دانستههای مربوط به افراد کتاب مقدس، بر سیاهپوست بودن آنها تأکید میکند و این باور در اروپا و نزد خداپرستان اولیه نیز رایج بوده است، اما کلیسای کاتولیک رومی با نژادپرستی بر آن سرپوش گذاشت.
به گزارش خبرنگار مهر، متنی که در ادامه میخوانید توسط بخش پژوهش رایزنی فرهنگی ایران در غنا تولید شده و مروری است بر دو کتاب «آداب و رسوم سنتی گا-دانگمه غنا» نوشته جوزف نای آبکار منشاه و «آفریقاییهایی که کتاب مقدس را نوشتند؛ اسرار باستانی آفریقا و ناگفتههای مسیحیت» نوشته نانا بانچی دارکواه، که متاسفانه تاکنون هیچکدام از این دو کتاب به فارسی ترجمه نشدهاند. این رایزنی پیشتر نیز در گزارش ارسالی پیشین خود به مهر به معرفی قبیله Ga-Dangme پرداخته بود که میتوانید آن را از اینجا مطالعه کنید.
مختصری از تاریخ باستانی گا - دانگمه
در نگاهی به تاریخ آفریقا همواره با پدیدههایی روبهرو میشویم که میتوانند برای ما خوشایند یا ناخوشایند باشند. اما تاریخچه «گا – دانگمه» خوشایند است، زیرا برای کسانی که آن را میخوانند و میپذیرند قابل فهم است اما برای کسی که فقط اطلاعات را آن گونه که هست دریافت کرده و از پذیرش آن امتناع میکند، مشکل ساز است.
زمانی که آفریقا در مرکز امور جهان بود، هیچ آدم و حوایی، هیچ یهوهای و هیچ کتاب پیدایشی وجود نداشت، بعدها عبریها ۵ کتاب موسی، شش و هفت کتاب عرفانی و جادوگری را نوشتند. به ما گفته شده که اولین فرد عبری مردی بود به نام ابراهیم (ع). او در شهری به نام اور در کلده در سال ۱۷۰۰ پیش از میلاد به دنیا آمد. این بدان معنا است که وی از یک زن و مرد متولد شده است.
در همسایگی قوم ابراهیم (ع) اقوام و همسایگان دیگری نیز حضور داشتند. بنابراین، همانطور که مشهود است، هنوز ملتی مانند اسرائیل وجود نداشته است. یعنی سلیمان نبی هنوز به دنیا نیامده است. در آن زمان آفریقا از سلسله استفاده میکرد، و ما به گفته کتاب «آخرت» (در اروپا از آن به عنوان کتاب مردگان نام برده میشود) حدود ۲۵ سلسله را تجربه کردیم که ابراهیم همزمان با چهاردهمین سلسله متولد شده است.
قبایلی در آفریقا وجود دارند که تاریخ شفاهی و برخی آداب و رسوم عبری آنها میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که آنها از فرزندان اسرائیل هستند. گا- دانگمه یک گروه قومی در غنا و توگو است
در طول و امتداد دره نیل هیچ سلسله آسیایی یا اروپایی وجود نداشت. بنابراین، اگر ما سلسله داشتیم، بدان معنا است که ما فرعونی نیز داشتیم. آفریقا تا زمان ورود آسیاییها در سلسله چهاردهم، دارای فرعونی حاکم بر این سرزمین بود. یعنی اولین گروه از آسیاییها در سلسله چهاردهم به منظور تسخیر بخشهایی از آفریقا به این سرزمین آمدند.
آفریقا لژهای ماسونی را ایجاد کرد و برای حفظ تمدن خود، در سومین سلسله، به ساختن ساختار تمدنی در مصر ادامه داد.
مصر آخرین سلسله از سلسلههای آفریقا بود. اولین کشور آفریقایی که در امتداد دره نیل ساخته شد، در مرکز آفریقای شرقی قرار داشت، امروزه از این منطقه تحت عنوان اوگاندا نام برده میشود. این بخشی از پادشاهی «باکونگو» بود. این پادشاهی ۴۱۰۰ سال قبل از دوران مسیحی وجود داشته است. سلیمان در حدود هزار سال قبل از میلاد مسیح زمانی که یونان بوجود آمد، ظهور یافت. رم و یونان اولین کشورهای اروپایی بودند که در این زمان به رسمیت شناخته شدند، مگر آنکه دانشمندان لاتین افسانه گرگی را که «رموس و رومولوس» را پرورش داده است، به عنوان خالقان روم یعنی اولین کشور اروپایی شناخته شده، بپذیرند.
بنابر شواهد تاریخی، نخستین شخصیت ادبی در سرتاسر اروپا نویسنده «ایلیاد و اودیسه» بود. هومر کتابی را برای همه اروپاییان نوشت تا بخوانند. تا آن زمان، هیچ کار دیگری به غیر از آن ۲ کتاب دراروپا نوشته نشده بود. حتی هومر در «ادیسه» میگوید، خدایانی که یونانیان پذیرفتهاند از اتیوپی بیرون آمدهاند. اتیوپی یا «آبیسینیان» در اروپا نیست بلکه در آفریقا است. پدر تاریخ یعنی هرودوت اظهار میگوید که در آفریقا آموزش دیده است اما هرگز مجاز به ورود به داخل معابد آفریقا نبوده است. «اسکیپیو افریکانوس »(۱) رسماً گفته است که ذهن آفریقایی به سرقت رفته است.
«گا – آدانگبه» که بخشی از اعضای نسلهای باستانی نوبی (نوبینها) بودند، زمانی در مناطق متعلق به مردمان اوبایدان واقع در منطقه باستانی ساما شینا مستقر شدند. شینا سرزمین رودخانههای دجله و فرات است، منطقهای که گمان میرود محل استقرار بهشت باستانی (باغ عدن) باشد. یک سرزمین مقدس با اعمال مقدس نوبینهای باستان، در دوران اوراکل کینگ واریور و قبل از آن، نیمروید (نیملو)، پسر «کوشی» (کوش) و نوه «نوبیان» (نوح) وارث سیل عظیم است، که بعدها به بین النهرین معروف شد.
زبان «نوبیانی» با پایبندی به میراث معنوی خود، اصالتاش را حفظ کرده است. این مسئله در زبان آدا که از زیر مجموعههای قوم «گا – آدانگبه» به شمار میرود، مشهود است؛ که به منظور حفظ نام اجدادی، «نیملور» بوسیله عبری مدرن، یونانی یا لاتین به «نیمروید» هجی شده است. بنابراین، یک عبارت در زبان آدا نور چاپی نیملو یا نوملو عیناً به معنای این عبارت است «این شخص نیمروید (نیملو) نیست.» در واقع این بیان خطاب به شخصی است که مشخصات و خصوصیات نیملو جنگجو، پادشاه، پیشگو یا شخصیتی معنوی نیست. به عبارت دیگر، به فردی که وجاهتی ندارد، یا هر فرد بدکردار، ممکن است با عنوان «نور چاپی نیملو» مورد خطاب قرار بگیرد.
به گفته نانا بانچی دارکواه، نویسنده و محقق غنایی، سیاهان آفریقایی مصر باستان کتاب مقدس را نوشتند و کلیسای کاتولیک این حقیقت را پنهان و سرکوب میکند
هزاران سال قبل از میلاد مسیح «آدا / کروبو»، «گا»، «گبه» و سایر ملل وابسته بخشی از ملت «یوهابا» (یوربا)، سپس بخشی از «سوما / اوبایدا» بودند که از سوی سرزمینهای مجاور مورد حمله و ویرانی قرار گرفتند. پس از این حملات برخی از نوبینها در درون کشور و سرزمینهای خود به بردگی گرفته شدند و بسیاری از آنان به سرزمینهای دیگر در قاره نوبین که هم اکنون آفریقا نامیده میشود، نقل مکان کردند.
بیشتر این اقوام به دلایل امنیتی نام کشورهای خود را تغییر دادند و برخی دیگر نیز به دلیل ورود استعمار اروپا، علاوه بر نام کشور، دین و زبان خود را نیز تغییر دادند.
امروزه بسیاری از مردم «ایبادا» (اوبایدان) متعلق به قلمروی سوما را میتوان در میان بسیاری از بخشهای آفریقا، بویژه در «یوروبا» ی نیجریه یافت.
برخی دیگر که توانستند نام «سوما» را حفظ کنند، هم اکنون در شمال شرقی نوبیا، یا به عبارت دیگر شمال شرقی آفریقا، استقرار دارند. آنها قوم سوما هستند که هم اکنون کشورهای سومالی و اریتره را تشکیل میدهند.
همچنین این قوم پیش از آنکه تحت تأثیر فنقیها و زبان فنقی قرار بگیرند، برخی از آنان به سرزمینهای فعلی آفریقای غربی مهاجرت کردند. در آن زمان، دو برادر دوقلو از سوما به نامهای «فو» و «فو-لا» که نسلها بعد به عنوان فولانی معروف شدند، به مناطق مختلفی مهاجرت کردند. گروههای عظیمی از اعقاب فو / فولا در مناطق وسیعی از آفریقای غربی زیر صحرا به نام کشور مالی مستقر شدند و سپس با برخی از اقوام نسبی خود در آمیختهاند.
سپس نام فو یا فولا که در زبان یونانی تفنو یا تفونو خوانده میشود، به رودخانهای که بعدها نام رود فرات را به خود گرفت، داده شد. در حالی که خواهر دوقلوی آن یعنی دجله با اقتباس از قبایل سوما این نام را به خود اختصاص داده بود.
پارهای از مردمان «نو» که امروزه به صورت آوایی به عنوان نوبینها گروه بندی شدهاند با ملتی به نام گا – آدانگبه (گا – آداگبه) ادغام شدند که از سواحل مناطق فوقانی رودخانه نیل و قلمرو وسیع دریاچه نیانزا به سمت سرزمینهای سوما مهاجرت کردند. در این منطقه آنها با سایر قبایل نسبی نوبی در آمیختند.
گرچه تولد نام «گا – آدانگبه» اندکی قبل از استعمار انگلیس در غنا مدرن رخ داد، اما اقلیتهای زیر مجموعه گا – دانگبه قبل از حضور انگلستان و به طور کلی اروپا، وجود داشتند. با این حال، از زمان استعمار آفریقای غربی توسط اروپاییها، بسیاری از سرزمینهای آفریقای غربی تحت تأثیر آنها قرار گرفته بودند و بیشتر آنان یک نگرش اروپایی را به تصویر میکشیدند، که این امر با صحبت کردن به زبانهای اروپایی بیش از زبان خودی، همچنین ترجیح استفاده بیشتر از لباسهای مد اروپایی تا لباسهای بومی، مشهود است.
گا – دانگبه: اعقاب عبریان در آفریقا؟
قبایلی در آفریقا وجود دارند که تاریخ شفاهی و برخی آداب و رسوم عبری آنها میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که آنها از فرزندان اسرائیل هستند. گا- دانگمه یک گروه قومی در غنا و توگو است. افراد «گا» و «دانگمه» به لحاظ قومشناسی به ترتیب به عنوان بخشی از گروه «گا- دانگمه» طبقهبندی میشوند. گا- دانگمهها یک گروه قومی هستند که در درجه اول در منطقه آکرای بزرگ در غنا زندگی میکنند. نام قومی و نژادی آنها مانند لارتی، نورتی، آریایی، پوکو، لمپتی، تیتا، آنکرا، تتیفیو، لاریا، آیتی، اوکین، بورتی، کوایه، کواینور، آشانگ و کوتی، از کلمه «گا» استفاده میشود.
بر اساس برخی افسانهها، مردم «گا» از نیجریه مهاجرت کردهاند، برخی دیگر نیز بر این عقیده هستند که آنها بخشی از اسرائیل بودند که از طریق اوگاندای امروزی به سمت جنوب، سپس در امتداد رودخانه کنگو و از جانب کامرون، نیجریه، بنین، توگو حرکت کرده و سرانجام به آکرای بزرگ مهاجرت کردهاند. در فرهنگ و تاریخ قبیله «گا- دانگمه» غنا شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد، آنها نوادگان مستقیم اسرائیلیهای عبری هستند که از طریق مصر، اتیوپی، سودان، دریاچه چاد، ایل الیف، داهوم، توگو و گلد کاست (غنای امروزی) به غرب آفریقا مهاجرت کردهاند. فرهنگ، آداب و رسوم، قوانین و حتی برخی از نامهای آنها با آنچه در کتاب مقدس ذکر شده بسیار یکسان است. بنابراین، تنها نتیجه گیری منطقی که حاصل میشود این است که آنها، همانطور که ادعا میشود فرزندان عبری بنیاسرائیل هستند.
افراد ذکر شده در کتاب مقدس سیاهپوست بوده و در تصاویر قدیمی کلیسای کاتولیک اولیه اروپا «خدای مسیح و مادرش» به مردمانی سیاهپوست توصیف شدهاند. خدای شیرخوار در آغوش مادر سیاه خود، چشمانش و رنگ سفید پارچهای، کاملاً سیاه هستند
با این حال، بحث در مورد ریشههای واقعی «گا- دانگمه» همچنان ادامه دارد. بسیاری از مورخان، انسان شناسان، متخصصان ژنتیک و… تلاش میکنند تا با استفاده از روشهای مختلف تحقیق به این سوال درباره منشأ «گا- دانگمه» پاسخ دهند. جوزف نای آبکار منشاه در ««آداب و رسوم سنتی گا-دانگمه غنا» سعی کرده تا از طریق بررسی تاریخ کتاب مقدس، تاریخ شفاهی، استدلالات علمی یا منطقی به این سوال پاسخ دهد.
اگر کتاب مقدس را در نظر بگیریم، برخی اسامی گا- دانگمه، آداب و رسوم و معاملات آنها را میبینیم، مانند جشنواره «هومووو»، نام برخی از شهرها و روستاهای آنها (مانند تما، آدا، هبرون، لا، اوسو و…)، ضرب المثلها و قوانین گا- دانگمه (که شبیه به ده فرمان است) و بسیاری از موارد دیگر که با آنچه در کتاب مقدس وجود دارد، یکسان است، این موارد به همراه تاریخ شفاهی آنها، تنها نتیجه گیری منطقی که ممکن است دست دهد، این است که گا- دانگمه، همانطور که ادعا میکنند فرزندان عبری بنی اسرائیل بر اساس کتاب مقدس هستند.
بر اساس تاریخ شفائی این قوم، چنین روایت شده که مردم گا- دانگمه در حدود قرن ششم قبل از میلاد از اسرائیل و از طریق مصر و سپس اتیوپی مهاجرت کرده، یا توسط آشوریان تبعید شدهاند (مکاشفات کتاب مقدس عبری، ژوئیه ۲۰۰۸). این مهاجران در استان گوندر در شمال اتیوپی، جایی که سرچشمه رود نیل آبی است، مستقر شدند. این منطقه همان جایی است که نام «نای ولومو» به معنای مقام برتر نیل از آن گرفته شده است. در ۴۶۰ سال پیش از میلاد آشوریان در حالی که در اتیوپی حضور داشتند، مجدداً به گا- دانگمه حمله میکنند، در نتیجه آنها از اتیوپی به سودان جنوبی مهاجرت کرده و برای مدتی در سامهی نیجر اقامت میکنند و سپس به ایلیف در نیجریه مهاجرت کرده و ساکن میشوند. قوم دانگمه در مهاجرتی دیگر، مجدداً در سال ۱۱۰۰ پس از میلاد به داهوم و بعد به هاتسی در توگو رفته و به مدت کوتاهی سکنی گزیدند و سرانجام با ترک این منطقه به آکرای بزرگ مهاجرت کردهاند.
مصریان باستان کتاب مقدس را نوشتند
به گفته نانا بانچی دارکواه، نویسنده و محقق غنایی، سیاهان آفریقایی مصر باستان کتاب مقدس را نوشتند و کلیسای کاتولیک این حقیقت را پنهان و سرکوب میکند. این نویسنده در کتاب «آفریقاییهایی که کتاب مقدس را نوشتند: اسرار باستانی آفریقا و ناگفتههای مسیحیت» که در سال ۲۰۰۲ به رشته تحریر در آمده است، بر این نکته تأکید دارد که بدترین دروغ و گناه کلیسا، دگرسازی هویتهای نژادی و قومی عیسی مسیح، مادرش و افراد سیاهپوست درون کتاب مقدس با سفیدپوستان بوده و این امر با قصد قبلی و به منظور جلب رضایت احساسات نژاد پرستانه نوظهور اروپاییها علیه مردمان سیاهپوست صورت گرفت است.
ابتدا، برای اینکه حقیقت گفتههای فوق را دریابیم و آن را به عنوان این واقعیت که سیاهپوستان آفریقایی مصر باستان کتاب مقدس را نوشتند بپذیریم، لازم است، برداشتهای غلط و دروغهای ساختگی اروپای مسیحی، بویژه کلیسای کاتولیک روم و اعمالی را که آنها با نقاشیهای باستانی مصر به عنوان بت پرست، شیطان، کافر و مشرک انجام دادهاند، برطرف کنیم.
همچنین باید درک کرد که انگیزه اروپای مسیحی و کلیسای کاتولیک برای حمله به مصر باستان با چنین پیشینه منفی بر این حقیقت بوده که کاهنان اعظم مصر باستان همان نسخ خطی را نوشتند که ما امروز آنها را به عنوان کتاب مقدس میشناسیم.
اعقاب این مصریان باستان امروزه در سراسر صحرای آفریقا بویژه در کشورهای غنا، نیجریه و ساحل عاج زندگی میکنند.
اولین «کتاب مقدس» یا طومار به ثبت رسیده توسط انسان، - ضمن احترام و پاسداری از حرمت «خالق عالم بشریت» – مربوط به مردمان آفریقای ساکن دره نیل در کمت (مصر)، دریاچههای بزرگ مناطق مرکزی، شرق و شمال آفریقا بوده است.
این کتاب توسط خالقان و توسعه دهندگان آفریقایی خود، به عنوان کتاب «آینده پیش رو با طی شبها و روزها» نام نهاده شده بود. این نام از «متن اصلی مدا نتچر »(۲) توسط اروپاییان در اواخر قرن نوزدهم به انگلیسی ترجمه شده است. سادهترین کتاب خواندنی که «کتاب مصری مردگان» نام دارد.
این اثر توسط مصر شناس انگلیسی، «سر ارنست ا. والیس بودج» ترجمه شده است. این کتاب مقدس اصیل تقریباً ۳۴۰۰ سال قبل از عهد عتیق و بیش از ۴۲۰۰ سال قبل از عهد جدید توسط سیاه پوستان آفریقایی تولید و نسخههای بی شماری از آن نوشته و منتشر شده است. به گفته «دارکواه» صلیب مصر باستان اولین و مقدسترین نماد دین است.
مصر شناسانی که به باور خود کتاب «مدا نتچر» مصر باستان را با موفقیت رمزگشایی کردهاند، میگویند که نام آن «آنخ» نهاده شده که به معنای زندگی است. این معنا درست است با این وجود، دقیقاً آن چیزی نیست که مصریان باستان آن را صدا میزدند. زبانی که این کلمه از آن سرچشمه گرفته «آکان» است و در واقع به معنای زندگی است. این نماد، سمبل مقدس مذهبی مصریان باستان بود که صلیبی را که بر روی آن مسیح را مصلوب کردهاند، به عنوان یک نماد مسیحی مقدس تقویت میکرد. این اتفاق چگونه رخ داده است؟
کلیسای اولیه مسیحی مصر باستان نماد «انکوا »(۳) را به عنوان سمبل کلیسای خود به تصویب رساند و آن را «کراکس آنساتا» نامید. از اینجا آن را به رم بردند و با تغییری اندک در طراحی به یک نماد مسیحی تبدیل کردند. نماد انکوا در حفاریهای مقبره «توتو آنکوما» پادشاه آکان پسر پادشاه مصر باستان که نام اروپایی آن به «توتونخامون» تغییر یافت، کشف شد.
شواهد و مدارک بسیار زیادی وجود دارد که نشان میدهد «مسیح ناجی» فردی سیاهپوست یا حداقل مردی سیه چرده بوده است، همانطور که ذکر شده، وی فرزند مریم باکره است و در دورهای زندگی کرده یا بر روی زمین استقرار داشته است
وی از سال ۱۳۲۷ – ۱۳۳۶ پیش از میلاد حکومت میکرد. به گفته نانا دارکواه، روشنفکران مصر باستان تحت هدایت گروههای قومی مانند آکان، ایو، گا – آندانگبه، هوسا و ایبو قرار داشتند. با این حال وی ادعا میکند که «آکان» طبقه اصلی حاکم در مصر باستان بودند و اکثر پادشاهان مصر باستان نامهای آکان داشتند. او همچنین نوشته که پدران روحانی اولیه مسیحی و کلیسا چیزهای زیادی را میدانستند اما نمیخواستند تودههای مسیحی درباره تاریخ، پیشینه، محتوای و افراد ذکر شده در کتاب مقدس اطلاع داشته باشند.
نژادپرستی کلیسا در نادیده گرفتن تبار سیاه قدیسین
در نتیجه، نقشه مسیحیت مبتنی بر محافظت از کتاب مقدس در برابر تودههای مردم و افراد غیر روحانی بود. بنابراین، تا زمان اصلاحات در قرن ۱۵ میلادی از کتاب مقدس به صورت محرمانهای حفاظت میشد و محتوای آن فقط برای معدود کلیساها شناخته شده بود. به همین دلیل، برای حفاظت از دسترسی تودهها به کتاب مقدس، نقشه عملی مسیحیت این بود تا کادری از کشیشان واسط بین کتاب مقدس و تودههای مردم قرار بدهند.
خاستگاه آفریقایی مسیحیت دانش مشترک بین دانشمندان غربی و پدران اولیه کلیسای «آپولیستیک» مدتها قبل از رنسانس اروپا بود. این دانش به طور متداول در گذشته توسط سفیدپوستان آریایی مورد استفاده قرار میگرفت و امروزه نیز رایج و متداول است.
در اروپا بودند دانشمندان زیادی که از خطاها، جعلهای صورت گرفته و مفروضات دروغین در مبانی مسیحیت آگاهی داشته و درباره این موضوعات بنویسند. جرالد مسی، یکی از این محققان و نویسندگان اروپایی آمریکایی بود که برخی از این حقایق را در کتاب خود با عنوان «دلایل طبیعی: کتابی درباره مبتدا» (۱۸۸۳)، به نام داستان و عملکرد مسیحیت اروپایی: «عشق دروغین افسانهای» آورده است.
علاوه بر این، در «اسطوره آریایی: تاریخچه نژادپرستی و اندیشههای قومی اروپا»، لئون پولیاکوف فاش کرد که دانستههای مربوط به افراد درون کتاب مقدس، بر سیاهپوست بودن آنها تأکید میکند و این امر در اروپا و نزد خداپرستان اولیه اروپایی نیز رایج و معمول بوده است. جیمز کاول، مشهورترین مردم شناس نیمه اول قرن نوزدهم، در حدود سال ۱۸۱۰ شرح داده است که «آدم و حوا سیاهپوست بودند» و در سال ۱۸۳۶، یک مستشرق مشهور انگلیسی، «سر گودفری هیگینز» این مطلب را در «آناکلیپسیس» یا تحقیقی در خصوص منشأ زبانها، ملل و مذاهب ذکر کرده است.
وی در این کتاب خاطرنشان کرده که افراد ذکر شده در کتاب مقدس سیاهپوست بوده و در تصاویر قدیمی کلیسای کاتولیک اولیه اروپا «خدای مسیح و مادرش» به مردمانی سیاهپوست توصیف شدهاند. خدای شیرخوار در آغوش مادر سیاه خود، چشمانش و رنگ سفید پارچهای، کاملاً سیاه هستند. در سال ۱۸۷۵، کرسی گریوز کتابی با عنوان «شانزده نجات دهنده مصلوب جهان» را به رشته تحریر در آورد. وی در این کتاب اثبات کرده که «مسیح و مردمان ذکر شده در کتاب مقدس در اصل مردمانی سیاهپوست بودند.»
وی در بخش دیگری از این کتاب نوشته است: شواهد و مدارک بسیار زیادی وجود دارد که نشان میدهد «مسیح ناجی» فردی سیاهپوست یا حداقل مردی سیه چرده بوده است، همانطور که ذکر شده، وی فرزند مریم باکره است و در دورهای زندگی کرده یا بر روی زمین استقرار داشته است. همچنین این شواهد گواهی بر شاگردان ایشان است که تقریباً فرصت خوبی برای شناختن چهره او به عنوان بشارت دهنده داشتند، مانند مبلغانی که از گفتن هر چیزی در مورد وی چشمپوشی میکردند. در تصاویر و پرترههای مسیح توسط مسیحیان اولیه، او به طور یکنواخت به عنوان سیاهپوست نشان داده شده است.»
وی بحث را اینچنین ادامه داده است: «مجسمه سنت پیتر در داخل کلیسای سنت پیتر در رم ایتالیا، تصویر مردی سیاهپوست است. بدین معنا که سنت پیتر مردی سیاهپوست بود. بنابراین، آخرین سخنان عیسی قبل از اعدام این بود که یک مرد سیاهپوست کلید بهشت را دارد.
به گفته «اچ. ام مولانا» حاکمیت اشرافی اروپا همواره نفرت خود را در برابر مردم به اصطلاح یهودی نشان داده است، زیرا در محافل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها، به خوبی نشان داده میشود که خاستگاه این افراد از سیاهان آفریقایی بوده که از مصر باستان به اروپا تغییر مکان دادهاند. باید توجه داشت که عقاید و نظریههای منفی دانشمندان اولیه انسان شناسی اروپایی همواره در تقابل با سیاهپوستان آفریقایی قرار داشته است، بنابراین، دانش و واقعیت مبتنی بر فلسفه و حکمت الهی به طور یقین موجبات خجالت اجتماعی و سیاسی را برای عملکرد اروپاییان به همراه خواهد داشت.
پینوشتها
۱. یک ژنرال رومی بود که اکنون به عنوان یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی و استراتژیستهای تمام دوران شناخته میشود. دستاورد اصلی وی در طول «جنگ دوم پونیک» (Second Punic War) بود. وی به دلیل شکست دادن هانیبال Hannibal در نبرد زما Zama (نزدیک زمای جدید در تونس) در سال ۲۰۲ پیش از میلاد شناخته شده است. این پیروزی یکی از شاهکارهایی بود که وی را در کسب این لقب کمک کرد.
۲. زبانی است که مردمان «کمت» و دانشمندان آفریقایی برای ابراز تفکرات خود از آن استفاده میکردند.
۳. بنابر اعتقاد مردم غنا و ساحل عاج، Nkwa مرجع مشخص زندگی است. انکوا به طور انتزاعی به زندگی اشاره نمیکند، بلکه به زندگی در قابل لمسترین شکل خود میپردازد. معمولاً از انکوا به عنوان فراوانی یا کامل بودن زندگی یاد میشود. تجلی کامل انکوا شامل زندگی طولانی، باروری، قدرت، سلامتی، ثروت، خوشبختی، برتری و صلح است.
محمد آسیابانی