یکی از موارد پدید آمدن شک در اعتقادات دینی هنگامی است که انسان پیشامد تلخ و ناگواری را در زندگی تجربه کند که این اتفاق ناگوار به نحو مستقیم یا غیرمستقیم یکی از اعتقادات دینی را محل چون و چرا قرار دهد.
یکی از موارد پدید آمدن شک در اعتقادات دینی هنگامی است که انسان پیشامد تلخ و ناگواری را در زندگی تجربه کند که این اتفاق ناگوار به نحو مستقیم یا غیرمستقیم یکی از اعتقادات دینی را محل چون و چرا قرار دهد.
به گزارش ایکنا، کانال تلگرامی مصطفی ملکیان یادداشتی با عنوان «زلزله و مواجهه» با مسئله شر منتشر کرده است که متن آن را در ادامه میخوانید؛
یکی از موارد پدید آمدن شک در اعتقادات دینی هنگامی است که انسان پیشامد تلخ و ناگواری را در زندگی تجربه کند که این اتفاق ناگوار به نحو مستقیم یا غیرمستقیم یکی از اعتقادات دینی را محل چون و چرا قرار دهد. اجازه دهید مثالی از زلزله معروف لیسبون خدمتتان عرض کنم. زلزله لیسبون زلزله مهیبی بود و دستمایه خیلی از کتابها شد، از جمله کتاب ابله ولتر. ولتر در این کتاب میگوید من تعجب میکنم از کسانی که زلزله لیسبون را دیدهاند و هنوز به وجود خدا اعتقاد دارند.
مردی از زلزلهدیدگان لیسبون نقل میکند که ۵ فرزندم در ویرانی زلزله مرده بودند، همسرم با تنی زخمی و پاره پاره در گوشهای افتاده بود و کسی هم نبود که به او رسیدگی کند؛ جنازه بچهها هم هر کدام گوشهای افتاده بود؛ در این وضعیت من زمین را میکندم تا بچهها را دفن کنم و همسرم گریه میکرد و التماس میکرد که بچهها را دفن نکن میخواهم آنها را ببینم؛ میگفتم نمیتوانم دفنشان نکنم، هوا گرم است و جسدشان فاسد میشود.
شما این منظره را در نظر بگیرید. انسانی که چنین فاجعهای را تجربه کرده، کاملا در معرض شک در خیرخواهی خداست. البته نمیگوییم از این واقعه منطقا میتوان نتیجه گرفت که خدا خیرخواه نیست. گذر از آن واقعه به این اعتقاد گذر منطقی نیست، گذر روانشناختی است. در اینجا شخص در معرض شک قرار میگیرد: آیا خدا واقعا خیرخواه است؟
اشكال این است كه در ادیان سه صفت برای خدا قائلند: علم مطلق؛ قدرت مطلق؛ خیرخواهی علیالاطلاق.
علم، قدرت و خیرخواهی خدا حد و نهایتی ندارد.حال سخن بر سر این است كه اگر خدا دارای این صفات میباشد، چرا شر و بدی در عالم وجود دارد؟ اگر بگوییم كه شر وجود دارد به خاطر آنكه خدا نمیداند شر وجود دارد، در این صورت این مسأله با علم مطلق او سازگاری ندارد. اگر بگوییم كه شر وجود دارد خدا هم از آن خبر دارد ولی نمیتواند شر را از بین ببرد، این مسأله با قدرت مطلقه او نمیسازد. اگر بگوییم كه شر وجود دارد و خدا هم میداند و میتواند آن را ریشهكن كند، ولی این كار را نمیكند این هم با صفت خیرخواهی مطلق خدا سازگار نیست. اگر بخواهیم این سه صفت را برای خدا قبول كنیم، در آن صورت وجود شر معنی ندارد چون بالأخره اگر شر وجود دارد باید در یكی از این صفات تشكیك بشود و میدانیم این سه صفت علیالقاعده و علیالرأس و علیالفرض برای خدا وجود دارد.
سازگاری وجود شر با عدم وجود علم مطلق در خدا
فرض كنید خدا علم مطلق نداشته باشد؛ ولی دو تای دیگر را (قدرت و خیرخواهی مطلق) داشته باشد، این با وجود شر منافات پیدا نمیكند. زیرا میگوییم شر وجود دارد، چون خدا از وجود شر بیاطلاع و بیخبر است، این مشكلی درست نمیكند. خدا اگر خبر داشت، هم قدرت از میان برداشتن شر را داشت و هم چون خیرخواه است، میخواست شر را از میان بر دارد ولی خدا خبر (=علم) ندارد. پس اگر به علم مطلق خدا قائل نبودید، ولی به دوصفت دیگر قائل باشید، باز هم شر، مسألهای ایجاد نمیكند.
اگر به علم مطلق و خیرخواهی مطلق خدا قائل باشید؛ ولی به قدرت مطلق خدا قائل نباشید، باز هم مشكلی ایجاد نمیشود. بدین تقریر که خدا هم علم به شر دارد و هم خواهان از بین بردن شر است؛ اما قدرت از بین بردن شر را ندارد.پس باز هم وجود شر قابل توجیه بود، چون خدا میداند كه شر وجود دارد و به دلیل خیرخواهی هم میخواهد كه شر را ریشه كن كند؛ ولی قدرت ندارد.
اگر به علم و قدرت مطلق الهی قائل باشید؛ ولی به خیرخواهی مطلق خدا قائل نباشید باز هم مشكلی ایجاد نمی شود؛ بدین تقریر که خدا به وجود شر علم دارد، قدرت از بین بردن آن را نیز دارد؛ اما بدین دلیل شر همچنان وجود دارد که خدا خیرخواه نیست.پس در هیچ كدام از سه حالت مشكل پیش نمیآید، مشكل وقتی پیش میآید كه بخواهیم خدا را دارای هر سه صفت بدانیم.
ممکن است سؤالی پیش آید که آیا خیرخواهیِ مطلق، علم و قدرت مطلق را لازم ندارد؟ پاسخ این است که ممكن است اینها مساوقت داشته باشند(هم مصداق باشند)؛ ولی به هر حال سه چیز هستند، حتی اگر كسی بگوید خیرخواهی امكان وجود ندارد، مگر این كه موجود عالِم باشد یا این كه قادر باشد،(البته دومی را كمتر میشود گفت)، حتی اگر اینها را بپذیریم، به هر حال سه صفت هستند، هرچند یكی از اینها دیگری را هم میطلبد؛ اما اگر هر سه صفت را با هم قائل باشید، نمیتوانید وجود شر را توجیه كنید. به نظر می آید كه جمع این سه صفت است كه با وجود شر سازگاری ندارد، از طرفی انسان موحّد هم از هیچ كدام از این سه صفت نمیتواند دست بردارد. این استدلال به صورت های مختلفی بیان شده است.
|
|
|
|
|
|
نوشته شده
در
سه شنبه 25 بهمن 1401
توسط
کاربر 1
|
PDF
چاپ
بازگشت
|
|
|