در روزهاي پاياني تابستان، «بيلي ميلرِ» هفتساله و خانوادهاش در بلواِرث مينِسوتا توقف ميكنند تا مجسمهي غول بزرگ سردماغ را ببينند.
بيلي زودتر از همه از پلههاي سكو بالا ميرود، ولي ناگهان باد شديدي ميوزد و او را به زمين مياندازد. پس از اين اتفاق، برآمدگياي روي سرش بهوجود ميآيد، ولي جز اين مشكل ديگري ندارد. تا اينكه چند شب بعد، اتفاقي گفتوگوي پدر و مادرش را ميشنود.
مادرش نگران است كه بيلي در مدرسه گيج شود يا چيزي را فراموش كند. اين حرف، بيلي را نگران ميكند كه در سال تحصيلي جديد به اندازهي كافي باهوش نباشد.
بيلي از خفاش خوشش ميآيد، خيلي سريع ميدود، صميميترين دوستش نِد است و خواهر كوچك اعصابخردكني دارد. كتاب 144 صفحهاي «سال بيلي ميلر» را «كوين هنكس» نوشته و «ليلا قنادپور» ترجمه كرده است. انتشارات ماهك (22414951) آن را با قيمت 8000 تومان منتشر كرده است.