با توجه به روایات وارد شده درباره غیبت امام مهدی (ع) میتوان گفت در مورد چگونگی غیبت آن حضرت، دو صورت قابل تصور است؛ ناپیدا بودن امام و ناشناس بودن امام.
به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه میخوانید؛
با توجه به روایات وارد شده درباره غیبت امام مهدی (ع) میتوان گفت در مورد چگونگی غیبت آن حضرت، دو صورت قابل تصور است: [۱]
الف) ناپیدا بودن امام
اولین صورت، همان است که به طور متعارف در اذهان مردم در مورد غیبت آن حضرت وجود دارد؛ یعنی اینکه امام مهدی (ع) در طول مدت غیبت خویش از نظر جسمی از نظر مردم دور است و اگرچه آن حضرت در این مدت، مردم را میبینند و از حال آنها باخبر میشوند، ولی کسی توان دیدن ایشان را ندارد و با حضرتش روبه رو نمیشود.
نعمانی در کتاب الغیبة، چهار روایت نقل میکند که همه بیانگر همین صورت اول است. از جمله این روایات چهارگانه، این روایت امام صادق (ع) است که میفرماید: یَفْقِدُ النّاسُ إِمامَهُم، یَشهَدُ المَواسِمَ] المَوْسِمَ] فَیَراهُمْ وَ لایَرَونَهُ. [۲] [در زمان غیبت] مردم، امام خویش را نمییابند. با اینکه او در موسم [حج] حاضر میشود و مردم را میبیند، ولی کسی او را نمیبیند.
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین نقل میکند که امام رضا (ع) در پاسخ کسی که از آن حضرت در مورد قائم آل محمد (ص) پرسید، میفرماید: «لایُری جِسْمُهُ، وَ لایُسَمّی بِاسمِه…؛ جسم [آن حضرت] دیده نمیشود و به اسم نام برده نمیشود». [۳]
امیرمؤمنان علی (ع) نیز در روایتی میفرماید: إِنَّ حُجَّتَها عَلَیها قائِمَهٌ، ماشِیةٌ فی طَرَفِها، داخِلَةٌ فی دُورِها وَ قُصوُرِها، جَوّالةٌ فی شَرقِ هذَا الأَرضِ وَ غَربِها، تَسمَعُ الکَلامَ وَ تُسَلِّمُ عَلَی الجَماعَةِ تَری وَ لاتُری إِلی الوَقفِ وَ الوَعدِ وَ نِداءِ المُنادِی مِنَ السَّماءِ أَلا ذلِکَ یَومٌ فیهِ سُرورُ وُلدِ عَلیٍّ وَ شیعَتِهِ. [۴]
حجت خدا بر روی زمین بر آن ایستاده است. در راههای آن حرکت میکند و در قصرها و خانههای آن داخل میشود. او شرق و غرب زمین را در مینوردد. سخنان مردم را میشنود و بر جماعت آنها سلام میکند. او مردم را میبیند، ولی کسی او را نمیبیند تا زمانی که وقت ظهور در رسد و وعده الهی تحقق یابد و ندای آسمانی طنینانداز شود. همانا آن روز، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست.
حاصل روایات بالا این میشود که در طول زمان غیبت، به دلیل مصالحی که پس از این به آنها اشاره خواهیم کرد، امام عصر (ع) به کلی از دیدگان مردم غایب است و جز در موارد بسیار اندک و آن هم در مقابل بندگان خاص خداوند حاضر نمیشود.
ب) ناشناس بودن امام
صورت دومی که برای غیبت حضرت ولیّ عصر (ع) میتوان تصور کرد، این است که اگرچه آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور مییابد و با آنها برخورد میکند، ولی کسی آن امام را نمیشناسد و به هویت واقعی ایشان پی نمیبرد. بنا بر این فرض، امام مهدی (ع) در هر شهر و مکانی که اراده کند، حضور مییابد و مانند دیگر مردم به زندگی میپردازد، ولی کسی از حقیقت حال ایشان آگاه نمیشود.
روایاتی وجود دارد که میتوان از آنها صورت دوم را استفاده کرد که از آن جمله باید به روایتی اشاره کرد که شیخ طوسی در کتاب الغیبة از دومین نایب خاص آن حضرت؛ یعنی محمد بن عثمان عمری نقل میکند: وَ اللّهِ إِنَّ صاحِبَ هذَا الأَمرِ لَیَحضُرُ المَوسِمَ کُلَّ سَنَةٍ، یَرَی النّاسَ وَ یَعرِفَهُم وَ یَرَونَهُ وَ لایَعرِفُونَهُ. [۵]
به خدا سوگند، صاحب این امر هر سال در موسم [حج] حضور مییابد، در حالی که او مردم را میبیند و آنها را میشناسد، ولی مردم با اینکه او را میبینند، وی را نمیشناسند.
