روزنامه آمريكايي واشنگتنپست در مقالهاي با بررسي گسترش بيسابقه ابعاد دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي آمريكا تصريح كرد كه اين دستگاهها غيرقابل مديريت شدهاند.
بهگزارش فارس، پايگاه اينترنتي روزنامه "واشنگتنپست " در مقالهاي به تشريح نتايج يك بررسي دو ساله بر روي ساز و كارهاي گستردهاي پرداختهاند كه پس از حملات يازدهم سپتامبر سال 2001، به بهانه مقابله با تروريسم و دور از چشم جامعه آمريكا در اين كشور ايجاد شده است.
اين روزنامه در اين گزارش تحليلي به قلم "دانا پريست " (Dana Priest)، نويسنده و روزنامهنگار 53 ساله آمريكايي و متخصص در امور جنگ عليه تروريسم و "ويليام ام. آركين " (William M. Arkin)، نظامي اسبق آمريكايي و تحليلگر 54 ساله مسائل سياسي مينويسد: دنياي فوق محرمانهاي كه دولت آمريكا در پاسخ به وقايع يازده سپتامبر بنيان نهاد آنقدر بزرگ و در عين حال مخفي است كه اصلا معلوم نيست چقدر پول در اين دستگاه به خرج ميرسد، چند نفر در ساز و كارهاي مختلف آن مشغول به كار هستند، چه برنامههايي در آن پياده ميشود و چه آژانسهايي در آن به طور موازي به ماموريتي واحد ميپردازند؟
پس از نه سال پول پاي اين دستگاه مخفي ريختن و رشد بيسابقه آن، نتيجه حاصله اين است كه اين دنياي مخفي از چشمها به حدي حجيم شده است كه نميتوان تشخيص داد آيا واقعا ميتواند در حفظ امنيت آمريكا مفيد باشد و يا خير؟
در اين تحقيق نتايج جالب ديگري هم بهدست آمده است. از جمله اينكه:
اولا، 1271 سازمان دولتي و 1931 شركت خصوص آمريكايي در بخش مبارزه با تروريسم، امنيت ملي و عمليات اطلاعاتي فعاليت دارند و حضورشان در 10000 مكان مختلف در ايالات متحده قطعي است.
دوما، تقريبا 854000 نفر كه معادل چيزي در حدود 1.5 برابر جمعيت شهر واشنگتن دي سي است اجازهنامههاي امنيتي ويژه براي دسترسي به پروندههاي طبقهبندي شده دريافت كردهاند.
سوما، از سال 2001 تنها در واشنگتن و حومه آن، 33 مجتمع ساختماني ساخته شده و يا در حال ساخت است كه به عمليات اطلاعاتي اختصاص يافته و يا خواهد يافت. در مجموع اين ساختمانها قريب به 17 ميليون فوت مربع فضا اشغال ميكنند كه سه برابر كل بنايي است كه در اختيار پنتاگون است.
چهارم اينكه، بسياري از آژانسهاي امنيتي و اطلاعاتي به ماموريت واحد اشتغال دارند، كه اين امر موجب هدررفت منابع است. بهطور مثال 51 سازمان فدرال و ستاد فرماندهي در 15 شهر مختلف آمريكا تنها به پيگيري چگونگي ورود پول به سازمانهاي تروريستي و خروج پول از اين سازمانها اختصاص يافتهاند.
پنجم، سالانه در حدود 50000 گزارش اطلاعاتي توسط تحليلگران مختلف تهيه ميشود. اين رقم به حدي بزرگ است كه بديهي است برخي از اين گزارشها مورد اغماض قرار ميگيرند.
• ناكارآمدي دستگاههاي مبارزه با تروريسم آمريكا
پريست و آركين در ادامه گزارش خود تصريح كردهاند كه آنچه به وقايعي نظير تلاش براي بمبگذاري در يك فرودگاه در ايام كريسمس و تيراندازيهاي "فورتهود " اجازه وقوع داد كمبود منابع در سيستم مبارزه با تروريسم آمريكا نبود، بلكه كمبود تمركز بود. هزاران تحليلگري كه به استخدام اين دستگاه عظيم و مخفي درآمدهاند نتوانستند يك بمبگذار را دستگير كنند، پيش از آنكه وارد فضاي پروازي شود!
چنين مواردي قطعا ميتواند موجب نگراني كساني باشد كه مسووليت امنيت ملت آمريكا بر عهده آنها است. وزير دفاع آمريكا، "رابرت گيتس " نيز با ابراز نگراني از رشد روزافزون دستگاههاي امنيتي اين كشور پس از واقعه يازده سپتامبر تصريح كرده است كه اين مساله نهتنها براي سازمان سيا بلكه براي وزارت دفاع آمريكا نيز به يك معضل تبديل شده است.
در وزارت دفاع آمريكا كه به تنهايي دو سوم پروژههاي اطلاعاتي را انجام ميدهد تنها تعداد معدودي از مقامات اجازه دارند به همه اطلاعات دسترسي داشته باشند. اما همانگونه كه برخي از اين مقامات ارشد در مصاحبههاي خود گفتهاند نميتوانند از پس ماموريت حساس خود برآيند.
عريض و طويل شدن دستگاههاي اطلاعاتي و در نتيجه عمليات اطلاعاتي در مصاحبه يكي از اين مقامات خود را نشان ميدهد: "من آنقدر عمر نخواهم كرد تا وقت داشته باشم در جريان همه چيز قرار بگيرم. برنامه اطلاعاتي پشت برنامه اطلاعاتي شروع ميشود و فرصت كافي براي رسيدگي به همه آنها وجود ندارد. "
ميزان جدي بودن اين مسائل سال گذشته توسط ژنرال بازنشسته، "جان آر. وينز " (John R. Vines) كه زماني 145000 سرباز در عراق تحت فرمان او بودند مورد بررسي قرار گرفت و يافتههاي او در بررسيهايش خودش را نيز متعجب كرد.
