يك نويسنده آمريكايي در مقالهاي كه در پايگاه اينترنتي "گلوبال ريسرچ " منتشر شد به موضوع انتخاب روساي جمهوري آمريكا پرداخته و با فريبخورده خواندن راي دهندگان ميافزايد: راي دهندگان فريب خورده، دموكراسي دروغين و اغواگر ما را ساختهاند.
به گزارش فارس، پايگاه اينترنتي "گلوبال ريسرچ " (Global Research) در مقالهاي تحليلي به قلم "جول اس. هيرشهورن " (Joel S. Hirschhorn) به موضوع انتخاب روساي جمهوري ايالات متحده پرداخته و با فريبخورده خواندن راي دهندگان آمريكايي ميافزايد: راي دهندگان فريب خورده، دموكراسي دروغين و اغواگر ما را ساختهاند. دموكراسي كه به منافع شركتهاي بزرگ، نخبگان و ثروتمندان آمريكايي بيش از مردم معمولي تمايل دارد. اين نشان دهنده بيعدالتيهاي اقتصادي سهمگين و مرگ طبقه متوسط است. در اواخر دهه 1970، يك درصد ثروتمندترين خانوادههاي آمريكايي حدود 9 درصد درآمد ملي را در اختيار داشتند. در سال 2007، يك درصد بالاي جامعه 23.5 درصد كل درآمد ملي را در اختيار داشتند (كمتر از 5 ميليون نفر). دو سوم كل درآمد ملي از سال 2002 تا 2007 از طريق اين خانوادههاي ثروتمند بهدست ميآيد، كه رشد 62 درصدي در مقايسه با 4 درصد براي خانوادههاي سطح پايين داشتهاند. امروزه با توجه به ميانگين تورم، درآمد يك كارگر مرد متوسط، از آنچه سي سال پيش بهدست ميآورد، كمتر است، و اين نتيجه يك سيستم دو حزبي فاسد است. آيا اين همان تغييري است كه منتظرش بوديد؟
در نظر گرفتن بوش و اوباما از جنبههاي راست و چپ، باعث ناديده گرفتن بسياري از انتقادات مشتركشان ميشود. هر دو ثروت كشور را تلف كردند و دو جنگ غير ضروري و مضحك در عراق و افغانستان به راه انداختند. اوباما باهوشتر است و فصيحتر صحبت ميكند و مسايل مهم و بحرانها را صريح مطرح ميكند و براي سياستهايش حمايت عمومي ايجاد ميكند و همين امر ميزان كم محبوبيتش را توضيح ميدهد.
هر دو سياستهاي عمومي و برنامههاي حكومت را دنبال كردند كه ترجيحا سود شركتها، ساير منافع خاص خصوصا بخش مالي را در پي دارد. و اين جاي تعجب ندارد چرا كه هر دو به بخش بزرگي از پول شركتها براي انتخاب شدن، وابسته بودند. هر دو آنها براي بحران اقتصادي كه هنوز براي بخش بزرگي از مردم وجود دارد، مسئوليت داشتند. اكثريت بزرگي از آمريكاييها، ملت را در مسير اشتباهي ميبينند. اما مساله مهمتر فاصله گرفتن از اين مسير اشتباه است كه اوباما آن را ناديده ميانگارد چرا كه راهحلي براي آن ندارد.
هيرشهورن در پايان با ابراز نگراني از انتخاب اوباما براي دوره دوم مينويسد: آنچه شايد بدترين تشابه به نظر رسد، اين است كه اوباما ممكن است براي دوره دوم انتخاب شود. درست مثل آنچه در مورد بوش به رغم عملكرد نامناسبش انجام شد. و چيزي آزار دهندهتر از انتخاب سياستمداران بد و بدون سابقه و دستاورد و انتخاب آنها براي دور دوم نيست! و اين بيش از هر چيز نمايانگر عدم وجود رقابت سياسي واقعي و موثر و توانايي شستشويي مغزي و اداره كردن راي دهندگان است.