به نظر ما اسلام قضاوتی كرده كه نتیجه اش این میشود كه فرد و جمع در كنار هم هستند؛ این آموزه ها می تواند پشتیبان تعبیری باشد كه آدام اسمیت به عنوان- دست نامرئی - مطرح می كند.
حجة الاسلام و المسلمین علی اصغر هادوی نیا را با توجه به سابقه تحصیلی و تحقیقاتی ایشان در دانشگاه و حوزه به جد می توان از معدود محققینی دانست كه توانایی بحث درباره مولفه های اقتصاد اسلامی را به طور ریشه ای و صحیح دارا هستند. در گفتگوی زیرابعاد مختصری از اقتصاد اسلامی را در محضر ایشان به بحث نشسته ایم.
*: مؤلفه های اقتصاد اسلامی چیست؟ به طور مثال مولفه های اقتصاد سرمایه داری یا همان اقتصاد كلاسیك اصالت فرد، بازار، مالكیت فردی، رقابت و غیره است. اقتصاد اسلامی مولفه های اصلی اش چیست؟
اقتصاد اسلامی با توجه به نگاهی كه به جهان دارد یعنی جهان بینی خاصی كه دارد اگر رویكرد دوم را در نظر بگیریم - كه شما بیشتر رویكرد دوم مد نظرتان است - نگاهش به این مسائلی كه شما فرمودید می تواند متفاوت باشد.
*: از انسان اقتصادی شروع كنیم. اقتصاد اسلامی چه تعریفی از انسان ارائه می دهد؟
بحث انسان اقتصادی كه شما می فرمایید در واقع با توجه به اینكه جهان بینی اقتصاد اسلامی متفاوت است این مسئله را هم ممكن است متفاوت ببیند. مثلا در رابطه با فردگرایی یا جمع گرایی. از پیدایش اقتصاد كلاسیك و مكاتب بعد از آن كه هر كدام نقدی را بر آن وارد می كنند؛ مثل مكتب تاریخی و ماركسیسم و در ادامه نهادگرایان و امثالهم، می بینیم كه مسئله را به این ترتیب مطرح می كنند كه یا فرد یا جمع. یعنی یا فردگرایی یا جمع گرایی. اگر مسئله به این صورت مطرح شود عده ای هم می آیند مثل سرمایه داری فردگرایی محض را در نظر می گیرند و بعضی مثل سوسیالیستها می آیند جمع گرایی محض را در نظر می گیرند. در این جا سه دیدگاه ممكن است رخ بدهد : فقط فرد؟ فقط جمع؟ و یا فرد و جمع با هم ؟ ما می خواهیم كه در اقتصاد اسلامی فرد و جمع با هم باشد.
*: اما مكاتب مطرح و كلان اقتصادی نگاه حدی به فرد و جمع داشته اند.
بله چرا كه سوال این گونه مطرح شده است. در حالی كه ما این سوال را با نوع نگرشی كه داریم می توانیم تغییر دهیم. فرض كنید جهان بینی ماركسیستی یك جواب می دهد، جهانبینی سرمایه داری یك جواب، و جهان بینی ما یك جواب دیگر. پس یك راه برخورد با مسئله تصحیح مسئله است نه فقط پاسخ به مسئله. البته ممكن است اصل مسئله درست مطرح نشده باشد و هیچ اشكالی ندارد كه ما روی اصل مسئله هم بحث كنیم.
پاسخ به مسئله بحث دیگری است؛ با توجه به مبانی و جهان بینی كه داریم باید پاسخ به این مسائل بدهیم. به نظر بنده در مسائلی كه در اقتصاد اسلامی به آنها پرداخته می شود، ابتداً بایستی مبانی مسئله بهتر مطرح و پرداخته شوند تا و لو از راه عقلی و تجربی هم كه شده است - هیچ مشكلی ندارد كه از آنها هم كمك بگیریم – به گسترش مبانی بپردازیم. یعنی همه مسائل نباید از قرآن و روایات برآمده باشند. به نظر می رسد این یك ادعای افراطی باشد همچنان كه آن طرف هم كه می گوید هیچ ارتباطی بین اقتصاد و اسلام نیست، یك نگاه تفریطی است. به نظر می رسد اندیشمندانی كه آمدند و مكاتب اقتصادی را سروسامان دادند مبتنی بر یك سری مبانی فكری آن را سرو سامان دادند و تا آن مبانی نباشد آن ثمرات نمی توانند سازمند باشند.
*: بله اقتصاد ریشه در فلسفه دارد
بله ما باید بتوانیم آن مبانی را اتخاذ كنیم.
*: اتفاقا ً من می خواستم همین را بگویم كه برای اولین مولفه فقط بحث فردیت را ببندیم و انشاالله در گفتگوهای بعد در مورد سایر مولفه های اقتصاد اسلامی صحبت خواهیم كرد.
من فكر می كنم جواب این سوال بازگشت می كند به نگاه ما به انسان و ماهیت انسان. مثلا ً فرض كنید بحث منفعت را چگونه مطرح می كنیم؟ این نگاهی كه ما مطرح می كنیم یكی بحث هستی شناسی اش است كه انسان را چگونه می بینیم یكی بحث مبانی ارزشی فكری، به این معنا كه چگونه رفتار او را ارزش گذاری می كنیم این در واقع دو منشأ دارد. باید در آنها قضاوت كنیم. به نظر ما اسلام قضاوتی كرده كه آن قضاوت نتیجه اش این میشود كه فرد و جمع در كنار هم هستند؛ یعنی یك نتیجه سازمند به این معنا داده شده. این آموزه ها می تواند پشتیبان باشد برای تعبیری كه آدام اسمیت به عنوان- دست نامری - مطرح می كند؛ بدون اینكه اساساً هیچ تبیینی از این بحث حتی تبیینی كه با مبانی خودش سازمند باشد ندارد كه در این فضا به چه صورتی این رخ میدهد كه با ماهیت انسان سازگاری داشته باشد، با نفع طلبی اش سازگاری داشته باشد، با آن جهانبینی كه او معرفی می كند همینطور.
*: خب بالطبع هم به وجود آمدن مكاتب دیگر به همین دلیل بوده كه تبیین درستی از این مسئله نشده بوده است
بالاخره این بحث از مبانی است. اگر ما بتوانیم این بحثها را جمع كنیم می توانیم بگوییم یك اقتصاد یا یك دانش اقتصادی معرفی كرده ایم كه منتسب به اسلام است چرا كه ما این مفاهیم را خودمان به تجربه نفهمیدایم، با عقل صرفاً نفهمیدیم گرچه عقل هم به ما كمك كرد ولیكن آنچه را كه در آموزه های اسلامی بود مقدماتی شد یا روزنه هایی شد كه در مقام گردآوری از آنها استفاده كردیم و به این دستاوردها رسیدیم كه بسیاری از این دستاوردها بخاطر تبیین عقلی خودمان است كه این می تواند ساماندهی یك دانشی به نام اقتصاد اسلامی باشد.
منبع: پایگاه دیپنا