چهار فرقه پس از شهادت امام حسن عسکری پدید آمدند که در مسئله غیبت اظهار تردید کرده و مدعی امامت شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه سی و هفتم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.
در بیان دومین مقطع از زندگی امام عصر علیهالسلام بودیم پنج سال زیر سایه پدر بزرگوار بودند. سال ۲۵۵ تا سال ۲۶۰ که شهادت امام عسگری علیهالسلام است آن دوران، دوران خفأء است مفصل راجع به آن صحبت کردیم.
از سال ۲۶۰ تا سال ۳۲۹ ه. ق که به آن دوران غیبت صغری میگویند. خصیصه غیبت صغری این است در این دوران یک عنوانی وجود دارد به نام نیابت خاصّه که نوّاب اربعه در آن شکل میگیرند یا سفیران اربعه، چهار شخصیت هستند.
یکی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد این است که اطلاعات از دوران غیبت صغری خیلی اندک است.
یکی از دلیلهایش هم اینست که کتاب که این مقطع را مورد بررسی قرار داده باشد کم است. یک کتاب که مربوط میشود به تاریخ غیبت صغری اثر جناب صدر ولی متأسفلانه عربی است و ترجمه فارسی من ندیدم داشته باشد. ولی خوب اگر آن کتاب ترجمه بشود و در دسترس قرار بگیرد.
همه عالمان شیعه ماوری این مسئله اجماع دارند که در سال ۳۲۹ هجری قمری در پی رحلت چهارمین نایب خاص جناب علی بن محمد سَمُری رحمهالله علیه این نیابت به چه شکلی اعلام شد؟ بواسطه صدور یک توفیع از ناحیه امام عصر علیهالسلام. که هم جناب شیخ صدوق هم شیخ طوسی و هم شیخ مفید پیرامون این توقیع هم از نظر سند هم از نظر محتوی بحث کردند.
توقیع چیست؟ توقیع در لغت به معنای امضا است بزرگان در کنار دست نوشتهای خط مبارک خودشان را قرار میدهند مهمور میکنند میشود توقیع اعتبار پیدا میکند. اما در اصطلاح مباحث مهدویت نامههائی است که بدلایل خاص از ناحیه مقدس امام عصر علیهالسلام صادر شده است. این اتفاق متداول در دوره غیبت صغری بوده است. توقیه این است که بسمالله الرحمن الرحیم یا علی بن محمد سَمُری اَعظَمَ الله اَجراً اِخوانَکَ فیک، فَاِنَّکَ مَیَّتٌ ما بَینَکَ وَ بَینَ سِتَّه اَیام امام علیهالسلام از وقتی نامه بدست ایشان میرسد را بیان کردند پایان عمر تو از امروز تا شش روز دیگر است، فَاجَمع اَمرکَ کارت را جمع و جور کن، وَ لا تُوصَ اِلی اَحدٍ فَیَقُومُ مِقامَکَ بَعدَ و ماتِک به احدی بعد از خودت وصیت نکن برای این که قائم مقام تو باشد چرا؟ این عبارت، عبارت جانسوزی فَقَد وَقَعَتِ الغَیبَه التّامَه بخاطر این که غیبت کبری واقع شد. تمام فَلا ظُهُورَ دیگر ظهوری نیست، اِلّا بَعدَ اذِنِ الله تعالی ذِکرهَ وَ ذلِکَ بَعدَ طُولِ الاَحَد مگر باذن خدا و این ظهور بعد از یک دوران طولانی است، وَقَسوَهِ القُلوُب و قساوت قلب ارادتمندان و اِمتیلاء الاَرش جُوراً و پر شدن زمین از جور، حالا این عبارت دیگر خودش بحث خاصی دارد که من مورد بحثم نیست ولی میخوانیم، وَسَیِأتی اِلی شَیعتیِ مَن یَدعّیِ المَشاهِدَه الا فَمَن اِدَّعِی المُشاهِدَه قَبلَ خَروُج سُفیانی وَالصَّیحَه فَهُوَ کَذَّابٌ مُفتَرٌ و لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم از این پس اگر یکی از پیروان من ادعای مشاهده کرد او دروغ بسته است، هر کسی ادعای مشاهده بکند قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی او دروغگوست، کذاب است دروغ بسته است ولاحول ولا قوه اِلا بالله العلی العظیم (الغیبه ص ۳۹۵)
صدوق این را میفرماید: حالا این مَن یَدَّعیِ المَشاهِدَه این یعنی چه؟ آقایان میفرمایند در دوره غیبت کبیر مَن یدَّعیِ المُشاهِدَه یعنی کسی بیاید نیابت خاصّه بکند نه این که بگوید من امام را دیدم، حالا راجع به این هم صحبت میکنیم. حضرت میفرمایند هر کس ادعای نیابت خاصه کرد این دروغگوست.
