ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 8 آذر 1403
پنجشنبه 8 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 24 شهريور 1389     |     کد : 9384

اگر هولوكاست نباشد اسرائيل هم نخواهد بود

يك نويسنده آمريكايي در مقاله‌اي پيرامون صنعت هولوكاست مي‌نويسد: اگر هولوكاست نباشد، نه اسرائيل خواهد بود و نه فشار آن بر ماليات‌دهندگان آمريكايي كه بايد حدود نيم تريليون ثروتمندتر از اين باشند...

يك نويسنده آمريكايي در مقاله‌اي پيرامون صنعت هولوكاست مي‌نويسد: اگر هولوكاست نباشد، نه اسرائيل خواهد بود و نه فشار آن بر ماليات‌دهندگان آمريكايي كه بايد حدود نيم تريليون ثروتمندتر از اين باشند.
به گزارش فارس، مجله "بارنز ريويو " (TBR) در مقاله‌اي به بررسي نفوذ و تأثير هولوكاست بر فرهنگ و زندگي مردم غرب پرداخته است. اين مقاله كه توسط ناشر بارنز ريويو نوشته شده است، در اصل به عنوان خاتمه كتاب بهترين شاهد نوشته "ميشل كولين پيپر " بوده است كه در سال 1994 منتشر شد و در آن تلاش‌هاي "مل مرمليستاين " شخصيت برجسته صنعت هولوكاست براي خاموش كردن جنبش تجديدنظرطلبي تشريح شده است. "هولوكاست " به يك نيروي عظيم سياسي، اجتماعي و فرهنگي نه تنها در آمريكا بلكه در سراسر جهان تبديل شده است.

• هولوكاست چيست؟
سوالي كه غالباً با سادگي از تجديدنظرطلبان هولوكاست پرسيده مي‌شد اين است: "چرا شما از هولوكاست كه يك تاريخ ديرينه است ناراحت مي‌شويد؟ شما بايد كمي ديوانه باشيد كه در هولوكاست شك مي‌كنيد؛ آيا اين اعتقاد را نيز داريد كه زمين مسطح است؟ آيا شما يك يهودستيز خشن هستيد كه به تمامي شاهدان عيني شك داريد؟ هر فردي با عقل سالم اين مسئله را پذيرفته است. اجازه دهيد افرادي مثل مل مرملستاين، اگر مي‌خواهند، هولوكاست خود را داشته باشند. براي شما چه تفاوتي دارد؟ "
آنچه مهم است درك عمومي از هولوكاست است نه تعريف آن، چرا كه برداشت از يك موضوع، و نه حقيقت آن، جزء لاينفك تمامي فروشندگان، مبلغان، متخصصان روابط عمومي، مديران مبارزه سياسي، حاميان "هولوكاست " و ديگر سوداگران است. مردم بطور كلي بواسطه دركي كه از حقيقت دارند، بواسطه انگيزه‌هاي رواني وسيع و عميقي كه دارند و با اختيار، نه بواسطه خودِ حقيقت كه معمولاً براي آن‌ها ناشناخته است، حركت مي‌كنند.
با استفاده از حساسيت اخلاقي و احساس گناهي كه هميشه در مسيحيان وجود دارد، اين مسئله دائماً به آمريكايي‌ها يادآور مي‌شود كه اسرائيل "از خاكسترهاي "هولوكاست " برخاسته است " ... و اينكه مسئوليت اخلاقي آن‌ها اين است كه "بقاي اسرائيل " را تضمين كنند. به ما اطمينان داده شده است كه اسرائيل "نزديك‌ترين متحد آمريكا " و "تنها دموكراسي خاورميانه " است. نتيجه اين است كه ماليات دهندگان آمريكايي سالانه ميلياردها دلار را پرداخت مي‌كنند، مثل اينكه تجملات امروزي را خريداري مي‌كنند.

