در این نوشتار، با نگاهی تحلیلی به ابعاد گوناگون حیات علمی امام باقر علیه السلام میپردازیم: از مبارزه با انحرافات عقیدتی و پایهگذاری اجتهاد اصیل تا ترویج فرهنگ انتظار و تفسیر قرآن.
طرح مسأله و ضرورت بحث
حضرت امام محمد باقر علیه السلام، پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، در عصری طلوع کرد که جهان اسلام با چالشهای عمیق فکری، فرهنگی و سیاسی روبهرو بود. دوران امامت ایشان مقارن با افول قدرت بنیامیه و ظهور جنبشهای فکری و مذهبی متنوع بود؛ شرایطی که نیاز به بازتعریف هویت اصیل اسلامی و تبیین معارف ناب دینی را بیش از پیش آشکار میساخت.
روزگار امام باقر علیه السلام بستری آماده برای نشر احکام دین و اسلام بود. دولت اموی در پی قیام حسین بن علی علیه السلام روبه سستی و از همگسیختگی نهاده بود و ایرانیان، که با وجود فشار حکومت ستمگر اموی، به اهلبیت علیهم السلام عشق میورزیدند، قیام کردند و بنیعباس را یاری دادند تا سلطنت بنیامیه را از ریشه برکنند.
این هنگام، که حتی در کوفه امارتی شیعی پدید آمد، برای امام باقر علیه السلام فرصتی شایسته بود تا چهره زیبای حقایق دینی را از پس پردههای اوهام و خرافات اموی بیرون آورد و به مردم نشان دهد. امام باقر علیه السلام با درک این ضرورت تاریخی، نهضتی علمی بیسابقه را پایهریزی کرد که تأثیر آن تا به امروز در تمدن اسلامی باقی است.
این امام همام، که به «باقرالعلوم» (شکافنده دانشها) ملقب شد، با احیای سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و مبارزه با تحریفها و خرافات، چهره راستین اسلام را از زیر غبار سیاستزدگی و التقاط فکری بیرون آورد. ایشان با تأسیس حوزه علمی در مدینه و تربیت شاگردانی برجسته مانند زراره، محمد بن مسلم و جابر بن یزید جعفی، بنیانگذار دانشگاهی شد که در دوران امام صادق علیه السلام به اوج شکوفایی رسید.
زندگی حضرت امام محمد باقر علیه السلام ثمرهها و دستاوردهایی بس گرانمایه برای اسلام به همراه داشت که مهمترین آنها عبارتند از:
۱. تحکیم مبانی عقیدتی و باورهای دینی جامعه اسلامی؛
۲. نقد و تخطئه اندیشهها و باورهای نادرست راهیافته به عقاید مسلمانان؛
۳. گسترش فرهنگ فقهی و احکام دینی؛
۴. مبارزه با بهکارگیری روشهای نادرست اجتهاد و استنباط احکام فقهی؛
۵. تربیت شاگردانی کارآمد در میدان فقه و کلام و مباحث اخلاقی و اجتماعی؛
۶. رهبری جامعه شیعی به سوی اندیشههای ناب اسلامی؛
۷. بازداشتن تشکیلات شیعی از نابودی در زیر فشار حاکمیت خودکامه اموی؛
۸. ترویج اندیشههای اعتقادی- سیاسی شیعه همراه با در پیشگرفتن خطمشی تقیه؛
۹. نمایاندن الگوهای عملی به جامعه اسلامی در زمینه عبادت، زهد، کار و تلاش، علم، اخلاق و حضور اجتماعی.
در این نوشتار، با نگاهی تحلیلی به ابعاد گوناگون حیات علمی حضرت امام محمد باقر علیه السلام میپردازیم؛ از مبارزه با انحرافات عقیدتی و پایهگذاری اجتهاد اصیل تا ترویج فرهنگ انتظار و تفسیر قرآن. همچنین، جایگاه بیبدیل ایشان در نزد عالمان اهل سنت و نقش محوریشان در تحکیم مکتب تشیع بررسی خواهد شد.
امید است این پژوهش، گامی در شناخت بیشتر سیره علمی آن امام بزرگوار باشد و چراغ راهی برای جویندگان حقیقت در عصر حاضر گردد.
زندگی پرثمر امام باقر علیه السلام
الف) اوضاع فرهنگی-اجتماعی جامعه در عصر امام باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام امامت خویش را در دورهای آغاز کرد که جامعه اسلامی، وضع فرهنگی نابسامانی داشت و عرصه فرهنگی جامعه، گرفتار چالشهای عمیق عقیدتی و درگیریهای مختلف فقهی میان فرق اسلامی بود. فروکشکردن تنشهای سیاسی پس از واقعه عاشورای سال ۶۱ ق و همچنین شکست برخی احزاب سیاسی مانند عبدالله بن زبیر، ضمن یکپارچه ساختن حاکمیت بنیامیه، موجب دور شدن بسیاری از دانشمندان از صحنه سیاسی و نیز آغاز حرکتهای گسترده در زمینههای مختلف علمی با بحث و بررسی درباره مسائل گوناگون شده بود.
پس از مدتها رکود، این رویکرد گسترده به مسائل فقهی و بحث و تبادلنظرهای علمی در این برهه و پیدایش مکتبها و سبکهای مختلف علمی، رونق فراوانی به بازار علم بخشید. بررسی نقش درخشان امام در این دوره در روشنسازی افکار عمومی دانشمندان اسلامی و بهویژه خردورزان شیعه، دارای اهمیت و برتری بسیار است. با ظهور امام باقر علیه السلام، گام مهم و بهسزایی در راستای تبیین آرای شیعه برداشته شد و جنبش تحسینبرانگیزی در میان دانشمندان شیعی پدید آمد.
از سوی دیگر، خطر افکار آلوده یهود و سیطره دیدگاههای فرقه مرجئه، جبریه، قدریه، غلات و... حیات فکری شیعه را با خطر روبهرو کرده بود که جایگاه و مرجعیت علمی شایستهای همچون امام باقر علیه السلام، اندیشههای خطرناک این فرقهها را تا حد قابلتوجهی منزوی ساخت. آرا و دیدگاههای آنها و نیز موضعگیری امام در برابر هر یک، بهگونهای گستردهتر بررسی خواهد شد.
ب) ترسیمی از چهره علمی امام باقر علیه السلام
امام بهسان خورشیدی گیتیفروز، بر سپهر دانش پرتو افکن بود. در بیان برتری و بزرگی این جایگاه، همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثی شیعه، از آن امام همام و فرزند خردمندش امام صادق علیه السلام است و این خود بزرگترین گواه در برجستگی شخصیت علمی ایشان است.
بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی درباره جایگاه علمی امام، جملههای بسیار زیبایی بر زبان رانده یا نگاشتهاند که همچنان، تاریخ آن را در خاطر خود نگاهداری میکند. دانشمندان بسیاری چون ابنمبارک، زهری، اوزاعی، مالک، شافعی، زیادبنمنذر نهدی و... درباره برجستگی علمی آن حضرت سخن راندهاند. فراوانی روایات امام در زمینههای گوناگون علمی، اندیشوران اهل سنت و محدثان آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وی را نقل نمایند که از جمله آنها ابوحنیفه را میتوان نام برد.
ج) امام باقر علیه السلام و پایهگذاری نهضت بزرگ و پویای علمی
امام باقر علیه السلام در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصه فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدی و گسترده، نهضتی بزرگ را در زمینه علم و پیشرفتهای آن طراحی کرد، تا جایی که این جنبش دامنهدار به بنیانگذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که در دوران امام صادق علیه السلام، پویایی و عظمت آن به اوج خود رسید.
حضرت امام محمد باقر علیه السلام با برقراری حوزه درس و تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی و با تکیه بر آیات قرآنی، با کجاندیشیها و چالشهای علمی به مبارزه برخاست و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی کمر بست؛ بهگونهای که دانشمندی چون جابر بن یزید جعفی هرگاه میخواست سخنی در باب علم به میان آورد ـ با آن همه توشهای که از دانش داشت ـ میگفت: «جانشین خدا و میراثدار دانش پیامبران محمد بن علی علیه السلام برایم اینگونه گفت» و به دلیل بزرگدیدن جایگاه امام، از خود نظری به میان نمیآورد.
ابواسحاق سبیعی از دیگر فرهیختگان این دوره، چنان بهدرستی دیدگاههای علمی امام باقر علیه السلام یقین دارد که وقتی از او در مورد مسئلهای میپرسند، پاسخ را از زبان امام میگوید و میافزاید: «او دانشمندی است که هرگز کسی بهسان او [در علم] ندیدهام».
ابوزرعه نیز در این باره اقرار میکند: «او بزرگترینِ دانشمندان است».
د) تحکیم بنیانهای تفکر شیعی توسط امام باقر علیه السلام
در آن روزگار، بسیاری از شیعیان به معارف تشیع دست نیافته بودند و دستهای از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه زیادی به فراگیری و بهرهمندی از دانش امام نیز نشان میدادند. آنگونه که از کتابهای رجالی برداشت میشود، نام بسیاری از اشخاصی که رابطه تنگاتنگی با امام داشتهاند، جزو اصحاب او شمرده نشده است.
همین موضوع میتوانست تا اندازهای اندیشه شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزههای دیگری با آن قسمت از معارفی که آنان از امام میآموختند وجود داشت. امام باقر علیه السلام نیز مانند دیگر امامان شیعه، برای تحکیم پایههای اندیشه تشیع بسیار کوشید و امامت شیعه را بهخوبی برای همگان معرفی کرد. او میفرمود: «فرزندان رسول خدا صلّی الله علیه و آله درهای دانش خداوندی و راه رسیدن به خشنودی او هستند. آنان دعوتکنندگان مردم به سوی بهشت و راهنمایان به سوی آناند».
امام با تکیه بر قرآن، رهبری شیعه و مبانی پیروی از آن را بررسی و معرفی میکرد. ایشان کوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امری الهی و مبتنی بر قرآن تبیین کند. بازتاب دیدگاه امام در مورد رهبری شیعه، بر احادیث نبوی که بر شباهت و قرابت میان پیامبر صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید میکرد، در بحثهای کلامی ایشان انعکاس فراوانی دارد.
ایشان با بیان اینکه امام دارای صفاتی ذاتی ـ مانند عصمت و علم ـ است، در نظر داشت رویکرد جدیتری به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاههای حضرت درباره این موضوع، تأثیر ویژهای بر مردم گذاشت و بسیاری از تهدیدها و خطرها را از تفکر شیعی دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونی که در آن زمان درباره مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونی گذارد. در احادیث شیعی نیز توجه گستردهای به این موضوع در سخنان امام باقر علیه السلام شده است.