امام صادق (ع) نیز درباره غیبت آن حضرت چنین میفرماید: فَما تُنْکِرُ هذِهِ الأُمَّةُ أَنیَکُونَ اللّهُ یَفعَلُ بِحُجَّتِه ما فَعَلَ بِیُوسُفَ وَ أَنیَکُونَ صاحِبُکُم المَظلُومُ الَمحجُورُ حَقَّهُ صاحبُ هذَا الأَمرِ یَتَرَدَّدُ بَینَهُم وَ یَمْشِی فی أَسواقِهِم وَ یَطَاءُ فُرُشَهُم وَ لایَعرِفُونَهُ حَتّی یأذَنَ اللّهُ أنیَعرِفَهُم نَفسَهُ کَما أَذِنَ لِیُوسُفَ حینَ قالَ لَهُ اِخوَتُهُ: «أَءِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قالَ اَنَا یُوسُفُ». [۶] و [۷]
چگونه این مردم، این موضوع را که خداوند با حجتش همان گونه رفتار میکند که با یوسف رفتار کرد، انکار میکنند؟ همچنین چگونه انکار میکنند که صاحب مظلوم شما همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است در میان ایشان رفت و آمد میکند، در بازارهایشان راه میرود و بر فرش آنها قدم مینهد، ولی او را نمیشناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند، همچنان که به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد که «بلی، من یوسف هستم».
بنابراین فرض، برای حفظ امام مهدی (ع) از شر دشمنان لازم نیست که آن حضرت از نظر جسمی از جامعه دور و از دیدگان پوشیده باشد، بلکه همین قدر که ایشان در میان مردم شناخته نشود و هویت حضرتش بر آنها پوشیده بماند، کفایت میکند. شاید از همین روست که ائمه اطهار (ع) از مردم میخواستند نام و عنوان مهدی (ع) را پوشیده دارند و در پی شناسایی حضرتش نباشند. در توقیعی که از ناحیه مقدسه امام زمان (ع) برای محمد بن عثمان، نایب خاص آن حضرت، صادر شده، در پاسخ کسانی که در پی دانستن اسم و عنوان حضرتش بودند، آمده است: إِمَّا السُّکُوتَ وَ الجَنَّةَ وَ إِمَّا الکَلامَ وَ النّارَ، فَإنَّهُم إِن وَقَفُوا عَلَی الإِسمِ أَزاعُوهُ، وَ إِن وَقَفُوا عَلَی المَکانِ دَلّوا عَلَیهِ. [۸]
مردم یا باید سکوت کنند و در نتیجه، بهشت را برگزینند یا در پی سخن گفتن [از مهدی] و در نتیجه، داخل شدن در دوزخ باشند؛ زیرا مردم اگر بر نام آن حضرت واقف شوند، آن را منتشر میسازند [و در نتیجه، دشمنان نیز باخبر میشوند] و اگر از جایگاه او آگاه شوند، آن را به دیگران نیز نشان میدهند.
از این توقیع به دست میآید که حضرتش با پنهان داشتن نام و عنوان و مکان خویش به راحتی میتواند از شر دشمنان در امان باشد. در این صورت، دیگر نیازی نیست که حتماً آن امام از نظر جسمی هم از نظرها به دور باشند.
آنچه معنای دوم را تأیید میکند، سخنان کسانی است که در زمان غیبت کبرا آن حضرت را دیده و حالات مختلفی را برای حضرتش برشمرده اند. چنان که از سخنان آنها برمی آید حضرت مهدی (ع) گاه در موسم حج و با لباس احرام همچون دیگر حجاج با آنها روبه رو میشود؛ گاه در لباس تجار و شمایلی که مخصوص تجارت پیشگان است، گاه در صورت یک عرب معمولی که در بیابانها راه را بر گمشدگان مینمایاند و نظیر آن. این موضوع حکایت از این دارد که حضرت مهدی (ع) از نظر ظاهری، با انتخاب پوششهای مختلف، هویت واقعی خود را از دیدارکنندگان پنهان داشته است و بیشتر آنان در نگاه اول موفق به شناخت آن حضرت نشده اند. تنها پس از جدا شدن آن جناب از ایشان، به هویت واقعی شخصی که با او دیدار کرده اند، پی برده اند. [۹]
پی نوشتها:
[۱]. سید محمد صدر، تاریخ الغیبة الکبری، بیروت، دارالتعارف، ۱۳۹۵ ه. ق، صص ۳۱ ۳۶.
[۲]. کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۱۷۵؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
[۳]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۵۶، ص ۶۴۸، ح ۲.
[۴]. کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۱۴.
[۵]. کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۲۲۱.
[۶]. سوره یوسف (۱۲)، آیه ۹۰ و ۹۱.
[۷]. کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۱۶۴؛ الکافی، ج ۱، صص ۳۳۶ ۳۳۷، ح ۴.
[۸]. کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۲۲۲.
[۹]. ر. ک: همان، صص ۱۵۶، ۱۶۴، ۱۸۱ و ۲۵۸؛ ر. ک: میرزاحسین نوری، نجمالثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۴، صص ۱۳۹ ۵۰۷.
کد خبر