به خانه اش رفتيم و چند روزي را ميهمان خان گسترده اش بوديم. هر جا كه خواستيم ما را برد.از وراي خواسته هاي دنيوي گذشتيم و به معنويت رسيديم. معنويتي شيرين و دلچسب.
به خانه اي ساده و بي آلايش رفتيم كه هيچ غل و غشي ندارد. زلال زلال همچون اشك چشمان كودكي معصوم. طوافش كرديم، هفت بار ، به تعداد هفت شهر عشق.
دور و برمان را كه نگاه مي كنيم همه گونه آدم هست.سياه، سفيد، فارس، عرب و... اما همه يكسان اند. هيچ تفاوتي ميانشان نيست. همانگونه كه رحمت اللعالمين اش از براي خود تفاوتي را نمي دانست با ديگر مردمان.
به جايي مي رويم كه عشق را مي تواني بچشي و باز هفت بار مي رويم و ميآييم به اندازه هفت شهر عشق.
هاجر را مي بينيم كه چگونه سراسيمه براي فرزندش عطش دارد و آب ميخواهد، اما در آن بيابان سوزان جز باران خورشيد و ماسه هاي داغ و تفتيده نيست.
هفت بار در اين گرما مي رود و مي آيد ، آخر بار چشمه اي را زير پاي دردانه فرزندش مي بيند و همان مي شود ، چشمه آب زمزم.
از آن حال و هوا كه بيرون مي آيي به سوي بارگاه آسماني و خورشيد گونه پيامبر اعظمش مي روي كه تو را مي خواند. پيامبري كه خدايش رحمت اللعالمين اش مي خواند.
در كنارش غمي جانكاه آرميده است. به سوي اش مي روي هق هق گريه هاي اين غم را مي شنوي و آنگاه خود نيز ناخودآگاه همراهي مي كني. مجالي بدهند، كنار بقيع مظلوم روي خاك مي نشيني ، دلت مي گيرد. قلبت مي خواهد از سينه برون آيد ، از آن همه غم.
همه اينها را كه انجام مي دهي تازه مي رسي به اصل مطلب ، كه قرباني كردن است. همه اينها را انجام مي دهي تا «نفس» را در روز عيد قربان ، سر ببري ، بيندازي جلوي پاي شيطان.
ابراهيم كه سربلند بيرون آمد از آن آزمايش الهي ؛ ذبح عظيمي بود كه هر دو ، هم ابراهيم و هم اسماعيل با معجزه عشق ، سربلند بيرون آمدند.
صداي پاي عيد مي آيد ، عيد قربان، عيد سرسپردگي و بندگي به درگاه احديت است.عيد قربان ، عيد زاييده شدن انساني نو از پس آن منيت هاي هوي و هوس است.
عيد قربان ، روز جان باختگي و قرباني كردن در پاي معشوق است.
خويش فربه مي نماييم از پي قربان عيد كان قصاب عاشقان بس خوب و زيبا مي كشد
آن گمان ترسا برد مومن ندارد آن گمان كو مسيح خويشتن را بر چليپا مي كشد
نيست عزرائيل را دست و رهي بر عاشقان عاشقان عشق را هم عشق و سودا مي كشد
آنچنان شيرين و خوش در پاي او جان مي دهيم كان ملك ما را به شير و شهد و حلوا مي كشد
«مولوي»
هنگامي كه بازمي گرديم از خانه دل ، عيد قربان را به ياد داشته باشيم و پيش از آن كه بازگرديم دعاي قافله سالار عشق، حسين (ع) را در روز عرفه ياد آوريم كه «خدايا ، به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز و مقدر كن كه سرنوشتم به خير و صلاح من باشد».
محمد صفري