ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 28 ارديبهشت 1403
جمعه 28 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 17 تير 1394     |     کد : 91177

آيا درست است كه می‌گويند حضرت علی(ع) شبی هزار ركعت نماز می‌خواند؟

حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابىطالب(ع) در روز جمعه سيزدهم ماه رجب، سى سال از عام الفيل در خانه خدا در شهر مكه متولد شد، و قبل از وى كسى در بيت پروردگار به دنيا نيامده بود...

حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابىطالب(ع) در روز جمعه سيزدهم ماه رجب، سى سال از عام الفيل در خانه خدا در شهر مكه متولد شد، و قبل از وى كسى در بيت پروردگار به دنيا نيامده بود، و پس از آن جناب نيز براى احدى اين موضوع پيش نيامده است تولد علي (ع) در خانه خداوند فضيلت و شرافتى است كه پروردگار بزرگ به آن حضرت اختصاص داده و به اين وسيله وى را معظم و محترم داشته است.

مادر اميرالمؤمنين فاطمه دختر اسد بن هاشم بود، كه براى حضرت رسول(صلى اللَّه عليه و آله) به منزله مادر بودند و پيغمبر در دامان اين بانوى بزرگوار تربيت شد و او از اولين جماعتى است كه به آن جناب ايمان آورد و با وى به مدينه مهاجرت كرد هنگام وفات فاطمه مادر امير المؤمنين حضرت رسول او را كفن كرد و كفن او را از لباس مخصوص معين نمود و سپس خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد، و او را به ولايت فرزندش تلقين كرد، پس بنا بر اين امير المؤمنين(ع) اول كس از بنى هاشم است كه از دو نفر هاشمى متولد شده است.

اسماء مبارك حضرت امير(ع) در كتب آسمانى زياد است، در كتب اصحاب و شيعيان آن حضرت در باره آنها مشروحا بحث شده است، كنيه مشهور آن جناب «ابوالحسن» است و گاهى به «ابوالحسين» و «ابوالسبطين» و «ابوالريحانتين» نيز مكنى بوده(۱) يكى از كنيه‌هاى آن حضرت «ابوتراب» است، و اين كنيه را حضرت رسول(صلى اللَّه عليه و آله) به آن جناب اعطا كرده بود.

يكى از القاب خاصه آن جناب «امير المؤمنين» بود، اين لقب را حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله به آن حضرت دادند و فرمودند به علي بن ابى طالب بعنوان امير المؤمنين سلام كنيد، در مذهب شيعه اطلاق اين عنوان به هيچ يك از ائمه تجويز نشده است زيرا كه اين عنوان مخصوص علي (ع) مي باشد. حضرت امير المؤمنين (ع) در بيست و يكم ماه رمضان سال چهلم از هجرت در اثر ضربت ابن ملجم مرادى به شهادت رسيد، در شب نوزدهم رمضان هنگامى كه آن بزرگوار قصد اداء نماز صبح را داشتند و مردم را براى نماز دعوت مي كردند در مسجد بزرگ كوفه توسط آن شقى روسياه ضربت خوردند. پس از اينكه علي (ع) مجروح شدند و فرق مباركش شكافته شد و بدنش مسموم گرديد تا شب بيست و يكم بسر بردند و در ثلث آخر شب بيست و يك ماه رمضان جهان را وداع گفتند.

پی نوشت:

۱. إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى(م ۵۴۸ ق)، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ ق. ص ۲۲۸-۲۲۹.

--------------------------------------------------------------------------

پرسش: آیا ابن مجلم از یاران امام علی (ع) بوده است و نقش او در زمان امام علی و جنگ نهروان چه بوده است؟ به چه دلیل به او اشقی الآخرین یا اشقی الاشقیاء می گویند؟

پاسخ: از زندگى ابن ملجم اطلاع روشنى در دست نيست، زيرا نامش تنها در اوائل حکومت امیرالمؤمنین(ع) برده شده و در آخرين روزهاي زندگى و در نتيجه به شهادت رساندن على بن ابىطالب(ع) زبانزد شد. ابن ملجم همراه تعدادی از اشراف یمن در ابتدای خلافت امام علی نزد حضرت آمدند و حضرت خطاب به ایشان فرمود: شما از شناختگان و معروفان يمن شمرده مى‌شويد. آيا اگر ما را كارى صعب پديد آيد و فيصل امور به زبان سيف و سنان افتد، شما را در كار مبارزت و مناجزت چند صبر و شكيب تواند بود و تا كجا با ما دوش با دوش مى‌رويد؟

از ميانه عبد الرّحمان بن ملجم مرادى آغاز سخن كرد و گفت: يا امير المؤمنين، ما را به حرب ناف بريده‌اند و با پستان پيكان‌ شير داده‌اند و در ميدان مردان پرورده‌اند. زخم سيف و سنان‌ در چشم ما گلهاى بهارستان است. اطاعت تو را چون طاعت خداوند واجب دانيم و به هر جانب فرمان جنگ دهى، نصرت كرده و ظفر ديده، بازآييم. (۱)

مشهور اين است كه ابن ملجم از پيروان حضرت على (ع) بود كه پس از ماجراي حكميت در جنگ صفين به خوارج پيوست . عمر و بن عاص، فرمانرواي مصر، وي را كه از سواران و قاریان بود و قرائت قرآن را از معاذ بن جبل آموخته بود، از مقربان و همراهان خود قرار داد. گفته اند هنگامى كه عمرو بن عاص از خليفه عمر دربارة مشكلات قرآن ياري خواست، عمر طى نامه اي به وي فرمان داد كه عبدالرحمان ابن ملجم را در كنار مسجد جاي دهد تا او قرآن و فقه به مردم بياموزد. عمرو خانه اي را در كنار خانة ابن عديس به ابن ملجم اختصاص داد. (۲)

بنابر این گزارش بايد پذيرفت كه ابن ملجم هنگام مرگ چندان جوان نبوده است . نيز روشن مى گردد كه وي در قرائت قرآن و معارف دينى آن روزگار چندان مهارت داشت كه خليفة مسلمانان و عمروبن عاص او را رسماً به كار تعليم قرآن گماردند.

