امامت پس از واقعه طف در سال شصتويكم هجري، با تغييري جدي در بافت كاركردهاي اجتماعي خويش مواجه شد.
بهگونهاي كه بههيچروي نميتوان آنرا داراي همان مؤلفههاي پيشين بهشمار آورد. اين دوران كه تا اواخر قرن يكم هجري بهدرازا انجاميد، «دوران پيامدهاي واقعه عاشورا» نام نهادهاند، چراكه غالبا مشحون است از قيامهاي پيدرپي علويان براي انتقام خون حسين(ع) آغاز امامت زينالعابدين، علي بن الحسين(ع).
در همين برهه، يعني بلافاصله پس از واقعه طف رخ ميدهد. از اين روي قصد داريم تا به مناسبت فرارسيدن دوازدهم محرمالحرام، سالروز شهادت امام سجاد(ع)، به برخي از مؤلفههاي امامت در عصر ايشان، نيم نگاهي بيندازيم.
علي بن حسين(ع)، پنجم شعبان سال 38 هجري در مدينه منوره چشم به جهان گشود. او در حادثه عاشورا و بههمراه پسرش محمد حاضر بود اما بهدليل بيماري از همراهي پدر در جنگ بازماند. پس از جنگ نيز به فرمان عمر بن سعد كه متعرض زنان و اين مريض نشويد از تعرض عمال يزدي رهايي يافت.
شيخ مفيد در اينباره از حميد بن مسلم، يكي از لشكريان يزيد كه بعدها يكي از راويان اصلي ابومخنف براي نگارش مقتل الحسين(ع) بهشمار ميرود نقل ميكند: روز عاشورا به چادر علي بن الحسين رسيديم، او سخت بيمار و بر بستري خوابيده بود. در اين هنگام شمر بن ذيالجوشن با گروهي بيامد.
او گفت: اين كودك را نميكشي؟ من گفتم: سبحانالله! آيا كودكان را هم بكشيم؟ او بيماري است كه همين بيماري از پاي درش ميآورد و چندان گفتم تا آنان را از كشتن او بازداشتم. در اين هنگام عمر سعد بيامد و فرمان داد تا كسي متعرض كودك نشود. (ارشاد، ص 242) عمر سعد پس از آن كاروانيان را به دمشق فرستاد. در آنجا امام از حقانيت حركت پدرش سخن گفت و نيز از فضائل اهل بيت(ع)، پس از آن امام رهسپار مدينه شد.
علي بن حسين مسعودي مورخ بزرگ تاريخ اسلام درباره آغاز امامت ايشان و شرايط به امامت رسيدن ايشان سخن قابلتوجهي دارد، او تصريح ميكند: «علي بن الحسين، امامت خويش را بهصورت مخفيانه و با تقيه شديد و در زماني دشوار عهدهدار شد.» (اثبات الوصيه، ص 167) اين نص تاريخ علاوه بر آنكه نشان ميدهد تا چه ميزان امامت در محاصره و تنگناي شديد بوده، همچنين نشانگر آن است كه شيعيان نيز در فشار اجتماعي – سياسي و حتي ديني ميزيستند. شايد اين امر يكي از دلايل قيامهاي پيدرپي ايشان بوده باشد.
نبرد عينالورده به فرماندهي سليمان بن صرد خزاعي كه پس از آن به قيام توابين مشهور شد. جنبش مختار بن ابي عبيد سقفي، دو نمونه از اين شورشهاست كه البته هر دو نيز با شكست به پايان انجاميد و البته جنبش ابن زبير، در حجاز و نافرمانيهاي خوارج ازارقه و صفريه و نيز حركت عبدالرحمان بن اشعث، رهبر قبيله كنده، كه نشان ميدهد دامنه اين قيامها تا چه ميزان گسترده بوده و محدود به برخي از حركتهاي شيعي نبوده است.
در هر صورت در اين زمان كه امام سجاد(ع) رهبري شيعيان امامي را عهدهدار بود، دو شخصيت ديگر هاشمي نيز حركتهاي ديگري را رهبري ميكردند. يكي، محمد بن حنفيه و ديگري عبدالله بن عباس.
محمد، يكي از فرزندان امام علي(ع) بود كه البته از نسل فاطمه(س)، نبود. ابن عباس نيز به علت دانايي، تبحر در نقل حديث و اعتباري كه خلفا براي وي بهعنوان پسرعموي پيامبر قائل بودند، مشهور شده بود. در اين شرايط كه بهلحاظ سياسي و اجتماعي بسيار سخت و دشوار بود، امام با روي آوردن به احياي فرهنگ دعا و عبادت و آموزش هسته مركزي دين، يعني ايجاد ارتباط با خداوند.
امامت خويش را آغاز كردند و تلاش نمودند تا دين صحيح را كه بر اثر فعاليتهاي امويان از ميان رفته بود، به مردم آموزش دهند. محمد بن سعد در «طبقات الكبري» درباره اين تلاشهاي امام مينويسد: «كان علي بن الحسين ثقه مأمونا كثير الحديث عاليا، منيعاً ورعا»، (همان، ج 5، ص 222)؛ علي بن الحسين احاديث فراوان نقل ميكرد كه همگي صحيح و ايمن از خطا بودند. جايگاهي بلند داشت و انساني متقي بهشمار ميآمد.