• هولوكاست به عنوان يك مذهب
نويسنده اين مقاله در ادامه مي‌افزايد: "هولوكاست " بدون هيچ اغراقي و عيناً، يك مذهب است. معتقدان به اين مذهب، تمامي حقايقي را كه برخلاف اعتقاد آن‌هاست را رد كرده و هماهنگي دروني عقايد ديني زشت آن‌ها تنها بواسطه الهامي است كه با ايمان بدست مي‌آيد و نه بواسطه يك گزارش منطقي بر مبناي حقايق عرفاً مقبول و نه بر اساس آنچه كه به نظر مي‌رسد تاريخ بيان مي‌كند. حقايق منتسب به هولوكاست، متناقض بوده و كشيش‌هاي اعظم اين مذهب حتي بين خودشان نمي‌توانند بر سر جزئيات به توافق برسند، و به همين دليل است كه بطور ديوانه‌وار مانع بحث شده و هيچ چيز جز تلاش براي ناديده گرفتن و يا تهمت به كساني كه در مقابل آن‌ها بايستند را بلد نيستند.
هولوكاست، مفهومي است كه باعث پاسخي پاولوياني (Pavlovian) مي‌شود. با به خاطر آوردن تصويري كه در ذهن افراد هدف جاي داده شده است، گرايشي انعطاف‌پذير را القا مي‌كنند كه براساس آن، متخصصاني كه اين تصاوير را در ذهن افراد جاي داده‌اند مي‌توانند از اشخاص بهره‌برداري كنند.
اين كه اين واژه در واقع معناي كمي دارد كه با واقعيت‌ها سازگار باشد، اهميتي ندارد؛ آنچه مورد نظر است نگرش مذهبي به گناه، وحشت مورد احترام و ترس است. اين سندروم كه دقيقاً با تعريف مشهور هيتلر از "دروغ بزرگ " در كتاب نبرد من (Mein Kampf) نيز مطابقت دارد، براي آمريكايي‌ها هزينه‌اي بسيار فراتر از هزينه مالي دارد و اين هزينه هر روز در حال افزايش است.
هولوكاست زنده و در حال رشد است، نه مرده و در حال منسوخ شدن. اين مسئله در هر ساعت بر تمام آمريكايي‌ها تأثير مي‌گذارد و اين تأثير روز به روز بيشتر مي‌شود. بر تمامي تصميمات مالي دولت و اكثر تصميمات احزاب خصوصي تأثيرگذار است.
چه بخواهيد چه نخواهيد، بايد با هولوكاست روبرو شويد و اين سوالات بايد پرسيده شود. قبول هميشگي اين منظر با بي‌فكري، يا تقلب بوسيله تحريف و يا بزدلي، ديگر براي آمريكايي‌هاي نجيب، ازجمله يهوديان، قابل قبول نيست.

• هزينه مالي هولوكاست
"جرج بال " معاون سابق وزير خارجه، هزينه‌هاي مستقيم و غير مستقيم "رابطه ويژه " كذايي ميان آمريكا واسرائيل از دوره 1948، يعني زماني كه اسرائيل به عنوان يك كشور تأسيس شد، تا سال 1991 را محاسبه كرده است. هزينه‌هاي مستقيم شامل بخشش‌هاي متعارف، وام‌ها، تأمين منابع مالي جديد براي بدهي‌هاي اسرائيل به آمريكا، امتياز استفاده رايگان از سلاح‌هاي آمريكا، امتياز مقررات گمركي و غيره، در كل برابر با 61 ميليارد دلار بوده است.
هزينه‌هاي غيرمستقيم روابط آمريكا و اسرائيل شامل كمك به مصر (براي خريد دوستي مصر با اسرائيل)، خسارت به اقتصاد آمريكا بخاطر تحريم نفتي اعراب و خسارت به اقتصاد آمريكا بخاطر مداخله اسرائيل در تجارت ميان آمريكا و اعراب و ...، بسيار بيشتر و برابر با 107.356.000.000 دلار بوده است. با برون‌يابي اين مبلغ تا سال 1993 و هم‌چنين وام تضميني ده ميليارد دلاري كه در روزهاي پاياني دوران بوش اول به تصويب كنگره مطيع و فرمانبردار رسيد، اين مبلغ به حدود 200 ميليارد دلار مي‌رسد. بنابراين ما سالانه 3.3 ميليارد دلار به اسرائيل داده‌ايم و بنابراين تا سال 2009 حداقل 53.8 ميليارد دلار ديگر به اسرائيل مي‌دهيم.