در رابطه با لقب اشقی الاشقیاء باید بگوییم: لقب «اشقي الاشقيا» را اولين بار رسول اكرم (ص) به ابن ملجم داد. در روايتي آمده است: همان طور كه كشنده شتر صالح، شقي ترين افراد زمان خود بود، ابن ملجم نيز بدبخت ترين و شقاوت مندترين افراد عصر خود به حساب مي آمد. در روايت ديگري حضرت رسول (ص) به حضرت علي (ع) مي فرمايند: «گويا مي بينم كه تو در حال نماز براي پروردگارت هستي كه اشقي الاولين و الاخرين، رفيق كشنده ناقه ثمود، مي آيد و ضربتي بر سر تو مي زند كه محاسنت با خون سرت خضاب مي گردد ...».(۳)

خوبي و بدي هر انساني بلكه هر موجودي، به وسيله اثر وجودي آن مشخص مي گردد. طبيعتاً هر چه وجود شخصي مفيدتر و بهتر باشد، مقام و ارزش واقعي او افزون تر خواهد بود و هر مقدار ضررش بيشتر باشد، شقاوت و پستي وي بيشتر خواهد بود. بر همين اساس، پی کننده شتري كه معجزه حضرت صالح (ع) براي هدايت قوم ثمود بود، شقاوت مندترين اهل زمان خويش مي باشد، زيرا آيه اي از آيات الهي را از بين برد كه براي هدايت مردم آمده بود، در حالي كه ارزش هدايت يك نفر در فرهنگ قرآني، به اندازه زنده نمودن تمامي مردم است و ناهنجاري گمراه نمودن فردي، برابر با كشتن تمامي اهل زمين مي باشد و او با كار خود، جلو هدايت مردم را گرفت و ابن ملجم در زمان خود اقدام به كشتن بزرگ ترين آيه خدا، قرآن ناطق، ملاك تشخيص حق از باطل و هدايت از گمراهي، اول مومن به رسول الله و وصي و جانشين پيامبر(ص) نمود و در يك جمله ابن ملجم مصداق همه خوبي ها را از بين برد و به همين جهت كار او مصداق بدترين كارها و شخص او مصداق بدترين و شقاوت مندترين انسان ها است.

پی نوشت­ها:

۱. الفتوح، ابن اعثم كوفى، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق ۶)، تحقيق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲ ش، ص ۳۹۳ و ۳۹۴.    

۲. الأنساب، سمعانى (م ۵۶۲)، تحقيق عبد الرحمن بن يحيى المعلمى اليمانى، حيدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانية، ط الأولى، ۱۳۸۲/۱۹۶۲. ج‌۳، ص ۲۶.

۳. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۹۰، باب ۱۲۶، ح ۱. قاضی نورالله شوشتری، إحقاق الحق، مكتبة آية الله المرعشى النجفى، قم، ۱۴۰۹ ق، ج ۳۲، ص ۶۴۶.

-------------------------------------------------------------------------------

پرسش: آيا حضرت اميرالمؤمنين (ع) در محراب به شهادت رسيدند يا نزديك مسجد؟  

پاسخ: براي روشن شدن محل دقيق شهادت حضرت اميرمؤمنان علي(ع) باید به بررسی گزارشات تاریخ پرداخت. قبل از بررسی این موضوع، اشاره ای به چگونگی ماجرا مناسب است:

 اميرمؤمنان(ع) در سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، طبق معمول براي اقامه نماز جماعت صبح از خانه به مسجد كوفه روانه شد. آن شب باز كردن درِ خانه كه از چوب خرما بود براي آن حضرت دشوار گرديد، آن بزرگوار در را از جاي بيرون آورد و كنار گذاشت و اين شعر را خواند:

اُشْدُدُ حَيازيَمكَ لِلْمَوْتِ    فَاِنَّ الْمَوْتَ لاقيكا

وَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ       اِذا حَلَّ بواديكا(۱)

 كمربند و سينه خود را براي مرگ ببند، زيرا مرگ تو را ديدار خواهد كرد، و از مرگ اندوهناك مباش و بي تابي مكن در وقتي كه در خانه تو فرود مي‌آيد.

آنگاه به سوي مسجد حركت كرد. اول دو ركعت نماز خواند و سپس بالاي بام رفت تا اذان بگويد. با صداي بلند اذان گفت كه صدايش به گوش تمام ساكنان كوفه مي‌رسيد، سپس از بام پايين آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله صبح شد، وقتي كه خواست سر از سجده اولِ ركعتِ اول بردارد، در آن تاريكي، ابن ملجم آن چنان شمشير بر فرق مقدس آن حضرت زد، كه فرق سر آن بزرگوار تا نزديكي پيشاني شكافته شد.

امام علي(ع) در اين هنگام گفت: «بِسْمِ الله وَ بِالله وَ عَلي مِلَّة رَسُول الله فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبة، به نام خدا و براي خدا و بر دين رسول خدا، به خداي كعبه سوگند رستگار شدم». سپس مقداري از خاك محراب را برداشت و روي زخم سرش پاشيد و اين آيه را خواند: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً اُخْري(۲) : ما شما را از خاك آفريديم و در آن باز مي‌گردانيم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون مي‌آوريم».