ه) پرورش انبوه فرهیختگان و دانشوران توسط امام باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام، دانشمندان برجستهای را در رشتههای گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخههای علوم اسلامی تربیت کرد که هر یک وزنهای در دانش به شمار میرفتند. امام با درایت و هوشیاری تمام توانست شکافی را که در گذر سالهای متمادی بین قرآن و عترت در باورهای دینی بخش عظیمی از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد.
پیش از دوران امامت امام باقر علیه السلام، خفقان سیاسی به اندازهای بود که انتقال آموزههای ناب اسلامی فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت میگرفت.
در این میان، عصر امام باقر علیه السلام به دلیل شرایط سیاسی خاص حاکم تا اندازهای به امام اجازه برقراری مجامع علمی داد تا ایشان بتواند استعدادهای نهفتهای را که در جامعه اسلامی وجود داشت تربیت کند؛ با این همه، با رعایت تقیه و پنهانکاری و عدم برانگیختن حساسیت دستگاه و با وجود تنگناهای خاص سیاسی و فرهنگی، امام توانست افراد زیادی ـ بالغ بر ۴۶۲ نفر ـ را با آموزشها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آنها در کتب رجالی ثبت شده است. در این بخش به معرفی برخی از آنان میپردازیم.
اول) زُرارة بن اعین
زُراره از بزرگترین راویان احادیث اهلبیت علیهم السلام و از قابلاعتمادترین آنهاست که بسیار مورد اطمینان اهلبیت علیهم السلام و بارها از زبان آنان ستایش شده بود. او پس از امام باقر علیه السلام، محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترینها به شمار میآمد.
امام صادق علیه السلام روزی به او فرمود: «ای زراره، نامت در ردیف نامهای بهشتیان است.»
و نیز میفرمود: «خدای رحمت کند زرارةبناعین را که اگر او نبود و تلاش او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین میرفت.»
و نیز «گروهی هستند که ایمان را به زینهار گرفته و برگردن میافکنند (از آن پاسداری میکنند) که در روز قیامت آنان را پاسداران [ایمان] نامند. بدانید که زرارة بن اعین از آن گروه است».
همچنین احادیث بسیاری در ستایش ایمان زراره وارد شده است.
دوم) محمد بن مسلم ثقفی
او از بزرگان راویان احادیث ائمه بود و احادیث بسیاری از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که در کتابهای معتبر حدیثی یافت میشود. در مورد او نیز ستایشهای گوناگونی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام وجود دارد.
عبدالله بن ابی یعفور میگوید:
«نزد امام صادق علیه السلام رفتم و گفتم: ما نمیتوانیم هر ساعت شما را ملاقات کنیم و امکان دسترسی به شما [به دلیل پرسشهایی که داریم] برایمان وجود ندارد و گاه برخی از من پرسشهایی میکنند که پاسخ همه آنها را نمیدانم [تکلیف ما چیست؟]
امام فرمود: چرا سراغ محمدبنمسلم ثقفی نمیروید؟ همانا [احادیث] بسیاری از پدرم شنیده و نزد او فردی قابل اطمینان و احترام بوده است».
امام باقر علیه السلام دربارهاش میفرمود: «در میان شیعیان ما کسی فقیهتر از محمد بن مسلم نیست».
او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانی امام باقر علیه السلام حاضر میشد و پاسخ پرسشهای خویش را میشنید و درس میآموخت.
وی در مدت عمر خویش، سیهزار حدیث از امام باقر علیه السلام و شانزده هزار حدیث از امام صادق علیه السلام شنید و آنها را روایت کرد که قسمتی از آنها به دست ما رسیده است.
وی در بین مردم به عبادت بسیار مشهور بود و از پرستندگان راستین زمان خود به شمار میآمد. محمدبنمسلم در سال ۱۵۰ ق در کوفه بدرود حیات گفت.
سوم) ابوبصیر؛ لیث بن البَختَری مرادی
او از نزدیکان و شاگردان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بود و سخنان بسیاری را نیز از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابی نگاشت که بسیاری از دانشمندان، آن را تأیید و از آن روایت کردند. شعیب عقرقونی میگوید:
«از امام صادق علیه السلام پرسیدم: اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئلهای پیدا کردیم از چه کسی سؤال کنیم؟ امام پاسخ فرمود: از ابابصیر».
چهارم) بُرید بن معاویه عجلی
او از بزرگان روزگار خویش و فقیهی ماهر بود و نزد امام باقر علیه السلام جایگاهی ویژه داشت. او نیز دارای کتابی بود که برخی از دانشمندان پس از او، از آن روایت کردهاند. اباعبیده حذاء میگوید:
«از امام صادق شنیدم که فرمود: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانی هستند که خدای بزرگ در مورد آنان میفرماید: «وَالسّابِقونَ السابِقونَ اُولئِک المُقَربُونَ». (واقعه: ۱۰و۱۱).
امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر میفرماید:
«هیچ کس به اندازه زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر اینها نبودند کسی تعالیم دین و مکتب پیامبر صلّی الله علیه و آله را گسترش نمیداد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند که بر پاسداری از حلال خدا و حرام او کمربستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».