اما اين تمام مسئله نيست. اين رقم هنوز شامل زيان مالياتي در بخشش‌هاي ماليات‌پذير (كه عمدتاً از سوي يهوديان آمريكايي به درآمدهاي مالياتي وارد مي‌شود) كه به سود اسرائيل بوده و حدود 20 ميليارد دلار برآورد مي‌شود، نيست. هم‌چنين هزينه استقرار نيروهاي آمريكا در خاورميانه براي حفاظت از اسرائيل – از جمله عمليات مشهور توفان صحرا - كه حدود 340 ميليارد دلار برآورد مي‌شود نيز محاسبه نشده است. بنابراين مجموع هزينه‌هاي مستقيم اسرائيل بر ماليات‌دهندگان آمريكايي بيش از 550 ميليارد دلار است.
ارقام بالا شامل 135 ميليارد دلاري كه ماليات دهندگان آلماني از پايان جنگ جهاني دوم تا كنون به عنوان غرامت جنگي به اسرائيل و اشخاص يهودي نجات‌يافته از هولوكاست پرداخته‌اند نيست.
"نوحام گولدمن "، رئيس سابق كنگره جهاني يهود و رئيس كنفرانس مطالباتي كه پس از جنگ تشكيل شد تا موافقت‌نامه‌هاي غرامت را تنظيم كند، نتايج غرامت‌هاي آلمان به اسرائيل را اينگونه توصيف مي‌كند. او مي‌نويسد: اگر غرامت‌هاي آلمان نبود كشور اسرائيل نيمي از زيرساخت‌هاي كنوني‌اش را نداشت؛ تمامي قطارهاي اسرائيل، آلماني هستند، كشتي‌ها آلماني هستند، هم‌چنين برق و بخش بزرگي از صنعت ... صرف‌نظر از پرداخت‌هاي شخصي كه به تعداد سال‌هايي معين به نجات‌يافتگان داده مي‌شود، ميزان پولي كه اسرائيل از آلمان بدست آورده است دو يا سه برابر بيشتر از مجموع كل پولي است كه از يهود بين‌الملل گرفته است.
تمامي اين هزينه‌ها كه ماليات‌دهندگان آمريكايي و آلماني براي بقاي اسرائيل مي‌پردازند، كه گويي از يك منبع سرشار مي‌آيد، تمامي اشخاص و موسسات مشمول را به فساد كشانده و اين اصل تاريخي را به تصوير كشيده است كه فساد به ناچار از پول ناشي مي‌شود، و پول بيشتر برابر با فساد بيشتر است. در اين مورد فساد به طور ضمني توسط امثال بيلي گراهام، پت روبرتسون و ارتشي مجازي از اسرائيلي‌هاي "مسيحي "، تصديق شده است.
و با وجود اين، و شايد بخاطر نزول ناگهاني و عظيم پول، اسرائيل خود دچار زوال اخلاقي و اقتصادي تكان‌دهنده‌اي شده است. روزنامه‌نگار اسرائيلي باري چاميش، كه در سقوط اسرائيل مطلب مي‌نويسد يكي از روزنامه‌نگاران بسيار زيادي است كه فساد گسترده و سوءمديريتي كه از بالا تا پايين دولت، تجارت و جامعه اسرائيل وجود دارد را ثابت كرده است؛ اين وضعيت باعث شده است كه طبقه حاكم در اسرائيل زندگي ثروتمندانه داشته و بخش اعظم مردم اسرائيل در نااميدي و بي‌ثباتي هميشگي اقتصادي زندگي كنند.
پارك‌هاي آموزشي مجازي به سبك ديزنيلند، اكنون به عنوان بخشي از مبارزه رسانه‌اي براي حمايت از تصوير مطلوب "هولوكاست " است. اكنون ده‌ها موزه و يادبود هولوكاست در آمريكا وجود دارد و يك مورد نيز در برلين درنظر گرفته شده است. حتي مل مرملستين نيز يك موزه هولوكاست مربوط به خودش دارد كه البته هزينه‌هاي آن قابل برگشت از ماليات است و شامل سفر به اسرائيل و جاهاي ديگر براي مديران برجسته است.