 در اين لحظه جبرئيل بين زمين و آسمان فرياد زد: «تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْكانُ الْهُدي، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقي وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَة الْوُثْقي، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفي، قُتِلَ عَلِيُّ الْمُرْتَضي، قَتَلَهُ اَشْقَي الاْشْقيأِ : سوگند به خدا استوانه‌هاي هدايت، ويران شد، و نشانه‌هاي بزرگ تقوي تاريك گرديد، و دستگيره محكم ايمان شكسته شد، پسر عموي مصطفي(ص) كشته شد، علي مرتضي كشته شد، او را شقي‌ترين اشقيا كشت. (۳)

در رابطه با مکان دقیق ضربت خوردن امام علی(ع)، هر چند برخی از منابع بدون اشاره به مکان این جنایت، فقط به ضربت ابن ملجم بر فرق امام علی(ع) اشاره کرده و برخی هم به طور مطلق مسجد را محل وقوع این جنایت معرفی کرده اند، ولی برخی از منابع هم محراب مسجد را محل ضربت خوردن امام علی(ع) معرفی کرده اند، که به برخی از این منابع اشاره می کنیم:

 ۱. مرحوم علامه مجلسي؛ با نقل حديثي از امام علي بن موسي الرضا(ع) مي‌نويسد: هنگامي كه ابن ملجم - لعنْ الله عليه - بر سر مبارك علي(ع) ضربت شمشير را مي‌خواست وارد سازد با خود همدستي داشت كه ضربت او به ديوار برخورد كرد، اما ابن‌ملجم در حالي كه علي(ع) در سجده بود، ضربتي بر فرق مبارك آن حضرت وارد ساخت. (۴)

 ۲. در ضمن زيارت جامعه ائمه معصومین(ع) از قول امامین صادقین(ع) آمده است: «و انتم بين صريع في المحراب قد فلق السيف هامته» (۵) و بعضي از شما اهل بيت(ع) در محراب عبادت به زمين افتاده در حالي كه شمشير زهرآلود فرق مباركش را شكافته است.

 اين دليل ديگري است كه امير مؤمنان علي(ع) در محراب عبادت به شهادت رسيده است.

 ۳. مقدسی در کتاب البدء و التاریخ ضمن بیان چگونگی ضربت خوردن امام علی(ع) از زبان امام حسن(ع) می نویسد: هنگامي كه حضرت علي(ع) در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حمله‌ور شدند و ابن‌ملجم ضربتي بر آن حضرت فرود آورد. (۶)

۴. مفسر معروف ابوالفتوح رازی در تفسیر خود نقل می کند: علی(ع) در نخستین رکعت از نمازی که ابن ملجم او را ضربت زد، یازده آیه از سورۀ انبیاء را تلاوت کرد. (۷)

۵. دانشمند معروف اهل تسنّن سبط بن جوزی می نویسد: هنگامی که علی(ع) در محراب قرار گرفت، چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد. (۸)

 پی نوشت­ها:

 ۱.مروج الذهب، المسعودي (م ۳۴۶)، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹ ق. ج ۲، ص ۴۱۷.

۲. فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی، انتشارات صیحه، ص ۶۹۷؛ به نقل از کشف الغمة، ج ۱، ص ۵۸۴.

سوره طه، آیه ۵۵.

۳. بحار الأنوار، علامه مجلسي، انتشارات اسلامية، تهران، ۱۳۶۳ ش، ج‌۴۲، ص:۲۸۲.

۴. بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۱.

۵. المزار الكبير، محمد بن مشهدى‌(م ۶۱۰ ق)، انتشارات قيوم، قم، ۱۴۱۹ ق. بحارالانوار، ج‌۹۹، ص:۱۶۶.

۶. البدءوالتاريخ، مطهر بن طاهر المقدسى (م ۵۰۷)، بور سعيد، مكتبة الثقافة الدينية، بى تا. ج‌۵، ص ۲۳۲.

۷. فروغ ولایت، ص ۶۹۷، به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۴، ص ۴۲۵.

۸. همان به نقل از تذکرة الخواص، ص ۱۷۷.(چاپ نجف).

---------------------------------------------------------------------------------

پرسش: آيا حضرت علي(ع) خواستگار دختر ابوجهل بوده است؟

پاسخ: از جمله سخنان بی پایه و اساسی که به امام علی(ع) نسبت می دهند، خواستگاری آن حضرت از دختر ابوجهل است، حال آنکه بررسی این گزارش، بی اعتباری آن را به اثبات می رساند، توضیح اینکه:

مسور بن مخرمه مي ‌گويد: حضرت علي از دختر ابوجهل (جُوَيريه) خواستگاري كرد و فاطمه اين مسئله را شنيد و نزد پدر رفت و گفت: مي ‌پندارند كه تو جانب دختران خود را رعايت نمي ‌كني، علي از دختر ابوجهل خواستگاري كرده است! رسول الله برخاست و به مسجد آمد و چون از تشهد فارغ شد، شنيدم كه فرمود: دخترم را به ابوالعاص بن ربيع دادم و با من به راستي رفتار كرد. فاطمه پاره تن من است آنچه او را ناخوش آيد دوست نمي‌ دارم. به خدا سوگند دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا نزد يك كس جمع نخواهد شد و علي ترك خواستگاري كرد. (۱)

 اين روايت علاوه بر ضعف سند، مضمون و دلالت آن نيز دروغ است، زيرا:

اولاً مفهوم مخالف جمله (ابو العاص با من به راستي رفتار كرد) اين است كه علي العياذ بالله به پيغمبر دروغ گفته باشد در صورتيكه قبلاً هيچگونه گفتگويي با علي در ميان نبوده و حضرت علي(ع) در ضمن عقد فاطمه(س) تعهدي به پيغمبر نسپرده بود، تا خلاف آن پديد شود.

ثانياً از ظاهر جمله (دختر رسول خدا با دختر دشمن او نزد يك كس جمع نخواهد شد) به دست مي‌آيد كه هنگام گله رسول خدا، ابوجهل زنده باشد. در حالي كه ابوجهل در رمضان سال دوم هجري در جنگ بدر كشته شده بود و اگر بگوئيم اين حادثه پس از كشته شدن ابوجهل بوده است، اين جمله و عبارت معني نخواهد داشت، چرا كه شرك ابوجهل كه سالها پيش به كيفر خود رسيده بود، از نظر فقه اسلام تاثيري در سرنوشت دختر او ندارد.

 ثالثاً حادثه‌اي چنين مهم كه پيامبر به عنوان شكوه در مسجد و از جمع اصحاب خود بيان مي‌دارد، بايد از طريق‌هاي متعدد نقل شود و به حد تواتر و يا شيوع برسد، نه اينكه فقط يك راوي، یعنی مسور بن مخرمه آن را نقل كند.

رابعاً مسور بن مخرمه، دو سال پس از هجرت پيغمبر به مدينه، در شهر مكه به دنيا آمد، و پس از ذی الحجه سال هشتم با پدر خود به مدينه آمد و هنگام رحلت رسول خدا هشت سال سن داشت و در ربيع الاول سال شصت و چهارم هجري در محاصره مكه از جانب حصين بن نمير، بر اثر سنگي كه از منجنيق به او رسيد، درگذشت. (۲)

خامسا بر فرض صحت جریان خواستگاری، خود رسول خدا (ص) که قبل از این با دختر رئیس مشرکین ازدواج کرده بود – ازدواج با دختر ابو سفیان- چگونه حضرت علی را از ازدواج با دختر ابوجهل به دلیل مشرک بودن منع می کند؟

ابن حجر نيز ولادت او را دو سال پس از هجرت نوشته است و گويد: همگي بر اين سخن متفقند. سپس درباره حديث او كه گويد: (از پيغمبر شنيدم در حالي كه محتلم بودم) مي‌نويسد، كه به عقيده بعضي‌ها اين صيغه از ماده حلم بكسر حاء است يعني عاقل بودم و حديث را ضبط مي‌كردم(۳) و منافاتي با كودك بودن او ندارد. و نيز داستاني را كه درباره برداشتن سنگ و افتادن شلوار وي از او آورده‌اند نشان مي‌دهد كه وي در زندگاني پيامبر، كودكي بوده كه طاقت سنگ برداشتن را نداشته است.

 بنابراين نقل وي در مورد روايت خواستگاري حضرت علي(ع) از دختر ابوجهل اعتبار ندارد.

پی نوشت­ها:

۱. صحيح بخاري، باب ذكر اصهار النبي، ج ۵، ص ۲۸.

۲.  الاستيعاب، ابن عبد البر (م ۴۶۳)، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى،   ۱۴۱۲/۱۹۹۲.ج‌۳، ص ۱۳۹۹.

۳. الاصابه، ابن حجر العسقلانى (م ۸۵۲)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، ۱۴۱۵/۱۹۹۵. ج ۶، ص ۹۹.

------------------------------------------------------------------------------------

پرسش: چرا امام علی(ع) به حمایت از عثمان در مقابل معترضان پرداختند؟

پاسخ: دفاع امام از عثمان بدان معنا نیست که حضرت حکومت وی را قانونی دانسته و بدان جهت از عثمان دفاع کرده و مانع قتل او گردید.
به نظر می رسد عوامل زیر از اهمیت ویژه ای برخوردار است:
۱. رفع اتهام:

انتقادهای شدید امام از عثمان موجب شده بود که این نگرش به وجود آید که امام مخالف عثمان بوده و ممکن است وی را به قتل برساند. امام بدان جهت به دفاع از عثمان پرداخت تا به قتل وی متهم نشود. دشمنان امام ـ به رغم دفاع ایشان از عثمان ـ وی را متهم به قتل عثمان نموده و از آن استفاده ابزاری کرده و افکار عمومی را منحرف کردند! اگر امام به دفاع از عثمان نمی پرداخت، این اتهام بسیار پررنگ می شد. امام سعی کرد با دفاع خود ـ تا اندازه ای ـ از انحراف افکار عمومی جلوگیری کرده و اتهام را کم رنگ نماید.
در نامه ای که معاویه بعد از قتل عثمان به امام می نویسد؛ وی را متهم به قتل عثمان می کند و امام(ع) در جواب، به رفع اتهام پرداخته و به علل انتقاد خود از عثمان می پردازد. (۱)

۲. جلوگیری از خلیفه کشی:

امام علی(ع) به رغم آن که خلافت عثمان را غیر قانونی می دانست، ولی قتل وی را بدین صورت که انقلابیون به در خانه وی رفته، او را به قتل برسانند، جایز نمی دانست. اگر عثمان بر فرض این که مستحق قتل بود، باید محاکمه و طبق قانون با او رفتار می شد. هنگامی که انقلابیون به در خانه امام آمدند و از وی خواستند رهبری انقلاب را به عهده گیرد، امام آنان را از قتل عثمان منصرف نمود، زیرا قتل کسی که به عنوان خلیفه حکومت می کرد، موجب می شد که در حوزه تاریخ اسلام باب خلیفه کشی باز شود. باز شدن باب خلیفه کشی پیامدها و فتنه هایی را در پی داشت که به صلاح امت اسلامی نبود.
امام آن گاه که به عنوان میانجی، خواسته های انقلابیون را برای عثمان مطرح کرد، نگرانی خود را از این که عثمان در مسندخلافت کشته شود و باب فتنه ای بزرگ باز گردد، به عثمان اعلام کرد: «من تو را به خدا سوگند می دهم کاری نکنی که پیشوای مقتول این امت بشوی، زیرا این سخن گفته می شود که در این امت یک پیشوا کشته خواهد شد که کشته شدن او درِ کشت و کشتار را بر امت خواهد گشود و کار امت را مشتبه خواهد ساخت و فتنه ها بر خواهد انگیخت، که حق را از باطل نشناسند و در آن فتنه ها غوطه بخورند».(۲)
شهید مطهری می نویسد: «... علی(ع) با روش عثمان مخالف است. در عین حال مخالف است که باب خلیفه کشی باز شود. نمی خواهند خلیفه را بکشند که باب فتنه ها بر مسلمانان باز گردد».(۳)

۳. جلوگیری از فتنه:

 امام با دفاع خود از عثمان در صدد بود که جریان بدون خونریزی خاتمه یابد و جلو برخی از فتنه ها و توطئه ها گرفته شود. امام دقیقاً پیش بینی می کرد که بعد از قتل عثمان برخی از اطرافیان و دوستان او مانند معاویه از قتل او استفاده ابزاری نموده، زمینه های فتنه های بزرگ را فراهم خواهند کرد. به قول شهید مطهری قتل عثمان مولود فتنه ها بود که قرن ها دامنگیر اسلام شد و آثار آن هنوز باقی است. (۴)
جنگ جمل و صفین و نهروان اولین فتنه هایی بود که ریشه در قتل عثمان داشت. حضرت علی(ع) با توجه به این دلایل، بر حسب وظیفه خود در مقابل منافع عموم مسلمانان و اصل اسلام عمل نمود. همان گونه که یک رهبر موفق و دلسوز مسلمانان برای ۲۵ سال جهت رعایت مصالح اسلامی در برابر خلفا سکوت می کند و حتی با آنان در برخی از مسایل همکاری کرد.

پی نوشت ها:
۱. نهج البلاغه، نامه ۲۸.
۲. مجموعه ‌آثار استاد شهيد مطهرى، ج‌۱۶، ص ۴۸۱ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲.
۳. مجموعه ‌آثار استاد شهيد مطهرى، ج‌۱۶، ص ۴۸۰.
۴. همان.

--------------------------------------------------------------------------------------

پرسش: چرا امام علی(ع) خلفا را در حکومت غاصبانه شان کمک می کردند؟

پاسخ: تمام آن چه كه از آن با عنوان همكاري امير مؤمنان(ع) با خلفا ياد مي‌شود به سه دسته تقسيم مي شود:

۱. مشورت در امور قضائي؛

۲. مشورت در امور دفاعي و جنگي؛

۳. مشورت در مسائل علمي و حلّ مشكلات اعتقادي.

نقش امير المؤمنين در اين موارد حد اكثر به اندازه پاسخ به درخواست ارشاد و راهنمائي طرف مقابل است كه وظيفه هر مسلماني است. حتي اگر طرف مشورت غير مسلمان باشد، باز هم وظيفه دارد كه با نهايت امانت‌داري وي را راهنمايي كند؛ چه رسد به اين كه اگر مسأله حفظ اساس اسلام و دين خدا در ميان باشد.

مرحوم سيد مرتضي در اين باره مي‌فرمايد:

ادعاي شما مبني بر كمك و همكاري علي(ع) با خليفه، مانند راهنمائي ابوبكر بر جنگيدن با اهل ردّه، صرف ادعا است و اگر تفصيل آن بيان مي شد بهتر مي توانستيم پاسخ دهيم، و اگر مقصود ارشاد در احكام الهي باشد اين امر بر عالم به مسائل دين واجب است و بايد وظيفه درست را بيان كند، از اين مطلب نمي توانيد همكاري با آنان را استفاده كنيد، و اگر مقصود شما مشاوره با علي (ع) در دفاع از مردم مدينه و جان و ناموس مردم است اين هم نيز واجب است چون علاوه بردفاع از حريم مردم، از جان خودش نيز دفاع كرده است و اين مسائل ربطي به تأييد خلافت و امامت آنان ندارد.

و اما مشورت ابوبكر با علي (ع) در جنگ با اهل ردّه را  قبول نداريم و يا لا اقل براي ما روشن نيست، و بايد اين موضوع روشن شود، و اگر دلالت بر مقصود شما نداشته باشد، اصل مشورت و راهنمائي درست است، چون جنگ با گروه­هايي مانند اهل ردّه بر تمام مسلمانان واجب است. (۱)

حفظ دين، بزرگترين وظيفه امير مؤمنان: در بين وظائف و شئونات امام و پيشواي منصوب و برگزيده از جانب خداوند، حفظ شريعت و نگاهباني از حوزه دين از مهمترين وظايف او است كه اگر احساس كند، اصل و اساس دين در خطر است، به هر صورت ممكن بايد از آن جلوگيري كند. البته اين مسئوليت با در نظر گرفتن شرائط زماني و مكاني متفاوت است و بايد متناسب با آن شرائط تصميم نهائي را بگيرد، كه گاهي اوقات اين مهم با تحمل و بردباري و صبر كردن در برابر مصائب و سكوت در برابر حقوق غصب شده به دست مي آيد و گاهي هم نيازمند رويارويي و دخالت مستقيم و برخورد قاطع خواهد بود.

ابن حجر هيثمي به نقل از رسول خدا مي‌نويسد‌: در هر قرني افراد عادلي از اهل بيت من در بين امتم خواهند بود كه تحريف گمراهان و نسبت­هاي ناروا و باطل و تآويل­هاي نادانان را از دين پاك و دور مي كنند، آگاه باشيد! پيشوايان شما فرستادگان شما نزد خداوند مي باشند، پس بنگريد كه چه كساني را مي فرستيد. (۲)

اميرمؤمنان(ع) اگر چه از منصب خلافت و جانشيني به حق رسول خدا صلي الله عليه وآله بازماند و در واقع حق مسلم ايشان را غصب كردند؛ ولي اين موضوع دليل نمي‌شود كه به ديگر وظايف خود عمل نكند؛ زيرا گاهي تدبير‌ها و تصميم‌گيري‌هاي غلط خلفا سبب مي‌شد، اساس اسلام به خطر بيفتد؛ ‌ در اين موارد امام وظيفه داشت كه اجازه ندهد شريعت اسلامي قرباني ندانم كاري‌ها شود؛ مثلاً در قضيه جنگ نهاوند، پادشاه ايرانيان لشكر عظيمي را براي نابودي اسلام فراهم كرده بود و اگر تدبير امير مؤمنان (ع) نبود، نه تنها لشكر عمر كه به طور قطع تمام مسلمانان و اسلام از بين مي‌رفت. در چنين موقعيتي امير المؤمنين (ع) وظيفه دارد كه نظام اسلامي و دين نوپا را حفظ كند؛ چون وظيفه او همانند هر فرد مسلمان ديگر، حفظ دين است.

خود حضرت در نامه ای علت همکاری خود را با دستگاه حکومتی زمان این چنین بیان می کند: «به خدا سوگند هرگز فکر نمی‌کردم و به خاطرم خطور نمی‌کرد که عرب بعد از پیامبر، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی‌کردم) آنها آن را از من دور سازند! ... دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می‌خواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ‌تر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام می‌شود. همان طور که «سراب» تمام می‌شود و یا هم چون ابرهایی که از هم می‌پاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید».(۳)

از این کلمات استفاده می شود که در همین راستا در جنگ هایی که برای دفاع از اسلام و برای گسترش آن در زمان خلفا صورت گرفت چون پای حیات اسلام در کار بود امام علی در مسائل کلی جهاد به آنان مشاوره می داد.

پی نوشت­ها:

۱. الشافي في الامامة، علي بن الحسين الموسوي معروف به الشريف المرتضى (متوفاي ۴۳۶ هـ)، ج ۳، ص ۲۵۱، ناشر: مؤسسة إسماعيليان - قم، چاپ : الثانية، ۱۴۱۰.

۲. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي (متوفاي ۹۷۳ هـ)، ج ۲، ص ۴۴۱، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۷ م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط.

 ۳. نهج البلاغه، نامه ۶۲.

----------------------------------------------------------------------------------------------------

پرسش: چرا حضرت علي(عليه السلام) مقر حكومت اسلامي را از مدينه به كوفه انتقال دادند؟

پاسخ: به امير مومنان علي (ع) گزارش­هاي هولناك و تكان دهنده اي رسيد و معلوم شد پيمان شكنان به كمك مالي بني اميه و نفوذ و احترام همسر پيامبر جنوب عراق را تسخير كرده اند و پس از تصرف بصره دهها نفر از ياران و كار گزاران حضرت را به ناحق كشته اند. حضرت براي سركوب ناكثان مدينه را به عزم بصره ترك كرد و جنگ جمل رخ داد و سرانجام سپاه امام (ع) پيروز گرديد و بصره مجدداً به آغوش حكومت اسلامي باز گشت. امام در بازگشت از بصره پس از شور و تبادل نظر با ياران خود به دو دليل راه كوفه را برگزيد و در ۱۲ رجب ۳۶ هجري قمري روز دوشنبه وارد شهر كوفه شد و مركز خلافت اسلامي از مدينه به عراق منتقل گرديد.

۱. بيشتر سربازان و جان نثاران امام را مردم كوفه و حوالي آن تشكيل مي دادند، زيرا امام علی(ع) به وسيله عمار ياسر و امام حسن (ع)، از مردم كوفه ياري خواست و گروه انبوهي از مردم آن منطقه به نداي حضرت پاسخ مثبت دادند. لذا حق شناسي ايجاب مي كرد حضرت از خانه و زندگي اين مردم ديدن كرده و جهادگران را تقدير نمايد.

۲. امام مي دانست شورش ناكثان و غائله بصره با تشويق و تحريك و فريب معاويه بوده است. لذا بايد ريشه فساد قطع و شاخه شجره ملعونه بني اميه از پيكر جامعه اسلامي بريده شود نزديك ترين نقطه به شام كوفه است. گذشته از اين عراق منطقه اي لشگر خيز و فدايي پرور بود و امام بيش از هر نقطه بايد بر آن جا تكيه مي كرد.

اين دو علت سبب شد امام (ع) كوفه را به عنوان مقر حكومت خود برگزيدند. (۱)

پی نوشت:

۱ .  جعفر سبحاني، فروغ ولايت، انتشارات صیحه، ۱۳۶۸ ش. ص ۴۲۷.

--------------------------------------------------------------------------------------------------

پرسش: آيا درست است كه مي‌گويند حضرت علي(ع) شبي هزار ركعت نماز مي‌ خوانده ‌اند؟

پاسخ: شكي نيست كه يكي از برترين عبادت كنندگان از نظر كميّت و كيفيت علي بن ابي طالب(ع) بوده است.

كثرت عبادات حضرت مورد تأييد مورّخان است. علامه مجلسی روایات متعددی را در رابطه با هزار رکعت نماز خواند امام علی(ع) ذکر کرده است:

امام زين العابدين بعضي نوشته هايي را كه درباره عبادت علي(ع) بود مطالعه كرد و بعد آن را كنار گذاشت و با تعجب و حسرت گفت: "مَن يقوي علي عبادة علي بن ابي طالب؛ (۱) چه كسي طاقت دارد مانند علي‌بن‌ابيطالب عبادت كند". روايات ديگري نيز در اين زمينه وجوددارد؛ بنابراين اصل مسئله كه حضرت هزار ركعت نماز مي‌خوانده، صحيح است، و از نظر عقلي، امكان دارد. امام صادق(ع) فرمود: «انّ علياً فى آخر عمره فى كل يوم و ليله الف ركعة؛ على بن ابى طالب(ع) در آخر عمرش در هر روز و شب هزار ركعت نماز بجا مى آورد. (۳)

این امر اختصاص به امیرالمومنین نداشته و مطابق روایاتی خواندن هزار رکعت نماز در یک شبانه روز به امام سجاد (ع) (ارشاد، ج ۲، ص ۱۴۳)   و امام رضا (ع) (عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۳) نیز نسبت داده شده است.  امام باقر(ع) فرمودند: امام سجاد(ع) در هر شب و روز هزار ركعت نماز مى خواند آن چنانكه حضرت امير(عليه السلام) انجام مى داد، و براى آن حضرت پانصد نخله خرما بود كه نزد هر يك از آن نخله ها دو ركعت نماز بجا مى آورد. (۲)

نقل شده است كه برخي از اهل سنّت در مورد اين كه يك شخص بتواند در يك شب هزار ركعت بخواند، تشكيك مي‌كردند و مي‌گفتند اين مطلب ممكن نيست. مرحوم علاّمه اميني در برابر آنان يك شب تا صبح هزار ركعت خواند و به آنان فهماند كه مي‌شود يك نفر در يك شب هزار ركعت نماز بخواند مخصوصاً اگر نماز بدون مستحبات به جا آورده شود. بنابراين محال نيست كه شخصي مانند اميرالمؤمنين(ع) يا امام سجاد(ع) در شبانه روز يعني ۲۴ ساعت، هزار ركعت نماز بخواند. بعضي گفته‌اند مقصود از هزار ركعت، تعداد كثير مي‌باشد و معيّن در هزار ركعت نمي‌باشد. بنا بر اين معنا مي‌توان گفت حضرت هميشه نماز بسيار مي‌خواند.

در رابطه با اين حديث به چند نكته بايد توجه داشت‌:

اولاً: خواندن هزار ركعت نماز هميشگي نبوده است. ثانياً: اين هزار ركعت نماز، نماز مستحبي بوده است و در نمازهاي مستحبي خواندن سوره بعد از حمد واجب نيست و مي‌توان در حال حركت و انجام كارهاي روزمره انجام داد. بنا بر اين، با كارهاي روزمره منافات ندارد. ثالثاً: هر دو ركعت نماز مستحبي، حدود يك تا يك ‌و نيم دقيقه وقت نياز دارد. كه در مجموع در ده ساعت، مي‌توان هزار ركعت نماز خواند. ده ساعت در شبانه روز، با خواب و خوراك و ديگر كارهاي زندگي منافات ندارد. (۴)

از روایات مربوط به هزار رکعت نماز خواندن امیرالمومنین (ع) استفاده می شود که این مسأله در ماه رمضان بوده که فرصت بیشتری برای عبادت و نماز وجود دارد.

پی نوشت­ها:

۱. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات اسلامية، تهران‌۱۳۶۳ ش، ج ۴۱. ص ۱۷.

۲. همان، ص ۱۵.

۳. همان، ص ۲۳.

۴. ر. ك. دانش نامة امام‌علي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، ج ۱۰، ص ۱۴ ـ ۲۳.

------------------------------------------------------------------------------------------------------

پرسش: حضرت علي(ع) چند فرزند داشتند و با توجه به اختلاف بین امام علی و خلفا، دلیل نامگذاری فرزندان امام علی به نام خلفای پیش از خود چیست؟

پاسخ: در مورد تعداد فرزندان امام علي (ع) پاسخ دقيق و روشني از متون تاريخي يافت نمي شود.

برخي مورخان مجموع فرزندان حضرت را بيست و هفت تن (دوازده پسر و پانزده دختر) برشمرده اند و برخي از اين بيش تر تا به سي و شش فرزند (هفده پسر و نوزده دختر) افزايش داده اند. در مورد اسامي فرزندان تا سي و سه اسم ذكر كرده اند، ليكن نمي شود استفاده كرد كه حتما فرزندان حضرت به سي و سه تن رسيده است، چرا كه عرب ها چند نوع اسم براي بچه هاي خود مي گذاشتند. ممكن است دو يا سه اسم مربوط به يك فرد باشد یا کنیه و اسم یک نفر به عنوان دو نفر جدا حساب شده باشد.

فرزندان گرامى آن حضرت در ارشاد شيخ مفيد ۲۸ نفر آمده است. و آنان عبارتند از:

امام حسن مجتبى(ع) و امام حسين(ع) محسن، حضرت زينب و ام كلثوم، محمد بن الحنفيه، حضرت عباس و جعفر و عثمان و عبدالله و يحيى و محمد و عبيدالله و عمر الاطرف و رقيه و ام الحسن و رمله و نفیسه و زينب الصغرى و رقيه الصغرى و ام هانى و امامه و فاطمه و خديجه و ميمونه و ام الكرامه و جمانهُ و ام سلمه. (۱)

در رابطه با نامگذاری برخی از فرزندان آن حضرت به نام خلفا باید عرض کنیم:

اولاً: اسامی خلفا در زمان حضرت علی(ع) از جمله اسامی متداولی بوده كه در آن زمان استفاده می شده، بنابراین، نام یكی از خلفا توسط علی(ع) برای یكی از فرزندان دلیل بر تأیید آن خلیفه نمی‌شود.

ثانیاً، وجود تنفر از بعضی اسامی در اثر مرور زمان به وجود آمده است؛ به این معنی كه در آن زمانی كه از این اسامی استفاده می‌شد چنین تلقی وجود نداشت و كسی از این نوع اسامی نفرتی نداشت. شکى نيست که شيعيان از يزيد بن معاويه و اعمال زشت او تنفر شديدى داشته و دارند؛ ولى در عين حال مى‌بينيم که در بين شيعيان و اصحاب ائمه (ع) کسانى بوده‌اند كه نام شان يزيد بوده است؛ مانند: يزيد بن حاتم از اصحاب امام سجاد (ع)، يزيد بن عبد الملك، يزيد صائغ، يزيد كناسى از اصحاب امام باقر (ع)؛ يزيد الشعر، يزيد بن خليفة، يزيد بن خليل، يزيد بن عمر بن طلحة، يزيد بن فرقد، يزيد مولى حكم از اصحاب امام صادق(ع).

حتى يکى از اصحاب امام صادق (ع)، نامش شمر بن يزيد بوده است. (۲)

آيا اين نام گذاري‌ها مى‌تواند دليل بر محبوبيت يزيد بن معاويه نزد ائمّه و شيعيان آنان باشد؟

پیروان مكتب خلفا این نامگذاری ها را نشان دهنده محبت اهل بیت نسبت به خلفا می دانند، در حالی كه اسناد معتبر تاریخی وجود چنین رابطه دوستانه‌ای را به شدت انكار می‌كنند.

مسلم بن حجاج نیشابوری در كتاب معروف خود «صحیح» نقل می كند: خلیفه دوم در حضور افرادی چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس عبدالمطلب و امیرمومنان علی (ع) می گوید: «ابوبكر از دنیا رفت و من جانشین پیامبر و ابوبكر می‌باشم پس شما دو نفر مرا دروغ گو، گناهكار، حیله گر و خائن می دانید.»(۳)

آنچه بیان شد تنها یك نمونه از روابط امیرمومنان علی(ع) با خلیفه دوم بود، البته نمونه های بیشتری وجود دارد كه تدبر در آن ما را به این نتیجه می رساند كه دلیل این نامگذاری ها چیز دیگری است و رابطه دوستانه‌ای بین امیرمومنان علی (ع) و خلیفه دوم وجود نداشته است.

اما فرزندان امام علی(ع) که هم نام خلفا بودند:

عمر بن علی

در نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(ع) به نام «عمر» هیچ اختلافی بین مورخین دیده نمی‌شود و جای هیچ تردیدی نیست، اما سوال اصلی اینجاست كه واقعیت این نامگذاری چه بوده است.

مدارك معتبر تاریخی قضاوت در این موضوع را برای ما آسان می كند: ذهبی مورخ مشهور اهل سنت می گوید: «عمر بن خطاب، عمر بن علی را به اسم خود نام نهاد.»(۴)

 شاید سوال شود كه تغییر نام یك فرد چندان هم ساده نمی‌باشد و چطور می توان پذیرفت كه خلیفه دوم نام خود را بر فرزند امیرمومنان علی(ع) بگذارد و نام اصلی ایشان از خاطره ها پاك شود؟

باید گفت این كار عمر در موارد زیادی انجام شده  و چون که این کار توسط خلیفه انجام می شد که دارای جایگاه اجتماعی و اعتقادی نزد مردم بود، مورد اقبال قرار می گرفت.

ابوبكر بن علی

اولاً: اگر قرار بود كه امير مؤمنان (ع) نام فرزندش را ابوبكر بگذارد، از نام اصلى او (عبد الكعبه، عتيق، عبد الله و... با اختلافى كه وجود دارد) انتخاب مى‌كرد نه از كنيه او؛

ثانيا: ابوبكر كنيه فرزند علي (ع) بوده و انتخاب كنيه براى افراد در انحصار پدر فرزند نمى‌باشد؛ بلكه خود شخص با توجه به وقايعى كه در زندگي‌اش اتفاق مى‌افتاد كنيه‌اش را انتخاب مى‌كرد.

عثمان بن علی

اولاً اسناد و مدارك معتبر تاریخی دلیل این نامگذاری را برای ما بیان می‌كند و نشان می‌دهد هیچ رابطه‌ای میان نام خلیفه سوم (عثمان بن عَفّان) و نامگذاری فرزند امیرمومنان علی(ع) به نام «عثمان» وجود ندارد. ابوالفرج اصفهانی از قول امیرمومنان علی (ع) نقل می‌كند: «همانا او را به اسم برادرم عثمان بن مظعون نامگذاری نمودم.»(۵)

 پی نوشت­ها:

۱. ارشاد، شیخ مفید، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ج ۲، ص ۵۱۷.

۲.  الأردبيلي الغروي، محمد بن علي (متوفاي ۱۱۰۱ هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج ۱ ص ۴۰۲، ناشر: مكتبة المحمدي.

۳. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي ۲۶۱ هـ)، صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۳۷۸، ح ۱۷۵۷، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت.

۴. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۴، ص ۱۳۴، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳ هـ.

 ۵. الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي ۳۵۶(، مقاتل الطالبيين، ص ۸۹.


نوشته شده در   چهارشنبه 17 تير 1394  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode