استاد خانم ايوادو ويتراى ميروويچ، مستشرق مسلمان فرانسوى، از موقعيتشايستهاى در محافل دانشگاهى فرانسه و به طور كلى در سطح غرب برخوردار بوده است. به علاوه، سوابق اسلامى وى مثبت است. شهرت وى از طريق ارائه آثار مهم صوفى گرى و كتابهايى كه به زبانهاى مختلف ترجمه گرديده، كسب شده است. آشنايى نزديك جهان عرب و اسلام با نامبرده از هنگامى است كه وى در فواصل سالهاى 1973-1969 به تدريس در دانشگاه الازهر پرداخت و سخنرانيهايى نيز در اغلب كشورهاى عربى و از جمله كويت در سال 1971 ايراد نمود. خانم ايوا ميرويچ در خصوص تفكر صوفىگرى تخصص دارد و آثار مولانا جلالالدين رومى را براى ترجمه به فرانسوى انتخاب كرده است. همچنين ضمن مطالعه تاليفات و آثار محمد اقبال، پدر روحانى كشور اسلامى پاكستان، به ترجمه آنها مبادرت ورزيد. استاد ميرويچ تاليفات مختلفى درباره شعر تصوف و نيز تفكر اسلامى تدوين نموده كه از جمله مىتوان به «چهره ديگر اسلام» و «نماز در اسلام» اشاره نمود. نامبرده در سال 1963 به اسلام گرويد. وى اخيرا و در سن 90 سالگى در فرانسه دار فانى را وداع گفت و به رحمت ايزدى پيوست.
مجله الزمن مصاحبهاى را با وى در پاريس انجام داده است كه توجه خوانندگان را به آن جلب مى نماييم:
در ابتدا، چه عنوانى را براى خود مىپسنديد، عرب شناس، شرق شناس يا استاد انديشه اسلامى؟
مايلم مرا به عنوان يك زن مسلمان فرانسوى بدانيد; چرا كه اين عنوان براى من بهتر از هر عنوان ديگرى است.
برخى از روزنامه نگاران شما را اشتباها لهستانى الاصل به شمار مىآورند، اصالت و رشد علمى شما از كجاست؟
پدرم از اشراف زادگان فرانسوى و مادرم اصالتا اسكاتلندى است. موفق به اخذ ليسانس حقوق و سپس دكتراى ادبيات از دانشگاه سوربن شدهام، رساله دكتراى من درباره «جلال الدين رومى و روابط روحانيت و شعر در جهان اسلام» بوده است. البته منظورم ابن رومى، شاعر معروف عرب نمىباشد.
غالبا تحقيقات من پيرامون اشعار مولانا و آثار او بوده و زيبايى انديشهها و شيوههاى تعبيرى وى و نيز اشعار شيوايش مرا تحت تاثير خود قرار داد.
چگونه به وجود مولاى رومى پى برديد و چه چيزى موجب جلب توجه شما نسبتبه وى گرديد؟
اين افتخار به محمد اقبال، شاعر و انديشمند بزرگ اسلامى، برمىگردد; چرا كه ابتدا با تاليفات وى آشنا شدم و ملاحظه كردم كه او بسيار از مولاى رومى سخن گفته، به آثارش استناد مىورزد. هنگامى كه به مطالعه آثار مولانا پرداختم، به شگفتى آن پى بردم و همين امر موجب گرديد تا به ترجمه تمامى آثار مولانا از فارسى به فرانسوى اقدام كنم.
آيا كتاب «آنتولوژى تصوف» به عنوان بخشى از كارهاى شما در ارتباط با مولاى رومى است؟
خير، در واقع اين كتاب يك كار مستقل و ويژه درباره مولانا است كه شامل ترجمه مثنوى، حاوى 25 هزار يتشعر، رباعيات و نثر، كتاب معرفت كه با عنوان «كتاب فيه مافيه» انتشار يافته و همچنين تاليفات ديگر مىباشد.
انديشههاى مولانا چه چيز تازهاى براى دوران ما دارد؟
ما به شدت به انديشههاى او نيازمنديم; زيرا شناسايى ارزش ديگران در زمان ما بسيار مهم است و اين همان چيزى است كه مولانا بر آن تاكيد داشته است. جلال الدين رومى به سلوك نفسانى خود اهميت ويژهاى داده، شناختخود را نسبتبه آن تعميق بخشيد، سپس شناختخود را نسبتبه ديگران گسترش داد و پس از آن، ديگران را به سوى آن فراخواند.
شايد بتوان چنين مقوله اى را بر ديگر بزرگان تصوف اطلاق نمود، چه چيزى جلال الدين رومى را از سايرين متمايز مىسازد؟
البته اسلام; زيرا ديدگاه مولانا بر مبناى اسلام استوار بوده و از آن الهام گرفته است. ارائه مبانى والاى اسلامى از طريق انديشههاى وى، با زيور زهد و وسيله عشق الهى مىباشد.
