" اي سروران من ، در مقام ثنا و ستايش شما توان آن را ندارم که فضائلتان را به شماره آورم و درمدحتان به عمق عظمت شما نمي رسم ." ( فرازي از زيارت جامعه کبيره )
اميرالمؤمنين (عليه السّلام) مظهر العجائب و معجزه بزرگ الهي است که عقل ها در شناخت وجوه وجود مقدسش حيرانند و دوست و دشمن مديحه سراي حضرتش مي باشند.
ابن ابي الحديد ، دانشمند سني مذهب و شارح نهج البلاغه در توصيف اميرالمؤمنين مي نويسد: چه گويم درباره مردي که حتي دشمنان و ستيزگران با او هم ، سر به آستان فضائلش فرود آورده اند و انکار مناقب و کتمان فضائل او را تاب نياوردند، ( سپس با اشاره به مطالب قبلي خود ادامه مي دهد) و تو دانستي که بني اميه ( و به ويژه معاويه) چون به حکومت اسلامي در شرق و غرب زمين چيره شدند، به هر نيرنگي در خاموش کردن نورعلي بن ابي طالب کوشيدند و حقايق را برعليه او تحريف کردند، عيب هايي براي او جعل و بر روي منابرلعنش کردند، مدح گويان او را تهديد کردند ، به حبس کشيدند ، کشتند و از نقل رواياتي که حاوي فضائل و مايه بلند آوازگي او مي شد جلوگيري نمودند، تا آنجا که اجازه نمي دادند نام او بر کسي نهاده شود، اما اين حيله ها جز بر والايي و سرافرازي او نيفزود، همچون مشک که هر چه بر آن سرپوش نهند، بويش بپيچد و چنان خورشيد که چهره اش با کف دستي پوشيده نگردد و چون روز روشن که اگر چشم برآن ببندي، ديدگان بسياري آن را مي بيند.(1) معاويه يکي از ياران نزديک اميرالمؤمنين (عليه السّلام) را به حضور خواست و از او خواست تا علي(عليه السّلام) را توصيف کند.
آن شخص که " ضرارة بن ضمرة " نام داشت، در حضور دشمن کينه توز اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در وصف آن حضرت چنين گفت:" به خدا سوگند که او بسيار دورانديش و نيرومند بود، به عدالت سخن مي گفت و با قاطعيت کارها را به سرانجام مي رساند. علم از جوانب وجودش مي جوشيد و حکمت از زبانش فرو مي ريخت . از زرق و برق دنيا وحشت داشت و با شب و تنهايي آن مانوس بود. بسياراشک مي ريخت و فراوان مي انديشيد. لباس زبر و سخت و غذاي فقيرانه را مي پسنديد، در ميان ما همچون يکي از ما بود. اگر چيزي درخواست مي کرديم مي پذيرفت و اگراز او دعوتي مي نموديم قدم رنجه مي نمود. با اين همه که به ما نزديک بود و ما را به خود نزديک مي ساخت ، چندان باهيبت بود که در حضورش جرات سخن گفتن نداشتيم.
آن بزگوار، اهل ديانت را بزرگ مي شمرد و بينوايان را به خود نزديک مي ساخت. نه نيرومند به باطل در او طمع داشت و نه ناتوان از عدالتش نوميد بود. به خدا سوگند يک شب به چشم خود ديدم که به عبادت ايستاده بود و در تاريکي فراگير شب ، دست به محاسن گرفته و چون مارگزيده به خود مي پيچيد و چون مصيبت زده مي گريست و مي گفت: اي دنيا، ديگري را بفريب. آيا به من رو کرده اي؟ هيهات که من سه طلاقه ات کرده ام و بازگشتي در آن نيست. عمرت کوتاه ، خطرت بزرگ و عيشت ناچيز است، آه از توشه اندک و سفر دراز و راه ترسناک."( سفينة البحار2/657، ماده وصف) سخن که بدينجا رسيد اشک در چشمان معاويه حلقه زد... اما همين معاويه که فضائل اميرالمؤمنين (عليه السّلام) را مي شنيد و مي شناخت به کينه هاي بدر و احد و به طمع قدرت ، چنان با آن حضرت دشمني مي ورزيد که لعن او را در خطابه ها و منابر، در سراسر کشور بزرگ اسلامي ، لازم الاجرا ساخت و طي بخشنامه اي به امراي خود، نسبت به هر کس که فضيلتي درباره علي بن ابي طالب(عليه السّلام) نقل کند از خود سلب مسؤوليت نمود. ( بدين معنا که حاکمان مناطق مختلف مي توانستند هر بلايي بر سر چنين شخصي در آورند)
اکنون شمه اي از فضائل نقل شده اميرالمؤمنين(عليه السّلام) را تماماً از کتب برادران اهل سنت مي آوريم تا ملاحظه کنيد که چگونه خداوند نور خود را تمام مي کند و فضائل شخصيتي را که شصت سال در سرزمين اسلام به دستور معاوية بن ابي سفيان لعن او در هر جا واجب شمرده مي شد، منتشر ساخته است.
1- قرآن کريم در سوره بقره، پس از توصيف پرهيزگاران مي فرمايد:" آنان بر هدايتي از جانب خداوند قرار دارند و آنان رستگارانند، پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به علي بن ابي طالب اشاره نموده وبه سلمان فرمود: " اي سلمان اين مرد و حزب او در قيامت رستگارند ." (4)
2- هنگامي که در شب هجرت رسول اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در جاي آن حضرت خوابيد، خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود:" از مردم کساني هستند که جان خود را در راه جلب رضايت خداوند تقديم مي دارند و خداوند به بندگان خود رئوف است."(بقره /207)
از ابن عباس نقل شده که شان نزول اين آيه را در مورد آن حضرت دانسته و مي افزايد: خداوند در آن شب ، جبرئيل و ميکائيل را فرمان داد تا به نزد علي(عليه السّلام) فرود آيند. آنگاه جبرئيل گفت: اي پسر ابوطالب چه کسي مانند تو است؟ خداوند به واسطه تو بر فرشتگان مباهات مي ورزد.(3)
3- در آيه 82 سوره "طه" خداوند متعال مي فرمايد: " و من قطعاً نسبت به کسي که به سوي من بازگشت کند و ايمان آورد وعمل صالح انجام دهد، سپس هدايت يابد ، آمرزنده هستم." با اندک تاملي در متن آيه شريفه، اين سوال به ذهن متبادر مي شود که اين چگونه شرطي براي دست يافتن به مغفرت الهي وآمرزش است؟ ايمان، عمل صالح و سپس هدايت يافتگي! مگرپس از ايمان و عمل صالح، هدايت کامل نگرديده که خداوند آن را به عنوان شرطي مستقل و پس از ايمان وعمل صالح مي افزايد؟
پاسخ در تبيين پيامبر اکرم(ص) نهفته است که آيه را چنين توضيح فرمودند: هر کس ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس با ولايت علي بن ابي طالب هدايت يابد.(4)
4- خداوند متعال در سوره " يس " مي فرمايد:" همه چيز را در امام مبين به شماره در آورده ايم" يعني علوم همه چيز را در آن جمع کرده ايم. اصحاب از رسول خدا(ص) پرسيدند: آيا منظور تورات ، انجيل يا قرآن کريم است؟ حضرت به علي بن ابي طالب اشاره نموده و فرمودند: خير، امامي که خداوند علم همه چيز را در وجود او نهاده اين شخص است. (5)
5- درسوره "تکاثر"، خداوند متعال پس از آنکه زياده طلبي انسان تا دم مرگ را به او گوشزد مي کند، با لحني شديد ، مرگ را به ياد مي آورد و هشدار مي دهد" هرگز چنين نيست اگر به علم يقيني مي دانستيد، قطعاً و به يقين درآن روز از نعمت سوال خواهيد شد." در تفسير آيه آخر چنين نقل شده که نعمت مورد سوال ، ولايت علي بن ابي طالب است.(6)
6- از پيامبر اکرم نقل شده که فرمودند:" هنگامي که خداوند اولين و آخرين را جمع کند و صراط بر جهنم نصب گردد، هيچکس از آن عبور نخواهد کرد مگر آن کس که براتي حاکي از ولايت علي بن ابي طالب همراه دارد." (7)
7- در آخرين آيه از سوره "رعد"، خدا به پيامبرش تسلي مي دهد که اگر کافران مي گويند تو پيامبر نيستي، به آنان بگو دو شاهد دارم که مرا کفايت مي کنند، الله و کسي که علم الکتاب در نزد اوست. روايات شيعه و بسياري از روايات اهل سنت ، دلالت دارد که شاهد دوم يعني آن کسي که صاحب علم الکتاب است، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب است.(8)
توجه فرماييد که اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در اين آيه صاحب علم کتاب معرفي شده و اين در حالي است که قرآن کريم در سوره نمل شخصي از ياران سليمان پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) را به عنوان صاحب جزئي از علم کتاب معرفي نموده و بيان مي دارد که وي توانست تخت سلطنتي ملکه سبا را در يک چشم بر هم زدن از يمن به بيت المقدس بياورد و علي بن ابي طالب صاحب تمام اين علم است.
آيه مورد بحث ، شمه اي از ولايت تکويني به معناي قدرت تصرف در عالم وجود است که ائمه معصومين (عليهم السّلام) داراي آن بوده اند.
پينوشت ها:
1- شرح نهج البلاغه،1/17.
2- شواهد التنزيل ، ج1، صص 69-70/ تاريخ دمشق ، ج 2، ص 346.
3- مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 132/ تاريخ دمشق، ج 1، ص138- تفسير فخر رازي - تفسير طبري - تفسير قرطبي- احياء علوم الدين، ج 3، ص 238.
4- شواهد التنزيل ، ج 1، صص 375-377/ الصواعق المحرقة 91 چاپ مصر- ينابيع المودة باب ، ج 36، ص 110.
5- ينابيع المودة باب 14، صص 76-77.
6- شواهد التنزيل ، ج 2، ص 368/ ينابيع المودة 111 و 112.
7- مناقب ابن مغازلي 42 / لسان الميزان ابن حجر عقلاني ، ج 1، ص 51/ ميزان الاعتدال ذهبي،ج 1، ص28/ الصواعق المحرقة ، ص 75/ الرياض النضره محب طبري ، ج 3، ص 167.
8- شواهد التنزيل ، ج1، صص 307-310/ الاتقان سيوطي ، ج 1، ص 13/ ينابيع المودة ، ص 102/ تفسير قرطبي - تفسير روح المعاني - تفسير طبري - الله المنثور - تفسير خازن)
منبع : مطالعات شيعه شناسي