن و حتي حرفزدن همديگر را به «بيفرهنگبودن» متهم ميكنيم؛ هرچند اطلاق اين صفت يك اشتباه رايج است، اما با اين نارساييهاي فرهنگي در رفتار روزانه چه بايد كرد؟
از عادات فردي گرفته تا خدمات اداري و از روابط خانوادگي تا شوون زندگي شهروندي مشكلات فرهنگي آشكار قابل مشاهده است و گويا هرجا پاي فرهنگ در ميان باشد، آسيبي در پي آن ميآيد. شايد بتوان اينطور گفت كه فرهنگ در جامعه ما به بستر نابسامانيها، كجرفتاريها، زيانهاي مادي و معنوي، عقبماندگيها و... تبديل شده است. اگر گمان ميكنيد در اين باره اغراق ميشود نگاهي به فرهنگ ترافيكي بيندازيد. پس از چند دهه سلطه خودروها و موتورسيكلتها بر معابر شهري هنوز رعايت قوانين ساده براي خودروها و رانندگان و گذاشتن كلاه ايمني از سوي راكبان موتورسيكلتها جا نيفتاده و به فرهنگسازي نياز دارد. البته مشكلات فرهنگي بسيار فراگيرند و متاسفانه مسير ارتقاي فردي و توسعه اجتماعي را در جامعه معاصر ايراني به اشكال مختلف سد ميكنند.
فرهنگزدگي
فرهنگ در معناي عام كلمه تعاريف متعددي دارد و به صورت مجموعهاي از نگرشها، انگيزهها و الگوهاي رفتاري تصوير ميشود كه براساس آن بتوان كنش و واكنش افراد جامعه در موقعيتهاي مختلف را پيشبيني كرد، با اين حال هر مقوله رفتاري در دنياي امروزي به صورت خاص نيز ابعاد فرهنگي مشخصي دارد كه در همان حوزه تعريف ميشود و منشأ اثر است. براي مثال فرهنگ استفاده از تلفن همراه، وسايل عمومي و... كه در مجموع بخشي از هويت اجتماعي و گروهي اقشار مختلف را شكل ميدهد و به نمايش ميگذارد.
فرهنگپذيرها به هر دليلي با فرهنگهاي جديد كنار ميآيند و آن را الگوي خود قرار ميدهند و خوب و بد آن را در نظر نميگيرند. در مقابل همه اين اقشار، فرهنگزدهها قرار دارند كه در برخي حوزههاي زندگي نسبت به ساير فرهنگها بدبين هستند و به اشكال مختلف از پذيرش يك فرهنگ جديد سرباز ميزنند. اين دسته نقش فرهنگ را قبول ندارند و با فرهنگهاي جديد مقابله ميكنند.
با اين حال مشخصه بومي فرهنگزدگي در ايران، بيتوجهي به ضرورتهاي فرهنگي و نپذيرفتن آنها حتي در صورت معقول بودن است. براي مثال دوباره ميتوان به فرهنگ رانندگي اشاره كرد كه رعايت آن با جان و مال افراد سروكار دارد، ولي ناديده گرفته ميشود و رعايت آن تنها در حضور پليس و از ترس جريمه صورت ميگيرد و نه براي حفظ ايمني.
بسترهاي فني
مهندسي فرهنگي در سالهاي اخير واژهاي پركاربرد است، اما فقط براي ما آشناست. در مقابل اغلب از موانع پيشروي مهندسي فرهنگي در حوزههاي مختلف سخن ميگويند و اين كه رفع اين مشكلات بنيادين به برنامه جامع، عزم عمومي، همت همه اقشار و... نياز دارد.
نكته: چندي پيش در شهر زوريخ، فردي به دليل بيرون انداختن زباله از خودرويش به جريمه سنگين مالي محكوم شد، اين نشان ميدهد فرهنگسازي در بيشتر كشورهاي پيشرفته با پشتوانههاي قاطع قانوني همراه است
هنگامي كه پاي فرهنگسازي حتي براي سادهترين و عاديترين مسائل پيش ميآيد، نبود بسترهاي مناسب، ناكارآمدي عملكردها، موازيكاري، رويكردهاي سليقهاي و... اصل موضوع را به حاشيه ميبرد و ملغمهاي از كجرفتاريها و ضعفها را پيش رو ميگذارد. اغلب مواقع بسترها و امكانات فني براي فرهنگسازي در يك حوزه مشخص وجود ندارد و عموم مردم به اين نتيجه ميرسند كساني كه دم از تغيير و اصلاح ميزنند با واقعيات متن جامعه بيگانهاند.
همزيستي فرهنگ و قانون
نقش پشتوانههاي قانوني در حوزه فرهنگسازي در جامعه ما اغلب ضعيفتر از آنچه واقعا ميتواند باشد، در نظر گرفته ميشود. رعايت مناسبات و شوون شهروندي و فرهنگسازي در اغلب كشورها و شهرهاي توسعهيافته با پشتوانههاي قانوني قاطع همراه است.
چند سال پيش در شهر زوريخ در كشور كوچك سوئيس، بيرونانداختن تكهاي زباله از خودرو توسط يك شهروند به جريمه مالي سنگين و اخراج وي به همراه خانوادهاش از شهر منجر شد. در بسياري از كشورها حتي در شرق دور، انداختن زباله يا آب دهان در اماكن عمومي جريمه نقدي در پي دارد و رعايتنكردن اصول اوليه رانندگي در معابر نظير عبور از چراغ قرمز با توقيف گواهينامه و محروميت طولاني از امكان رانندگي همراه است. البته درباره پشتوانه قانوني بايد به تناسب آن با پذيرش فرهنگي و امكانات فني موجود توجه داشت وگرنه دورزدن قانون و شكلگيري تخلفهاي جورواجور در حاشيه آن اجتنابناپذير خواهد بود. همانطور كه نميتوان با توصيه و نصيحت فرهنگسازي كرد، تحكم نيز به زورگويي تعبير ميشود و راه به جايي نميبرد.
ميراث مخرب
مقوله فرهنگزدگي را نبايد دستكم گرفت. فرهنگزدگي اغلب ميراث سالها پيچيدگيهاي فرهنگي و اجتماعي، بياعتماديها، ناكارآمديها، رعايتنكردنها، ناديدهگرفتنها و... است و براحتي و براي مثال با چند بخشنامه يا اصلاحات قانوني برطرف نميشود. فرهنگزدگي ميتواند بيفرهنگي را بسادگي و حتي به شيوههاي عقلاني توجيه كند و رعايت اصول فرهنگي را موضع ضعف قرار دهد. براي مثال اگر به يك شهروند زبالهپراكن گفته شود چرا زباله را روي زمين انداختي، پاسخ ميدهد اگر من اين كار را نكنم، شهر پاكيزه ميشود؟ جواب منطقي اين است كه خير با رعايت يك نفر شهر پاكيزه نميشود و به همين راحتي فرد فرهنگساز در موضع ضعف قرار ميگيرد و هنجارشكني پشتوانه عقلاني مييابد.
امين رحيمي / جامجم