آيا ديدگاه مولانا نسبتبه زندگى را يك ديدگاه خاص تلقى مىكنيد. چرا؟
بله، نگرش او به زندگى از ويژگى خاصى برخوردار بوده و جهانى است. او قائل به اين امر است كه ديگرى نيز ممكن است محق باشد و مقولهاى وجود دارد مبنى بر اينكه چنانچه منشاء دو (چيز)، حقيقتى واحد باشد، تناقضى ميان آن دو نيست. آثار مولانا ماهيت مباحثهاى ندارد و همچنين متضمن تاكيد بر صحت (يا رد) يكى از اديان الهى نمىباشد. آثار او، در واقع، مشتمل بر نحوه زندگى از طريق پايبندى به دين و تكامل با آن به صورت زنده و آشكار كه هيچ كس قادر به پنهان ساختن آن نيست، مىباشد. مولانا همچنين در راس طريقت صوفى بود; طريقتى كه بسيارى از سالكين در آن بوده، تا به حال نيز هزاران مشتاق در سطح جهان به آن گرايش دارند.
مگر نه اين است كه مولاى رومى مىگويد اگر يك ذره را به دو نيم كنيم، در دل آن يك منظومه شمسى خواهيم يافت؟
آرى، البته به اين محدود نمىشود و علاوه بر عظمت افكارش و شيوه بيان مجازيش، يك نوع نگرش و پيش بينى نسبتبه قضاياى شگفت آميز زمان خود داشت; اگرچه او در اوايل قرن سيزده ميلادى به عنوان يك انديشمند يا دانشمند جوان آن دوران به شمار مىآمد; براى مثال، گفته است: اگر قادر بوديد تا هستهاى را به دو نيم كنيد، (آنچه كه در بادى امر به ذهن مىرسد، اين است كه منظور وى، فرض وجود يك هسته است، در حالى كه او يك نوع پيش گويى علمى نموده است) در درون آن جهان ديگرى خواهيد يافت كه براى خود، خورشيد و ستارگان پيرامون آن را دارد و نيز مىگويد: شكستن اين هسته، خطر بزرگى در پى خواهد داشت كه بدين وسيله، به دنياى انفجار هستهاى اشاره نموده است. همچنين مىافزايد: اگر هستهاى به دو نيم شود، زمين را به ويرانى خواهد كشاند. به عبارتى، او از آن هنگام به خطرى كه بشر را تهديد مىكند، پى برده و نسبتبه انتشار نيروى اتمى هشدار داده بود و اين چيزى است كه مورد تاكيد آزمايشهاى جديد قرار گرفته است.
گمان مىكنم كه مولاى رومى به رازى كه در موسيقى نهفته و مىتواند تحولات مهمى را در جهان باعثشود، پى برده بود، آيا همين طور است؟
آرى، ولى اين راز در ارتباط با زمينههاى ادراكى و هنرى است. × يعنى ارتباطى با جنبه علمى ندارد؟
دقيقا; چرا كه موسيقى يك واقعيت علمى نيست، بلكه يك واقعيت هنرى است. جلال الدين رومى به رغم اينكه يك شاعر برجسته بود، اما همچنان نسبتبه عبادات كه همگام با سير و سلوك او بود، پايبند باقى ماند.
مايل هستيم قدرى هم از انديشمند محمد اقبال سخن بگوييم. مىدانيم كه نخستين آشنايى شما با اسلام، از طريق كتاب «تجديد ساختار تفكر دينى در اسلام» وى بوده است، چه چيزى موجب گرديد تا بدين حد، به فلسفه اقبال علاقهمند شويد و درصدد ترجمه كتاب مذكور از انگليسى به فرانسوى برآييد؟
پس از مدتها جست و جو و ناكامى در اديان مختلف، گمشده خود را در اين فلسفه يافتم; چرا كه نگرشى شمولى به جهان و بشريت داشت و اين ويژگى فلسفه محمد اقبال و ماهيت جهان شمولى آن است; بدون آنكه بخواهيم از ويژگى اسلامى آن بكاهيم. در آن هنگام مبناى شناختى مستحكمى درباره اديان نداشتم و اتفاقا كتاب مذكور اقبال را ديدم و اقدام به ترجمه آن از انگليسى به فرانسه كردم و اين اقدام را در دفتر كار خود در مركز ملى پژوهشهاى علمى، (CNRS) انجام دادم كه البته مطالعه آن كتاب، عامل تعيين كنندهاى در مشخص كردن موضع دينىام داشت; چرا كه پاسخگوى تمايل من به جهان شمولى بود و اين ويژگى بارز اسلام به شمار مىرود.
يعنى عامل تاثيرگذار اسلام در شما، مساله جهان شمولى آن بوده است؟
اين چيزى است كه در جهان اقبال يافتم و نيز اشتياقى است كه به تعميق شناختخود نسبتبه ميراث و انديشه اسلامى داشتم، اين اقبال بود كه مرا به يك منبع روحى سرشار يعنى مولانا هدايت كرد. بنابراين توجه من به وى، موجب فراگيرى زبان فارسى شد; چرا كه وى آثارش را به زبان فارسى نوشته است. اقبال على رغم تسلط زبانهاى انگليسى، آلمانى و عربى، مطالبش را به فارسى تاليف نموده است.
