«مترو گلدوین مایر» دقیقا در سالهایی که رکود اقتصادی بر غرب حاکم بود توانست سر پا بایستد و ستارگانی چون لورل و هاردی و آثار مهمی چون «جادوگر شهر از» و «بر باد رفته» را خلق کند.
خبرگزاری مهر - مترو گلدوین مایر یا به اختصار «MGM» یکی از قدیمی ترین استودیوهای نیمه بزرگ یا مینی- ماژور در هالیوود است که در بخش نخست این گزارش مروری بر تاریخ شکلگیری آن داشتیم و در ادامه روند فعالیت این کمپانی در دهه ۴۰ قرن پیش را بررسی کرده و تاریخ این غول فیلمسازی را ورق میزنیم.
۱۹۳۰؛ یک دهه صدرنشینی
با افزوده شدن صدا به فیلم ها در اوایل دهه ۳۰ میلادی انقلاب بزرگی در صنعت سینما رخ داد. میلیون ها دلار صرف بازسازی و تجهیز سالن های سینما شد و بسیاری از ستاره ها که نخواستند و یا نتوانستند با این موج جدید کنار بیایند از صحنه حذف و با ستاره های جدید جایگزین شدند.
مترو گلدوین مایر نیز با وجود آن که یکی از آخرین کمپانی های بزرگی بود که به این ورطه وارد شدند، اما نهایت استفاده را از این فرصت برد.
نوای برادوی (۱۹۲۹) اولین فیلم موزیکال مترو گلدوین مایر و اولین فیلم ناطقی است که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال شده است. فیلمی که تاثیر عمیقی بر ژانر فیلم های موزیکال بعد از خود گذاشت و بعضی ترانه هایش همچون « You Were Meant For Me» برای همیشه ماندگار شد.
«نوای برادوی» همچنین اولین فیلم موزیکال است که در آن از تکنیک فیلمبرداری رنگی تکنی کالر « Technicolor» استفاده شده است. مفهومی که برای علاقه مندان سینما چیزی بیشتر از یک اصطلاح تکنیکی است. تکنی کالر که قدیمی ترین شیوه ی فیلمبرداری رنگی نیز محسوب می شود یادآور دوران مهمی از تاریخ سینما است. دوره ای که کمپانی های بزرگ هر کدام برای ساخت فیلم های رنگی کلاسیک خود شیوه ای مخصوص داشتند تا اینکه این سیستم به عنوان شیوه ای کامل و دقیق و البته بسیار گرانقیمت در میان کارگردانان بزرگ سینما مطرح شد.
رکود بزرگ؛ فرصتی طلایی
این دوران مصادف شد با سقوط آزاد شاخص های بورس و آغاز طولانیترین و گستردهترین بحران اقتصادی قرن بیستم که از آن به دوران رکورد بزرگ یاد می شود اما تیم رویایی مترو گلدوین مایر از این تهدید یک فرصت ایده آل ساخت.
آن ها می دانستند مردمی که جیب هایشان خالی شده، علاقه مند به تماشای چه چیزی هستند و بهترین استعدادها و عوامل فنی خود را صرف ساخت موزیکال های شاد و شنگول و کمدی های حرفه ای و پرخرج و بسیاری فیلم های درخشان دیگر کردند. سیاستی که باعث شد آنها رکورد فروش خود در دهه ۳۰ را هر سال جابه جا کنند و با ۵۰ فیلمی که هر ساله روانه سینماها کردند بیش از هر کمپانی دیگری ستاره سازی کنند.
آنا کریستی (۱۹۳۰)، زن مطلقه (۱۹۳۰) و هورن بازرگان (۱۹۳۱) -که اولین فیلم غیر مستندی بود که در آفریقا فیلمبرداری شده بود- همگی فیلم های موفق و پرفروشی بودند که بزرگان سینما در آنها دنیای سینمای ناطق را تجربه می کردند.
یکی از بزرگترین ستاره های سینما در همین دوران پا به صحنه گذشت. «کلارک گیبل» در فیلم روح آزاد (۱۹۳۱) و در نقشی فرعی به عنوان یک گانگستر چنان بازی تاثرگذار و درخشانی از خود به جا گذاشت که تا ۶ سال بعد در نظرسنجی های ملی عنوان «پادشاه هالیوود» را در اختیار داشت و تا پایان دوران حرفه ایش نقشِ یک فیلم های سینمایی را بر عهده داشت.
اما نمونه شاخص این سال ها، گرند هتل (۱۹۳۲) است؛ اولین فیلمی که تمامی گروه بازیگران آن ستاره های سینما بودند. ستاره هایی چون «جان باریمور»، «جوان کرافورد» و «گرتا گاربو» -ستاره سرشناس سوئدی هالیوود - که دیالوگ می خواهم تنها باشم «I want to be alone» او در این فیلم یکی از ۱۰۰ دیالوگ برتر تاریخ سینما به انتخاب بنیاد فیلم آمریکا است.
«گرند هتل» همچنین تنها فیلم در تاریخ است که جایزه اسکار بهترین فیلم را برده بدون آن که در هیچ بخش دیگری نامزد شده باشد.
یکی از عوامل درخشش مترو گلدوین مایر در این سال ها، حضور «ایروین تالبرگ» به عنوان سرپرست بخش فیلمسازی بود. مردی که علی رغم سن کمش مهارت عجیبی در انتخاب بهترین فیلمنامه ها، بهترین بازیگران و بهترین عوامل فنی را داشت و با استعداد ذاتیش در پولسازی به مرد عجایب مشهور شده بود.
تالبرگ و همسرش «نورما شیرر» - یکی از سرشناس ترین بازیگران زن هالیوود- نمادی از یک زوج ایده آل در هالیوود بودند، اما خوشبختی آنها دوامی نداشت چراکه در ۱۹۳۶ سلامت جسمی تالبرگ رو به وخامت رفت و در نهایت در ۳۷ سالگی زندگی را ترک گفت. خاطره تالبرگ با ساختمان بزرگی که در مترو گلدوین مایر به نام و یاد او ساخته اند زنده نگه داشته شده است.
تالبرگ در دوران حیاتش رمان های ادبی زیادی را برای ساخت اقتباس های سینمایی انتخاب کرد. فیلم هایی چون شورش در بونتی(۱۹۳۵) به کارگردانی «فرانک لوید» و برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال، خاک خوب (۱۹۳۷)، ناخداهای دلیر(۱۹۳۷) و به یاد ماندنی ترین آن ها، ماری آنتوانت(۱۹۳۸) که فیلمی بر اساس رمانی از « اشتفان تسوایگ» درباره ماری آنتوانت واپسین ملکه پیش از انقلاب کبیر فرانسه است و آخرین پروژه تالبرگ محسوب می شد و پس از مرگ او به نمایش درآمد. همسر او نورما شیرر با وجود تالمات ناشی از مرگ شوهرش به نقش خود در فیلم وفادار ماند تا یکی از گرانترین فیلم های دهه ۳۰ ساخته شود.
بعد از مرگ تالبرگ، مدیر عامل کمپانی «لوئیس مایر» هدایت کار را بر عهده گرفت و کمپانی را بیش از پیش به ساخت فیلم های با کیفیت متعهد ساخت.
در دهه ۳۰ مترو گلدوین مایر علاوه بر تولیدات خود پخش مجموعه ای از فیلم ها ومجموعه های کوتاه استودیوی «Hal Roach» را نیز بر عهده داشت. فیلم هایی عمدتا کوتاه و کمدی که شاخص ترین و سودآورترین آنها «لورل - هاردی» بود. مجموعه ای کمدی با بازی «استن لورن» و «الیور هاردی» که یکی از تاثیرگذارترین زوج های کمدی جهان را ساختند و تقلیدهای زیادی در دنیا از روی آنها ساخته شد که نمونه ایرانی با نام مجموعه «چاق و لاغر» در اذهان ما ماندگار شده است.
و سرانجام رویاسازان به بهشت می روند
اما بی شک طلایی ترین دوران مترو گلدوین مایر در تمام طول تاریخش در ۱۹۳۹ میلادی به وقوع پیوست.
زنان (۱۹۳۹) - با بازی بیش از ۱۳۰ زن بدون حضور حتی یک بازیگر مرد- خداحافظ آقای چیپس (۱۹۳۹) - که در رتبه ۷۲ بهترین فیلم های انگلیسی زبان به انتخاب بنیاد فیلم انگلستان جای دارد - و بی تجربه ها (۱۹۳۹) که یکی از ده فیلم پرفروش آن سال بود همگی مقدمه ای برای دو اتفاق بزرگ بودند.
موزیکال فانتزی جادوگر شهر اُز (۱۹۳۹) به کارگردانی «ویکتور فلمینگ» اقتباسی بسیار موفق از کتابی به همین نام نوشته «ال. فرانک باوم» بود. داستانی درباره دختر کوچکی به نام دوروتی و سگش توتو که خانه شان توسط باد به سرزمین از برده می شود و ماجرای همراهی او با مترسکی که مغز ندارد، آدم آهنیای که قلب ندارد و شیر بزدلی که شجاعتش را از دست داده برای پیدا کردن جادوگر نیکوکار شمال تا با کمک او به خانه بازگردد.
«جادوگر شهر از» که یکی از گرانترین پروژهای مترو گلدوین مایر بود با ۲۲ میلیون دلار فروش در گیشه درخشید و به لیست بهترین فیلم های تاریخ سینما راه یافت و به یکی از نمادهای فرهنگ آمریکا تبدیل شد و به عنوان اثری با تاثیرات برجسته فرهنگی، تاریخی و زیبایی شناسانه در کتابخانه کنگره آمریکا ثبت شده است.
اما حتی درخشش جادوگر شهر اُز زیر سایه ستاره بزرگتری قرار گرفت.
این ستاره فیلم رمانتیک، تاریخی و حماسی بر باد رفته (۱۹۳۹) بر اساس کتابی جاودان به همین نام نوشته «مارگارت میچل» بود که برای خلق این کتاب جایزه ادبی پولیتزر را از آن خود کرده بود.
«ویکتور فلمینگ» که جادوگر شهر اُز را هم او کارگردانی کرده بود هدایت این فیلم را بر عهده داشت. «بر باد رفته» با بازی جاودان «کلارک گیبل» در نقش رت باتلر و «ویوین لی» در نقش اسکارلت اوهارا روایت عشق یک دختر جنوبی در خلال جنگ داخلی آمریکا را به تصویر میکشد.
فیلم با تاخیرها و مشکلات زیادی مواجه شد و تنها در یک مورد تولید آن دو سال برای به خدمت گرفتن کلارک گیبل و مصاحبه با ۱۴۰۰ زن برای نقش اسکارت اوهارا متوقف ماند. ولی همه ی این مصائب با اکران فیلم به فراموشی سپرده شد. چرا که فیلم جای خود را به سرعت بین مردم و منتقدان باز کرد، ده جایزه اسکار دریافت کرد و به لیست بهترین آثار سینمایی راه یافت و از همه مهم تر مردم برای دیدن آن در جلوی سالن ها سینما صف کشیدند و رکوردی افسانه ای در گیشه به جا گذاشته شد.
«بر باد رفته» در سال ۱۹۳۹ با تنها ۴ میلیون دلار بودجه ساخت بیش از ۳۹۰ میلیون دلار فروش کرد تا عنوان پر فروش ترین فیلم تاریخ صنعت سینما تا به امروز را در اختیار داشته باشد.
این فیلم با احتساب تورم و به ارزش امروز چیزی بیشتر از سه میلیارد و چهار صد و چهل میلیون دلار فروش کرده است و بالاتر از فیلم هایی چون آواتار، جنگ ستارگان و تایتانیک قرار گرفته است.
«بر باد رفته» نمادی از عصر پر افتخار و غرش شیر مترو گلدوین مایر در دهه ۳۰ آمریکا است. تنها کمپانی فیلمسازی که در دوره رکود اقتصادی آمریکا سودده بود و زیر مجموعه های خود را گسترش داد.