ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 4 مهر 1389     |     کد : 9744

حكومت اسلامي و نتيجه گرايي در ‌نهج البلاغه

خاستگاه و پايگاه، مناسبات و روابط انساني، اصول، ساز و كار و آسيب‌شناسي مديريت منابع انساني مهم‌ترين محورهاي مورد بحث در اين نشست بود.

نشست تخصصي «مديريت منابع انساني از نگاه نهج‌البلاغه» با سخنراني دكتر مصطفي دلشاد تهراني، استاد دانشگاه و پژوهشگر نهج‌البلاغه به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ‌دو‌شنبه 22 شهريور سال جاري برگزار شد. اين دومين نشستي بود كه اين پژوهشگاه در زمينه بررسي راهكارهاي مديريتي در نهج‌البلاغه برگزار كرد.
خاستگاه و پايگاه، مناسبات و روابط انساني، اصول، ساز و كار و آسيب‌شناسي مديريت منابع انساني مهم‌ترين محورهاي مورد بحث در اين نشست بود.
بحث حكومت و مديريت در نهج‌البلاغه، بحث بسيار جدي و گسترده‌اي است، دليل اين مطلب اين است كه غالب مطالب نهج‌البلاغه در دوران حكومت اميرمو‌منان(ع) مطرح شده است؛ يعني تقريبا 98 درصد مطالب نهج‌البلاغه مطلبي است كه در دوران حكومت ايشان نوشته شده است. از مجموع نامه‌ها فقط يك نامه قبل از عهده‌دارشدن حكومت توسط اميرمو‌منان(ع) نوشته شده است و از مجموع خطبه‌ها هم 13 خطبه مربوط به دوران قبل از حكومت حضرت است و از بخش حكمت‌ها هم چند حكمت به آن دوران اختصاص دارد. بنابراين بخش عمده و غالب نهج‌البلاغه در دوران حكومت حضرت ارائه شده است و علي‌القاعده قسمت عمده‌اي از آن هم ناظر به تحولات حكومتي و مديريتي بوده است و اميرمو‌منان تلاش بسيار زيادي در اصلاح ساختار حكومتي و مديريتي داشته است. بنابراين علي‌القاعده بايد اين مباحث در نهج‌البلاغه پررنگ باشد كه اين گونه هم هست.
دلشاد تهراني با بيان اين مطالب افزود: اگر همه آموزه‌‌هاي حضرت را مورد بررسي قرار دهيم، مدل‌هايي را مي‌توان استخراج كرد كه بنده در اين بحث مي‌خواهم به يكي از اين مدل‌ها بپردازم كه در واقع اين مدل بر 6 مورد سامان يافته است؛ ابتدا خاستگاه و پايگاه مديريت منابع انساني به اين معنا كه اساسا بناي مديريت منابع انساني بر چيست و بر چه تكيه‌گاه‌هايي استوار است؟، دوم اين‌كه روابط و مناسبات مديريت منابع انساني كه خطوط حاكم و جهت‌دهنده مديريت منابع انساني را روشن مي‌كند و اين‌كه در چه چارچوب روابط انساني، مديريت بايد صورت گيرد. سوم اصول و قواعد است كه بيانگر مجموعه اصول و قواعد عملي حاكم بر روابط انساني است. چهارم سازوكار مديريت منابع انساني كه در واقع مراحل عمل به مديريت منابع انساني در آنجا مطرح شده است. پنجم آسيب‌شناسي مديريت منابع انساني مطرح است، يعني يافتن آسيب‌ها در هر گامي است كه برداشته مي‌شود و ششم هم مساله اصلاحگري است كه اگر در هر گامي آسيبي وجود داشت همانجا بايد اين آسيب اصلاح شود و اميرالمو‌منين(ع) اين گونه عمل كرده‌ است. وي افزود: در نموداري كه ملاحظه مي‌كنيد خاستگاه و پايگاه به صورت بناي قضيه در نظر گرفته شده است و در واقع روابط و مناسبات و اصول و قواعد در كنار هم عمل مي‌كنند تا آن روابط و مناسبات به درستي معنا پيدا كند و روي آنها سازوكار مديريت مطرح است و به دنبال اين هستيم كه به نتايج برسيم.

مديريت نتيجه‌گرا
دلشاد تهراني گفت: مديريت منابع انساني و حكومت‌داري نزد اميرالمو‌منين(ع) تكليف‌گرا نيست، بلكه نتيجه‌گراست، برخلاف تصوري كه بعضي‌ها دارند، اميرالمو‌منين(ع) بشدت به دنبال اين است كه به يك اهدافي دست يابد و صرفا عمل به تكليف مدنظر حضرت نيست، چنان كه حضرت علي (ع) در پايان‌نامه به مالك اشتر به صراحت اين مساله را بيان كردند كه تمامي حرف‌ها، آموزه‌ها و اعمال ما براي اين است كه به يك هدف دست پيدا كنيم. ما نتيجه‌گرا هستيم و در اين حوزه تكليف‌گرا نيستيم. تعبير حضرت در اينجا اين است كه «... ان يوفقني و اياك»؛ ما در مديريت مي‌خواهيم توفيق پيدا كنيم و به نتايجي برسيم. امير مو‌منان در مديريت و حكومت تكليف‌گرا نيست، بلكه نتيجه‌گرا است و به دنبال اهداف مشخص و هدف‌هاي معين است. در اين ساختار مدام بايد آسيب‌شناسي صورت گيرد و هر جا كه آسيبي مشاهده شد كار اصلاح مي‌شود؛ برگشت مي‌كند و داخل سيستم اصلاح صورت مي‌گيرد و كار درست مي‌شود. سيستم اصلاحگري مورد نظر امام علي(ع) خيلي سريع و دقيق عمل مي‌كند، يعني اگر كارگزاري در يك مجلس مهماني عملي انجام مي‌داد كه خلاف مديريت روابط انساني بود كه حضرت تعريف كرده بود بلافاصله تذكر داده مي‌شد تا اصلاح صورت گيرد. چنانچه كه نامه 45 نهج‌البلاغه كه خطاب به عثمان بن حنيف است در واقع بيانگر همين مسأله است يا موارد متعدد ديگري كه در نهج‌البلاغه شريف رضي نقل كرده است.
اين استاد دانشگاه افزود: اميرالمو‌منين(ع) هدف و نتيجه غايي در مديريت و حكومت را رضاي الهي بيان كردند «لما فيه رضا»، چون رضايت الهي امري كلي است براي آن 5 شاخصه مطرح و بيان كردند كه هدف ما در حكومت و مديريت اين 5 شاخصه كلي است كه عبارتند از: بر پا داشتن عذر و دليل آشكار در برابر خداوند و خلق خداوند (هر عملي در ساز و كار مديريت بايد قابل دفاع باشد و هيچ كار و عملي بدون ضابطه، حساب، بررسي و دقت‌هاي لازم نبايد صورت گيرد و بايد به گونه‌اي باشد كه در محكمه الهي و مردمي پذيرفته باشد)، راضي بودن مردم (مردمان و بندگان خوب بگويند و راضي باشند، مهم رضايت مشتري و ارباب رجوع است)، آثار نيكو به جا گذاشتن در بلاد (يعني ثمره درست، بهره‌وري، بالندگي، معنويت، عمران و آبادي ثمره كار باشد و خودش را نشان دهد)، تمام شدن نعمت‌هاي مادي و معنوي در آن مجموعه‌اي كه اداره مي‌شود و مضاعف‌شدن كرامت و حرمت‌هاي انساني است. اين 5 مورد هدف‌هاي كلي است و اميرالمو‌منين در هر حوزه مديريتي و حكومتي به دنبال اين بوده كه اين موارد به عنوان اهداف كلي محقق شوند.

زيربناهاي پايگاه مديريت منابع انساني
دلشاد تهراني در ادامه سخنانش گفت: در مورد بحث اول ما كه خاستگاه و پايگاه مديريت منابع انساني است، 8 مطلب در نهج‌البلاغه پررنگ است. مطلب اول اين است كه مديريت منابع انساني براساس خاستگاهي مردمي است؛ يعني اداره سازمان يا جامعه بزرگ انساني بايد با ميل، رضايت و خواست مردم باشد. هنگامي كه شما وارد يك سازمان مي‌شويد و مجموعه سازمان نسبت به شما عدم تمايل دارند نمي‌توانيد روابط انساني درستي را برقرار كنيد. همچنين وقتي شما مي‌خواهيد جامعه‌اي را اداره كنيد و مردم راضي و خواهان شما نيستند مشكل پيدا مي‌كنيد. در حكمت 22 نهج‌البلاغه عبارتي داريم كه حضرت مي‌فرمايد: «لنا حق فان اوتينا؛ براي ما حقي است، اگر مردم به ما بدهند، آن را انجام مي‌دهيم و اگر مردم ما را نخواهند بر ترك شتر مي‌نشينيم و راه خود را مي‌رويم، هرچند شب‌روي به درازا بكشد.» در خطبه سوم نهج‌البلاغه اميرالمو‌منين(ع) مي‌فرمايند كه دليل پذيرفتن حكومت اين است كه مردم ما را خواستند، اگر مردم نمي‌خواستند و اصرار نمي‌كردند من خود را اصلا در جايگاه حكومت قرار نمي‌دادم. «لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلماء ان لا يقاروا؛ اگر مردم در صحنه حاضر نمي‌شدند و حجت را تمام نمي‌كردند و اگر خداوند از عالمان پيمان نگرفته بود كه بر سيري ظالم و گرسنگي مظلوم تحمل نياورند حكومت را قبول نمي‌كردم و ريسمان شتر خلافت را بر گردنش مي‌افكندم و پايان آن را مانند ابتداي آن مي‌انگاشتم.» يعني همان طور كه 25 سال قبل خود را به كناري كشيدم، اكنون هم خود را به كناري مي‌كشيدم. 25 سال قبل مردم به من اقبال نكردند و پشت كردند و من خود را به كناري كشيدم، امروز اصرار كردند من پذيرفتم، حتي حضرت در نامه ششم نهج‌البلاغه تعبيري دارند كه اگر مردم و نمايندگان مردم كسي را پذيرفتند رضايت خداوند هم همين است. خداوند تعيين سرنوشت سياسي و مديريتي مردم را به خودشان سپرده است.
وي افزود: امام(ع) خود مي‌فرمايند: «اگر نمايندگان مردم و كساني كه مردم آنها را قبول دارند يا خود مردم بر كسي اجتماع كردند و او را مدير و پيشواي خود خواندند، خداوند هم به همين راضي است، رضايت خداوند در اين است.» خداوند سرنوشت مديريتي و سياسي و حكومتي مردم را به خود آنها سپرده است، حتي در كلام 205 نهج‌البلاغه اميرالمومنان بياني دارند به اين مضمون كه: شما مردم سرپرستي خود را بر عهده من گذاشتيد، من به زمامداري رغبتي نداشتم. دنبال اين نبودم كه سرپرستي را به دست بگيرم و مشتاق اين نبودم، شما مرا دعوت كرديد و مسووليت را بر عهده من گذاشتيد.
مولف كتاب حكومت حكمت افزود: اميرالمومنين(ع) حاضر نبودند كه در مناسبات و روابط انساني در مديريت چيزي را تحميل كنند، در كلام 208 نهج‌البلاغه وارد شده است كه حضرت فرمودند: «من حاضر نيستم، چيزي را كه شما نمي‌خواهيد به شما تحميل كنم.» بنابراين خاستگاه مديريت منابع انساني بايد مردمي باشد، حتي اگر مدير يك سازمان كوچك هم باشيد بايد سازمان نسبت به شما پذيرش داشته باشد، وقتي سازمان نسبت به شما پذيرش نداشته باشد نمي‌توانيد از يك پايگاه درست برخوردار باشيد. مديريت منابع انساني از پايگاه بندگي خداوند و براي رضايت خداوند است. اميرمومنان مكرر بيان كردند كه از پايگاه بندگي خداوند مي‌خواهند مديريت كنند. در ابتداي بيشتر نامه‌هاي مديريتي و حكومتي حضرت اين عبارت آمده است كه «اين نامه و فرماني است از جانب بنده خدا، علي سرپرست مومنان» بنابراين مشخص است كه اميرمومنان از اين پايگاه مي‌خواهند مديريت كنند يا در خطبه 216 بياني دارند كه «جز اين نيست كه من و شما همگي بندگان و مملوكان پروردگاري هستيم كه جز او پروردگاري نيست»، يعني مديريت از پايگاه بندگي خداوند، اگر در اين موضوع يك لحظه غفلتي صورت گيرد، روابط به هم خواهد خورد يا تعبير ديگري كه در پايان عهدنامه مالك اشتر حضرت مي‌فرمايد كه مطلوب غايي ما رضايت خداوند است. در مديريت انساني نبايد يك لحظه اين عقيده فراموش شود و رضايت خداوند مدام بايد جلوي چشم ما باشد، اگر هدف غايي فراموش شود روابط و مناسبات به هم مي‌خورد.
دلشاد تهراني تاكيد كرد :مديريت منابع انساني بر اساس خودسازي و خودمهاري است، يعني كسي كه مي‌خواهد در جايگاه مديريت نيروي انساني قرار گيرد، بايد انسان خودساخته‌ و خودمهارشده‌اي باشد. در اوايل عهدنامه مالك اشتر حضرت به مالك فرمان دادند كه «بشدت نفس خود را مهار كند و هنگام سركشي نفس او را از سركشي باز دارد. هر انساني در معرض سركشي است، چون نفس اين خاصيت را دارد، مگر اين‌كه خداوند به انسان رحمت آرد.» وقتي كه انسان در جايگاه مديريت منابع انساني كه قرار مي‌گيرد كارهايي كه براي ديگران مباح و آزاد است براي او ممنوع مي‌شود. به همين دليل امام علي(ع) عثمان بن حنيف را توبيخ مي‌كند، چون او به مجلس مهماني رفته كه در جايگاه استاندار نبايستي به آنجا مي‌رفته است. براي ديگران آزاد است، اما او نبايد مي‌رفته است. هر سخني را و هر نوع ادبياتي را نمي‌توان در موقعيت مديريت به كار گرفت، بايد بشدت انسان مهار شود و خودسازي داشته باشد.

مديريت عقلاني
مولف كتاب سيره نبوي گفت: مديريت منابع انساني، يك مديريت كاملا عقلاني است، بدون عقلانيت راه روشن نخواهد بود، در خطبه 154 در حكمت 421 اميرالمومنان بياني دارند «آن چيزي كه راه درست و غلط را از هم جدا و روشن مي‌كند، عقل است.» بنابراين مديريت بايد با عقلانيت صورت گيرد. در خطبه 154 نهج‌البلاغه هم بيان خيلي زيبايي دارند «سرپرست و مسوول بايد با مردم صادق باشد و بايد عقلاني عمل كند.» نبايد يك لحظه از عقلانيت غفلت صورت گيرد. همچنين در حكمت 113 بياني دارند كه «هيچ چيز مثل عقل تدبيرآور نيست»، لذا مهم‌ترين تكيه‌گاه مديريت عقل و عقلانيت است.
وي گفت: مديريت منابع انساني بر مبناي امانتداري و كفايت امور است، كسي كه در جايگاه مديريت قرار مي‌گيرد، تكيه‌گاهي كه از او خواسته مي‌شود و خاستگاه مديريتش امانتداري و كفايت امور است. در نامه پنجم نهج‌البلاغه حضرت فرمودند كه مسووليت امانت است و در نامه 53 هم فرمودند كه اگر فردي در جايگاه مديريت منابع انساني قرار مي‌گيرد، بايد به گونه‌اي از او كار خواسته شود كه به سمت امانتداري و مردمداري (ملايمت و نرمي با شهروندان) كشيده شود.
دلشاد تهراني افزود: ششمين خاستگاه و پايگاه در مورد مديريت منابع انساني اين است كه مديريت منابع انساني براساس بهترين اندوخته است، يعني كسي كه مديريت منابع انساني مي‌كند بايد بر بهترين اندوخته در مديريت كه عمل صالح است تكيه داشته باشد. عمل صالح هم يعني عمل مدبرانه و چنين عملي است كه بالنده است. حضرت در غررالحكم مي‌فرمايند: «اگر امكانات كم باشد، اما حسن تدبير و عمل صالح باشد آن را افزايش مي‌دهد و اگر امكانات مديريتي بسيار زياد باشد و حسن تدبير و عمل صالح نباشد به باد فنا مي‌رود.»

سيد حسين امامي / جام‌جم


نوشته شده در   يکشنبه 4 مهر 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode