دانشیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه پدران باید ساعاتی را به این موضوع اختصاص دهند تا در کنار مادر به پرورش فرزند توجه داشته باشند، گفت: این رفتار برای سلامت روان مادر بسیار لازم است زیرا در این صورت مادر احساس تنهایی و اینکه با مسئولیت بزرگی روبرو است که به تنهایی باید آن را تجربه کند، روبرو نمیشود.
گویند بهشت زیر پای مادران است؛ این جمله به قدری تکرار شده که شاید تبدیل به کلیشه هم شده باشد. اما مادر چون شمعی است که تا پایان عمر خود نور و گرما میبخشد و وجودش کانون محوری خانواده است. تمام زن بودن و مادر بودن مسئولیت است و نیروی محرک این مسئولیت چیزی جز عشق نیست. عشقی که بهایش بیبهانه بهشت ابدی است.
ایکنا به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن و گرامیداشت مقام مادر گفتوگویی با الهه حجازی، دانشیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران انجام داده و به موضوع سلامت روان مادران پرداخته است که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا ـ مادران برای حفظ سلامت روان خود در زمان بارداری چه اقداماتی را باید انجام دهند؟
این موضوع به شرایط بستگی دارد؛ اکنون به دلیل اینکه اکثر مادران باسواد هستند و بسیاری از آنها تحصیلات دانشگاهی دارند به راحتی میتوان با آنها صحبت کرد که در دوران بارداری با یک مشاور در تماس باشند و اطلاعات لازم را دریافت کنند. همچنین از همسر خود باید کمک بگیرند تا هر دو با هم دوره بارداری را سپری کنند.
تحقیقات نشان داده است که اگر بارداری خواسته شده باشد و مادر و پدر هر دو با هم درگیر باشند؛ نوزادی که متولد میشود از ابتدا در یک خانه امن به دنیا خواهد آمد و مهمترین اصل برای یک نوزاد در دوران اول زندگی این است که خانواده برای او محل امنی را به وجود بیاورد. این موضوع زمانی محقق میشود که ابتدا مادر احساس امنیت کند زیرا در چنین وضعیتی مادر در دوران جنینی و نوزادی به فرزند خود احساس امنیت را منتقل میکند. بنابراین مشاوره خیلی میتواند کمک کننده باشد. تجربه بارداری مشترک بسیار میتواند به مادر در انجام وظایف خود کمک کنند.
ایکنا ـ آیا سلامت روان مادر در دوران بارداری با آینده کودک ارتباط دارد؟
این موضوع تأثیر بسیار مهمی دارد. زیرا اگر بارداری به صورت خواسته شده باشد، مادر تمام تلاش خود را میکند تا جنین را حفظ کند و احساسات و عواطف خود را به جنین منتقل خواهد کرد و تحقیقات نشان داده است که جنین نیز احساسات را دریافت میکند. دریافت احساسات از تغییرات هورمونی گرفته تا وقتی که مادر با جنین خود صحبت میکند بر جنین تأثیرگذار است و صدای مادر در ذهن جنین باقی میماند و اولین صدایی که نوزاد میتواند تشخیص دهد صدای مادر است. بنابراین خیلی مهم است که مادر احساس امنیت و راحتی داشته باشد و بتواند با جنین خود صحبت کند. همه پزشکان و روانشناسان بر ارتباط مادر و جنین تأکید دارند و بسیاری معتقد هستند که اولین قدمی که میتواند نوزاد سلامت روان خوبی را تجربه کند، ارتباط عاطفی خوب مادر و جنین است.
ایکنا ـ مادران پس از تولد فرزند خود چگونه میتوانند با وجود چالشها و فشارهای فراوانی که از سوی کودک به آنها منتقل میشود، سلامت روان خود را حفظ کنند؟
نکته درستی است؛ مادری در دوران کنونی بسیار دشوار است زیرا چالشها افزایش یافته. بنابراین مادران باید خلاقیت زیادی داشته باشند تا بتوانند با این چالشها روبرو شوند، فرزند خود را تربیت کنند و به درستی پرورش دهند.
تفاهمی که بین زن و شوهر وجود دارد با تقسیم کاری که در زمینه تربیت فرزند میکنند بسیار میتواند به سلامت روان مادر کمک کند. زیرا مادر اینگونه احساس خواهد کرد که تنها نیست و در مقابل چالشهایی که وجود دارد یک همراه دارد و به او کمک میکند.
همیاری پدر در پرورش فرزند ضامن سلامت روان مادر
ممکن است گفته شود که مردها بیرون از خانه کار میکنند و شاید نسبت به این موضوع کمی بیتفاوت باشند اما باید توجه کرد که پدران نیز باید ساعاتی را به این موضوع اختصاص دهند تا در کنار مادر به پرورش فرزند توجه داشته باشند. این رفتار برای سلامت روان مادر بسیار لازم است زیرا مادر در این صورت احساس تنهایی نخواهد کرد و احساس نمیکند که با بار بزرگی روبرو است که به تنهایی باید آن را حمل کند. بنابراین باز به خانه و خانواده ارجاع میدهم که باید امن باشد زیرا این امن بودن، سلامت روان همه را تضمین میکند.
ایکنا ـ مادران در دوران کودکی فرزند خود چگونه میتوانند در تقویت هویت و اعتقادات مثبت فرزندان نقش مؤثر داشته باشند؟
اکنون بسیاری از مطالعاتی که انجام میشود به این موضوع اشاره دارد که مادران باید ابتدا با خصوصیات فرزند خود آشنا شوند؛ به این معنا که در چه سنی چه انتظاراتی از فرزندمان داشته باشیم؛ زیرا بحثهای تحولی، رشدی، زیستی و.. وجود دارد که باید آنها را در نظر بگیریم و با توجه به آنها ببینیم که چه برنامهای را میتوانیم برای فرزندمان داشته باشیم. طبیعتاً در دوران اولیه زندگی یعنی تا پنج سالگی فرزند، اعضای خانواده برای اینکه بچهها از آنها یاد بگیرند، الگوهای بسیار خوبی هستند.
یافته نشان داده است که آموزش مستقیم خیلی برای این دوران مؤثر نیست بلکه تجربه کردن بسیار اهمیت دارد. تجربه با تعامل ایجاد میشود و هرچه تعاملات والدین با یکدیگر و فرزندان بیشتر باشد کودکان تعامل را بیشتر یاد میگیرند. بنابراین ابتدا پدر و مادر باید ببینند که چه انتظاری از خود و فرزند خود دارند، سپس براساس ویژگیها و خصوصیات فرزند برنامهریزی کنند.
هویت کودکان در زندگی روزمره ساخته میشود؛ بنابراین زندگی روزمره برای بچهها اهمیت دارد. نباید فشار زیادی به فرزندان وارد شود؛ مادر باید بداند که هر فرزند او ظرفیت مشخصی دارد و متناسب با ظرفیت هر فرد باید از او انتظار داشت. متأسفانه بسیاری از والدین به این موضوع توجه ندارند و فکر میکنند که همه بچهها ظرفیت فوقالعاده بالایی دارند. باید دانست که هر کودک، منحصر به فرد است و مادر قبل از هرچیزی باید نسبت به فرزند خود شناخت داشته باشد و با توجه به این شناخت، فرصتهایی را در اختیار فرزند خود قرار دهد تا تجربه کند. مثلاً بردن بچهها به پارک فقط برای بازی کردن نیست بلکه به کودک کمک میکند که تعاملات اجتماعی را بیاموزد و خود تنظیمی انجام دهد؛ به طور کلی بعضی از اقدامات خیلی معمولی میتواند در تربیت بچه و پرورش توانمندیهای فرزند مؤثر باشد.
ایکنا ـ مادر چگونه میتواند در مواجهه با چالشهای احتمالی کودک مانند ورود به مدرسه و نظایر آن به فرزند خود کمک کند؟
اولین اصل مهم این است که خودِ مادر اضطراب نداشته باشد؛ بسیاری از مادران ابتدا خودشان اضطراب بسیاری برای ورود بچهها به مدرسه دارند که او را چگونه باید مدیریت کنند. ابتدا باید این اضطراب را از خود دور کنند؛ احساس اطمینان به خود میتواند در روابطشان با فرزند بسیار مؤثر باشد. پس در وهله نخست مهم است که مادر نسبت به خود و شیوه فرزندپروری خود اعتماد داشته باشد، چراکه این احساس اعتماد را میتواند به فرزند نیز منتقل کند.
اگر روابط اولیه به درستی شکل گرفته باشد رفتن بچهها به مدرسه نمیتواند برای آنها اضطرابآور باشد و کودک خیلی راحت میتواند با مدرسه رفتن کنار بیاید. نکتهای را که مادرها باید به آن توجه کنند این است که نباید فرزند را پس از ورود به مدرسه رها کنند یعنی اکنون که کودک به مدرسه رفته دیگر وظیفه تربیتی بر عهده مدرسه است. بچهها بعد از مدرسه به خانه بازمیگردند و وظیفه تربیتی همچنان بر عهده والدین است. لازم است تا پدر و مادر با مدرسه ارتباط داشته باشند، انتظارات مدرسه را بدانند و براساس انتظارات خود برنامهریزی مناسبی برای فرزند خود داشته باشند تا کودکان براساس برنامهریزی جلو بروند.
باید توجه کرد که این برنامهریزی نباید سختگیرانه یا سهلگیرانه باشد بلکه باید متناسب با ویژگیهای فرزند خود برنامهریزی کنند. بنابراین یک مادر باید مدیر باشد و مدیریت داشته باشد. البته با این توضیحات قرار نیست که کار مادران زیاد شود زیرا این موضوعات به صورت طبیعی در جریان فرزندپروری ایجاد میشود.
مادر باید ویژگیهایی داشته باشد که مهمترین آن مدیریت کردن است. زیرا با مدیریت صحیح سبب ایجاد رابطه مطلوب با فرزند میشود و هر اتفاقی در مدرسه رخ دهد کودک برای مادر خود تعریف خواهد کرد. تعریف رخدادها بسیاری از موضوعات را به مادر یاد میدهد که چه اتفاقی در مدرسه میافتد، چه کار باید کند و چه آموزشهای جدیدی را برای اینکه بچهها با چالشهای مدرسه روبرو نشوند باید در خانه به بچهها بیاموزد.
وقتی مادر ارتباط صمیمی با فرزند خود برقرار میکند، فرزند این امکان و اطمینان را دارد که با مادر خود همه حرفها را در میان بگذارد. این اتفاق برای دوران نوجوانی خیلی مؤثر خواهد بود و نوجوان به راحتی میتواند با خانواده خود ارتباط برقرار کند، حرفهای خود را بزند و خواستههای خود را مطرح کند. این موضوع باعث میشود که به سمت و سوی دیگری که آن را نمیشناسیم کمتر گرایش پیدا کند.
همیاری پدر در پرورش فرزند ضامن سلامت روان مادر
ایکنا ـ در دوران نوجوانی شاهد تغییرات هویتی و اجتماعی نوجوانان هستیم؛ به نظر شما مادر در مواجهه با این تغییرات چگونه میتواند سلامت روان خود را حفظ کند؟
بله به درستی مطرح شد که در دوره نوجوانی تغییراتی در فرد ایجاد میشود که خواهناخواه شاهد تغییرات خلقی و انتظارات جدیدی خواهیم بود. مادران باید از قبل خود را برای این موضوع آماده کنند؛ یعنی بپذیرند که تا چندی پیش فرزندشان کودک بوده و حالا به سمت دوران نوجوانی رفته است و نوجوانی شرایط متفاوتی با کودکی دارد و خواستهها، طرز تفکر و روابط جدیدی را ایجاد میکند. بنابراین مادران باید در وهله نخست خود را برای این دوران آماده کنند و بپذیرند که فرزندشان در حال بزرگ شدن است.
فرزندان با بزرگ شدن میخواهند استقلال داشته باشند، بنابراین ابتدا مادر باید بپذیرد که فرزند او دیگر کودک نیست و نیازمند آزادیهایی است؛ پس مادر باید این مسئله را برای خود حل کند که قرار نیست فرزند او همیشه کودک باقی بماند. اگر مادر این موضوع را برای خود حل کند راحتتر میتواند با مرحله نوجوانی فرزند خود کنار بیاید؛ زیرا بسیاری معتقدند که فرزندان در این سن بد میشوند در صورتی که آنها بد نمیشوند بلکه براساس ویژگیهایی که این دوران برای آنها ایجاد میکند تغییر میکنند و این تغییر را باید پذیرفت.
فرزندان دوست دارند در این دوران استقلال بیشتر نسبت به قبل پیدا کنند و اگر خانواده رابطه خوبی را از قبل با نوجوان برقرار کرده باشد طبیعتاً میتواند این خواسته را برآورده کند. خانوادهها در وهله اول باید بپذیرند که بچهها بزرگ میشوند. باید پذیرفت که دوران نوجوانی فرزندان با دوران نوجوانی والدین متفاوت است؛ در حقیقت مشکل اصلی امروز همین موضوع است که این پذیرش وجود ندارد.
ایکنا ـ بعد از دوران نوجوانی که به دوره جوانی میرسیم همانطور که ذکر کردید با مسیر استقلال فرزندان مواجه هستیم؛ یک مادر چگونه میتواند در مسیر استقلال فرزندان نقش حمایت کننده را ایفا کند؟
در صحبتهای پیشین بیشتر صحبت از نقش عامل بودن مطرح شد که فرزندان دوستان دارند وقتی به سن ۱۸-۱۹ سالگی رسیدند تصمیمگیری کنند اما برای این تصمیمگیری نیاز به مشورت دارند. بنابراین اگر مسیری را که فرزند تا به سنین جوانی طی کرده به خوبی سپری کرده باشد، والدین بهویژه مادر، میتواند مشاور درجه نخست فرزند خود باشد. زیرا در این دوران فرزندان نیاز دارند که والدین نقش مشاور را برای آنها داشته باشند یعنی نباید والدین اینگونه فکر کنند که فرزندان دیگر دوست ندارند در کنار آنها باشند. آنها میتوانند نقش حمایتی را در تصمیمگیریها مانند انتخاب رشته، انتخاب همسر و... داشته باشند و به فرزندان خود مشاوره دهند. این موضوع نقش حمایتی بسیار بالایی دارد.
والدین باید این احساس را منتقل کنند که نمیخواهند در زندگی فرزند خود حرف اول را بزنند ولی میتوانند به او مشورت دهند تا بتواند در تصمیمگیریها از مشورت آنها استفاده کند. نقش والدین اهمیت بسیاری دارد ولی والدین در اینجا دیگر کنار ایستادند و از کنار بر فرزندان خود نظارت میکنند و به صورت مستقیم نقش ایفا نمیکنند؛ یعنی همان نقش حمایتی، مشاوره و ایجاد دلگرمی را ایفا میکنند.
ایکنا ـ یکی از نکاتی که در دوره جوانی وجود دارد موضوع حفظ ارتباط خانوادگی مؤثر در این دوران است؛ چه نکاتی در رابطه با احترام به حریم شخصی و حفظ ارتباط خانوادگی مؤثر وجود دارد؟
هر خانواده ویژگیهای خاص خود را دارد و فرزندان معمولاً با این ویژگیها بزرگ میشوند؛ بنابراین لازم است والدین کنار فرزندان باشند؛ یعنی پذیرای ویژگیها و درخواستهای فرزندان باشند. باید این احساس به فرزندان منتقل شود که با همان ویژگیها در خانواده جایگاه خود را خواهند داشت و بدون اینکه در ریز کارهای فرزندان دخالتی داشته باشند، فرزندان میتوانند حرفهای خود را بزنند و بدانند که در خانواده مورد استقبال قرار میگیرند و طرد نمیشوند. در این صورت فرزندان میدانند اگر هم اشتباهی کردند طرد نخواهند شد و میتوانند با هم صحبت کنند و بررسی کنند که چه اتفاقی رخ داده است.
یکی از موضوعاتی که مادرها و به طور کلی خانوادهها باید در نظر داشته باشند این است که همه نیازمند صحبت کردن و حرف زدن در خانه هستند و دوران قهر کردن، سکوت کردن و حرف نزدن گذشته است زیرا نسل جدید ارتباطهای غیرحضوری و مجازی بسیاری را برقرار میکنند؛ پس چه بهتر است که والدین زمانی را برای صحبت کردن با هم در خانواده اختصاص دهند تا حرفهای یکدیگر را بشنوند.
گفتوگو اکنون رواج اندکی دارد؛ گفتوگو خیلی چیزها را مشخص میکند و نشان میدهد که هرکس میتواند حریم شخصی داشته باشد و در خانواده پذیرفته شود. بنابراین لازم است که خانوادهها بهویژهها مادران که نقش مدیریتی در خانه دارند، این موضوع را در نظر بگیرند.
ایکنا ـ مادران چگونه میتوانند در دوران بزرگسالی فرزند و تشکیل خانواده جدید او و در نقش مادر همسر مؤثر باشند و سلامت روان خود و فرزندان را به خوبی تأمین کنند؟
ازدواج فرزندان خواهناخواه تغییری را در خانواده ایجاد میکند؛ زیرا جای خالی فردی که بیش از ۲۰ سال در خانه حضور داشته و حالا بعد از ازدواج دیگر حضور مستمر ندارد، در خانه به چشم میآید و طبیعتاً اگر مادر شاغل نبوده باشد و مرتباً با فرزندان ارتباط داشته، مادر تحت تأثیر این اتفاق قرار میگیرد. چیزی که مادران باید در نظر داشته باشند این است که آن خواستهای که خودشان در زمان ازدواج داشتند، یعنی تشکیل خانوادهای مستقل و بدون دخالت دیگران، خواسته امروز فرزندانشان است و برحسب گذر زمان و دوران جدید این خواسته شدت گرفته است.
همیاری پدر در پرورش فرزند ضامن سلامت روان مادر
بنابراین مهم این است که مادر بپذیرد فرزند او باقی میماند ولی به صورت مستمر در کنار او نیست و اکنون بیشتر به حمایت احتیاج دارد؛ یعنی درِ خانه همواره برای رفتوآمد فرزندان باز است تا آنها حضور یابند و بدون اینکه دخالتی از جانب والدین در زندگی فرزندان صورت بگیرد صحبت کنند. باید این احساس از سوی مادر و پدر به والدین منتقل شود که هر وقت آنها نیاز داشته باشند، والدین در کنار آنها هستند.
متأسفانه چیزی که بسیاری از زوجهای جوان از آن اشکال میگیرند دخالت والدین در زندگی آنان است؛ این دخالتها در زندگی آنها تأثیر میگذارد. بنابراین بهتر است که فاصله خود را حفظ کنند و همان حالت مشاوره که در دوران نوجوانی به فرزندان خود میدادند را در دوران ازدواج و بزرگسالی هم به فرزند خود انتقال دهند و در صورت خواست و نیاز فرزند نظر خود را ارائه کنند.
ایکنا - سخن پایانی.
اکنون با توجه به دوران جدید که هزاره سوم نام میگیرد و با پیشرفتهای علم و فناوری برای اینکه مادرها سلامت روان خود را حفظ کنند باید اطلاعات خود را افزایش دهند و از خود شناخت بیشتری پیدا کنند و اطلاعات خود را نسبت به اینکه بچهها چه ویژگیها و نیازهایی دارند نیز ارتقا دهند.
هرچه دانش مادران در این زمینهها بالاتر رود، کنترل آنها بر شرایط بیشتر خواهد بود و فردی که کنترل بیشتری داشته باشد، مؤثرتر میشود. حمایت همسر برای زن لازم است تا بتواند در کار خود موفق شود. بنابراین مؤثر بودن سبب خواهد شد تا همه خانواده به ویژه همسر با بانوی خانواده همراهی بیشتری کند تا فرزندان خوبی تربیت شوند.
گفتوگو از سجاد محمدیان