يكي نمونه از اين دست، موزه يادبود هولوكاست در واشنگتن است كه با هزينه ماليات‌دهندگان آمريكايي اداره مي‌شود و در نزديكي بناي يابود واشنگتن و همسايگي مركز چاپ و نشر اسكناس كشور قرار دارد (آيا بين اين دو تونلي حفر شده است؟ كسي نمي‌داند). در 22 آوريل 1993، هنگام افتتاح موزه، چندصد آمريكايي خشمگين در مقابل ساختمان آن جمع شدند و با در دست داشتن تابلو‌هايي اعتراض خود نسبت به اتلاف پول‌هاي مالياتشان را نشان دادند و اعلام كردند كه اين موزه جايي در خاك آمريكا ندارد؛ اين كار باعث نگراني بيشتر اهدا كنندگان به اين موزه از جمله بيل كلينتون شد، او از اظهاراتش مبني بر حمله به لابي آزادي (كه سازمان‌دهنده اعتراضات بود) به عنوان يك لابي "فاسد و بي‌معني " فاصله گرفت. يكي از رهبران اعتراضات جك وايكاف، تجديدنظرطلب نيويوركي بود كه تابلوهاي بسيار تأثيرگذاري را تهيه كرده بود كه توجه رسانه‌ها را بخود جلب مي‌كرد. در يكي از اين تابلوها نوشته شده بود: "اين (موزه) را به اسرائيل منتقل كنيد. " ديگر معترضان شامل سياهان آمريكايي بودند كه اين شش ميليون مشكوك را با كشتار معروف ميليون‌ها برده آفريقايي مقايسه كرده‌اند. با توجه به ميلياردها دلاري كه ماليات دهندگان آمريكايي به اسرائيل پرداخته‌اند، سياهان اين استدلال را كرده‌اند كه آنچه براي صهيونيست‌ها خوب است براي آن‌ها نيز خوب است. و پيش‌بيني مي‌شود گروه ديگري كه اين استدلال را خواهند كرد، بوميان آمريكا هستند.
به نظر مي‌رسد كه موزه هولوكاست عجيب‌ترين و مهيب‌ترين نمايشي است كه تاكنون در نمايش‌هاي فرعي كارناوال‌ها ارائه شده است. مجسمه‌هايي واضح از يهوديان بيچاره‌اي كه به اتاق‌هاي گاز برده مي‌شدند. تپه‌هايي از كفش‌هاي مستعمل كه ظاهراً متعلق به قربانيان "هولوكاست " است (و البته مي‌تواند محصول كارخانه‌هايي ديگر باشد) و ديگر وسايل شخصي، نشان از ترس و وحشت زندگي روزانه در اردوگاه‌هاي كار دارند.
بازديدكنندگان از جمله كودكان تقاضا مي‌كنند كه هويت يك زنداني را بدانند و مسير انتقال قربانيان به كوره‌هاي گاز را طي كنند. يكي از بخش‌هاي مهم محل وحشت در اين موزه، فيلم مستندي با عنوان يهودستيزي است كه به گفته يك وزير مسيحي به نام دال كرولي اين فيلم ضدمسيحيت است و در بهترين شرايط، همان روح گذشتي كه قرار است موزه نمادي از آن باشد را نقض مي‌كند. اين فيلم مسيحيت را مسئول گناه هولوكاست مي‌داند.
اين ايده كه مسيحيت مسئول هولوكاست ادعايي است، موضوعي است كه رسانه‌ها بارها به آن پرداخته‌اند. حتي بسياري از رهبران مذهبي مسيحي متقاعد به اين امر شده‌ و يا ناگزير به پذيرفتن تقصيرشان شده‌اند. مسيحيت كه به لحاظ تاريخي مذهب عشق و گذشت بوده است، علت خشونت و آزار و اذيت شناخته شده است. مسيحيان شيطان صفت هستند و بايد بهاي آن را بپردازند. و اين پرداخت غرامت همچنان ادامه دارد.
خاخام شلمو ريسكين كه متولد آمريكا است و از زماني كه فلسطينيان، يعني ساكنان چندين هزار ساله كرانه باختري از اين منطقه بيرون شدند، در كرانه باختري زندگي كرده است، به گونه‌اي وحي‌آميز مي‌گويد: "جهان به دو بخش تقسيم شده است: كساني كه بطور فعال با نازي‌ها همكاري كرده‌اند، و كساني كه همدست آن‌ها بوده‌اند. اين مسيحيت، بخصوص مسيحيت كاتوليك بود كه هولوكاست را به بار آورد. صداي چكيدن خون هنوز هم از كليساي كاتوليك به گوش مي‌رسد، چرا كه هنوز هم اسرائيل را به رسميت نشناخته است. "
همكاري خصوصي گسترده‌اي بين موسسات، اتحاديه‌ها، سازمان‌هاي خدماتي گوناگون و ديگر نهادها، با موافقت اعضاي آن – كه اين موافقت ضرورتي هم ندارد - براي ايجاد موزه هولوكاست صورت گرفته است.
براي مثال در 22 آوريل 1993 اتحاديه‌ها و سازمان‌هايي كه براي موزه هولوكاست همكاري كرده‌اند شامل اين موارد است: فدراسيون معلمان آمريكا، كارمندان مخابرات آمريكا، اتحاديه كارگران هتل و رستوران، اتحاديه كارگران اداره پست آمريكا، انجمن بين‌المللي كارگران بخش برق. در لس‌آنجلس، مركز سايمون ويزنثال يك "موزه گذشت " دارد كه شايد از موزه يادبود هولوكاست آمريكا بي‌گذشت‌تر باشد. ويزنثال سالانه 75.000 دلار بخاطر استفاده از نامش مي‌گيرد، اما منافع اين موزه به همين‌ جا ختم نمي‌شود. "موزه گذشت " ويزنثال در نهايت تكنولوژي برتر هاليوودي قرار دارد و هر روز براي جذب مشتري روي صحنه مي‌رود.
جوديث ميلر مي‌گويد: "شما بواسطه هماهنگ‌سازي نور، رنگ و صدا در تصاويري پياپي كه شما را به گذشته مي‌برد، هدايت مي‌شويد. شما قبل و هنگام هولوكاست در اروپا هستيد. صداي واقعي قربانيان، شكنجه‌گران، قهرمانان و تماشاگران بي‌روح را مي‌شنويد. ... هنگامي كه نورافكن روشن مي‌شود شما در مقابل مدلي از دروازه آشويتس قرار داريد و بازتاب صداي قربانيان را مي‌شنويد، كساني كه نجات‌خواهند يافت و كساني كه از بين مي‌روند. "
با اين حال اين چنين موزه‌ها تنها بخشي از آن چيزي است كه به استهزا "تجارت شوآ " خوانده مي‌شود. (واژه "شوآ " معادل عبري فاجعه است) تلويزيون، سينما، كتابها و تقريباً گزارش‌هاي خبري روزانه در مطبوعات، به ترويج "هولوكاست " كمك مي‌كنند. هولوكاست به يك صنعت عظيم و سودآور تبديل شده است.

• بزرگ‌ترين هزينه
تحمل هزينه دلارها و سنت‌هايي كه ماليات دهندگان و شهروندان آمريكايي براي هولوكاست مي‌پردازند بسيار سنگين است اما پول، غيرقابل تحمل‌ترين هزينه نيست.
شكل احتمالي جهان امروزي ما را بدون اين مصيبت تصور كنيد، آنگاه از تباين آن با واقعيت شگفت‌زده خواهيد شد. واضح است كه تصوير هولوكاست آمريكا را در تمامي جنبه‌هاي مهم، اساساً از مسير خود خارج ساخته است.
اگر هولوكاست نباشد، نه اسرائيل خواهد بود و نه فشار آن بر ماليات‌دهندگان آمريكايي كه بايد حدود نيم تريليون ثروتمندتر از اين باشند. مهمتر اينكه آمريكا ديگر درگير مسائل خاورميانه، كه هيچ ربطي به ما ندارد، نخواهد بود، و مسلمانان، از كازابلانكا تا زامبوآنگا، ديگر از ما متنفر نخواهند بود.
بدون نفوذ خارجي و بدانديش اسرائيل بر كنگره و كاخ سفيد و 535 نماينده كنگره، امور داخلي، براساس منافع آمريكا و نه منافع يك كشور خارجي، تنظيم خواهد شد. روزنامه‌ها و متخصصان آمريكايي به مشكلات حل‌شدني آمريكا خواهند پرداخت، نه مشكلات قابل حل خارجي.
تفكر دائمي در مورد هولوكاست كه به عنوان لحظه حياتي و تعيين كننده تمام ادوار تاريخ بيان شده است، به تمامي بحث‌هاي مذهبي و دانشگاهي نفوذ كرده و آن‌ها را آلوده ساخته و مانعي برايشان شده است، و تمركز اين بحث‌ها را از نيازها و حقيقت‌هاي عيني به نيازهاي واقعي يا خيالي ديگران منحرف ساخته است.
اين انحراف مخرب تنها شامل موضوعات تاريخي نيست بلكه به مباحث دانشگاهي از انسان‌شناسي تا جامعه‌شناسي و از زيست‌شناسي تا ژنتيك نفوذ كرده است.
گفته مي‌شود كه هولوكاست نهايت تنزل انساني است اما واقعيت اين است كه هولوكاست در نهايت تخيل هاليوودي قرار دارد. هولوكاست اين مطلب را آموزش مي‌دهد كه هر كشوري اگر تلاش كند كه وفادار به خود زندگي كند (تعريف ناسيوناليسم) و با توانگرسالاري بين‌الملل مبارزه كند، ممكن است به اندازه آلمان شيطان‌صفت شود، و به اين صورت به نخبه‌سالاري خدمت مي كند. به همين علت است كه هولوكاست در جهت حركت عظيم سياسي زمان ما يعني مزرعه جهاني عمل مي‌كند، حركت از قانون اساسي، خودمختاري ملي و جامعه آزاد و ساختاريافته به سوي بي‌شكلي، هرج و مرج و استبداد در نظم نوين جهاني.
هولوكاست مي‌خواهد با درهم شكستن وفاداري سنتي افراد را از هم بپاشد، و جامعه را براي پذيرش تغييرات انقلابي كه نه مورد انتخاب آن‌ها است و نه آن را درك مي‌كنند آماده سازد. هولوكاست باعث مي‌شود پيوندهاي قديمي آمريكايي‌ها و همه مردم به سنت‌ها و تاريخ، افتخار، عشق غريزي به كشور و قومشان بريده شود. در حقيقت چنين عشقي – كه تاكنون سنگ‌بناي اساسي و طبيعي ثبات سياسي بوده است - با بدگماني و خصومت از سوي سران صحت سياسي نگريسته مي‌شود.
هولوكاست نهايتاً فلسفه عمومي را منحرف كرده و اخلاقيات عمومي را با ايجاد استانداردهاي غلط مبتلا ساخته است. منطق وارانه هولوكاست اين است: "اگر مردمي كه به لحاظ تاريخي داراي فرهنگ و تمدني چون آلمان‌ها هستند – يعني پيشرفته‌ترين و خلاق‌ترين مردم زمين - وقتي با وفاداري به خودشان زندگي كنند و مطيع معيارهاي اخلاقي كه ما را هدايت مي‌كنند نباشند، مي‌توانند به كشتار دسته‌جمعي دست بزنند، و آنگاه هر كسي مي‌تواند چنين كاري را انجام دهد. " برچسب نسل‌كشي واقعي از بين رفته است.
بنابراين جهانيان رفتار وحشيانه اسرائيل با فلسطينيان و ديگر دشمنانش را تحمل مي‌كنند. در واقع اسرائيل تنها كشور جهان است كه بطور قانوني از شكنجه زندانيان سياسي حمايت مي‌كند. و چرا اين كار را انجام ندهد؟ آيا آلمان‌ها رفتار بدتري با آنها (يهوديان) نداشته‌اند؟
اما مسئله ديگري هم وجود دارد. ممكن است قساوت‌هايي مثل هولوكاست از جهان ‌سومي‌ها سر بزند. اما آيا از سفيدپوستان اروپا كه داراي فرهنگي غني هستند اين انتظار مي‌رود؟ از كساني كه جهان مدرن را ساخته‌اند؟ اگر اين چنين است آنگاه فرهنگ غربي و نژاد سفيد بايد از بين برود. آنگاه اين شعار سياسي صحيح را در دانشگاه‌هاي آمريكا خواهيم شنيد كه "فرهنگ غربي در حال از بين رفتن است. "
دروغ شيطاني ابعاد هولوكاست يك گزينه اجباري براي ديگران نيست. اين دروغ مهمترين موضوعات پيش روي آمريكايي‌ها را احاطه كرده و از آن‌ها جداشدني نيست.
تا زماني كه تصور غلط و ساختگي جامعه از هولوكاست تصحيح نشود، روند نزولي ما متوقف نخواهد شد.
به معناي حقيقي كلمه مسئله بقاي ما در ميان است. به همين دليل است كه همه آمريكايي‌ها بايد با هولوكاست مواجه باشند.
چه بخواهند و چه نخواهند.


نوشته شده در   چهارشنبه 24 شهريور 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode