ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 5 آذر 1403
دوشنبه 5 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1402     |     کد : 200976

‌انسان اسم اعظم و سایه بلندمرتبه و خلیفه خدا در بین جهانیان است

‌انسان اسم اعظم و سایه بلندمرتبه و خلیفه خداوند در بین جهانیان است، خداوند به فیض اقدس و سایه رفیع خویش تجلی کرد و از غیب مطلق و حضرت عمایی در کسوه اعیان ثابته ظهور کرد.

‌انسان اسم اعظم و سایه بلندمرتبه و خلیفه خداوند در بین جهانیان است، خداوند به فیض اقدس و سایه رفیع خویش تجلی کرد و از غیب مطلق و حضرت عمایی در کسوه اعیان ثابته ظهور کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، عارف عابد و زاهد سالک، سید بن طاووس در کتاب «اقبال الاعمال» از شیخ طوسی و ابن ابی قره از ایوب بن یقطین روایت می‌کند که ‌ ‌پیرامون دعای ‌سحر از امام رضا علیه السلام پرسش کرد؛ و حضرت رضا (ع) در ‌ ‌پاسخ وی فرمودند: «این دعای ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیهما السلام در ‌ سحرهای ماه مبارک رمضان بوده است.» و حضرت رضا (ع) ویژگی‌های زیر را در ‌ ‌مورد دعای سحر از پدرشان از امام باقر (ع) نقل می‌فرمایند: ‌بزرگی درخواستهای این دعا در درگاه حق تعالی، سرعت اجابت برای دعاکننده، وجود اسم اعظم در این دعا، دعای سحر از مکنون علم حق تعالی است، سفارش به حفظ این دعا از دسترسی نااهلان. ‌

‌حضرت باقر (ع) در آخر کلام خویش این دعا را، دعای «مباهله» می‌خوانند. و دعای مباهله، از دعاهایی است که در اعمال روز بیست و چهارم ذی الحجة (روز ‌مباهله) خوانده می‌شود و مشابه دعای سحر با اضافاتی است که از ائمه معصومین (ع) نقل شده است. و در کتابهای دعا مثل «مصباح المتهجّد» شیخ ‌ ‌طوسی (ره) و «البلد الامین» و «مصباح» کفعمی و «اقبال الاعمال» نقل شده است. ‌حضرت امام خمینی در سن ۲۷ سالگی دعای سحر را شرح کرده اند.

در ادامه قسمت بیست و هشتم شرح دعای سحر حضرت امام خمینی به نقل از ترجمه فارسی این کتاب تقدیم نگاه مخاطبان می‌شود:

روشن می‌شود که اسماء و صفات و لوازم آن‌ها؛ یعنی اعیان ثابته و لوازم اعیان ثابته و لوازم آن لوازم تا آخر، بلکه فیض مقدس و ظل منبسط از یک نظر، به حضور ذات ‌ ‌حق نزد ذاتش، نزد او حاضرند و به سبب انکشاف ذاتش برای ذات، بدون تکثر وتعیّن، نزد ‌ ‌او منکشف‌اند. ‌

‌پس، اسم عین مسمی است و صورت اسماء یعنی اعیان، عین اسم و مسمی؛ و ظل منبسط عین حقیقت الهی و مستهلک در آن است و هیچ استقلالی و حکمی برایش نیست و ‌ ‌تعبیر کردن به لازم و اسم و مفهوم و غیره از الفاظ و اسماء برای مقام تعلیم و تعلم است و ‌ ‌گرنه مکاشفات و دلایل مخالف آنند و مشاهدات و علوم ذوقی علیه‌اش هستند.

بلکه، فهم این‌گونه حقایق با براهین مشائی و قیاس‌های فلسفی و جدل‌های کلامی میسور نیست: ‌

‌پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی‌تمکین بود

‌و عارف شیراز (قده) چه خوب سروده:

‌مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

‌عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

‌و اینچنین علمی ویژه اصحاب قلوب است که از مشکات نبوت و مصباح ولایت با ریاضتها و مجاهدت‌ها بهره‌مند شده‌اند. کجا ما و امثال ما را به آن راه است! ما از علم جز ‌ظاهر آن] ‌الفاظ و مفاهیم‌ [و از رموز پیغمبران و اولیا و روایات آنها جز سیاهی نوشته‌ها و ‌ ‌پوسته آن چیزی نمی‌شناسیم، زیرا ما گرفتار تاریکی عالم طبیعت هستیم و نظر ما بر آن ‌ ‌محدود گشته و به تار عنکبوت‌های بافته شده عالم ماده چنگ زده‌ایم و همت خود را بر آن ‌ نهاده‌ایم، با اینکه سست‌ترین خانه، خانه عنکبوت است: «‌و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت».‌

‌و برای ما با این دیده‌های کور و زبانهای گنگ مقدور نیست انوار علوم و تجلیات ذات و صفات و اسمای او را مشاهده نماییم و پیرامون آن سخن بگوییم: آن کس که خداوند ‌ برای او نوری قرار نداده او را هیچ نوری نخواهد بود، و نور را فقط نور درک می‌کند و علم ‌ را جز عالم نمی‌شناسد. ‌

‌بلی، اگر از این سرزمین تاریک که ساکنان آن ستمگرانند خارج بشویم و از این خانه وحشتناک خراب جدا گردیم و به سوی خدا و رسول او هجرت کنیم و عنایت ازلی الهی ‌ ‌شامل ما گردد و به موت وفنای در ذات و صفت و اسماً برسیم که پاداش ما بر خداوند ‌ است و شاهد جمال و زیبایی و نور و تابش او شویم، سپس ما را به زندگانی دیگر (دوم) ‌ ‌زنده کند و به بقای خویش نگهدارد علم شهودی و کشف حقیقی برایمان حاصل شود که ‌ ‌علم حق به ذات همان علم به کمالات ذات و لوازم اسماً و صفاتش است نه به علمی ‌ ‌متأخر از علم به ذات و نه علم دیگری، بلکه به علم متعلق به ذات در حضرت ذات. و اگر ‌ ‌این علم بسیط در حضرت ذات نباشد حضرت واحدیت اسمایی و صفاتی و نیز اعیان ثابته ‌ ‌ که به سبب محبت ذاتی در حضرت علمی محقق گشته‌اند و همچنین اعیان خارجیه ‌ هیچکدام تحقق پیدا نمی‌کنند. ‌

‌حکیم متأله و شیخ عارفین، صدرالمتألهین، رضوان الله علیه، در اسفار در بیان مشرب صوفیه در علم حق تعالی‌ می‌گوید: از آنجا که علم حق به ذات خود عین وجود خود ‌ اوست و اعیان همگی به وجود ذات او موجودند، همه اعیان به عقلی واحد که عقل ذات ‌ است معقول هستند، پس اعیان با وجود کثرت به عقل واحد معقولند همچنانکه با وجود ‌ ‌کثرت به وجود واحد موجود هستند زیرا عقل و وجود در آن مقام یکی است. پس علم ‌ ‌حق به همه اشیا در مرتبه ذات حق و قبل از وجود آنها ثابت شد. ‌

هشدار به زبان اهل ذوق

بدان ای دوست که عوالم کلی پنجگانه سایه حضرات خمس الهی است و خداوند متعال به اسم جامع خود بر حضرات تجلی فرموده و در آینه انسان ظهور نموده است: فان الله خلق آدم علی صورته. ‌

‌نظری کرد که بیند به جهان صورت خویش خیمه در آب و گل مزرعه آدم زد

‌انسان اسم اعظم و سایه بلندمرتبه و خلیفه خداوند در بین جهانیان است. خداوند به فیض اقدس و سایه رفیع خویش تجلی کرد و از غیب مطلق و حضرت عمایی در کسوه اعیان ثابته ظهور کرد؛ سپس از غیب مضاف و کنز مخفی و مرتبه عمائیه بنابر مسلک ‌ ‌شیخ عارف ما شاه‌آبادی، مدظله به فیض مقدس و رحمت واسعه و نَفَس رحمانی در ‌ ‌مظاهر ارواج جبروتی و ملکوتی یعنی عالم عقول مجرده و نفوس کلی و سپس در آینه ‌ ‌عالم مثال و خیال مطلق یعنی عالم مثل معلقه و پس از آن در عالم شهادت مطلق یعنی ‌ ‌عالم ملک و طبیعت تجلی کرد. ‌