او در دوران امامت امام صادق علیه السلام زندگی را فرو گذاشت و در خاک آرمید.
در این میان، بزرگان دیگری مانند جابر بن یزید جعفی، حمران بن اعین، هشام بن سالم، فضیل بن یسار، ابان بن تغلب و بسیاری دیگر از بزرگان و فرهیختگان این عصر را میتوان نام برد.
و) پیریزی تدوین حدیث توسط امام باقر علیه السلام
در پی انحرافات عمیقی که پس از رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به وجود آمد، رخداد تأسفبرانگیزی دامنگیر جهان اسلام شد و آن، جلوگیری از تدوین احادیث اهلبیت علیهم السلام بود که آثار زیانبار آن، سالیان درازی بر پیشانی فرهنگ دینی مردم باقی ماند.
نزدیک به یک قرن ـ تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز ـ از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوی صلّی الله علیه و آله و سخنان تابناک اهلبیت علیهم السلام جلوگیری شدید به عمل آمد. و به جای آن سیل عظیمی از تحریفات و جعل احادیث نبوی صلّی الله علیه و آله به فرهنگ و اعتقاد مردم روی آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت.
پس از روی کار آمدن عمربنعبدالعزیز، وی فرمان تدوین احادیث را به ابوبکر بن محمد انصاری صادر کرد. او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار میرفت و از اصحاب علی علیه السلام شمرده میشد، به بازگرداندن فدک به اهلبیت علیهم السلام و تدوین حدیث همت گماشت.
امام باقر علیه السلام از این فرصت استثنایی کمال بهره را برد و با بیان احادیث فراوان، راویان مختلف، از ایشان دهها هزار حدیث نقل کردند.
در واقع، امام باقر علیه السلام نماینده مکتب اهلبیت علیهم السلام و نخستین سروساماندهنده احادیث تابنده بود. از این رو، بسیاری از محدثین وقت، با دیدن تلاشهای بیدریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاهداری سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهلبیت علیهم السلام از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در دست است.
ز) بنیانگذاری اجتهاد توسط امام باقر علیه السلام
یکی از شاخههای بزرگ علوم اسلام، «علم اصول» است که با بهرهگیری از آن، احکام شرعی را از ادله شرعیه استخراج میکنند. از این رو، اجتهاد، متوقف بر آن است و مجتهد برای استنباط احکام شرعی به آن نیاز مبرم دارد و ملکه اجتهاد برای او حاصل نمیشود، مگر اینکه به تمامی بحثهای آن آشنایی کامل داشته باشد.
تمامی مجتهدان و علما بر این باورند که امام باقر علیه السلام، نخستین کسی بود که این علم را تأسیس کرد و قواعد آن را به وجود آورد و بدینوسیله، دروازه اجتهاد را به روی دانشمندان اسلامی گشود.
قواعدی را که امام تأسیس کرد، بعدها در میان اصولیین به استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفی ضرر، علاج تعارض بین اخبار و... شهرت یافته است. تمامی این قواعد به همراه اخباری که از امام در مورد آنها وارد شده است، در کتابهای اصولی موجود است؛ بهگونهای که هر یک از این روایات، درونمایه تأسیس قاعدهای بزرگ در اصول فقه قرار گرفت و آن را مبنای قواعد اصولی قرار دادند.
ح) مبارزه با شیوههای نادرست اجتهاد توسط امام باقر علیه السلام
هنگامی که امام باقر علیه السلام باب اجتهاد را به روی دانشمندان گشود، عدهای با اتخاذ برخی شیوههای نادرست در اجتهاد، مانند «قیاس» و «استحسان»، استنباط احکام شرعی را با خطری جدی روبهرو کردند. آنان با قوانینی اینگونه، گاه به مخالفت با نص کتاب و سنّت و سیره رسول خدا صلّی الله علیه و آله برخاستند.
از میان این دانشمندان، میتوان از نعمان بن ثابت نام برد که به ابوحنیفه شهرت یافت. او فتاوای عجیب و قیاساتی را وارد کرد و بر مبنای گمان و سلیقه خود فتواهایی داد که این فتاوی اکنون در دست است.
از دیگر این افراد میتوان به سفیان بن سعید بن مسروق مشهور به سفیان ثوری اشاره کرد که برخی نیز او را از اطرافیان امام صادق علیه السلام دانستهاند. از وی روایاتی در دست است که دلالت بر کژاندیشی او دارد. آنان گاه مورد لعن اهلبیت علیهم السلام نیز قرار میگرفتند.
آنچه اهمیت دارد این است که اینگونه برداشتهای اشتباه و بهکارگیری شیوههای نادرست در استنباط احکام، همواره مورد نکوهش اهلبیت علیهم السلام بوده و بخشی از تلاشهای امام باقر علیه السلام را نیز در زمینه مبارزات فرهنگی، به خود اختصاص میداده است.
امام برای زدودن این شیوه و بهکارگیری کارکردهای صحیح اجتهاد، به اصحاب وارسته خود میفرمود:
«سنت رسول خدا قیاسبردار نیست. چگونه میتوان قیاس را ملاک [استنباط حکم] قرار داد، در حالیکه بر زن در دوران قاعدگیاش قضای روزه، واجب است، ولی قضای نماز، واجب نیست؟».
ط) توسعه فرهنگ انتظار توسط امام باقر علیه السلام
یکی از تلاشهای گسترده و عمیق امام باقر علیه السلام در نشر معارف اسلام ناب، سوقدادن مردم به سوی فرهنگ انتظار امام آخرین عجل الله تعالی فرجه الشریف بود. ایشان در تبیین این فرهنگ بر آن بود تا با روشن ساختن زوایای پنهان فرج آل محمد صلّی الله علیه و آله و پاسخ دادن به پرسشهای گوناگون، غیبت و ظهور حضرت را امری خدادادی و خارج از اختیار، معرفی و نیز منتظران را به انتظار ظهور ایشان ترغیب کند.
امهانی ثقفیه میگوید:
«بامداد، خدمت سرورم محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) رسیدم و گفتم: سرورم! آیهای از کتاب خدا بر دلم خطور کرده و مرا پریشان ساخته و خواب از چشمم در ربوده است.
فرمود: بپرس ای امهانی.
گفتم: «فَلا اُقسِم بِالخُنَّسِ الجَوار الکنّسِ». (تکویر: ۱۵و۱۶)
فرمود: ای امهانی، خوب مسئلهای پرسیدی. این مولودی در آخرالزمان است. او مهدی این دودمان است و برای او غیبتی خواهد بود که اقوامی در آن گمراه میشوند و گروهی نیز هدایت مییابند. خوشا بر تو اگر او را دریابی و خوشا به حال کسی که او را دریابد».
ی) نشر فرهنگ قرآن توسط امام باقر علیه السلام
افزون بر سیاست جلوگیری از تدوین احادیث نبوی صلّی الله علیه و آله که با شعار «کافی بودن قرآن» پیش میرفت، از عمل به قرآن نیز خبری نبود. کتاب خدا به ابزاری برای دستیابی به اغراض سیاسی و سرکوبی پیروان اهلبیت علیهم السلام با تأویل و تفسیر، به ابزار سرکوبی مخالفان تبدیل شد. در واقع، قرآن در انزوای شدید بود.
امام باقر علیه السلام در جایگاه بهترین مفسّر قرآن، با بازگوکردن تفسیر درست آیات، بسیاری از ابهامها را زدود و مشت مخالفان و سودجویان را باز کرد. او همواره برای به اثباترسانیدن مدّعاهای خود، از آیات قرآن بهره میجست و کلام خدا را گواه بر سخن خویش میگرفت و میفرمود:
«هر چه را میگویم از من سوال کنید [این که گفتی] در کجای قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را برایتان تلاوت کنم.» امام به اندازهای بر آیات قرآن تسلط داشت که مالکابناعین جهنی شاعر همعصر امام درباره ایشان سرود:
«اگر مردم درصدد جستوجوی علوم قرآن برآیند، باید بدانند که قریش، بهترین دانای آن را دارند و اگر امام باقر علیه السلام در علوم قرآنی لب به سخن گشاید، فروع زیادی برای آن ترسیم میکند...».
لازم به یادآوری است که امام، کتابی در تفسیر قرآن نگاشت که زیادبنمنذر و بسیاری از بزرگان چون ابوبصیر از آن روایت کردند.
ک) مرجعیت فقهی امام باقر علیه السلام و پاسخگویی به پرسشهای دانشمندان
از دیگر تلاشهای چشمگیر امام در راستای نشر تعالیم اسلامی، مرجعیت عملی امام در پاسخگویی به مسائل فقهی مردم بود. ابوحمزه ثمالی میگوید:
«نزد امام باقر علیه السلام در مسجد پیامبر صلّی الله علیه و آله نشسته بودم که مردی نزد من آمد و سلام کرد و پرسید: کیستی ای بنده خدا؟
گفتم: از کوفیان هستم، چه میخواهی؟
گفت: آیا اباجعفر را میشناسی؟
گفتم: بله، کارت با او چیست؟
گفت: چهل مسئله آماده کردهام و در پی جواب آنم تا بدانم به کدام باید عمل کنم...
در این هنگام، امام وارد شد؛ در حالی که جماعتی از اهل خراسان و دیگر استانها همراه وی بودند و در مورد مسائل حج از امام میپرسیدند.
آن مرد نیز نزدیک امام نشست و پرسشهای خود را مطرح کرد و پاسخ گرفت».
همچنین، بسیاری از دانشمندان مانند قتادةبندعامة، طاووس یمانی و عاصم بن عمر، هرگاه حضرت را میدیدند، برای پاسخگرفتن پرسشهای خود، از لحظات بهره میجستند و در هر حالی از امام سؤال میکردند. نمونههای زیادی از اینگونه گفتوگوها و پرسش و پاسخها در تاریخ آمده است.
ل) شناساندن رهیافتی جایگاه امام باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام تلاش فراوانی برای جلب دلها به سوی دوستی اهلبیت علیهم السلام مبذول میداشت و درصدد بود تا با این شیوه، جایگاه امام را به گونهای روشنتر برای مردم ترسیم کند و وسیله نجات و رستگاری را به آنان بنمایاند.
حکم بن عتیبه در داستان تکاندهندهای در اینباره میگوید:
«من کنار اباجعفر علیه السلام در مجلس پرازدحامی نشسته بودم که پیرمردی عصا زنان وارد مجلس شد. بر آستانه در ایستاد و گفت: درود و رحمت خدا بر تو ای پسر پیامبر.