محمد بن شهاب زهري كه بايد نسبت او را به حديث اهل سنت نسبت پدري دانست، سالها در خدمت امام سجاد(ع) در درس حديث، شاگردي ميكرد. هرچند او را از دشمنان اهل بيت بهشمار آوردهاند. امام در طي 34 سال فعاليت، شيعه را از يكي از سختترين دورانهاي حيات خويش عبور داد. دوراني كه جز سركوبي شيعه بهدست زبيريان و امويان، هيچ نشان روشني نداشت.
همانطور كه گفته آمد در سالهاي نخستين امامت ايشان دو نهضت شيعي در عراق رخ داد. اين دو نهضت گذشته از آنكه رهبري امام را درميان نداشتند، از سوي ايشان نيز مورد پذيرش واقع نشدند. چنين موضعي از سوي امام باتوجه به سياستي كه امام تا پايان عمر دنبال ميكرد، منطقي بهنظر ميرسد.
امام، پس از كربلا دريافته بود كه امكان به رهبري رسيدن در چنين جامعهاي تقريبا غيرممكن است. خصوصا با وجود احزاب شيعي، علوي و هاشمي ديگر، امام اين شانس را براي يك حركت شيعي ديگر تقريبا بسيار اندك ميدانستند. يك مشكل ديگر كه امام در عراق با آن مواجه بود، حضور پررنگ غاليان (= يعني آنان كه در شأن ائمه غلوآميز سخن ميگفتند و گاه ايشان را تا مقام الوهيت بالا ميبردند.) بود.
ابوخالد كابلي كه بنا بر حديثي از امام صادق يكي از سه يار امام سجاد بود، در اينباره ميگويد: از امام سجاد شنيدم كه ميفرمود: «كساني از شيعيان ما، تا آن اندازه در دوستي ما افراط ميكنند كه نظر سخنان يهود و نصارا درباره عزير و عيسي را درباره ما ميگويند. نه آنها از ما هستند و نه ما از آنها. ما از ايشان بيزاريم. امام توانست تا با بركناري از سياست، بقاياي جامعه شيعي را كه ميرفت تا پس از كربلا از ميان برود، احياء كند. روش فقهي ايشان، نقل احاديث پيامبر(ص) از طريق حضرت علي(ع) بود.
بدين صورت بنيادي براي نقل احاديث شيعي پديد آمد، گرچه اين كار بهدست پسر و نواده امام سجاد تكميل شد. امام در اذان جمله «حي علي خيرالعمل» را بر زبان مياورد و آنرا اذان صحيح تلقي ميكرد. و اين البته با اعتراضهايي حتي از سوي برخي شيعيان مواجه ميشد.
اين امر نشان ميدهد تا چه ميزان طرفداران ايشان در اقليت بهسر ميبردهاند. امام خود بنا بر آنچه ثقفي كوفي در (الغارات، ص 573) آورده است، ميگويد: دوستداران واقعي ما در مكه و مدينه، حتي به 20 نفر نميرسند. اين امر باعث ميشد تا حضرت حتي در شديدترين و مهمترين حوادث مدينه شركت نكند. يعني واقعه حره كه قيامي عليه امويان بود، نقش محوري امام، در سياست تربيتي و ديني و نيز ساماندهي شاگردان از سوي ايشان، قابل مشاهده است.
امام در اين زمينه توانست از سلاح دعا براي بيان بخشي از عقايد خود استفاده كند. صحيفه سجاديه با پنجاه و چند دعا، تنها بخشي از دعاهاي گردآوري شده توسط ايشان است. اين ادعيه در جامعه آن روز بهشدت رواج يافت و حتي به نقل ابن ابي الحديد در ميان اهل سنت نيز يافت ميشده است. در اين دعاها، عبارتي وجود دارد، كه بسيار تكرار شده است و كمتر دعايي را ميتواتن از آن فارغ يافت.
اين عبارت «صلوات بر محمد و آل محمد» است. و اساسا يكي از علائم ادعيه امام سجاد(ع) همين است. اين امر شايد امروزه چندان قابل فهم نباشد. اما در زمينهاي كه امويان در منابر و مناسبتهاي خويش به امامان و خصوصا امام علي دشنام ميگفتند و نامگذاري اسم علي بر فرزندان را ممنوع نموده بودند، حركت امام مبني بر احياي نام ائمه قابل درك ميشود.
مفهوم شيعي امامت، يكي ديگر از مضامين صحيفه سجاديه است. در دعاي سيودوم آمده است: خدايا! درود فرست بر بهترين خلق، محمد و عترت برگزيده او از ميان بندگانت و ما را همانگونه كه دستور دادهاي مطيع آنان قرار ده. در دعاي چهل و هشتم ميگويد: خدايا! دشمنان آنان را از اولين و آخرينشان و نيز كساني كه بر تجاوز دشمنانشان رضايت دادند و بر پيروان و تابعان آنان لعنت فرست.
در دعاي چهل و هفتم امام بهگونهاي ديگر از ويژگي امامان ميپردازد: خدايا! اين مقام (خلافت) براي خلفاي تو و برگزيدگان خلق تو و جايگاه امانتهاي تو، در درجات عالي است كه تو آن مقام را به آنان اختصاص دادهاي ولي آنرا از ايشان گرفتند... تا جايي كه برگزيدگان و خلفاي تو درمقابل ستم ستمكاران، مغلوب و مقهور شده و حقشان بر باد رفت.
خدايا! بر اهل بيت محمد(ص) درود فرست كساني را كه براي حاكميت امر خود برگزيدي و آنان را حافظان دين، گنجينههاي علم و خلفاي خود بر روي زمين قرار دادي، آنان را با اراده خود از هر پليدي و آلودگي پاك ساختي و آنان را وسيله رسيدن بندگانت به بهشت قرار دادي. |