جناب مَکتَّب میگوید به این که روز ششم که شد ما رفتیم نزد علی بن محمد سمری در حالی که در حال احتضار بود به او گفتیم وصی و جانشین بعد از تو کیست. میخواستیم ببینیم او دارد چکار میکند؟ گفت: ۱ـ لِلهِ اَمرً وَ هُوَ بِالُغُه خدا امری دارد که خودش او را محقق خواهد کرد این جمله را گفت از دار دنیا رفت این آخرین سخنی بود که ما از ایشان شنیدیم.
بنابر این این بواسطه ارتحال علی بن محمد سمری چهارمین نایب از نایبان خاص حضرت دوران غیبت صغری تمام میشود. نبابت خاصّه هم تمام میشود بعد از مرگ ایشان برای احد از عالمان ما مراجع تقلید، که خداوند سایهیشان را بر سر ما مستدام بدارد ادعای نیابت خاصه نکردند و نشده است نه خودشان ادعا کردند و نه دیگران برای آنها ادعا کردند. حتی بحث ولایت فقیه هم مستثنی از این مطلب نیست. ولی فقیه مجتهد جامع شرایط مبسوط الید است اما انتخابش بواسطه خبرگان است که خبرگان را مردم انتخاب میکند و این انتخاب ربطی به انتخاب امام عصر علیهسلام ندارد. آنها براساس ملاکی که ائمه به ما دادند، مَن کان مِنَ الفقهاء هست که انتخاب میکنند بنابر این برای هیچ یک از مراجع عظام ادعای نیابت خاصه نشده است.
این که بیان میشود نیابت خاصه مگر نیابت عام هم داریم، نیابت عام در واقع رتق و فتقی است که مراجع با یک ضابطهای که در حوزه وجود دارد به آن مقام افتاد که میرسند.
طبق آن تطبیق کلّی که وجود دارد آم مسئله برایشان شأنیت پیدا میکند اما نیابت عامه رتق و فتق امور است، وساطت با امام علیهالسلام نیست. این را دقت بفرمائید چرا این را دارم میگویم؟ به خاطر این که خلط مبحث میشود اصلاً در دوره غیبت کبری هیچ کسی نمیتواند بگوید من واسطه شما با امام زمان علیهالسلام هستم.
بنابر این غیبت صغری تمام شد به توقیع مکُتّب که از مشایخ صدوق است. شخصیتی است که ثقِه بودنش تصویب شده و براساس آن علمای امامیه اجماع دارند.
اما وظایف این چهار نایب چه بوده؟ اینها چکار میکردند؟
یکی از مهمترین وظایف و مسئولیتهای نوّاب اربعه جلوگیری از فرقهگرایی و گروه گروه شدن شیعه در دوران غیبت صغری چون زمینهاش بسیار وجود دارد. دلیلش چیست؟ دلیلش اینست که در روایات فراوان از رسول خدا صلّیالله علیه و آله بشارت ظهور آخرین حجت الهی آشکارا مطرح شده، حکومت عباسی قیام این موعود الهی را مخالف با جریان حکوم ظالمانه خود میدانستند به همین دلیل کوشیدند تا از چنین اخبار غیبی جلوگیری کنند.
یکی از راههایش این بود که امام عسگری علیهالسلام را شدیداً در کنترل قرار دارند به نحوی که امام عسگری علیهالسلام امامی است که در مدینه بدنیا نیامده در عراق بدنیا آمده، امامی است که به حج نرفته، اینقدر در محاصره است. حضرت عسگری علیهالسلام در شرایط سخت و سنگین بسر میبرد امور امامت و رهبری شیعه را پنهانی انجام میدهد. آن حضرت بویژه امر مهم جانشینی پس از خود و جریان ولادت حضرت مهدی علیهالسلام را مخفی نگه میدارد. هم باید جان فرزندش را، آخرین وصّی را حفظ بکند. هم باید شیعیان را خبر بکند.
پس زمینه، زمینهای است که باید انکار بکنند چرا؟ چون امام رسماً نمیتواند اعلام بکند. بنابر این دوره امام عسگری علیهالسلام و بعد از شهادت ایشان زمینه بسیار مساعد است چون عموم شیعیان خبر ندارند که حضرت فرزندی دارد. مگر خواص، آنگاه بواسطه آنها یک اتفاقی میافتد. انسانهائی که زمینه شیطنت را دارند با مساعدت حکومت بعد از شهادت امام عسگری علیهالسلام چهارده فرقه درست میکنند. برخی از نقلها یازده فرقه و برخی نقلها چهارده فرقه ولی تا پایان ۳۲۹ هجری مرحوم شیخ مفید رحمهالله علیه بیان مبارکشان اینست که: امروز که سال ۳۷۳ است در زمان مادیگر هیچ اثری از این گروهها باقی نمانده، و همه از بین رفته و این نمیبوده باشد مگر بواسطه خدمات نوّاب اربعه.
یعنی اینها این نواب جریان شیعه را رهبری کردند به نحوی که تحت حمایت یک نفر وزیر یک پرچم یک نفر قرار بگیرند. آن چهارده گروهی که همه ادعای مهدویت و نیابت خاص و این حرفها را داشتند همه را این چهار نفر با روش خودشان از بین بردند، هم باید جان امام حفظ بکند و هم رهبری و این یکی از مهمترین وظایف است.
ببینید این گروههائی که داعیه دار مهدویت شدند چه کسانی هستند؟ آدمهای عادی نیستند بعضی از آنها منسوب به اهل بیت سلامالله علیهم اجمعین هستند! ولی این چهار نفر جوری اداره کردند که تشتت در شیعه پیش نیامد. بزرگ مرجع شیعه جناب مفید میگوید سال ۳۷۳ یعنی ۳۲۹ که غیبت صغری تماتم شد هیچ اثری از اینها نیست. کلیتاً از بین رفتند. و این بخاطر درست عمل کردن آنها میباشد. بیان این مسئله به این جهات است که این نوّاب موجودات زینتی نبودند صرفاً به این دلیل که یک پولی را به امام برسانند یا یک دستوری را از امام بگیرند. اینها جامعه تشیع را بسوی مهدویت واقعی هدایت میکردند. راهبری و رهبری کردند. حالا یکی از این راهها جلوگیری از تفّرق است.
حالا این چهار بزرگوار در عین حال که باید جان امام را حفظ بکنند دارند مبارزه میکنند خیلی کار سختی است. نباید امام را لو بدهند در عین حال هم باید مردم را متوجه ایشان بکنند.
در کتابهای کلامی چهار فرقه را نام میبرند که این چهار فرقه، چهار فرقه اصلی هستند و هر کدام خودشان به دو سه فرقه تقسیم میشوند. مثلاً:
یک طائفه بودند که انحراف داشتند. طایفه محمّدیه؛ اینها چه کسی هستند؟ این فرقه معتقد بودند محمد پسر بزرگ امام هادی علیهالسلام که در زمان حیات آن حضرت درگذشت، امام بعد از ایشان بود سید محمد در نزدیکی سامرا مدفون هستند. شخصیت بسیار بزرگوار و ارزنده خودشان هرگز چنین ادعائی نداشتند در مورد ایشان جاهطلبان و کسانی که شیطان صفت هستند این ادعا را کردند به ادعای ایشان چون امام عسگری علیهالسلام به کسی وصیت نکرده بود امامت او ساقط است چون در مرام اینها امام کسی است که فرزند ذکور داشته باشد. گروهی مرگ جناب محمد را انکار کردند و قائل به غیبتش شدند. یعنی خود اینها دو سه گروه بودند.
گروه دوم قائلین به انقطاع امامت هستند اینها خودشان دو گروه هستند. معتقد بودند بعد از امام عسگری علیهالسلام امامی وجود ندارد چرا؟ چون در آن شرایط سخت امام نتوانسته رسماً فرزندش را به همه معرفی بکند به خواص شیعه معرفی کرده اینها ظاهراً درباره عقیده به مهدویت اختلاف داشتند و به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه از اینها معتقد به قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف نبودند و میگفتند چون خداوند از گناه بندگان به خشم آمده امامت را از ایشان منقطع ساخته و حجت را برداشته است. گروه دیگر به قیام مهدی موعود علیهالسلام عقیده داشتند اما معتقد بودند که چون امام عسگری علیهالسلام بدون جانشین از دنیا رفته امامت متوقف شده تا اینکه خداوند مهدی علیهسلام را از میان امامان گذشته برگزیند.
گروه دیگر بودند که به آنها واقفیه می گویند. اینها معتقد بودند امام یازدهم علیهالسلام همان مهدی قائم علیهالسلام است زیرا به گمان آنها وی امامی را بعد از خودش معرفی نکرده به دلیل آن سختی شرایط، به کسی وصیت ننموده پیروان این گروه در این که حالا مهدی کیست؟ خودشان اختلاف داشتند.
گروهی از واقفیه کسانی که در امامت حضرت عسگری علیهالسلام توقف کردند، گفتند امام عسگری علیهالسلام خودش امام است یعنی مهدی موعود علیهسلام همین ایشان است. گفتند امام عسگری علیهالسلام از دنیا نرفته بلکه در پرده غیبت بسر میبرد. فرض آنها بر این مطلب استوار بود که هیچ امامی تا پسر خود را به جانشینی انتخاب نکند از دار دنیا نمیرود و چون امام عسگری علیهالسلام به کسی وصیت نکرده پس از دنیا نرفته پس خود او مهدی علیهالسلام است. غیبت دارد. اینها یک گروه بودند.
گروه دوم واقفیه، اینها میگفتند امام عسگری علیهالسلام از دنیا رفته یعنی سال ۲۶۰، وصی بار دیگر رجعت میکند، خوب رجعت هم جز عقاید حقّه شعیه است و او همان مهدی علیهالسلام است. آنها یقین داشتند که امام عسگری علیهالسلام بدون وصیت به کسی درگذشته در حالی که گفتم امام قطعاً وصیت کرده برای خواص.
ببینید این تفّرق، هر کدامش مرید داشتند هر کدامش ارادتمند داشته، عِدّه و عُدّه داشتند این چهار نفر با حفظ جان امام علیهالسلام به بخوبی جامعه را رهبری کردند که جناب شیخ مفید میفرماید در سال ۳۷۳ هجری قمری امروز از هیچکدام اینها خبری نیست و این حکایت از اینست که اینها موجودات زینتی نبودند، کار بزرگی انجام دادند شما امروز در کنار امام عصر علیهالسلام به کسی دیگری توجه ندارید.