امام پاسخ سلامش گفت. سپس رو به حاضران کرد و به آنان نیز سلام کرد. پس پیش روی امام آمد و گفت: ای پسر فرستاده خدا، مرا نزدیک خود جای ده که جانم فدایت باد! به خدا سوگند که من شما [اهلبیت] را دوست میدارم و با هر که شما را دوست بدارد دوستم و به خدا سوگند که این دوستی با شما [اهلبیت] و دوستدارانتان به خاطر مطامع دنیوی نیست.
من از دشمنان شما بیزارم و سوگند که دشمنیام با آنان به خاطر گمراهی و زبونیشان است. سوگند که حلال شما را حلال میدانم و حرامتان را حرام و دستورتان را بر چشم قرار دادهام. فدایت شوم، آیا بر من امیدی [از رستگاری] هست؟
امام به او فرمود: جلوتر بیا. و او را آن قدر به پیش خواند که پهلوی خود نشاند و فرمود: ای پیرمرد! مردی از پدرم علی بن حسین علیه السلام همین را پرسید و پدرم پاسخ داد: آنگاه که از دنیا رخت بربستی، نزد جدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله، حسن و حسین علیهما السلام و فرزندش وارد میشوی.
دلت سرور مییابد، خاطرت آسوده میگردد، چشمت [به دیدارشان] روشن میشود و به بهترین گونه نزد پروردگار حاضر میشوی.
آنگاه که جانت به اینجا رسید [و به گلوی پیرمرد اشاره فرمود] در بالاترین منزلگاه با ما خواهی بود و زندگانی آخرت، روشنی چشمت خواهد شد.
پیرمرد از خرسندی پرسید: چگونه؟ امام باز هم برایش گفت. پیرمرد با شور و اشتیاقی بسیار گفت: اللّهاکبر! آیا بهراستی آنگاه که بمیرم نزد پیامبر و خاندانش وارد میشوم و [از دیدارشان] دیده روشن میکنم؟ و...
اشک شوق بر رخسار پیرمرد تراوید، زانوانش سست شد، گریهاش بالا گرفت و بر زمین نشست. حاضران نیز با دیدن این عشقبازی، اشک شوقشان بیرون تراوید. امام، اشک از چشمان پیرمرد پاک کرد.
پیرمرد گفت: ای فرزند فرستاده خدا، فدایت گردم دستت را به من بده. دست امام را گرفت بوسید و بر صورت و چشمانش کشید.
آنگاه گریبان گشود و دست امام را بر روی قلب خود گذاشت و گفت: سلام خدا بر شما [اهلبیت علیهم السلام] باد و رفت.
امام به حاضران رو کرد و فرمود: هر که دوست دارد مردی از اهل بهشت را ببیند به او نگاه کند. راوی میگوید هرگز مجلسی چنین حسرتزده ندیده بودم».
م) نیایش؛ کانون ترویج آموزههای دینی
یکی از فعالیتهای بارز امامان در زمینه نشر تعالیم دینی و آموزههای بلند عرفانی، بهرهگیری از زبان نیایش برای اشاعه فرهنگ ارتباط با خدا در تمامی حالات زندگی است.
آنان در هنگامی که جامعه را امواج متلاطم فساد و تباهی، زورگویی و زرمداری و خفقان و اسلامستیزی درنوردیده بود، با خدای خویش راز و نیاز میکردند و برای بیان بخشی از عقاید و فرهنگ اسلامی، از دعا بهره میگرفتند و در سنگر دعا، مردم را به توجه بیشتر به پروردگار و مبارزه با زورگویان فرا میخواندند.
هر چند مقصود اصلی آنان در این نیایش، بندگی و پرستش خدای بزرگ بود، با توجه به تعابیری که در نیایش آنها وجود دارد از لابهلای آن، مفاهیمی چون خلافت اهلبیت علیهم السلام، عدم سکوت در برابر ظلم و... را میتوان دریافت.
در بیشتر ادعیه، جمله صلوات بر محمد و آل محمد صلّی الله علیه و آله به چشم میخورد و این در حالی است که دشنام به اهلبیت علیهم السلام به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام، سخن رایج حکمرانان وقت شده و آیات خدا به دست فراموشی سپرده شده بود.
امام باقر علیه السلام در نیایشی برای دریافت خواستههای خود از خدا، چنین میفرماید:
«پروردگارا، تو را به تمامی نامهایت میخوانم که آنها را خود نامیدی و یا در کتابت فرو فرستادی و یا آنها را بر برخی از بندگانت فرا آموختی که بر محمد و خاندان او درود فرستی و قرآن را بهار قلبم قرار دهی و آن را نور چشمم و وسیله از بینبردن غمهایم قرار دهی.»
امام در دیگر دعاهای خود افزون بر این مسائل، اعتقادات درست اسلامی را در زمینه یگانهپرستی، خدامحوری، رسالت، بازگشت به سوی خدا، وسوسههای شیطان و... نیز بیان میکردند.
امام باقر علیه السلام از دیدگاه اندیشمندان اهل سنت
شخصیت بزرگ علمی و جایگاه ویژه امام باقر علیه السلام در شاخههای مختلف علوم اسلامی چنان برجسته بود که همواره محضر آن امام همام مملو از مراجعهکنندگان فراوان از تمامی سرزمینهای قلمرو اسلامی بود و همگان را به بهرهگیری از محضر پرفیض خود برمیانگیخت.
