ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴
دوشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴
 
  جستجو در سایت
 
 
اوقات شرعی تبریز
۰:۵۱ مانده تا غروب خورشید   
۰۳:۴۵:۱۴اذان صبح
۰۵:۲۴:۵۹طلوع خورشید
۱۲:