عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی گفت: غایت کاری که فلسفه میتواند در باب معنای زندگی کند، آری گویی به زندگی است.
به گزارش خبرگزاری مهر، «معنای زندگی» در پنجمین برنامه سری جدید خود، شب گذشته، شنبه ۲۱ اردیبهشت، با اجرا و کارشناسی سید محمد تقی موحد ابطحی میزبان سید محمد تقی چاووشی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی بود تا به موضوع «نسبت میان فلسفه و معنای زندگی» بپردازند.
چاووشی در ابتدا به تعریف معنای زندگی پرداخت و گفت: مراد از معنای زندگی، چیستی زندگی است. اما از آنجا که زندگی جزو مفاهیم ما هوی نیست، تعریف ما هوی نیز نمیشود برایش ارائه کرد. از این رو ما ناگزیریم بیشتر به خودِ چیستی آن دقت کنیم. وقتی صحبت از چیستی میکنیم یعنی زندگی چگونه بنا میشود و پا میگیرد و قوام مییابد.
چاووشی معنای فلسفه را اینطور بیان کرد: پرسش از چیستی فلسفه، یکی از مهمترین پرسش هاست. فلسفه از دیدگاه من، بحث از بنیاد یک فرهنگ در دورهای خاص، به نحو بنیادین است. پس فلسفه پرسش از بنیاد و مواجهه با بنیادِ فرهنگ و ادب یک قوم است و اینکه این فرهنگ بر چه استوار است. فلسفه در هر دوره و برای هر قومی ظهورات خاص خود را دارد و اینگونه نیست که برای همه ادوار و فرهنگها یک ظهور داشته باشد.
وی در ادامه گفت: برای اولین بار در تاریخ فلسفه این ابن سینا است که تمایز بین الهیات به معنی الاعم و معنی الاخص قائل میشود که موضوع یکی خدا و موضوع دیگری وجود است.
تفکر فلسفی نه تنها انتزاعی نیست بلکه انضمامیت سایر دانشهای بشری هم به فلسفه بر میگردد و با فلسفه معنا پیدا میکند. فلسفه هست که اینها را پوشش داده و از آنها گزارش میکند. فیلسوف وقتی دورهای و فرهنگی را بیان میکند، به همان میزان فرهنگ را برای عبور از دورهای که درش هست آماده میکند. فلسفه وضع کنونی ما را روشن میکند.
چاووشی در مورد فلاسفه اسلامی اظهار داشت: انتزاعی بودن در سایهی نگاه ما به کار فلاسفه شکل گرفته است، اما نفس کار فلاسفه اسلامی چنین نیست. فلسفه از فارابی تا صدرا، واقعاً گزارش فرهنگ انسان ایرانی اسلامی است. بنیادیترین جایی که شما میتوانید گزارشی از فرهنگ خودتان مطالعه کنید، فلسفه هست. فلسفه یک رشته دانشگاهی نیست. فلسفه، گویی نوعی نحوه زیستن است و نمیتوان از زندگی جدایش کرد.
وی ادامه داد: فارابی را بنده مبدا تاریخ انسان ایرانی اسلامی می دانم و تا صدرا این امتداد تاریخی را میتوان دید. صدرا را نباید به قرن ۱۰ و ۱۱ محدود کرد بلکه باید در یک بسط تاریخی نگاهش کنیم. مکتب صدرا بعد از فوتش بسط پیدا میکند بنابراین نظام تفکری صدرا دیگر عوض نشده است. یعنی در بین فلاسفه بعد او، شما نمیتوانید بحثی را پیدا کنید که از قالب مباحثات پیش از صدرا و نهایتاً صدرا خارج شده باشد و مبنای جدیدی را بنا کرده باشد. ما هنوز داریم ذیل تفکر صدرا زندگی میکنیم. این فیلسوف و فلسفه هست که دوره را نشان میدهد نه بالعکس. در تفکر صدرا هم انقلاب مشروطه بود و هم دورههای بعدی در بسط تفکر او وجود دارد. در بسط تاریخی تفکر صدرا، رفته رفته پتانسیلهایی آشکار شد که در آن دوره، در اندیشهی خودِ صدرا مخفی بود، نه اینکه چیزی نبود و یک دفعه از غیب آمد یا از غرب آمد. مگر تفکر وارداتی یا صادراتی است؟ تفکر غربی تفکری است که در خودِ فرهنگ من و شما وجود دارد، نحوهی زیست خود ما بوده و هست، ما خودمان غربی هستیم و اصلاً شرق نبوده و نیستیم و شرق نمیفهمیم. تفکر شرقی بخشی از هندوستان و تبت و شرق آسیاست که ما هر وقت هم خواستیم به آن نزدیک شویم دورتر شدیم.
چاووشی در پایان گفت: فلسفه در نسبت با زندگی صرفاً میتواند بنیادهایی برای زندگی ارائه کند و نشان دهد زندگی در این دوره بر چه چیزی استوار است. غایت کاری که فلسفه میتواند در باب معنای زندگی کند، آری گویی به زندگی است.
برنامه «معنای زندگی» به تهیه کنندگی محسن کرمی، محصولی از گروه فرهنگ و اندیشه شبکه ۴ سیما است که در ماه رمضان هر روز ساعت ۱۹ راهی آنتن میشود.