آيتالله روحالله قرهي با اشاره به حديث «اِنّي بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلَاق» از پيامبر(ص) گفت: بر اساس اين حديث، تنها هدف حضرت محمد(ص) از مبعوث شدن «مكارم اخلاق» بود و پيامبر(ص) تمام كننده آن است.
به گزارش خبرگزاري فارس، آيتالله روحالله قرهي در آخرين جلسه درس اخلاق خود كه هشتم تيرماه در مسجد و حوزه علميه امام مهدي(عج) برگزار شد به بيان اهداف بعثت رسولالله(ص) پرداخت كه مشروح آن در پي ميآيد:
سرّ عظماي رسالتِ نبي مكرّم، حضرت ختمي مرتبت، محمّد مصطفي(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم)، مطلب بسيار عظيم و بزرگي است كه به تعبير حضرت شيخ حرّ عاملي(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن آيت حق اگر بشر اين سرّ عظمي را از روز نخست درك ميكرد هيچگاه شقوقي در جامعه بهوجود نميآمد و گناه جامعه را فرا نميگرفت.
اين سرّ عظمي همان است كه هم ذوالجلال و الاكرام در كتاب خود، قرآن كريم تبيين فرمود و هم وجود مقدّس و نازنينش آن را به عنوان اصل بعثت اشاره فرمودند و آن هم اين است كه بشر به اخلاق و مكارم اخلاق برسد؛ يعني اگر جامعهاي متّصف به اخلاق كريمه شد، طبيعي است آنقدر رشد پيدا ميكند كه علم حقيقي بر او وارد ميگردد.
حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(صلي اللّه عليه و آله وسلّم) فرمودند: "اِنّي بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلَاق " سه نكته بسيار مهم در اين فرمايش حضرت است:
1. هدف از بعثت.
2. انبياء عظام هم همين هدف را دارند.
3. من تمام كننده آن هدف هستم، همانگونه كه خاتم انبياء هستم.
حضرت در مورد هدف از بعثت نفرمودند: من آمدهام شما را به علم برسانم، يعني چه؟ مگر اسلام با علم موافق نيست؟! آنقدر در اسلام به علم اشاره شده و در فضيلت علم روايات داريم كه در هيچ گروهي اينقدر راجع به علم، مطلب بيان نشده است تا آنجايي كه در اسلام خلاف همه مكاتب، فارغالتحصيل نداريم "اُطلُبُ العِلمِ مِنَ المَهدِ اِلي اللَحَد ". قرآن ميفرمايد: "هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ "[1] يا در روايات فرمودهاند: پروردگار عالم ملائكهاش را مأمور ميكند تا بالشان را زير پاي طالب علم - هنوز معلوم نيست عالم شود - بگشايند! اينقدر اسلام به علم اهمّيت داده است، امّا پيامبر(صلي اللّه عليه و آله وسلّم) نفرمودند: من مبعوث شدم علم شما را كامل كنم - سرّش را به فضل الهي عرض خواهم كرد- .
حتّي حضرت نفرمودند: من مبعوث شدم عقل شما را كامل كنم يا عقول انساني كامل شود. نفرمودند: من مبعوث شدم جنگ وخونريزيها را تمام كنم. ميدانيد در شبه جزيره عربستان، حجاز، جهل حاكم بود طوري كه دختران را زنده به گور ميكردند و قبائل دائم با هم ميجنگيدند، آنقدر اين جنگ و كشت و كشتار بر خودشان سخت آمد كه با هم پيمان بستند چند ماهي را به زندگيمان بپردازيم، چهار ماه را در جاهليت به عنوان ماههاي حرام قرار دادند. اسلام هم كه آمد آن را تأييد كرد، "إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّم "[2] امّا پيامبر اكرم(صلي اللّه عليه و آله وسلّم) براي اين هم نيامدند. حضرت فرمودند: هدف از بعثت من مكارم اخلاق است.
نه تنها هدف پيامبر(صلي اللّه عليه و آله وسلّم)، مكارم اخلاق بود بلكه هدف تمام انبياء هم همين بود. چرا؟ چون با لفظ "لِاُتَمِّمَ " بيان شد؛ يعني كار انبياء ديگر هم همين بود و پيامبر(صلي اللّه عليه و آله وسلّم) تمام كننده آن است كه نكته سوّم هم حاصل ميشود.
* راه رسيدن به علم
شيخ حر عاملي(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن مرد عظيمالشّأن ميفرمايند: اگر مردم اين را ميفهميدند و پيگيري ميكردند، به همه خوبيها و به علم ميرسيدند؛ چون اگر كسي در مكارم اخلاق و تزكيه بود، به خودي خود به علم، آن هم علم حقيقي ميرسد.
ذوالجلال و الاكرام فرمود: "هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ "[3] اگر جامعه تزكيه شد و اخلاق به عنوان ظرف دين در جامعه بشري گسترش پيدا كرد (كه خود نبي مكرّم فرمود: "اَلخُلقُ وِعاءُ الدّين " اخلاق ظرف دين است.) ديگر علم ميآيد، آن هم علم حقيقي. حتّي حكمت مطالب براي انسان روشن ميشود.
آيتالله العظمي سلطانآبادي بزرگ(اعلي اللّه مقامه الشّريف)،آن سلطانالعارفين، همان كسي است كه در جلسات گذشته اخلاق شمّهايي از غيبگوييهاي او را عرض كردم. ايشان حتّي به آن شهيد بزرگوار، شيخ فضل الله نوري(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در جواني فرمود: تو همان شيخ شهيدي هستي كه در تهران به دارت ميزنند و به خدا ميبينم كه بعد از شهادت تو مدتّي نميگذرد كه اسم تو بر منابر است و تو به عنوان يك امامزاده هستي! اينكه امام(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: شهداء امامزادگان عشقند! اين تعبير از سلطانالعارفين، آن مرد الهي است.
اين مرد عظيمالشّأن در آخر عمر به خصّيصين خود فرموده بودند: طوري زندگي كنيد كه بعد از تزكيه به علم و بعد به حكمت همه خلقت ذوالجلال والاكرام برسيد. به خدا قسم، من حكمت بعضي از چيزها را ميدانم كه اگر به شما بگويم غالب تهي ميكنيد.
يعني اگر كسي به تزكيه پرداخت، علم حقيقي براي او بهوجود ميآيد و حكمت همه اشياء و خلقت از ناحيه ذوالجلال و الاكرام براي او معلوم و مشهود ميشود، اين لطف خداست. براي همين است كه پيامبر اكرم(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميفرمايند: من براي مكارم اخلاق مبعوث شدم. اگر كسي مكارم اخلاق داشت و اوج مكارم را پيدا كرد، اصلاً به خودي خود به علم ميرسد، اگر كسي مكارم اخلاق را پياده كرد، ديگر جهلي ندارد.
* عاقلترين انسانها
سيد رضي(اعلي الله مقامه الشّريف) تعبير بسيار عالي دارند، ايشان ميفرمايند: هر كس در مقام اخلاق و تزكيه قرار گرفت، عاقلترين انسانهاست. اين مطلب را به عنوان كد به ذهنتان بسپاريد، گرچه روايت هم به آن اشارهاي دارد كه به فضل الهي عرض ميكنم.
عقلاي عالم چه كساني هستند؟ آنهايي كه به تزكيه نفس ميپردازند، آنهايي كه مكارم اخلاق در وجودشان است. اگر امروز جامعه بشري گرفتار جنگ و خونريزي است، به اين دليل است كه متوجّه نشد اگر اخلاق در جامعه پياده شود ديگر بشر رشد ميكند و به جايي ميرسد كه دنياي او بهترين دنيا و آخرت او بهترين آخرت است.
آيتالله العظمي شاهآبادي(اعلي الله مقامه الشّريف)، آن عارف عظيمالشّأن و مرد الهي فرموده بودند: چه فايده و چه سود كه يك عدّه دائم در قنوت اين آيه شريفه "رَبَّنا آتِنا في الدّنيا حَسَنه و في الآخِرَةِ حَسَنه وَ قِنا عَذابَ النّار " را تلاوت ميكنند در حاليكه نميدانند اگر دنبال دنياي پاك، دنياي بدون خونريزي و دنياي عالي هستند، راهش اين است كه بايد اخلاق را در جامعه گسترش دهند. خيلي حرف بزرگي است. رمز اين است. ايشان ميفرمايند: اگر اخلاق در جامعه رشد و نموّ كرد، ديگر دنياي حسنه بهوجود آمده است.
* جهنّم دارد درست ميشود
هنوز تكنولوژي اينطور پيشرفت نكرده بود، شروع شده بود امّا به آن اوجش نرسيده بود، ميرزاي بزرگ شيرازي (اعلي الله مقامه الشّريف) - ميرزاي دوم- تعبير عجيبي را فرموده بودند، ايشان فرموده بودند: جهنّم دارد درست ميشود.
شخصي در خلوت به آقا گفته بود: آقا! شما ميفرماييد كه جهنّم دارد درست ميشود، در حاليكه دارند چيزهايي را براي اسباب راحتي مردم درست ميكنند.
ايشان فرموده بودند: ميدانم امّا چون اين با اخلاق نيست، اسباب گرفتاري مردم ميشود. علم بدون تزكيه و علم بدون ظرف اخلاق نه تنها پيشرفتي براي بشر ندارد بلكه معكوس عمل ميكند و انسان بايد اين را بداند.
حسن اخلاق براي دنياي بشر است. وجود مقدّس خاتم انبياء، محمّد مصطفي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميفرمايند: "اِنَّما بُعِثتُ لِاُتَمِمَّ حُسنَ الاَخلاق لِاَنَّ الحُسنَ الاَخلاق اَعلَي المَقامَ الاِنسان " من آمدم حسن اخلاق و اخلاقهاي خوب را تمام كنم.
پيغمبر كد را بيان كردند امّا بشر نفهميد، اي كاش بشر ميفهميد راه همين است! عزيزان! به خدا قسم تا به سمت اخلاق نرويم، صد در صد بدانيد مشكلات ما هم رفع نميشود.
حضرت ميفرمايند: "لِاَنَّ الحُسنَ الاَخلاق اَعلَي المَقامَ الاِنسان " حسن خلق و رفتار نيكو انسان را بالا ميبرد تا جايي كه به مقام اعلاي انسانيت ميرسد "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ "[4]. اگر انسان بفهمد كه همه چيز در مكارم اخلاق است، طبيعي است ديگر نميگويد چرا مشكل دارم.
حضرت امام(اعلي الله مقامه الشّريف) فرمودند: آيتالله العظمي شاهآبادي(اعلي الله مقامه الشّريف) خيلي بر اين نكته تاكيد داشتند و ميفرمودند: جامعهاي كه به چه كنم، چه كنم دچار ميشود، دليل را نميفهمد و شيطان هم اجازه نميدهد كه بفهمد، دليل اين است كه اخلاق در آن جامعه نهادينه نشده است. اگر اخلاق نهادينه شد، بشر اوج ميگيرد و جامعه به چه كنم چه كنم، نميافتد - حرف بسيار بزرگي است -.
چه ميشود گاهي ما هم به اين مسائل دچار ميشويم كه حتّي قلب اولياء را به درد ميآوريم؟ در محلّ قانونگذاري، دو و دو و سه سه راه مياندازيم؟ همه اينها به خاطر بياخلاقي است. اگر اخلاق در جامعه نهادينه شود، پيامبر(صلي اللّه عليه و آله وسلّم) ميفرمايند: بشر به اعلا مقام خودش ميرسد.
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه عليه) ميفرمايند: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَصَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ "[5] پروردگار عالم اصلاً پيغمبرش را مخصوص به مكارم اخلاق كرد "خَصَّ ".
تبلور عبوديت در اخلاق
اگر از وجود مقدّس ختمي مرتبت، حضرت محمّد مصطفي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) سؤال شود: يا رسول الله افتخار شما به چيست؟ پيامبر عظيمالشّأن(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نميفرمايند: اين كه من خاتم انبياء هستم يا اشرف انبياء هستم يا اين كه من اشرف مخلوقاتم كه هستند امّا خود وجود نازنينشان ميفرمايند: فخر من در عالم به اين است كه عبد هستم. لذا شما ببينيد در تشهّد كه شهادت ميدهيم، قبل از رسالت، ميگوييم: " اشهد انَّ محمّد عبدهُ و رسوله " اول عبد است بعد رسول. امّا ميدانيد چرا عبد شد؟
جوانهاي عزيز! فرزندان عزيزم! كد بسيار عالي بيان ميكنم، آن را به خاطر بسپاريد، كد اساسي زندگي است. آيتالله قاضي، آن موحّد عظيمالشّأن به آيتالله قوچاني(اعلي اللّه مقامهما الشّريف) از شاگردان مبرّز خودشان كه عارف بزرگي هم بودند فرمودند: عبوديّت فقط در اخلاق تبلور دارد، نه در عبادت ظاهري و صلاه و صوم.
اگر پروردگار عالم پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) را برگزيد و عبد خالص خودش كرد و او را به عنوان اشرف مخلوقات قرار داد، به خاطر اين بود كه او را به بهترين مكارم اخلاق مخصوص كرد. "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَصَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ ".
رمز اين است: اگر مكارم اخلاق در پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نبود، پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عبد خدا نبود. اصلاً ، رسالت و امامت، همه چيز در بستر عبوديت رشد كرده، اينها اول عبد حقيقي خدا هستند.
عيسيبن مريم(علي نبينا و آله و عليه الصّلوة و السّلام) در گهواره ميگويد: من عبدالله، عبد خدا هستم. چه زماني روح الله شد؟ آن زماني كه عبدالله بود. انسان چه زماني رسولالله ميشود؟ آن موقعي كه عبدالله است، عبد حقيقي خدا. چه زماني انسان عبد ميشود؟ آن موقعي كه مكارم اخلاق در وجودش به عنوان يك اصل نهادينه شود.
حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه عليه) ميفرمايند: "فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ " شما هم نفوس خودتان را امتحان كنيد. با اخلاق شويد، به جايي ميرسيد.
آسيّد هاشم حدّاد(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن عارف عظيمالشّأن، روحاني به عنوان حوزوي نبود، از آخرين گروه شاگردان آيتالله قاضي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) هم بود امّا چنان سير كرد و اوج گرفت كه آيتالله قوچاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) خودشان فرمودند: يك جاهايي كه ما ميمانديم، به آسيّد هاشم(اعلي اللّه مقامه الشّريف) رجوع ميكرديم.
آيتالله قوچاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: ميدانيد چرا آسيّد هاشم(اعلي اللّه مقامه الشّريف) به اينجا رسيد؟ ايشان به اين خاطر به اين مقام و اوج رسيد كه سعي ميكرد اخلاق را رعايت كند.
عرض كردم مادر همسر ايشان يك زن باديهنشين بود، حتّي ايشان را ميزد كه چرا آنطور كه بايد براي بچّهها رزق و روزي نميآوري. ايشان خودشان فرموده بودند: من دائم ميگفتم: "وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ "[6]. مواظبت ميكردند و چون اخلاق را در وجود خودشان نهادينه كرده بودند به جايي رسيدند كه از مجتهديني مثل آيتالله قوچاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) بالا زدند.
* آثار نهادينه شدن اخلاق
ماجرايي را تعرف كنم تا ببينيد وقتي انسان تزكيه شود و علم بيايد، چگونه ميشود. مرحوم حاج آقاي حلوايي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) و يكي ديگر از عرفاي عظيمالشّأن بيان كردند: در مجلسي كه حضرت آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در خلوت خودشان در دل شب داشتند، خصّيصيني از جمله آشيخ رجبعلي خيّاط(اعلي اللّه مقامه الشّريف) شركت ميكردند. يكدفعه قبل از شروع جلسه، بحث مكاسب پيش آمد. آيتالله دزفولي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: بحث براي آقا رجبعلي خستهكننده ميشود، بحث ديگري كنيد.
يكدفعه آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) وارد شدند يك اشارهاي به آقا رجبعلي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) كردند و فرمودند: بگو - حالا يا همان لحظه با اشاره، علم را به او تزريق كردند يا اينكه از قبل اين علم را داشتند - آقا شيخ رجبعلي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) گفت: بله، اين كه شما گفتيد، شيخ در صفحه 222 اينطور گفته، راجع به اين موضوع مثلاً آيتالله العظمي آسيّد ابوالحسن اصفهاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) اينطور بيان كرده است و ...
همه تعجّب كردند: شيخ! تو كِي فقه خواندي كه مكاسب بداني؟! يك لبخندي زد، اشارهاي به قلبش كرد و فرمود: آن را از اينجا خواندم، همان تزكيهاي كه اگر انسان چهل شبانهروز براي خدا تزكيه كند، حكمت از قلبش به زبانش جاري ميشود. اثر نهادينه شدن اخلاق در وجود اينگونه است.
حضرت ميفرمايند: شما هم بايد همينطور باشيد "فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ ". پروردگار عالم پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) را مخصوص به مكارم اخلاق كرد امّا آيا فقط بايد پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) اينگونه باشد؟ خير، امتّ او هم بايد اينگونه باشند.
آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن كنز خفي الهي فرمودند: به آيتالله العظمي آسيّد ابوالحسن اصفهاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، استاد عظيمالشّأنمان عرضه داشتم: آقا! اگر اخلاق و مكارم اخلاقي كه وجود مقدّس امام صادق(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند "فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ " در بين مسلمانها نهادينه ميشد، چه اتّفاقي ميافتاد؟
ايشان دو انگشتشان را باز كردند - آيتالله مولوي (اعلي الله مقامه الشّريف) بعدها در مباحثشان ميفرمودند: فكر نكنيد دو انگشت باز كردن براي معصوم است. تاليتلو معصوم هم دو انگشت باز ميكند و به تو عالمي را نشان ميدهد - ديدم چيزي شبيه باغ بود كه اطراف آن خانههاي منظّم و بزرگي وجود داشت، وسط هم جادّه بود و ورودي همهجا چمن داشت و ...، فرمودند: دنياي مردم اين ميشد، آخرتش را كه ديگر رها كن.
متعجّب شدم، گفتم: آقا! همه؟! فرمودند: بله، همه. باورش سخت است، امّا اگر همه امّت پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) اخلاق را در وجودشان نهادينه ميكردند، اينگونه ميشد. اگر همه به آن حال ميرسيدند، چه غوغايي ميشد، چه عالمي به وجود ميآمد. لذا حضرت صادق القول و الفعل(صلوات الله و سلامه عليه) ميفرمايند: خدا پيغمبرش را به بهترين مكارم اخلاق مخصوص كرد.
حضرت شيخناالعظم، حضرت مفيد عزيز(روحي له الفدا و سلام اللّه عليه) اول مرجع دين، ميفرمايند: وجود مقدّس مولا، آقا، سيّد، صاحب و سالارمان، حضرت حجّتبن الحسن المهدي(صلوات الله و سلامه عليه) فرمودند: فرداي قيامت انبياء عظام به حالت راه رفتن پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نگاه ميكنند؛ يعني كسي كه در او مكارم اخلاق است راه رفتنش با سكينه و آرامش است.
در حالي كه عرض كرديم وقتي ميفرمايد: "لِأُتَمِّمَ " يعني خود انبياء هم براي مكارم اخلاق آمدند امّا پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) تمامكننده هستند. خود آن انبياء عظام، قدم زدن نبي مكرّم(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم)، اين حال وقار و عجيب را ميبينند كه همه به واسطه مكارم اخلاق است.
* شيريني مكارم اخلاق
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه عليه) در ادامه ميفرمايند: "فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ " اگر ديديد كه در شما چنين حالي به وجود آمد، خداي عزّوجلّ را شاكر باشيد.
عجيب است ملاّي نراقي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: من دو تا دو ركعت نماز شكر ميخوانم. يكي بهخاطر اين است كه خداوند توفيق داده است نماز بخوانم؛ يعني من را مجدّد زنده نگه داشت تا نماز بخوانم.
خدا استاد عظيمالشّأنمان آيتالله العظمي مرعشي نجفي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) را رحمت كند. ايشان ميفرمودند: به نظرم ميآيد كه نماز شكر دوّم بهخاطر اين بود كه ايشان، خودش به عنوان مكارم اخلاق است؛ يعني همان چيزي كه وجود صادق القول والفعل(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: "فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ " اگر ديديد اين حال را داريد و مكارم اخلاق در شما هست، "فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ " خداي عزّوجلّ را شاكر باشيد "وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الزِّيَادَةِ مِنْهَا " و خودتان را ترغيب كنيد و بيشتر به دنبال آن برويد.
آيتالله احمدي ميانجي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميفرمودند: آيتالله آميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن عارف بزرگ با گريه ميفرمودند: به خدا قسم! اگر كسي يك مقدار در مكارم اخلاق برود، آنقدر شيرينياش را حس ميكند كه ديگر دلش نميآيد آن را رها كند. دوست دارد مدام جلوتر برود.
معلوم ميشود كه ما هنوز اين مكارم اخلاق را نچشيديم! مكارم اخلاق شيريني و حلاوت دارد. انسان دوست دارد كه بيشتر بداند، حال عجيبي دارد. اولياء و خصّيصين ما، اعاظم، تالي تلوهاي معصوم اينگونه هستند.
آيتالله العظمي مرعشي نجفي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميفرمودند: وقتي فردي پيش آميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميآمد و ميگفت: يك نصيحت كنيد، ايشان خيلي خوشحال ميشدند؛ چون خودشان شيريني مكارم را چشيده بودند، وقتي شروع به موعظه و نصيحت ميكردند، آرام آرام از چشم مباركشان اشك ميآمد، حالشان تغيير ميكرد؛ چون اين شيريني و حلاوت مكارم اخلاق در وجودشان قرار گرفته و دوست دارند كه مردم را دعوت كنند.
آيتالله مولوي قندهاري(اعلي الله مقامه الشّريف) ميفرمودند: بر من يقين شده است اين كه قرآن به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) مي فرمايد: "لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنين "[7] ديگر بس است تو داري خودت را به هلاكت مياندازي كه چرا ايمان نميآورند؛ چون خود پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) مكارم اخلاق بود، منظور از ايمان يعني اين كه پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميخواهد اين حلاوت اخلاق را به ديگران بچشاند! ميفرمود: بياييد ببينيد چقدر شيرين است! چقدر اين مكارم اخلاق زيباست! ميخواست آنها را به اين سو بكشاند. پروردگار عالم فرمود: حبيب من! آن قدر خودت را به هلاكت نينداز!
عارف عظيمالشّأن، آقا معلّم دامغاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميفرمودند: آيتالله العظمي شاهآبادي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) آن مرد الهي ميفرمودند: فقط پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) اين حال را نداشت، اين كه دو شب پروندههاي ما به دست وجود مقدّس آقايمان ميرسد و ايشان گريه ميكنند، معنياش اين است كه آقا ميفرمايند: محّب من چرا نيامدي شيريني اين طرف را بچشي؟! چرا سمت گناه رفتي؟! بيا اين طرف را ببين كه چقدر شيرين است؟! مكارم اخلاق چقدر شيرين است؟!
گريه آقا كه براي گناه ماست؛ يعني آقا ميفرمايد: چرا نميفهمي كه اين طرف شيرين است؟! اين حلاوت و شيريني مكارم اخلاق را بچش! آن وقت ديگر نميخواهي رهايش كني! تو ديگر رهايش نميكني! اصلاً انسان خود به خود به سمت زيادي آن ميرود. دنيا عالي ميشود، آرامش و طمأنينه ميگيرد.
[1] زمر/9
[2] توبه/36
[3] جمعه/2
[4] تين/4
[5] بحارالأنوار،ج:66،ص:368، باب: 38
[6] آل عمران/ 134
[7] شعراء/3