‌پس، انسان که جامع و در بردارنده همه عوالم و آنچه در آن‌هاست می‌باشد، ظلّ حضرت جامع الهی است وعالم اعیان ظلّ حضرت غیب مطلق، و عالم عقول و نفوس و ‌ ‌ظل حضرت غیب مضاف اقرب به مطلق، و عالم خیال و مثال مطلق ظل حضرت غیب ‌ ‌مضاف اقرب به شهادت، و عالم ملک، ظل حضرت شهادت مطلق می‌باشد: آیا ندیدی که ‌ ‌پروردگارت چگونه سایه را گستراند، به وسیله ظل اقدس در حضرت اسمائی و اعیان ‌ ‌ثابته، و به وسیله ظلّ مقدس در حضرت شهادت و عالم ملک و ملکوت و جبروت. ‌

بلکه می‌گوییم: همه وجودها، اعم از مرتبه سافل یا عالی، همگی با وجهی خاص بدون وساطت چیزی با خدای متعال مرتبط‌اند، چرا که مقید سرّ و باطنش، با «مطلق» در ارتباط ‌ است، بلکه عین مطلق است، به ترتیبی که راسخان در معرفت می‌دانند. ‌

شیخ عارف کامل ما، که خداوند سایه‌اش را بر سر مریدان مستدام دارد[آیت الله شاه آبادی]، می‌فرمود:

‌مقید از حیث باطنش همان اسمی است که خداوند برای خود، برگزیده و او همان غیبی است که جز او کسی از آن آگاه نیست، زیرا باطنش مطلق است و [آن ‌ ‌وجود] به تعین خود نه به حقیقتش، ظهور کرده است. پس همه اشیاء بدون ‌ ‌وساطت چیزی، نزد خداوند حاضرند. ‌

‌و از اینجا، نفوذ علم خداوند و سریان شهودش در اشیاء روشن می‌شود، و معلوم می‌گردد که خداوند باطن اشیاء را نیز مانند ظاهر آن‌ها، و عالم ملک را همانند عالم ‌ ‌ملکوت و عالم اسفل را مانند عالم اعلی، بدون واسطه بودن موجودی می‌بیند، [نه] آن طور ‌ که محجوبین از حقیقت می‌پندارند. ‌

‌و در ظهور و حضور در محضر حق هیچ تفاوتی از حیث شدت و ضعف وجود ندارد، چنان که امیرالمومنین، علیه السلام، بنا به نقل وافی فرمود: ‌

«‌علمه بالاموات الماضین کعلمه بالأحیاء الباقین و علمه بما فی السموات العلی کعلمه بما فی الأرضین السفلی؛ علم خدا به مردگان گذشته مانند علم اوست به زندگان فعلی و علم او به آنچه در آسمان‌های رفیع است مانند علم اوست به آنچه ‌در زمین‌های فروردین است» ‌.‌

‌پس در این فرمایشات حق تعالی بیندیش: «‌ونحن أقرب الیه منکم و ما به او از شما ‌نزدیکتریم»، «‌ونحن أقرب الیه من حبل الورید؛ از رگ گردن او به او نزدیک‌تریم». «‌ألا انّه بکلّ شیء محیط؛ باز بدانید که خدا بر همه موجودات عالم احاطه کامل دارد»، بلکه ‌در واقع هیچ شیئی صاحب وجود نیست و هیچ موجودی از موجودات، مطلقاًً دارای هویت ‌ ‌محسوب نمی‌شود، که اوست آن مطلق و قیوم تام. پس از خواب غفلت بیدار شو و از ‌ ‌مؤمنین موحد باش. ‌


برچسب ها
نوشته شده در   سه شنبه 19 ارديبهشت 1402  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode