مباهله را به معنی هلاکت و لعن و دوری از خدا معنی کردهاند آن نیز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خویش و خروج از سایه لطف خداست، اما از نظر مفهوم متداول که در آیه به آن اشاره شده، مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است.
مباهله؛ سند حقانیت اسلام و اهل بیت(ع)محمدمهدی مومنیها، دبیرکل بنیاد بینالمللی تکریم ادیان و مذاهب در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده، نوشته است؛
روز ۲۴ ماه ذیالحجه دارای جایگاه و اهمیت ویژه ای برای مسلمانان است زیرا که یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام به نام مباهله در این روز به وقوع پیوست و به عنوان میراثی جاودان و سندی محکم بر حقانیت دین مبین اسلام برای عموم مسلمانان به یادگار مانده است.
در بیستوچهارم ذیالحجه سال دهم هجری که واقعه مباهله اتفاق افتاد، آیه «تطهیر» نیز بر پیامبر نازل گردید و خداوند بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت(ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین مهر تأییدی دیگر زد. روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت(ع) آمده است، که با صراحت میگوید: آیه مباهله درباره حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نازل شده است.
شیخ مفید در خصوص مباهله می گوید: «مباهله فضیلتی استثنائی برای اهل بیت(عم) میباشد که هیچکس از امت اسلام در این فضیلت با آنان شریک نیست و همانند آنان نمیتواند باشد.
جارالله زمخشری از دانشمندان بزرگ معتزله، در کتاب تفسیر کشاف به فضیلت اصحاب کسا (کسانی که در روز مباهله همراه پیامبر بودند.) اشاره کرده است.
مباهله در لغت به معنای نفرین و لعنت کردن به یکدیگر است؛ مباهله در اصل از ماده بَهْل (بر وزن اَهْل) به معنی رها کردن است. این واژه را به معنی هلاکت و لعن و دوری از خدا معنی کردهاند آن نیز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خویش و خروج از سایه لطف خداست، اما از نظر مفهوم متداول که در آیه به آن اشاره شده، مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است. به این ترتیب که وقتی استدلالات منطقی سودی نداشت، افرادی که با هم درباره یک مسأله مهمّ دینی گفتوگو دارند در یک جا جمع میشوند و به درگاه خدا تضرّع میکنند و از او میخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.
در نقطه مرزى حجاز و یمن منطقهای به نام «نجران» (منطقهای در جنوب غربی عربستان سعودی) قرار گرفته است؛ در آغاز طلوع اسلام، این نقطه، تنها منطقه مسیحىنشین در حجاز بود که به عللى از بتپرستى دست کشیده و به آئین مسیح گرویده بودند؛ پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران دولتهای بزرگ و مراکز مذهبى جهان، نامهاى به اسقف بزرگ نجران (ابو حارثه) نوشت و طى آن، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت کرد.
در سال دهم هجری، گروهی از مسیحیان منطقه نجران ، نزد حضرت رسول(ص) در شهر مدینه آمدند و درباره حضرت عیسی(ع) با او گفتگو کردند؛ پیامبر(ص) فرمود: عیسی بنده خدا و کلمه او بود که آن را بر مریم القاء نمود؛ مسیحیان گفتند چگونه ممکن است انسانی بیپدر به دنیا آید؟
مسیحیان نجران که به مدینه آمده بودند تا در مورد درستی دعوت پیامبر(ص) پژوهش کنند با او به محاجه (دلیل آوردن) پرداخته، سرانجام بحث شان به جایی کشید که حضرت محمد(ص) خواست تا با آنها مباهله کند.
هنگامی که پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع) در یک سو و مسیحیان نجران در دیگر سو آماده مباهله یا نفرین طرف دروغگو شدند.
مسیحیان وقتی دیدند که پیامبر اکرم(ص) با عزیزترین نزدیکانش یعنی (حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) میخواهد آنها را به چالش بکشد مطمئن شدند که حضرت محمد(ص) اگر به خودش مطمئن نبود، جان خانواده اش را به خطر نمیانداخت. پس از مباهله کناره گرفتند.
از ام سلمه نقل کردهاند که در همان روز رسول خدا(ص) همان چهار نفر همراهان خود را در زیر عبای موئی و مشکین رنگ خود گردآورد و این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» این رویداد از سوی مسلمانان به عنوان یکی از برجستگیهای اهل بیت محسوب شده و به عنوان دلیلی برای اثبات این امر که اصحاب کساء (حضرت محمد(ص)، امیرالمومنین علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) هستند، استفاده میشود.
اقدام پیامبر اکرم(ص) در برابر مسیحیان نجران در آیه ۶۱ سوره آل عمران اشاره شده است.
در این آیه میخوانیم(فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَةَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ)
«هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
این آیه به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان میدهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود، از جمله ادعای الوهیت حضرت مسیح و عدم کارایی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر(ص) مأمور میشود که از طریق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از این طریق خاصّ و روحانی به ثبوت برساند، یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!
تفسیر آیه
هرگاه (مسیحیان) بعد از علم و دانشی که به تو رسیده (درباره نفی الوهیت مسیح و تثلیث و انحرافاتی از این قبیل) با تو به بحث و ستیز برخیزند، به آنها بگو: ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما نیز فرزندان خود را (فَمَن حاجَّکَ فیهِ مَن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُم) ، ما زنان خویش را دعوت نماییم و شما نیز زنان خود را، (وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ)، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت مینماییم و شما نیز نفوس خود (وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُمْ).
آنگاه مباهله (نفرین) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم: (ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیَ الکاذِبینَ).
بدون تردید از نظر تاریخی این مسئله واقع شد. یعنی پیامبر(ص) گروهی را انتخاب کرد و همراه خود برای مباهله آورد.
در روایات اسلامی که مفسّران و محدّثان نقل کردهاند آمده است؛ هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر(ص) به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر(ص) یک روز مهلت خواستند، تا در این باره به شور بنشینند. اسقف (اعظم) به آنها گفت: نگاه کنید، اگر فردا محمد با فرزند و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید، و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد.
فردا که شد که پیامبر(ص) آمد، در حالی که دست حضرت علی(ع) را گرفته بود و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پیش روی او حرکت میکردند، و حضرت فاطمه(ع) پشت سر او مسیحیان و در پیشاپیش آنان اسقف اعظم آنان بیرون آمدند.
هنگامی که پیامبر(ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسید: اینها چه کسانی هستند؟ گفتند: این یکی، پسر عمو و داماد او است، و این دختر زادههای او هستند، و این بانو، دختر او است که از همه نزد او گرامیتر است. اسقف نگاهی کرد و گفت: من مردی را میبینم که مصمّم و با جرأت در مباهله آمده و میترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد. سپس گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نخواهیم کرد، بیا با هم صلح کنیم!
و در بعضی از روایات آمده که اسقف اعظم گفت: من صورتهایی را مینگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد! پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد!
پس صلح کردند بر آنکه هر سال دو هزار حله به دو نوبت بدهند و سی زره، تسلیم مسلمانان نمایند؛ پس بر این منوال صلحنامه نوشتند و به منازل خود بازگشتند و حضرت پیغمبر فرمود: که اگر وفد نجران با من مباهله کردندی خدایتعالی ایشان را مسخ گردانیده، آتش بر ایشان فرو ریختی و جمله نجران تا عصافیر در سقفهای منازل ایشان هلاک شدندی.
همین مضمون با اندک تغییر در بسیاری از تفاسیر دیگر مانند تفسیر فخر رازی (جلد ۸، صفحه ۱۰) و قرطبی (جلد ۲، صفحه ۱۳۴۶) و روح البیان (جلد ۲، صفحه ۴۴) و روح المعانی (جلد ۳، صفحه ۱۸۸) و بحر المحیط (جلد ۲، صفحه ۴۷۲) تفسیر بیضاوی (ذیل آیه مورد بحث) و تفاسیر دیگر نیز آمده است.
و اینچنین بود که بیستوچهارم ذیالحجه در تاریخ ماندگار شد و روز مباهله سندی بر تایید جایگاه اسلام و مهر تاییدی بود که ذات اقدس الهی بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت(ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام زدند.