سیفی مازندرانی ضمن نقل سخنان علامه مجلسی درباره دیدگاه فلاسفه در باب خصوصیات ملائکه تصریح کرد: این مطالب فلاسفه خلاف ضروریات دین است و حتی خلاف ضروریات تمام ادیان آسمانی است و هیچ اساسی جز خیال و وهم ندارد.
آیت الله سیفی مازندرانی
به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن کریم، توسط آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، روز گذشته با محوریت سوره بقره برگزار شد.
در ادامه گزیده متن این جلسه را میخوانید؛
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»
در مورد این آیه چند پرسش مطرح است؛ یکی اینکه «انی جاعل» به معنای خلقت است یا نصب است. سوال دیگر این است که مراد از «ارض» چیست. جعل به معنای نصب است چون آیه بر وزان آیه «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ» است منتهی این نصب پس از خلقت است. اساسا جعل خلیفه توسط خداوند به معنای نصب است، ولی در اینجا مقصود نصب پس از خلقت است چون وقتی این کلام از ذات مقدس حق صادر شد، ملائکه گفتند: «قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ». خود این قرینهای است که نصب بعد از خلقت آدم است، چون تا آدم وجود نداشته باشد نصبش امکان ندارد. «اذ قال ربک» زمانی است که هنوز آدم خلق نشده بود. مقصود از «ارض» هم همین کره خاکی است که روی آن زندگی میکنیم.
اعتقاد به وجود ملائکه از ضروریات دین است
بحث ملائکه بحث گستردهای است. من در کتاب «البراهین الواضحه» مفصل در این رابطه بحث کردم. اصل وجود ملائکه از ضروریات دین است چون آیات قرآن مجید و نصوص روایات به وجود ملائکه تصریح کردند و جزء ضروریات دین میشود.
سوال این است که چگونه ممکن است تصور شود جبرئیل در غیر صورت اصلی خودش به صورت دحیه کلبی متصور شود. این سوال اول است. سوال دوم است آیا خودش میتواند خودش را به این صورت دربیاورد یا خدا او را به صورت دیگری درمیآورد.
«فأجاب - رحمه الله - بأن نزول جبرئيل بصورة دحية كان بمسألة من النبي صلى الله عليه وآله لله تعالى في ذلك». پاسخ سیدمرتضی این است که خود پیامبر(ص) درخواست کرد جبرئیل به صورت دحیه کلبی بیاید. حتما سیدمرتضی بر اساس روایتی این مطلب را بیان کرده است، والا ایشان مثل ما مسائل وحیانی را بر اساس عقل ناقص خودش تفسیر نمیکند. «أما تصوره فليس بقدرته، بل الله يصوره كذلك صورة حقيقة لا تشكيل». شکلگیری صورت جبرئیل به قدرت خودش نیست بلکه خداوند حقیقتا او را به آن صورت درمیآورد. اصلا ذات ملک این است که به اشکال مختلف دربیاید. نکته بعد اینکه ابلیس و جن نمیتوانند خودشان را به صورتی دربیاورند و هر کدام از موجودات آسمانی قدرتشان به مشیت پروردگار است و از خودشان قدرت مستقلی ندارند. «وأما إبليس والجن فليس يقدرون على التصور، وكل قادر بقدرة فحكمهم سواء في أنهم لا يصح أن يصوروا نفوسهم».
سوال دیگر این است وقتی اهل بهشت به بهشت رفتند، حکم ملائکه چیست و کجا میروند؟ «وسئل - رحمه الله - أيضا: إذا حصل أهل الجنة في الجنة ما حكم الملائكة؟ هل يكونون في جنة بني آدم أو غيرها؟ وهل يراهم البشر؟ وهم يأكلون ويشربون مثل البشر أو تسبيح وتقديس؟ وهل يسقط عنهم التكليف؟ وكذلك الجن». پاسخ سیدمرتضی این است میتوانند در بهشت انسانها باشند، میتوانند در بهشت دیگری باشند: «فأجاب - رحمه الله - أنه يجوز أن يكونوا في الجنة مع بني آدم، ويجوز أن يكونوا في جنة سواها، فإن الجنان كثيرة جنة الخلد، وجنة عدن، وجنة المأوى، وغير ذلك مما لم يذكره الله تعالى».