بسیاری از اندیشمندان اهل سنت نیز به وارستگی شخصیت و موقعیت علمی ایشان اذعان کردهاند. در ادامه، گوشهای از این دیدگاهها نقل میشود.
۱. احمد بن حجر الهیتمی المکی (م. ۹۷۴ ق) در کتاب الصواعق المحرقة مینویسد:
او باقرالعلم و جامع و گسترشدهنده و پرچمدار دانش است، قلبش پیراسته است و علم و عملش پاکیزه و بالنده و... در مقامات عارفان دارای مقامی است که زبان از بازگفتنش ناتوان است.
۲. محمد بن عبدالفتاح الحنفی (م. ۱۲۶۶ ق) در کتاب جوهرة الکلام آورده است:
محمد بن علی بن ابیطالب علیه السلام است که باقر نامندش. واژه «باقر» در لغت به معنای شکافنده زمین برای آشکار ساختن گنجها و پنهانیهای آن است. او را از آن رو باقر نامیدهاند که گنجهای پنهان معارف و حقایق احکام و حکمت و لطایف را آشکار میساخت. این حقیقتی است که جز بر کوردلان نهان نیست.
از عبدالله بن عطاء سخنی در ستایش امام باقر علیه السلام نقل است که بسیاری از مورخان و محققان بدان اشاره کردهاند؛ آنجا که میگوید:
هرگز ندیدم دانشمندان در برابر کسی چنین دونمرتبه و کممایه بنمایند که در برابر باقرالعلوم کوچک مینمایند.
نقل است که حکم بن عینیه با این که کهنسال بود و ارج و ارزشی میان مردم داشت، چون در پیش باقرالعلوم علیه السلام مینشست کودکی را مینمود که در پیش آموزگارش زانو زده و در حال فراگیری دانش است.
۳. شمسالدین محمد بن احمد بنعثمان ذهبی (م. ۷۴۸ ق) در کتاب سیر اعلام النبلاء مینویسد:
ابوجعفر محمد بن علی، علم و عمل و سیادت و شرف و وثاقت و متانت را در خود گرد آورده و شایسته خلافت رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود. او یکی از امامان دوازدهگانه ارجمند شیعه امامیه است. آنان او را معصوم میدانند...
ابوجعفر ـ محمد بن علی علیه السلام ـ در برگیرنده دانش، رفتار نیکو، بزرگمنشی، انسانیت، راستگویی و متانت در رفتار بود و شایستگی جانشینی رسول خدا صلّی الله علیه و آله را داشت...
او کسی بود که علم را شکافت و با پنهان و آشکارش آشنا شد. او پیشوا، مجتهد، تالی کتاب خدا و بلند مرتبه بود... ما نیز به او ارادت داریم چرا که صفات کمال را در او یافتهایم.
۴. حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (م. ۴۳۰ ق):
از شخصیتهای مورد استناد در منابع حدیثی، ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام است.
او از خاندان رسالت بود و بین موقعیت والای دینی و جایگاه برجسته اجتماعی جمع کرده و در زمینه رخدادها و مسائل مستحدثه فقهی و نیز موضوعات خطیر و مهم، صاحبنظر است.
وی در راستای بندگی و عبادت خدا اشکها ریخت و از مراء و درگیریهای لفظی و برتریجویانه، دیگران را باز میداشت.
۵. علی بن الحسن بن هبةالله شافعی معروف به ابنعساکر (م. ۵۷۱ ق):
ابوجعفر محمد بن علی علیه السلام ... فردی درستکردار و راستگو بود که احادیث زیادی نیز از او روایت شده و هرگز کسانی که از او روایت کردهاند با او به مجادله برنخاستند و بزرگانی از رجال صحاح از او روایت نمودهاند.
۶. ابن اثیر (م. ۶۳۰ ق):
او ـ محمد بن علی بن الحسین بن ابیطالب قریشی هاشمی علیه السلام ـ از تابعین و شخصیتهای برجسته و گرانقدر امت اسلام از نظر دانش، رفتار پسندیده، بزرگی و شرف بود.
۷. ابن جوزی (م. ۶۵۴ ق):
او به دلیل کثرت سجدهاش [از پرستش بسیار] باقر نامیده شد... سومین طبقه از تابعین در مدینه و شخصیتی دانشمند، پرهیزگار و راستگو بود که بسیاری از بزرگان چون ابوحنیفه از او روایت کردهاند.
۸. جمالالدین ابوالحجاج یوسف مزی (م. ۷۴۲ ق):
او (امام باقر علیه السلام) در طبقه سوم (حافظین) و از اهالی مدینه، بسیار راستگو و دانشمند بود... و از بهترین افراد خاندان محمد صلّی الله علیه و آله بر روی زمین به شمار میرفت که احادیث بسیاری نیز از او در دست است.
۹. ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق):
او ابوجعفر الباقر است... که از تابعین ارجمند و بسیار بلندمرتبه است و یکی از شخصیتهای برجسته امت اسلامی در دانش و بزرگی به شمار میآید و از جمله امامان دوازدهگانه شیعه میباشد.
۱۰. شهابالدین ابوالفلاح بن احمد العکری الحنبلی معروف به ابنعماد (م. ۱۰۸۹ ق):
ابوجعفر محمدالباقر بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام از دانشمندان مدینه بود و بسیاری چون ابوسعید حُذری و جابر از او روایت کردهاند. او را باقر مینامیدند؛ زیرا علم را شکافته بود، اصل آن را میشناخت و با ناپیدای آن آشنا بود. و هم او بود که دامنه دانش را گسترش داد.