وي در يك مصاحبه ميگويد: "من هيچ دستگاه مسوولي را نميبينم كه مسووليت هماهنگي اين همه فعاليت اطلاعاتي و بازرگاني را بر عهده داشته باشد. پيچيدگي اين سيستم به حدي است كه قابل توصيف نيست! "
اين دو تحليلگر آمريكايي ادامه ميدهند: وينز چنين نتيجهگيري كرده است كه نميتوان گفت با وجود همه مخارجي كه براي اين سيستم امنيتي بزرگ انجام شده است آمريكا امنتر شده است يا نه؟!
تحقيقات واشنگتنپست مبتني بر مستندات و قراردادهاي دولتي، مستندات شرح شغل، سيستم ثبت اموال، شبكههاي اجتماعي و صدها مصاحبه با مقامات اطلاعاتي و امنيتي است. بيشتر اين افراد تقاضا كردند تا نامي از آنها برده نشود چون اجازه ندارند دانستههاي خود را براي عامه بيان كنند. آنها ميترسيدند كه بهخاطر بيان اين مسائل با تنبيهات شغلي مواجه شوند.
وزير دفاع آمريكا در مصاحبه خود با واشنگتنپست تصريح كرد كه به نظر وي سيستم هنوز آنقدر بزرگ نشده كه قابل مديريت نباشد اما گاهي دسترسي به اطلاعات بسيار مشكل ميشود. وي با اشاره به رشد واحدهاي اطلاعاتي در سيستم وزارت دفاع افزوده است كه تصميم دارد اين واحدها را مرور كند تا از هدررفت منابع جلوگيري شود. به گفته وي: "9 سال پس از يازده سپتامبر بد نيست كه يك بازنگري داشته باشيم و بگوييم كه بله، ما آنچه را نياز داشتهايم ايجاد كردهايم اما آيا چيزهايي نيستند كه زايد بر نياز ما باشند؟! "
• دستگاه اطلاعاتي آمريكا با سر به ديوار خواهد خورد!
"لئون پانتا " (Leon Panetta)، رئيس سازمان سيا نيز در گفتگو با واشنگتنپست اظهار داشت كه قصد دارد برنامهاي پنجساله را براي اين سازمان تدوين كند، چرا كه روش هزينهكرد پس از يازده سپتامبر نميتواند براي هميشه باقي بماند. به گفته وي: "با اين نقايصي كه با آن مواجهيم حتما با سر به ديوار ميخوريم! من دارم خود را براي اين حادثه آماده ميكنم و همه در دستگاههاي اطلاعاتي بايد خود را براي چنين اتفاقي آماده كنند! "
"دنيس سي. بلر " (Dennis C. Blair)، رئيس پيشين اطلاعات ملي آمريكا پيش از استعفا در مصاحبهاي گفته بود: من باور ندارم كه فعاليتهاي اطلاعاتي ميتوانند با هم تداخل داشته باشند. آنچه فعاليت اضافي بهنظر ميرسد در واقع سلسله اطلاعاتي را براي مشتريان ديگر مهيا ميكند.
دنيس بلر همچنين تصريح كرده بود كه زيردستان وي آنچه را لازم است بداند به وي ميگويند. به گفته وي: "من بر تمامي برنامههاي مهم اطلاعاتي اشراف دارم. فرآيندي وجود دارد كه تضمين ميكند كه قابليتهاي مختلف اطلاعاتي در كنار هم و با هم كار كرده و نيازها را برآورده ميسازند. "
اما هفتهها بعد همين آقاي بلر در سخنراني خود در "هتل ويلارد " همان چيزي را گفت كه يافتههاي واشنگتنپست هم بر آن اذعان دارند. وي تصريح كرد: "پس از يازده سپتامبر، زماني كه تصميم گرفتيم به افراطيگري يورش ببريم، كاري را انجام داديم كه در اين كشور زياد انجام ميشود و آن هم استفاده از اصل "كار نيكو كردن از پر كردن است " بود. اگر كاري ارزشمند است، زياد انجام دادن آن هم ارزشمند است. "
• تشكيلات عريض و طويلي كه فايده آنها روشن نيست!
تحليلگران واشنگتنپست در ادامه مقاله خود مينويسند: بيرون از يكي از بخشهاي فرعي عمارتهاي بزرگ "مك لين "، هر روز هفته صفي از اتوموبيلها مدت زماني را در انتظار ميگذرانند تا صبحي جديد در دستگاه سري امنيتي آمريكا آغاز شود. رانندگان مدتي را صبورانه به انتظار مينشينند تا بتوانند گردش به چپ كرده و از تپهاي بالا بروند كه سرانجام به نقطهاي منتهي ميشود كه نام آن در هيچ نقشهاي آورده نشده و هيچ علامتي هم ندارد.
خيلي تلاش شده است تا ساختمان موسوم به "ليبرتي كراسينگ " از چشمها پنهان بماند اما آنگاه كه زمستان فراميرسد و برگي بر تن درختان باقي نميماند، پوشانيدن اين كوه سيماني پر از پنجره از چشمها كار سادهاي نيست! اگر كسي بخواهد بدون داشتن علائم ويژه به اين ساختمان نزديك شود، با مردان سياهپوش مسلحي مواجه ميشود كه چون اجل معلق سررسيده و سلاحهايشان را به سمت وي نشانه ميگيرند.
اگر بشود از حفاظهاي سنگين و موانع فولادي هيدروليك گذشت و وارد محوطه شد، با ساختمان ليبرتي كراسينگ مواجه ميشويم كه در آن حداقل 1700 كارمند دولت فدرال و 1200 كارمند پيمانكاران خصوصي مشغول بهكارند. در اين ساختمان دو مركز فرماندهي مهم قرار دارد، يكي مركز فرماندهي اطلاعات ملي آمريكا و ديگري مركز ملي مبارزه با تروريسم.
ساختمان عظيم ليبرتي كراسينگ اصليترين مجموعه در ميان مجموعههايي است كه پس از يازده سپتامبر در آمريكا ايجاد شدهاند. اما بزرگترين نيست. در "آرلينگتون كانتي " ساختماني وجود دارد كه حتي از ليبرتي كراسينگ هم عظيمتر است.
به نوشته پريست و آركين هر روز در سراسر ايالات متحده چيزي قريب به 854000 نفر با امتيازات ويژه امنيتي وارد اتاقهايي ميشوند كه همه مجهز به قفلهاي الكترومغناطيسي، شبكهاي از دوربينها و ديوارهاي مستحكمي است كه آلات استراق سمع در آنها قابليت نفوذ ندارند.
اين دستگاه عريض و طويل شباهتي به مجموعه نظامي – صنعتي ايجاد شده توسط "آيزنهاور " رئيسجمهور اسبق آمريكا در جريان جنگ سرد براي مقابله با اتحاد جماهير شوروي ندارد. ادعا ميشود كه مجموعه فعلي تنها براي مقابله افرطيون فرامليتي طراحي شده است!
بيشتر اطلاعات اين مجموعه داراي طبقهبندي است. شايد يكي از دلايل اينكه نميتوان ارزيابي كرد كه اين آمريكاي مخفي شده در دل آمريكا تا چه حد موفق بوده است همين طبقبندي اطلاعاتي باشد. به همين ترتيب نميتوان ارزيابي كرد كه پول در اين دستگاه عريض و طويل چگونه هزينه ميشود؟ بودجه اطلاعاتي آمريكا رقم بسيار بالايي است، رقمي كه براي سال گذشته به اطلاع مردم رسيد 75 ميليارد دلار بود كه به مراتب بيش از مبلغ بودجه اطلاعاتي آمريكا پيش از يازده سپتامبر است. اما بايد توجه داشت كه اين مبلغ شامل بودجه بسياري از فعاليتهاي ضدتروريستي و نظامي نميشود.
بنابرگزارش فوق، حداقل 20 درصد از سازمانهاي دولتي مامور به مبارزه با تروريسم پس از يازده سپتامبر ايجاد شده يا كلا تجديد ساختار شدهاند. بسياري از سازمانهاي موجود هم با توجه به افزايش بودجه آنها در دوران بوش به شدت حجيم شدند چرا كه نميدانستند اين همه پول را چگونه خرج كنند؟!
بهطور مثال، سازمان اطلاعات دفاعي پنتاگون در سال 2002 در حدود7500 كارمند داشت اما اكنون 16500 كارمند دارد. بودجه آژانس امنيت ملي آمريكا كه مبارزه با استراق سمع الكترونيك را برعهده دارد نيز 2 برابر شد. 35 نيروي مشترك ضد تروريستي "اف بي آي " به 106 نيرو افزايش يافت. تمام اين افزايش حجم درست بلافاصله پس از يازده سپتامبر آغاز شد.
در اين مقاله تصريح شده است: 9 روز پس از حملات يازده سپتامبر كنگره آمريكا بودجهاي معادل 40 ميليارد دلار براي تقويت قواي دفاعي در خاك آمريكا و اجراي عمليات عليه القاعده در سراسر جهان بر بودجه نظامي آمريكا افزود. اين اضافه بودجه با 36.5 ميليارد دلار در سال 2002 و 44 ميليارد دلار در سال 2003 تكميل شد. اين تنها يك آغاز بود.
با تزريق بيمحاباي پول، آژانسهاي نظامي و اطلاعاتي چند برابر شدند. تنها تا پايان سال 2001 ميلادي 24 سازمان جديد بنياد نهاده شدند. دو سازمان از سازمانهاي ايجاد شده "اداره امنيت ميهني " و "نيروي پيگيري داراييهاي خارجي گروههاي تروريستي " بودند. در سال 2002 ميلادي 37 سازمان ديگر به مجموعه سازمانهاي موجود اضافه شدند كه اهداف اصلي آنها رديابي سلاحهاي كشتار جمعي، شناسايي اشكال جديد تهديد و تمركز جديد بر مبارزه با تروريسم بود.
سال بعد 36 سازمان ديگر به سازمانهاي موجود اضافه شدند، سال بعد 26 سازمان، سال بعدي 31 سازمان ديگر، سپس 32 سازمان ديگر و در سالهاي 2007، 2008 و 2009 هركدام 20 سازمان ديگر به مجموعه سازمانهاي موجود افزوده شدند.
در كل، حداقل 263 سازمان جديد در پاسخ به يازده سپتامبر به مجموعه سازمانهاي موجود افزوده شده است. بديهي است كه هر يك از اين سازمانها به كاركنان جديد نياز خواهند داشت و اين كاركنان نيز به نوبه خود به امكاناتي همچون اپراتور تلفن، منشي، كتابخانه، محل كار و ... نياز خواهند داشت.
با افزايش تعداد كاركنان، واحدهاي كاري و سازمانها، خطوط افتراق ميان مسووليتها شروع به كمرنگشدن كردند. براي جبران اين امر طبق پيشنهاد كميسيون دوحزبي يازده سپتامبر كنگره آمريكا و دولت بوش در سال 2004 تصميم گرفتند كه سازمان جديدي را ايجاد كنند تا مسووليت كنترل و هماهنگي مسووليتها را بر عهده داشته باشد. اين سازمان جديد "دفتر مديريت اطلاعات ملي " (ODNI) نام گرفت.
• ODNI هم كاري از پيش نميبرد!
پريست و آركين در ادامه اين مقاله اشاره كردهاند: تشكيل ODNI ايده بدي به نظر نميرسيد اما در مسير كاركرد آن مشكلاتي وجود داشت:
اولين مشكل اين بود كه قانون تصويب شده در كنگره براي تشكيل اين سازمان جديد هيچگونه اختيار حقوقي يا بودجهاي روشن به اين سازمان نميداد تا بر برنامههاي اطلاعاتي و امنيتي اعمال قدرت كند. بنابراين ODNI قدرتي نداشت تا بتواند ساير آژانسهاي اطلاعاتي را كنترل كند.
دومين مشكل اين بود كه سازمانهاي ديگر بههيچوجه همكاري لازم را با ODNI از خود نشان ندادند. وزارت دفاع آمريكا بخشي از بودجه خود را از فعاليتي به فعاليت ديگر اختصاص داد تا از دسترس ODNI خارج شود. سازمان سيا نيز بخشي از اطلاعات در دسترس خود را ارتقاي درجه حفاظتي داد تا كاركنان ODNI قانونا حق دسترسي به آنها را نداشته باشند.
و سومين مشكل جالبترين مشكل بود و تا امروز هم ادامه دارد. اين مشكل حجيم شدن بيحد و حصر همين ODNI بوده و هست!
وقتي كه ODNI در سال 2005 آغاز به كار كرد دفتري كوچك داشت و 11 كارمند. يكسال بعد، به يك ساختمان دوطبقه منتقل شد تا كمبود فضاي ناشي از افزايش پرسنل جبران شود. در آوريل 2008، همين سازمان نسبتا كوچك براي تامين فضا به دفتري بسيار بزرگ در ليبرتي كراسينگ منتقل شد!
امروزه بسياري از مقامات آژانسهاي مختلف اطلاعاتي آمريكا دقيقا نميدانند كه مسووليت ODNI چيست؟! البته اين سازمان كاملا هم بيكار نبوده است. ODNI در زمينه تعيين سطح دسترسي به اطلاعات، فن آوري اطلاعات و اصلاح بودجه كارهايي انجام داده است. مديران و كاركنان ODNI هر روز جلساتي براي پيگيري كارها انجام ميدهند. در زمينه نحوه تداركات، استانداردهاي خريد، شبكههاي مورد نياز رايانهاي و نحوه همكاري ميان كاركنان هم به نتايجي دست يافته است.
اما با اين حال پيشرفتهاي ODNI در سايه رشد بيش از حد ابعاد اطلاعات قابل چشمپوشي است. بهواقع افزايش حجم اطلاعات در اين سازمان و ديگر سازمانهاي مربوط به بخش اطلاعات و امنيت آمريكا توان تحليل اطلاعات را از آنها گرفته است. هر روز در سيستم اطلاعات و امنيت ملي آمريكا قريب به 1.7ميليارد ايميل، تماس با تلفن همراه و ساير ارتباطات ذخيره ميشود. آژانس امنيت ملي آمريكا صاحب 70 پايگاه داده مختلف است. بقيه سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا هم با همين مشكل مواجهاند. آنقدر حجم اطلاعات بالاست كه هيچكدام قادر به تحليل آن نيستند.
به نوشته اين دو تحليلگر واشنگتنپست نتيجه وجود چنين حجمي از اطلاعات در مقياسي كوچكتر در دفتر "مايكل ليتر " (Michael Leiter) مدير مركز ملي مقابله با تروريسم، كاملا روشن است. ليتر مجبور است هر روز بين چهار نمايشگر رايانه كه بر روي ميز كار وي قرار دارند سربچرخاند. شش ديسك سخت رايانه هم زير پاي او قرار دارد. جريان اطلاعات به شدت زياد است و پايگاههاي داده مختلف كه از شبكههاي رايانهاي مختلف تغذيه شده و هيچ ربطي هم به هم ندارند به سرعت در حال تكميل شدن هستند.
توضيحات مربوط به اينكه چرا اين پايگاههاي داده هنوز به هم متصل نشدهاند بسيار طولاني است اما خلاصه آن چنين است: اتصال اين پايگاههاي داده به يكديگر كار بسيار دشواري است. برخي از سران آژانسهاي اطلاعاتي بهواقع نميخواهند سيستمهاي فعلي را كنار بگذارند. البته ليتر از يك پيشرفت بسيار شادمان است و آن اينكه ميتواند همه ايميلهاي خودش را روي يك رايانه ببيند!
• تجهيزات گرانقيمت، مشخصه جديد امنيت ملي در آمريكا!
در ادامه مقاله از نظرگاهي ديگر به ميزان پراكندگي دستگاههاي اطلاعاتي امنيتي آمريكا در سراسر خاك اين كشور پرداخته شده است. نويسندگان مقاله پس از ذكر برخي شواهد در خصوص وجود تسهيلات مربوط به اينگونه سازمانها در نقاط مختلف كشور تصريح كردهاند كه خوشههاي سازمانهاي امنيتي سري در همه جاي خاك آمريكا وجود دارند اما واشنگتن همانطور كه پايتخت آمريكاست، پايتخت اين آمريكاي سري هم هست.
تقريبا نيمي از سازمانهايي كه پس از يازده سپتامبر تاسيس شدهاند در واشنگتن و اطراف آن قرار دارند. بسياري از ساختمانهاي اين سازمانها در محوطههاي دولتي و پايگاههاي نظامي قرار دارند. برخي نيز در مراكز تجاري، در همسايگي مدارس يا بازارها قرار داشته و مردم نيز توجهي به وجود آنها ندارند.
پريست و آركين در ادامه توضيحاتي در خصوص ساختمانسازيها و ولخرجيهاي سازمان سيا پس از يازده سپتامبر در محدوده شهر واشنگتن ارائه كرده و تصريح ميكنند كه صدها ميليون دلار پولي كه ميبايد محرك اقتصاد آمريكا ميبود صرف ساخت و سازهاي اينچنيني شده است.
البته فقط خود ساختمانها و تعداد و ابعاد سرسامآور آنها نيست كه معرف ولخرجيهاي صورتپذيرفته است. در درون اين ساختمانها پر است از تجهيزات گرانقيمت نظير نمايشگرهاي پيشرفته تلويزيون، انواع دستگاههايي كه با اشعه ايكس كار ميكنند، قفلهاي رمزدار براي اتاقهاي ويژه، تجهيزات جلوگيري از استراق سمع و .... هر كدام از اين ساختمانها حداقل يك اتاق SCIF دارد. اتاق SCIF اتاقي است با تجهيزات و ترتيبات امنيتي بسيار ويژه. برخي از اين اتاقها كوچك است اما برخي از آنها چهار برابر يك زمين فوتبال وسعت دارد!
SCIF به شاخص اهميت ساختمانها در اين دنياي مخفي تبديل شده است. هرچقدر بزرگتر باشد معلوم ميشود كه اين ساختمان، ساختمان مهمتري است. البته SCIF تنها چيزي نيست كه داشتن آن براي اين سازمانهاي امنيتي ضروري است. دفاتر فرماندهي، شبكه تلويزيون داخلي، محافظين شخصي و ... نيز به الزامات امنيت ملي آمريكا تبديل شدهاند.
يك ژنرال سه ستاره آمريكايي ميگويد: هيچ ژنرال چهار ستارهاي در آمريكا پيدا نميشود كه براي خود تجهيزات ويژه امنيتي نداشته باشد. ترس باعث شده است تا همه به فكر امنيت خود باشند. البته وقتي ديگري دارد پس من هم بايد از چنين تجهيزاتي برخوردار باشم.
• تحليلگران ناآزموده بخش اطلاعات و امنيت آمريكا!
در ميان افراد بسيار مهمي كه در SCIFها حضور دارند، بعضا آدمهاي غيرمهمي هم هستند كه براي صرفهجويي در هزينههايشان غذايشان را با خود از منزل ميآورند. اينها را در سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا تحليلگر ميخوانند. جوانان 20 تا 30 سالهاي كه سالانه بين 41000 تا 65000 دلار درآمد دارند. شغل آنها بهگونهاي است كه در مركز تمامي فعاليتهاي سري اطلاعاتي قرار دارند.
فرآيند تحليل اطلاعات مختلف را بهگونهاي تركيب ميكند كه سرانجام به راهنمايي براي كشف تهديدهاي ضد ايالات متحده آمريكا بدل شود. شغل آنها به شدت با رايانه گره خورده است. رايانه به آنها كمك ميكند تا بتوانند اطلاعات را دستهبندي و طبقهبندي كنند. اما به هر حال تحليل هرچه باشد در پايان به قضاوت انسان نياز دارد. نيمي از اين تحليلگران كلا بيتجربه هستند و برخي از آنها فاقد تحصيلات دانشگاهي بوده و آموزشهاي شركتي ديدهاند.
اين دو تحليلگر واشنگتنپست ادامه دادهاند: اين تحليلگران در زمان استخدام اطلاعات بسيار كمي در خصوص كشورهاي حساس نظير عراق، ايران، افغانستان و پاكستان دارند و تقريبا بههيچوجه زبان اين كشورها را بلد نيستند. با اين حال تعداد گزارشهايي كه اين افراد در خصوص اين كشورها توليد ميكنند سرسامآور است. ODNI هم به درستي نميداند كه دقيقا چند گزارش در هر سال توليد ميشود اما كارشناسان اين سازمان متوجه شدهاند كه تقريبا 60 سايت كه بيثمر شناخته شده و قرار بود تعطيل شوند همچنان مشغول به كارند! يك كارشناس ميگويد: "اين سايتها انگار جان سگ دارند كه همچنان كار ميكنند. "
برخي از مقاماتي كه بايد اين گزارشها را بخوانند ميگويند كه مشكل اينجاست كه بسياري از اين گزارشها مربوط به موضوعات مشابهي است كه مدام تكرار ميشوند. "ريچارد ايچ. ايمرمن " (Richard H. Immerman)، از مقامات سابق ODNIدر اين خصوص ميگويد: " يك اتفاق كه ميافتد همه به سمت آن يورش ميبرند تا آن را پوشش دهند. به اين ترتيب تداخلات زيادي ايجاد ميشود. "
پريست و آركين افزودهاند: حتي در سطح "مركز ملي مقابله با تروريسم " (NCTC) كه به نظر بسيار حساس است و بايد تحليلگران مستقر در آن بسيار قوي باشند، گفته ميشود كه اين تحليلگران هم نميتوانند گزارشهاي چندان قوي توليد كنند كه حداقل بهتر از گزارشهاي سازمان سيا، اف بي آي، آژانس امنيت ملي و بخش اطلاعاتي وزارت دفاع آمريكا باشد.
در دورهاي كه "ژنرال جان ام. كاستر " (John M. Custer) در ستاد فرماندهي مركزي آمريكا مسووليت عمليات اطلاعاتي را بر عهده داشت از اينكه اطلاعات خروجي از مركز ملي مقابله با تروريسم تا اين حد بهدردنخور است ابراز خشم ميكرد! در سال 2007، وي در اين خصوص در ديار با رئيس سابق مركز ملي مقابله با تروريسم اظهار داشت: "پس از بيش از 40 سال اين سازمان حتي يك گزارش كه به درد من بخورد توليد نكرده است. "
دو سال پس از آن روز و در حالي كه كاستر اكنون مدير دانشكده اطلاعات ارتش آمريكا در منطقهاي از آريزونا است هرگاه كه آن روز را به خاطر ميآورد صورتش از خشم سرخ ميشود. وي كه كاملا از بوروكراسي آمريكايي نااميد شده است در اين خصوص ميگويد: "چه كسي مسوول آن است كه كارهاي زائد را كاهش داده، هماهنگي ايجاد كرده و از دوبارهكاري جلوگيري كند تا محصولات مشابه توليد نشوند؟! "
در ادامه گزارش واشنگتنپست ميخوانيم: البته كاستر تنها كسي نيست كه از اين موضوع ناراحت است. سپس مثالي از يك مقام امنيتي و اطلاعاتي ديگر كه نامش مشخص نيست ذكر شده كه مجبور است حجم گستردهاي از اطلاعات را هر روز بخواند. از خلاصه اطلاعات روزانه گرفته تا پيشبيني اطلاعات هفته آتي، گزارشهاي مختلف ارزيابي و ....
وي ضمن شكايت از حجم گستردهاي از اطلاعات كه بايد بخواند يك زونكن از اطلاعات را روي دست گرفته و ميگويد: چرا بايد اين همه وقت صرف توليد اين اطلاعات شود؟ چرا اين اطلاعات بايد تا اين حد حجيم باشد؟ چرا كاغذي است و مكانيزه نشده است؟
اضافه حجم گزارشهاي ساعتي، روزانه، هفتگي، ماهانه و سالانه كاملا غيرسازنده است. اين نظر همان كساني است كه اين اطلاعات را دريافت ميكنند. برخي از سياستمداران آمريكايي حتي جرات نميكنند سراغ رايانههاي پر از اطلاعاتشان بروند و در نتيجه از اطلاعات خلاصهاي استفاده ميكنند كه مقامات امنيتي – اطلاعاتي به آنها ارائه ميكنند. اين مقامات نيز عموما متكي بر اطلاعات سازماني هستند كه خود به آن تعلق دارند و سرانجام همان مشكل هميشگي باقي ميماند: كمبود دسترسي به اطلاعات مفيد براي تصميمسازي.
دفتر امور تحليلهاي ODNI نيز به خوبي به اين معضل واقف است. اما بايد دانست كه تحليل تنها جايي نيست كه در آن تداخل كارها رويت ميشود و خطوط مسووليت محو ميشود.
تنها در وزارت دفاع آمريكا 18 آژانس و فرماندهي، عمليات اطلاعاتي را راهبري ميكنند و همگي آرزو دارند كه افكار عمومي جهانيان را نسبت به سياست خارجي آمريكا مديريت كنند. تمامي آژانسهاي اطلاعاتي و حداقل دو فرماندهي نظامي ادعا ميكنند كه فرماندهي "نبرد سايبري " را بر عهده دارند. حوزه نبرد سايبري جديدترين جبهه اين نبرد محسوب ميشود.
پانتا رئيس سازمان سيا در خصوص سازمانهايي كه در امر جنگ سايبري دخالت دارند ميگويد: هنوز رويكرد جنگ سايبري به صورت مجتمع و يكپارچه طرحريزي نشده است.
"بنيامين اي. پاول " (Benjamin A. Powell)، كه پيشتر مشاور سه نفر از مديران اطلاعات ملي آمريكا بوده و همين سال گذشته پست خود را ترك گفته است در اين خصوص ميگويد: هماهنگكردن عمليات سايبري كار سختي است. گاهي اين رويكرد نامناسب در جنگ سايبري به چشم ميخورد كه بايد همه امكانات را بسيج كرد و آماده دفاع از خود بود. دليلش هم اين است كه در اين بخش پول خوبي خرج ميشود! "
• سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا از درون ارتش اين كشور بيخبرند
در ادامه مقاله پريست و آركين با اشاره به يك نمونه واقعي، كارآمدي سازمان عظيم اطلاعاتي آمريكا را از زاويهاي ديگر محك ميزنند. پاييز گذشته يك سرهنگ ارتش آمريكا بهنام "ندال ملك حسن " در فورتهود تگزاس به روي عدهاي آتش گشود و ضمن قتل 13 نفر، 30 نفر را مجروح كرد. چند روز پس از اين تيراندازي اخبار عجيبي از رفتارهاي تعجببرانگيز حسن در مركز درماني "والترريد " ارتش آمريكا منتشر شد كه توجه همگان را به خود جلب كرد. جالب است بدانيد كه اين سرهنگ ارتش آمريكا در مركز درماني مذكور به عنوان يك روانپزشك آموزش ديده بود! وي در اين مركز هشدار ميداد كه بايد به مسلمانان اجازه داده شود ارتش آمريكا را ترك كنند وگرنه حضور آنها براي آمريكاييها خطراتي به بار خواهد آورد! نكته مهم ديگر اينكه حسن ايميلهايي نيز با يك روحاني مشهور بنيادگرا در يمن مبادله ميكرده است. اين روحاني بنيادگرا مدتي است كه تحت تعقيب دستگاههاي امنيتي آمريكا است.
اما جالبتر از همه اين است كه حتي يكي از اين ايميلها نيز به دست سازمانهاي عريض و طويلي كه مسووليت عمليات ضداطلاعات در ارتش آمريكا را بر عهده داشتند نيفتاده بود! تنها 25 مايل آنطرفتر از والترريد، "ركن 902 اطلاعات نظامي آمريكا " قرار دارد كه ظاهرا كار مهمي در شناسايي تهديدها به عمل نميآورده است وگرنه بايد اين تهديد را شناسايي ميكرد. به جاي آن، فرماندهي ركن 902 تصميم گرفته بود كه تمركز اين ركن را متوجه تهديدات عمومي تروريستها در جامعه آمريكا كند، يعني مقولهاي كه "اداره امنيت ميهني " و "نيروي مشترك 106 اف بي آي " هم بدان اشتغال داشتند!
درست مقارن با همين دوران در ركن 902 يك برنامه اطلاعاتي در حال پياده شدن بود كه فرماندهي اين ركن آن را "ريتا " ميخواند. هدف از اجراي برنامه ريتا شناسايي تهديدات بنيادگرايي اسلامي عليه ارتش آمريكا بود و تمركز آن بر حزبالله لبنان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران و مراكز پرورش دانشجوي القاعده در خاك آمريكا بود. يك مقام ارشد ضد اطلاعات ارتش آمريكا در خصوص برنامه ريتا ميگويد كه اين برنامه هيچ نتيجهاي جز همان چيزهايي كه همه از قبل ميدانستيم دربرنداشت.
تحليلگران واشنگتنپست ادامه دادهاند: محرمانهبودن فعاليتهاي اطلاعاتي و نبود هماهنگي به سازمانهايي نظير ركن 902 اجازه داده است كه بر روي موضوعاتي كار كنند كه قبلا روي آنها كار اطلاعاتي انجام پذيرفته است.
• شيوه حفاظت اطلاعات در آمريكا بحثبرانگيز است
برخي از مقامات اطلاعاتي بر اين باورند كه محرمانهبودن بيش از حد عمليات اطلاعاتي علاوه بر دوباره كاري آسيبهاي ديگري هم به بار آورده است. ريشه اين مشكل در وزارت دفاع آمريكا به برخي پروندههاي اطلاعاتي فوقسري بازميگردد كه دسترسي به آنها محدود بوده و تنها برخي مقامات آموزشديده اجازه دسترسي به آنها را دارند.
اين پروندهها به "برنامههاي دسترسي خاص " (SAP) معروفند. اسامي كد شده اين برنامهها در پنتاگون بيش از 300 صفحه است. جامعه اطلاعاتي آمريكا صدها مورد بيش از اين برنامهها را دارد و هريك از اين برنامهها نيز به نوبه خود شامل چند زيربرنامه كه هر يك از زيربرنامهها هم محدوديتهاي دسترسي ويژه خود را الزام ميكنند. اين بدان معناست كه عده بسيار كمي از افراد دقيقا ميدانند كه چه چيز در جريان است.
"جيمز آر. كلاپر " (James R. Clapper)، معاون وزير دفاع آمريكا در امور اطلاعات و نامزد رياست سازمان ملي اطلاعات آمريكا در دوره اوباما در اين خصوص ميگويد: "تنها يك نفر قادر است از مفاد همه پروندهها اطلاع داشته باشد و آن هم كسي جز خداوند بزرگ نيست. "
اين سطح از سري بودن اطلاعات حتي زنجيره دستور مافوق به زيردست را هم به هم ميزند چرا كه فرماندهان براي بهوجود نيامدن رقيب از اطلاعيافتن زيردستان از آنها جلوگيري كرده و يا زيردستان مجبور ميشوند فرماندهان خود را از مسائل بياطلاع نگهدارند.
يك افسر نظامي در اين خصوص ميگويد كه يكبار سندي را امضا كرده و ملزم بوده كه آن را از ژنرال چهار ستارهاي كه فرماندهاش محسوب ميشده مخفي نگاه دارد، چرا كه فرمانده حق نداشته چيزي در مورد اين سند بداند.
يك فرمانده نظامي ديگر روزي را به ياد ميآورد كه ميخواسته است بداند كه فلان برنامه كه دارد بودجه سازمانش را صرف ميكند چه برنامهاي است؟ و به او گفته ميشود كه حق ندارد چيزي در مورد آن بداند.
برخي مقامات اطلاعاتي بر اين باورند كه كه وزارت دفاع آمريكا بايد يكبار ديگر به همه برنامههاي اطلاعاتي نگاهي انداخته و تعيين كند كه كداميك از آنها همچنان ارزش آن را دارد كه بر آن كار شود؟! ODNI نيز تاكنون دست به چنين كاري نزده است. بهترين كاري كه اين سازمان ميتواند انجام دهد اين است كه پايگاه دادهاي از مهمترين برنامههاي اطلاعاتي در دست انجام در جامعه اطلاعاتي – امنيتي آمريكا تهيه كند. هرچند كه اين پايگاه داده نيز نميتواند شامل بسياري از پروژههاي مهم اطلاعاتي پنتاگون باشد!
• چگونگي برخورد سيستم اطلاعاتي مخفي آمريكا با اطلاعات مهم
در ادامه مقاله پريست و آركين نوشتهاند: از آنجا كه اين آمريكاي سري با اصول حفاظت اطلاعات عجين شده است نميتوان فهميد كه در آن دقيقا چه ميگذرد اما بعضا شواهدي به دست ميآيد كه پرده از برخي امور برميكشد. يكي از شواهد اخير بهترين و بدترين وضعيت سيستم اطلاعاتي سري آمريكا را پس از يازده سپتامبر به تصوير كشيده است.
پاييز گذشته و در حالي كه اين سيستم كاملا رشد كرده و هرچه ميخواست نفر استخدام كرده بود ناگهان معلوم شد كه در يمن خبرهايي است. لذا اوباما دستور داد كه دهها كماندوي آمريكايي به اين كشور اعزام شوند و رهبران وابسته به القاعده در اين كشور را به قتل برسانند.
كماندوهاي آمريكايي در يمن يك مركز عمليات مشترك ايجاد كردند و آن را به انواع تجهيزات ارتباطي مجهز كردند. از اين مركز عمليات مشترك هزاران گزارش، عكس، ويدئو و ... با دهها آژانس اطلاعاتي مخفي در ايالات متحده مبادله شد.
اين دقيقا همان سيستمي بود كه قرار بود بنياد گذاشته شود. اما وقتي كه اطلاعات دريافتي از يمن به مركز ملي مقابله با تروريسم در آمريكا رسيد؛ اين اطلاعات زير بار 5000 عمليات اطلاعاتي روزمره گم شدند. تحليلگران تنها توانستند از پايگاه دادهاي به پايگاه داده ديگر، از ديسك سختي به دسيك سخت ديگر و از نمايشگري به نمايشگر ديگر اطلاعات جديد را جاگذاري كنند تا بعدها در صورتي كه جالب باشند مورد مطالعه قرار گيرند.
با افزايش شدت عمليات نظامي در يمن و بالا گرفتن بحث احتمال وقوع حمله تروريستي، سازمانهاي اطلاعاتي تلاش خود را افزايش دادند. به اين ترتيب سيلي از اطلاعات به سمت مركز ملي مقابله با تروريسم جاري شد.
طبعا در ميان اين سيل اطلاعات برخي مهمتر بودند. اسامي برخي افراد در يمن، اطلاعاتي در مورد يك نيجريهاي بنيادگرا كه عازم يمن شده بود، گزارشي در مورد پدري نيجريهاي كه نگران پسرش بود كه در يمن به بنيادگرايي علاقمند شده و ناپديد شده است و ...
تمامي اين مطالب ميتوانستد راهنمايي براي فهم اين موضوع باشند كه يك جوان نيجريهاي به نام "عمر فاروق عبدالمطلب " قرار است روزي به فرودگاه ديترويت حمله كند. اما هيچكس اين اطلاعات را كنار هم قرار نداد و نتيجه لازم را از آنها نگرفت چون سيستم اطلاعاتي مخفي آمريكا بيش از حد بزرگ شده و در آن حدود مسووليت خلط شده بود.
به عبارت ديگر در اين سيستم دقيقا روشن نيست كه مسووليت با كيست؟ همه به همه چيز كار دارند. به همين دليل عبدالمطلب توانست سوار پرواز شماره 253 خطوط هوايي شمال غربي شود! آنطور كه گفته ميشود وي تلاش كرد تا مواد منفجره پنهان كرده زير پيراهن خود را منفجر كند. و البته سيستم اطلاعاتي عريض و طويل و هزينهبر ايجاد شده پس از يازده سپتامبر نبود كه توانست جلوي اقدام وي را بگيرد بلكه يك مسافر هواپيما متوجه موضوع شده و جلوي وي را گرفت.
پس از اين واقعه "جان برنان " (John Brennan)، مشاور كاخ سفيد در امور مقابله با تروريسم اظهار داشت: "ما نتوانستيم سيستم اطلاعاتي خود را اولويتبندي كنيم. چرا كه هيچ سازمان اطلاعاتي عملا مسووليت نيافت كه اين كار را انجام دهد. "
دنيس بلر براي اين موضوع راهحلي ارائه كرد: تيم ديگري ايجاد كنيد و راهبري امور مهم را به آن واگذار كنيد! وي در ضمن براي اين كار تقاضاي بودجه بيشتر و استخدام تحليلگران بيشتر كرد!
البته او تنها كسي نيست كه بزرگتر كردن سيستم اطلاعاتي را راهحل مساله ميبيند. ليتر نيز پس از واقعه كريسمس خواستار استخدام تحليلگران بيشتر در سازمان خود شد.
اداره امنيت ميهني هم تقاضاي تعداد بيشتري افسران نيروي هوايي، دستگاههاي بازرسي بدن و تحليلگر كرده است. اوباما هم گفته است كه جلوي هزينههاي بيشتر در بخش امنيت ملي را نخواهد گرفت و اين سخن به عبارتي يعني موافقت با اين تقاضاها.
تحليلگران واشنگتن پست اضافه كردند: به اين ترتيب قابل پيشبيني است كه توسعه ساختمانها و دفاتر اين سيستم اطلاعاتي در سراسر آمريكا ادامه خواهد يافت. از كاخ سفيد كه پنج مايل به سمت جنوب شرقي حركت كنيد ميبينيد كه اداره امنيت ميهني بار ديگر زمين را كنده است تا دفاتر فرماندهي مشترك خود با گارد ساحلي را بسازد. اين اداره كه تنها هفت سال از تاسيس آن ميگذرد براي خود سطوح دسترسي ويژه، بازوي تحقيقاتي ويژه، مركز فرماندهي ويژه و 230000 كارمند دارد. اين سازمان به سومين سازمان بزرگ آمريكا بدل شده است.
به زودي بر جاي يك بيمارستان رواني در خيابان "اليزابتس "، يك مجموعه ساختماني عظيم ديگر با هزينه 3.4 ميليارد دلار ساخته ميشود تا نشانه ديگري از سيستم اطلاعاتي سري آمريكا باشد. اين مجموعه جديد پس از پنتاگون بزرگترين مجموعه ساختماني دولتي خواهد بود و ابعاد آن چهار برابر ليبرتي كراسينگ پيشبيني ميشود.