بحث جوان و اخلاق، بحث ارزنده و مفيدي است. بويژه براي نسل امروز و كساني كه نسل آينده اين نظام را شكل ميدهند.
فصل نخست بحث ما اين است كه هر كس، بويژه جوان در اين دنيا پناهگاهي ميخواهد كه در بُنبستها و گرفتاريها بدان راه جويد، چرا كه اگر كسي در اين دنيا پناهگاه نداشته باشد زير چرخ زندگي و مشكلات آن پايمال ميشود. اگر ميبينيد كه دنياي امروز غرب به تباهي كشيده شده است و با كمال صراحت اظهار پوچي ميكند بدين دليل است كه در مشكلها پناهگاه ندارد. و هنگامي كه اراده، علم و قدرتش ديگر نميتواند كار كند، به بُن بَست دچار ميشود.
اسلام براي رهايي از اين بُن بَست فكر كرده و بسيار تذكر داده است كه يك انسان اگر مسلمان واقعي باشد هيچ گاه به بنبست نخواهد رسيد. اگر كسي به چنين مشكلي دچار شد در همان بنبست اوّل فطرت خفته او بيدار ميشود.
از نظر اسلام، قرآن و دانشمندان علمِ اخلاق نخستين پناهگاه براي انسان، قرآن است. قرآن ميفرمايد: من پناهگاهم. روايات نيز بر پناهگاه بودن قرآن تصريح دارند. قرآن به هنگام بنبستها فريادرس است و با جلوههاي شگفتآميز، گرههاي كور را باز ميكند.
بنابراين، جوان بايد از قرآن قدرت بگيرد، همان سان كه علم ميگيرد. از قرآن تقويتِ اراده بگيرد، آن چنان كه ميتواند، دانش را فرا بگيرد. از قرآن نشاط بگيرد، چنانچه ميتواند همه اينها را بگيرد. قرآن ميفرمايد: «قد جاءكم من الله نورٌ و كتابٌ مبين يهدي به الله من اتّبع رضوانه سُبُلَ السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراطٍ مستقيم»1
نور براي شما آمده است؛ يعني قرآن. پروردگار به واسطه اين قرآن هر كس را كه به قرآن متمسّك بشود، هدايت ميكند. قرآن ميفرمايد هنگامي كه خداوند از كسي راضي باشد، راههاي سلامتي را به او نشان ميدهد؛ يعني در بُنبستها، در گرفتاريها اگر از قرآن مدد جويد، گره مشكلات را ميگشايد و به فرياد انسانها ميرسد. علاوه بر اين، قرآن انسان را از ظلمتها به سمت نور مطلق ميكشاند؛ از ظلمت غم و غصّه، هوي و هوس، نفس امّاره، صفات رذيله، دلهره، اضطراب خاطر و نگراني و بالاخره از هر چيزي كه موجب كدورت دل و
ظلمت دل است. قرآن ميفرمايد من تو را به سمت نور مطلق رهنمون ميسازم و اين ظلمت را از نور ميزدايم، امّا مهمتر از همه اينها ميفرمايد تو را به مطلوب و مقصود ميرسانم. اي انسان، تو گمشدهاي داري و آن خداست و من ميتوانم تو را به گمشده خود برسانم: «و يهديهم الي صراطٍ مستقيم» آيات زيادي مانند اين آيه در قرآن هست كه اين هدف را بيان ميكنند.
از نظر سنّي و شيعه، پيامبر رواياتي دارد كه ميفرمود: «بر شما باد به قرآن.» ثقة الاسلام كليني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در كافي نقل ميكند كه پيغمبر اسلام فرمود: «اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن.» وقتي كه گرفتار شدي و تاريكيها به تو رو آوردند نظير تاريكي در دلِ شب؛ يعني در وقت گرفتاري، در وقت بنبست كه ديگر نوري نداري، ديگر پناهي نداري، در آن وقت به قرآن پناه ببر و از قرآن كمك بگير؛ «فانّه شافعٌ مُشفّع.»، اين قرآن شفاعت ميكند؛ يعني كارساز است و شفاعت او پذيرفته ميشود. اين گونه نيست كه فقط بگويد كمك كارم، يا فقط دعا كند و دعايش به جايي نرسد، نَه، به تو كمك ميكند و كمك او مؤثّر است؛ گرههاي كور را باز ميكند؛ گرفتاري را رفع ميكند و تاريكي را به نور مبدّل ميكند، امّا اين را هم بدان كه «ماحِلٌ مصدّق»2 نفرين ميكند و نفرين او هم پذيرفته ميشود؛ يعني آن ملتي كه با قرآن انس ندارد، قرآن آنها را نفرين ميكند و نفرين او هم پذيرفته ميشود. پيغمبر ميفرمود: «و من جعله امامه ساقه الي
الجنّة.» كسي كه قرآن سرمشق او باشد و به قرآن تمسّك جويد، بهشتش از همان جا شروع ميشود تا به بهشت موعود برسد. قرآن نه تنها تو را به بهشت موعود ميرساند، بلكه دنياي تو را نيز بهشت مانند ميكند. نشاط، سلامتي، خوشي، رفع گرفتاري بهشتهاي كوچكي هستند كه تو را به بهشت موعود ميرساند.
امّا در مقابل تهديد نيز كرده است، رسول خدا ميفرمايد: «و من جعله خلفه ساقه الي النار.» اگر كسي قرآن را به طاق نسيان بسپارد، جهنّمش از همان جا شروع ميشود. قرآن نفرين ميكند كه گره در پي گره، گرفتاري در پي گرفتاري بينشاطي در پي بينشاطي، پوچي در پي پوچي برايش پيدا ميشود و جهنمش از آن جا شروع ميشود تا به جهنم موعود برسد.
حارث بن اعور ميگويد: پس از مرگ پيامبر به مسجد رسولخدا(ص) وارد شدم، ديدم كه مردم دسته دسته نشستهاند و به حرف دنيا مشغولاند. اين حادثه برايم تازگي داشت چرا كه در زمان پيغمبر مسجد يك مجمع علمي ـ تربيتي و جايگاه راز و نياز با خدا بود. امّا اينك به جاي آن دعا، قرآن، علم و تربيت جايگاه حرفهاي دنيايي شده است. از اين رو خيلي ناراحت شدم. آمدم خدمت حضرت امير ـ سلام الله عليه ـ با ناراحتي زياد گفتم: به مسجد رسول خدا(ص) رفتم، ديدم مردم در مسجد نشستهاند و از دنيا حرف ميزنند. حضرت ناراحت شده، فرمودند: از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: «يا محمد سيكون في امّتك فتنة؛ يا محمّد به زودي در امّت تو فتنه برپا ميشود.»
قلت: «فما المخرج منها؛ راه نجات از اين فتنه چيست؟»
* اگر ميبينيد كه دنياي امروز غرب به تباهي كشيده شده است و با كمال صراحت اظهار پوچي ميكند بدين دليل است كه در مشكلها پناهگاه ندارد.
فقال: كتاب الله فيه بيان ما قبلكم من خبر و خبر ما بعدكم و حكم بينكم و هو الفصل ليس بالهزل، مَن ولاّه من جبّار فعمل بغيره قصّمه الله؛3 فرمود راه نجات، قرآن است كه در آن خبر از گذشته و آينده و حكم زمان حال شما در آن وجود دارد و او فصل الخطاب است و سخن از سر شوخي نيست، آن ستمگري كه ولايت قرآن را رها كند و به غير آن عمل نمايد، خداوند او را هلاك ميكند.»
اين جمله آيا نفرين است يا خبر است؟ هر كدام باشد بسيار تكاندهنده است. اگر خبر باشد، اثر وضعي فرموده پيامبر آن است كه ملتي كه با قرآن سر و كار نداشته باشد، اين ملت، نگون بخت خواهد شد. اگر انشاء باشد معنايش اين است كه خدا كمر آن كس را بشكند كه با قرآن سر و كار ندارد. نظير اين روايات زياد است. مرحوم كليني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در كافي روايتي نقل ميكند كه ميفرمايد: «البيت الذي يقرأ فيه القرآن و يذكر الله عزّوجلّ فيه تكثر بركته و تحضره الملائكة و تهجره الشياطين و يضيئ لاهل السماء كما تضيئ الكواكب لاهل الارض؛ در آن خانه كه قرآن خوانده شود بركت زياد ميشود و در آن ملائكه رفت و آمد ميكنند، از آن خانه شياطين رَخْت برميبندند و اين خانه براي ملائكه درخشندگي دارد؛ نظير درخشندگي ستارگان براي اهل زمين.»
«والبيت الذي لايقرأ فيه القرآن و لايذكر الله عزّوجلّ فيه تقل بركته و تهجره الملائكة و تحضره الشياطين؛4 خانهاي كه در آن قرآن خوانده نشود و در آن خانه از خداوند ياد نشود، بركت ندارد. ملائكه نيز با اين خانه سر و كار ندارند، بلكه شياطين در اين خانه رفت و آمد دارند.» و اگر ما براي * جوان بايد از قرآن قدرت بگيرد، همان سان كه علم ميگيرد. از قرآن تقويتِ اراده بگيرد، آن چنان كه ميتواند، دانش را فرا بگيرد. از قرآن نشاط بگيرد، چنانچه ميتواند همه اينها را بگيرد.
بحثمان چيزي نداشتيم جز روايت ثقلين، بَسْ بود اين كه همه مخصوصا جوانهاي عزيزم بدانند قرآن چه پشتوانهاي است.
روايت معروفي به نام روايت «ثقلين» هست كه آن را سنّي و شيعه نقل كردهاند، حتي بزرگاني؛ نظير صاحب عبقات و صاحب الغدير با بيش از پانصد سند آن را نقل كردهاند. شايد روايتي بدينگونه با بيش از پانصد سند نداشته باشيم و پيغمبر اسلام اين روايت را در مواقع خاص و استثنايي ميخواندند؛ مثلاً به هنگام مرگ، همان وقت كه پيغمبر اكرم از دنيا رفتند و يك وضع استثنايي هم پيش آمد، پيغمبر اكرم فرمودند مرا ببريد مسجد، حضرت نميتوانستند راه بروند، اميرالمؤمنين و عباس زير بازويشان را گرفته بودند به گونهاي كه پاهاي مبارك حضرت روي زمين كشيده ميشد، حضرت را تا محراب رساندند، پيغمبر اكرم نماز را نشسته خواندند و نمازگزاران ايستاده؛ چون پيامبر نتوانستند منبر بروند، بر پلّه اوّل نشستند و فرمودند: اين نماز مختصّ به من بود. معناي اين عبارت چيست؟ يعني من براي يك وضع استثنايي به مسجد آمدهام نميشود امامِ جماعت نشسته باشد و نمازگزاران ايستاده بدو اقتدا كنند، عكسش ميشود، امّا امام جماعت نشسته و نمازگزاران ايستاده باشند، نميشود. اين عمل مختصّ به من بود. پس پيامبر احساسات خلايق را برانگيزاند و فرمودند: من چگونه پيغمبري براي شما بودم؟ گريه همه مردم بلند شد، گفتند: يا رسول الله، خيلي عالي بودي؛ جاهل بوديم، آگاه شديم؛ وحشي بوديم، متمدّن شديم؛ گمراه بوديم، هدايت شديم. پيامبر در ادامه سخنانش فرمودند: حقالناس مشكل است، من نميتوانم روز قيامت جواب «حقالناس» را بدهم، اگر كسي چيزي، حقّي بر من دارد، بيايد الآن بگويد. عربي گفت، يا رسول الله، يك روز كه بر شتر سوار بوديد، با چوبدستي ناآگاهانه به سينه من زديد، اينك ميخواهم قصاص كنم. فرمودند بيا و قصاص كن، با آن كه حق قصاص نداشت، ولي حضرت براي آن كه آزردگي او را بزدايد فرستادند آن چوب دستي يا عصا را آوردند. گفت: يا رسول الله، بدن من برهنه بود، پيغمبر هم دكمه پيراهنش را باز كرد. مرد جلو آمد و سينه پيغمبر را بوسيد و گفت ميخواستم سينه شما را ببوسم. در اين هنگام ذهن و دل مردم آماده شد. رسول خدا حديث ثقلين را خواندند: «اني تاركٌ فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما ان تمسّكتم بهما فلن تضلّوا ابدا.» فرمودند مردم من ميروم و دو امانت به جاي ميگذارم، شرافت شما، عزّت شما به اين پشتوانههاست؛ يعني در وقت گرفتاريها، بيارادهگيها، هجوم دشمن و به هنگام بيچارگيها اين دو پشتوانه را داشته باشيد، اين دو پشتوانه چيست؟ يكي قرآن و ديگري عترت، بعد هم فرمودند اين دو، دوش به دوش يكديگر تا روز قيامت به من ميرسند. معناي اين عبارت اين است كه هميشه و در هر زمان، قرآن و امام حاضر در كنار هماند و اين دو پشتوانه، لب حوض كوثر به پيغمبر ميرسند. پيامبر ادامه داد اگر كسي به اين دو پشتوانه تمسّك كند به ضلالت و گمراهي در هيچ امري دچار نميشود. چه در امر دين، چه در امر زندگي، چه در تهذيب نفس و... اين ضلالت فقط ضلالت در دين نيست.
تمسك به قرآن مراتبي دارد كه جوانان بايد از همه مراتبش استفاده كنند. من به عنوان يك روحاني و سرباز امام زمان به جوانها ميگويم كه اگر به همه مراتب و بُعْدهاي تمسّك به قرآن عمل كنيد، يك زندگي صد در صد با نشاط داريد. اين سخن را تجربه كن، اگر به تجربه دريافتي آنچه ميگويم، ادامه بده اگر نه، رها كُن. اين گفته، قول خداوندگار است، و هيچ تخلفي در آن راه ندارد. وعده پيغمبر است و تخلّف ناپذير است. وعده ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ و وعده خود قرآن است كه تخلّف ندارد.
قرائت قرآن
مرتبه اوّل، خواندن قرآن است بايد قرآن را تلاوت كرد، چه معنايش را بدانيم، چه ندانيم، چه تدبّر بكنيم، يا نكنيم. حتي عمل بكنيم يا نكنيم. نفسِ خواندن قرآن مقصود است.
خواندن قرآن در همه هنگام پسنديده است، حتي طبق بعضي روايات تلاوت قرآن در خانهها باعث آمد و شد فرشتگان ميشود، امّا تلاوتِ قرآن در يك مجمع علمي، بويژه در ماه مبارك رمضان از اهميت خاصي برخوردار است.
آياتي در قرآن كريم وجود دارد كه اين آيات منحصر به فرد است؛ يعني بعضي از آيهها مثلش در قرآن نيست. مثلاً راجع به خودسازي، سوره «والشمس» همانندش در قرآن نيست. سوره والشمس به طور مستقيم به خود سازي و تهذيب نفس سفارش ميكند. سورهاي كه يازده مرتبه در آن قسم خورده شده باشد و براي مطلبي سه چهار بار تأكيد شده باشد، در قرآن منحصر به سوره والشمس است؛ يا مثلاً دعا و راز و نياز با خدا در سوره بقره: «و اذا سألك عبادي عنّي فانّي قريب.»5 با هفده تأكيد و با هفت هشت ضمير متكلّم، آيهاي منحصر به فرد در قرآن است؛ يعني يك آيه سر تا پا تلطّف و مهرباني، تأكيد در تأكيد براي دعا و راز و نياز با خدا از جمله آياتي كه منحصر به فرد است و نظيرش را در قرآن نداريم، راجع به خواندن قرآن است. در سوره مزمّل ميفرمايد: «فاقرؤا ما تيسّر من القرآن علم ان سيكون منكم مرضي و آخرون يضربون في الارض يبتغون من فضل الله و آخرون يقاتلون في سبيل الله فاقرؤا ما تيسّر منه.»6 ميفرمايد تا ميتواني قرآن بخوان، نشسته، در بين راه، به هنگام خواب. همانگونه كه سفارش شده، به هنگام خروج از خانه يازده مرتبه «قل هو الله» بخوان، هنگام خواب سه مرتبه «قل هوالله» بخوان، «آيةالكرسي» بخوان و از اين دستورها فراوان داده شده است. اين دستورهايي كه در روايات آمده است از همين جا گرفته شده: «فاقرؤء ما تيسّر من القرآن؛ تا ميتواني قرآن بخوان.» حالا از روي قرآن يا از حفظ، نشسته يا خوابيده، در راه يا مؤدّب در مقابل قرآن نشستن.» آن گاه چند تأكيد را پشت سر هم ذكر ميكند ميفرمايد خدا ميداند كه تو گاهي مريض هستي، اما در همان حال مرض هم به اندازه توانايي قرآن بخوان. تا زبان ميچرخد، قرآن بخوان تا هنگامي كه حيات داري. لذا مستحب هم هست سوره «يس» را براي محتضر بخوانند او هم بخواند تا جان دهد. بسياري از بزرگان در وسط سوره يس در آن جمله «سلامٌ قولاً من ربٍّ رحيم»7 از دنيا رفتهاند. آن گاه ميفرمايد گاهي خيلي كار داري؛ مثلاً امتحان كنكور داري، موقع امتحانهاست گرفتاري داري، چك برگشتي داري و گرفتاريت خيلي زياد است، ميگويد همان وقت هم تمسّك به قرآن را فراموش نكن، تا ميشود قرآن بخوان و اگر ميخواهي در امتحانهايت موفق شوي، قرآن بخوان. ميدانم گاهي در خطّ مقدّم جبهه هستي، همان وقتي كه در معرض جنگ قرار داري، همان وقتي كه تير مثل باران ميبارد: «فاقرؤا ما تيسّر منه.» تا ميتواني قرآن بخوان. ننگ است براي شيعهاي كه ائمّه طاهريناش در مثل ماه مبارك رمضان چندين ختم قرآن انجام ميدادند، او يك ختم قرآن نخواند، بلكه در هر ماه يك ختم قرآن نخواند. اگر كسي در خواندن قرآن روان باشد، يك جزء قرآن را با نيم ساعت ميشود خواند؛ ربع ساعت صبح، ربع ساعت شب، در يك ماه ميشود يك ختم قرآن. بعضيها حاضرند چندين ساعت پاي اين فيلمهاي نكبتبار بنشينند، امّا نوبت به قرآن كه ميرسد خسته است، كار دارد. حاضر است چندين ساعت در جلسات بيهودهاي كه موجب قساوت قلب و فشار قبر است بنشيند، اما وقت خواندن قرآن خسته است، كار دارد. جوانها مواظب باشيد مشمول نفرين قرآن نشويد، اگر قرآن به شما نفرين بكند، معلوم است كه مستجاب است «و ماحلٌ مصدّق.» و اميدوارم ان شاءالله برسد به يك جايي كه جوانهاي ما همه و همه حافظ قرآن باشند. ايرانيها از نظر استعداد از حجازيها خيلي بالاترند، اما در زمان پيغمبر اكرم بيش از 90 درصد آنها حافظ قرآن بودند، در حالي كه سواد مكتب خانهاي هم نداشتند. زنان و مردان سواد نداشتند، اما حافظ قرآن بودند. يك وَلَعي داشتند وقتي سورهاي يا آيهاي ميآمد، بر گرد پيامبر حلقه ميزدند تا سوره را حفظ كنند. من بعضي از جوانان را ديدهام كه انسان را شگفت زده ميكنند و البته اين لطف قرآن و عنايت امام زمان است، به اندازهاي عالي آيه را ميداند؛ در چه سورهاي، آيه چندم، ميتواند از اول به آخر بخواند، ميتواند از آخر به اول بخواند * خواندن قرآن در همه هنگام پسنديده است، حتي طبق بعضي روايات تلاوت قرآن در خانهها باعث آمد و شد فرشتگان ميشود، امّا تلاوتِ قرآن در يك مجمع علمي، به ويژه در ماه مبارك رمضان از اهميت خاصي برخوردار است.
همان طور كه ميتواند از وسط شروع كند. حالا اين اندازه دقت شايد خيلي لازم نباشد، امّا حيف نيست كه دختري ليسانس داشته باشد، امّا نتواند قرآن بخواند. قرآن به اين دختر نفرين ميكند. آقا دكتر است، امّا نميتواند قرآن بخواند، آقا دبير است، بَلَد نيست قرآن بخواند، آقا طلبه درس خارج خوان است، خوب نميتواند قرآن بخواند، معلوم است كه اين مشمول نفرين قرآن ميشود. بياييد تصميم بگيريم كه همه ما قرآن خوان شويم. حداقل صبحي، شبي يك مقدار قرآن بخوانيم. حال اگر هم نصف جزء نميخوانيم يك حزب بخوانيم دو صفحه بخوانيم، يك سوره يس به هنگام صبح بخوانيم. هر كس سوره «يس» را صبحْ هنگام بخواند، خدا و قرآن از او تا شب محافظت ميكنند، هر كه سوره «واقعه» را شبْ هنگام بخواند، روزي او وسيع ميشود. يك زندگي با نشاط پيدا ميكند. خدا را به آن كسي كه سر بريدهاش هم قرآن خواند، سوگند ميدهم كه همه ما را عاشق قرآن كند. والسلام
ادامه دارد
پاورقيها:
6 ) مزمّل (73) آيه 20.
4 ) كافي، ج2، ص610.
2 ) كافي، ج2، ص599.
1 ) مائده (5) آيه 15.
3 ) تفسير عياشي، ج1، ص3.
5 ) بقره (2) آيه186.
مظاهري، حسين