۱۱. محمد امین سویدی (م. ۱۲۴۶ ق):
معارفی که از سوی اباجعفر الباقر علیه السلام در زمینه علوم دین و سنن و سیرهها و فنون ادب و سخنوری در میان جامعه اسلامی ظاهر شد، از هیچ یک از فرزندان دودمان حسین علیه السلام آشکار نگردید. شایستگیها و برجستگیهای شخصیتی او بسیار است که این کتاب، مجال و گنجایش نوشتن همه آنها را ندارد.
۱۲. قاضی محمد احمد کنعان (معاصر):
ابوجعفر الباقر علیه السلام از تابعین ارجمند است و یکی از بزرگان علمی است که برجستگی بسیاری از نظر رفتار، بزرگمنشی و شرف دارد. او یکی از پیشوایان دوازدهگانه شیعه است که هیچ بزرگی در ارجمندی به او نمیرسد و بسیار فراتر از آنچه در گستره وهم و خیال بگنجد، جایگاه دارد.
۱۳. خیرالدین زرکلی (معاصر):
ابوجعفر الباقر علیه السلام، پنجمین امام از پیشوایان دوازدهگانه امامیه است. او مردی پارسا و عابد بود و آرا و اقوال بسیاری از وی در زمینه تفسیر قرآن و دیگر علوم در دست است.
جمعبندی و نتیجهگیری
حیات علمی حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقطه عطفی در تاریخ اسلام است که در یکی از حسّاسترین برهههای فکری و سیاسی جهان اسلام شکل گرفت. ایشان در دوران افول بنیامیه و ظهور جریانهای فکری متضاد، با بنیانگذاری نهضتی عظیم، چهره ناب اسلام را از تحریفها و خرافات زدود و با تربیت شاگردان برجسته و تأسیس حوزهی علمی، بنیانهای فکری تشیع را استوار ساخت.
دستاوردهای کلیدی امام باقر علیه السلام در عرصهی علمی و فرهنگی عبارتند از:
۱. احیای سنت نبوی و مبارزه با تحریف: امام باقر علیه السلام با بیان احادیث صحیح و نقد اندیشههای انحرافی مانند جبریه، مرجئه و غُلات، اسلام اصیل را از آمیختگی با افکار بیگانه پاکسازی کرد.
۲. پایهگذاری نظام علمی شیعه: تأسیس حوزهی علمی مدینه و تربیت بیش از ۴۶۰ شاگرد در رشتههای فقه، حدیث، تفسیر و کلام، زیربنای شکلگیری دانشگاه عظیم امام صادق علیه السلام شد.
۳. تدوین حدیث و جلوگیری از فراموشی سنت: در شرایطی که نقل و کتابت حدیث ممنوع بود، امام با استفاده از فرصتهای سیاسی مانند دوران عمربنعبدالعزیز، گنجینهی احادیث اهلبیت علیهم السلام را حفظ و منتشر کرد.
۴. بنیانگذاری اصول فقه و اجتهاد: قواعدی مانند استصحاب، نفی ضرر و حل تعارض اخبار، که امروز پایهی استنباط احکام فقهی است، از نوآوریهای امام باقر علیه السلام بود.
۵. تبیین امامت بهعنوان رکن اسلام: امام باقر علیه السلام با استناد به قرآن و حدیث، جایگاه امامت را بهمثابه امری الهی تثبیت و شیعیان را از پراکندگی فکری نجات داد.
۶. ترویج فرهنگ انتظار و مهدویت: امام باقر علیه السلام با تفسیر آیات قرآن و روایات، امامت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و وظیفه منتظران را تبیین کرد.
شخصیت علمی و اخلاقی امام باقر علیه السلام چنان برجسته بود که حتی مخالفان نیز به عظمت ایشان اعتراف کردند. دانشمندانی چون ابوحنیفه، مالک بن انس و شافعی از محضر ایشان بهره بردند و مورخانی چون ذهبی و ابن حجر، او را «شکافنده علوم» و «شایسته خلافت پیامبر» خواندند.
امروزه جامعه اسلامی بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازگشت به مکتب امام باقر علیه السلام است؛ مکتبی که:
- علم را با تقوا و عمل پیوند میزند.
- در برابر تحریفها و التقاطها مقاومت میکند.
- با عقلانیت و استدلال، از باورهای دینی دفاع مینماید.
- رهبری الهی را تنها راه نجات بشریت میداند.
در پایان، میتوان گفت امام باقر علیه السلام، نه تنها احیاگر اسلام ناب در عصر خویش بود، بلکه چراغ هدایت برای همه دورانهاست. بازخوانی سیره علمی ایشان به ما میآموزد که چگونه در میان امواج فتنهها، اصالت دین را حفظ کنیم و با علم و عمل، زمینهساز ظهور حقیقت باشیم. امید است با پیروی از این امام همام، امت اسلامی بار دیگر به عزت و شکوه راستین خود دست یابد.
منبع: چشمه علوم (رهیافتی بر شخصیتشناسی، سیرهشناسی و اندیشهشناسی امام محمد باقر علیه السلام)، تهیهکننده و ناشر: ادارهکل پژوهشهای اسلامی رسانه، قم، اسفند 1393ش.
تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون