تحليگران واشنگتن پست در مقالهاي به تشريح هزينه واقعي جنگ عراق پرداخته و آنرا خيلي بيش از برآوردهايي مثل پيشبينيهاي دولت "بوش " در سال 2003 كه هزينه جنگ را 50 ميليارد تا 60 ميليارد دلار پيشبيني كرد، ميدانند.
بهگزارش فارس، پايگاه اينترنتي روزنامه "واشنگتنپست " در مقالهاي به قلم "جوزف اي. استيگليتز " (Joseph E. Stiglitz) استاد دانشگاه كلمبيا، رئيس شوراي مشاوران اقتصادي بيل كلينتون و برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 2001 و "ليندا جي. بيلمز " (Linda J. Bilmes) مدرس ارشد در سياستگذاري در دانشگاه هاروارد به تشريح هزينههاي جنگ عراق پرداخته و مينويسند: در سال 2008 نوشتيم كه هزينه كلي جنگ ايالات متحده در عراق 3 تريليون دلار است. اين رقم برآوردهاي قبلي را كمتر نشان ميداد. برآوردهايي مثل پيشبينيهاي دولت "بوش " در سال 2003 كه هزينه جنگ را 50 ميليارد تا 60 ميليارد دلار پيشبيني كرد.
اما امروزه كه ايالات متحده جنگ در عراق را پايان بخشيده است به نظر ميرسد كه برآورد 3 تريليون دلاري ما (كه هم مخارج دولت و هم تاثير گسترده جنگ بر اقتصاد آمريكا را محاسبه كرده بود) بسيار كم بوده است. مثلا هزينه تشخيص، درمان و جبران سربازان معلول از آنچه ما انتظار داشتيم بيشتر شده است. علاوه بر اين، با گذشت دو سال، براي ما مشخص شد كه برآورد ما هزينه متداول درگيري را شامل نميشد يعني آنچه كه در دسته ممكن است باشند قرار دارد يا آنچه كه اقتصاددانان هزينه فرصت مينامند. بسياري فكر ميكنند كه در نبود حمله عراق، ما همچنان درگير افغانستان بوديم. همچنين ممكن است بپرسيم: اگر جنگ در عراق نبود، قيمت نفت به سرعت بالا ميرفت؟ بدهي دولت بالا بود؟ بحرانهاي اقتصادي شديد بود؟
پاسخ چهار سوال بالا احتمالاً، خير بود. درس اصلي اقتصاددانان اين است كه منابع – هم پول و هم توجه و مراقبت – كمياب هستند. آنچه به عراق اختصاص يافت، در جاي ديگري قابل دسترس نبود.
• موفقيت در افغانستان همواره گريزان خواهد بود
اين مقاله سپس به جنگ افغانستان پرداخته و ميافزايد: تهاجم عراق، توجه ما را از جنگ افغان كه امسال دهمين سال آن است، منحرف كرد. در حاليكه موفقيت در افغانستان همواره گريزان خواهد بود. اگر كه از مسير اصلي منحرف نميشديم، ممكن بود كنترل بيشتر را بر طالبان داشته باشيم و از تلفات كمتري رنج بريم. در سال 2003 - سالي كه به عراق حمله كرديم - ايالات متحده هزينه 14.7 ميليارد دلاري در افغانستان را متوقف كرد (كمتر از 20 ميليارد دلار در سال 2002) در حالي كه ما 53 ميليارد دلار را در عراق ريختيم. در سالهاي 2004 ،2005 و 2006 ما چهار برابر هزينهاي كه در افغانستان شد را در عراق داشتيم.
• بيثباتي در قيمت نفت
نويسندگان اين مقاله در ادامه به بيثباتي قيمت نفت در هنگام جنگ عراق و تاثير آن بر اقتصاد جهاني اشاره كرده و مينويسند: هنگامي كه ايالات متحده براي جنگ به عراق رفت، قيمت نفت از بشكهاي 25 دلار كمتر بود و بازار انتظار داشت كه در همان حد باقي بماند. با جنگ، قيمتها شروع به رشد كردند و در سال 2008 به 140 دلار در هر بشكه رسيد. جنگ و تاثيرات آن در خاورميانه، بزرگترين توليدكننده نفت دنيا، عامل اصلي آن بود. توليد نفت عراق قطع شد و بيثباتي كه جنگ به خاورميانه آورد، سرمايهگذاري در منطقه را تضعيف كرد.
در برآورد 3 تريليون دلاري دو سال پيش ما، جنگ را براي افزايش 5 دلار براي هر بشكه سرزنش كرديم. امروز باور داريم كه برآورد واقعيتر نسبت به تاثير جنگ بر قيمتها، منجر به حداقل 10 دلار در هر بشكه ميشود و اين حداقل 250 ميليارد دلار در برآورد ما در هزينههاي مستقيم جنگ اضافه ميكند. اما هزينه اين افزايش در اينجا متوقف نميشود، قيمتهاي بالاي نفت اثر مخربي بر اقتصاد داشت.
• افزايش بدهيهاي دولت
استيگليتز و بيلمز در بخش ديگري از گزارش خود به افزايش بدهيهاي دولت ايالات متحده در زمان جنگ عراق پرداخته و تصريح ميكنند: جنگ عراق به طور قابل ملاحظهاي به بدهيهاي دولت افزود. اين نخستين بار در تاريخ آمريكا بود كه دولت هنگامي كه به جنگ رفت، مالياتها را كاهش داد. و نتيجه آن جنگي بود كه بنيادش بر قرض بود. بدهي آمريكا از 6.4 تريليون دلار در مارس 2003 به 10 تريليون دلار در 2008 افزايش يافت (پيش از بحرانهاي مالي). حداقل يك چهارم اين افزايش مربوط به جنگ است. و اين شامل مراقبتهاي بهداشتي و پرداختهاي از كارافتادگي براي معلولان نميشود كه نيم تريليون دلار ديگر به بدهيها ميافزايد.
نتيجه جنگ پرهزينه كه بر اساس وام سرمايهگذاري شده بود اين شد كه خانه مالي ما حتي پيش از زمان بحران مالي، شكل ملالانگيزي به خود داشت.
• جنگ عراق و بحران مالي
نويسندگان واشنگتن پست معتقد هستند كه بحران مالي بينالمللي به جنگ مربوط ميشود. افزايش قيمت نفت بدين معني است كه پولي كه صرف خريد نفت در خارج ميشود، پولي است كه در خانه خرج نميشود. در ضمن، هزينههاي جنگ ترقي اقتصادي كمتري را فراهم كرد. پرداخت به پيمانكاران خارجي كه در عراق كار ميكنند نه انگيزه موثر كوتاه مدت بود (نه در مقايسه با هزينه آموزش، زيرساخت يا تكنولوژي) نه يك زيربنا براي رشد بلند مدت.
گفتن اينكه چه خواهد بود هميشه دشوار است، خصوصا مسالهاي به پيچيدگي بحران مالي جهاني كه فاكتورهاي مرتبط زيادي دارد. شايد بحران در هر زمينهاي اتفاق ميافتاد. اما يقيناً با هزينه بيشتر در خانه و بدون نياز به چنين نرخ بهرههايي و مقررات ملايم براي پيشبرد اقتصاد، عواقب شكست آن كمتر بود. جنگ غير مستقيم به مقررات و سياستهاي پولي مصيبتبار مربوط است.
جنگ عراق تنها به تشديد بحران مالي مربوط نميشود بلكه ما را از پاسخگويي موثر آن بازداشت. افزايش بدهيها بدين معني است كه دولت فضاي كمتري براي مانور دارد. خصوصا نگراني درباره بدهي و كسري بودجه آنها را به اين امر واميدارد تا توانايي ما را براي پاسخگويي به بحران اقتصادي متوقف كند. با بالا بودن نرخ بيكاري، كشور به يك انگيزه دوم احتياج دارد. اما افزايش بدهيهاي دولت از اين كمبود حمايت ميكند. نتيجه اين است كه نسبت به زماني كه جنگ نيست، بحران اقتصادي طولانيتر، توليد كمتر، بيكاري بيشتر و كسري بودجه گستردهتر ميشود.
تحليلگران واشنگتن پست در انتهاي گزارش خود در زمينه جنگ آمريكا در عراق مينويسند: تصور دوباره تاريخ، تمرين خطرناكي است. با اينحال به نظر ميرسد كه بدون اين جنگ، آمريكاييها نه تنها در دنيا بالاتر ميايستادند بلكه اقتصاد ما هم قويتر ميشد. امروز سوال اين است كه: آيا از اين اشتباه پر هزينه درس خواهيم آموخت؟