آيا گرويدن شما به اسلام ناشى از دلايل نظرى بود يا اينكه اسلام را به عنوان يك امر بديهى و دين فطرت يافتيد و سپس درصدد تقويت ادراك خود برآمديد؟
پاسخ اين سؤال هم مثبت و هم منفى است; زيرا در ابتدا به عقيده ديگرى توجه داشتم و ناگهان اسلام در برابرم ظاهر گرديد و مطمئن شدم همان چيزى است كه در جست و جوى آن هستم و بعد از آنكه بيشتر با اسلام آشنا شدم، اعتقاد به آن را به عنوان يك عقيده بديهى در قلبم استوار نمودم.
در ابتدا به اسلام به عنوان يك نظريه قابل اهتمام مىنگريستم. سپس هنگامى كه از زبانهاى اروپايى گذشته و به زبان فارسى پرداختم، به آنچه كه در واقع مستلزم آگاهى بود، يعنى حقيقتبديهى جهان شمولى اسلام، پى بردم و اين در حالى بود كه از طريق افكار محمد اقبال، با انديشههاى مولاى رومى آشنا گرديدم.
ماهيت اسلام به تدريجبرايم به عنوان حقيقت نخستين، مجسم گرديد و موجب شد تا پس از سه الى چهار سال فراگيرى زبان فارسى، شناخت اسلامىام افزايش يابد.
بدين ترتيب، مىتوان گفت كه شما قبل از پى بردن به اسلام به عنوان يك حقيقت نخستين، در يك دوران مقدماتى بسر بردهايد؟
دقيقا همين طور است.
شما در طول زندگى كارى خود، پستهاى مهمى را بويژه در مركز پژوهشهاى علمى داشتهايد وهنگامى كه دو دانشمند مشهور در زمينه علوم هستهاى، يعنى ايرين و ژوليو كورى، اقدام به تاسيس مركز ياد شده پس از جنگ جهانى دوم نمودند، شما نيز در كنار آنها بوديد. در صورت امكان، از آن مرحله صحبت كنيد؟
پس از جنگ جهانى ژوليو كورى آن مركز را تاسيس كرد و به مدت چند سال مديريت آن را برعهده داشت. كورى در جريان جنگ، رئيس پژوهشكده فرانسه بود و من در آنجا با او آشنا شدم. من مسؤوليتبخش ادارى را در اختيار داشتم و وظيفهام، پذيرش افراد پژوهشگر و راهنمايى آنها به مراكز مشورتى ذيربط بود. اين موضوع در زمان اشغال آلمانها بود و بايستى اسرار تحقيقات خود را حفظ مىكرديم. براى مثال، هنگام تردد در خارج از منزل و محل كار، بايستى حتما به همراه خود قرص سيانور مىداشتيم.
چه ضرورتى داشت كه قرص كشنده به همراه خود داشته باشيد؟
ژوليو كورى درمرحله آغازين پژوهشهايش درباره بمب اتم قرار داشت، اما در ظاهر، تحقيقات نظرى پيرامون اتم مىكرد و در حقيقت، در آستانه ساختبمب اتم بود. به ياد مىآورم كه كورى در راستاى انجام تحقيقاتش، شبها را بيدار مىماند تا بدين وسيله، جهان مخالف نازيسم راز انفجار هستهاى را كشف كند; چرا كه از آن بيم مىرفت كه آلمانها زودتر به اين علم و خطرات سنگين آن پى ببرند. من تا سال 1974 در آن مركز اشتغال داشتم و سپس به آموختن زبان فارسى مشغول گرديدم و اكثر آثار مولانا را ترجمه نمودم.
لطفا درباره سفر به كشورهاى عربى و ايراد سخنرانى در آن كشورها توضيح دهيد؟
بديهى است كه از پژوهشگران خواسته مىشود تا به نشر معلومات خود مبادرت ورزند. در همين راستا بود كه اينجانب طى سالهاى 1969 تا 1973، اقدام به تدريس فلسفه تطبيقى در دانشگاه الازهر نمودم كه مورد استقبال گرم آنان قرار گرفتم. همچنين سخنرانيهايى نيز در ساير كشورهاى عربى بجز عراق ايراد كردم. براى مثال، نجيا شش سخنرانى در مركز فرهنگى فرانسه در كويت داشتهام و به همين مناسبت، مورد استقبال امير كويت قرار گرفتم. همچنين به زيارت خانه خدا و انجام فريضه حج نائل گرديدم. همچنين به تركيه دعوت شدم و مورد استقبال گرم آنان قرار گرفتم و قبر مولانا و مكان تدريس وى را زيارت نمودم.
پروفسور اوادو ويتراي ميروويچ ترجمهي: واصلي، صالح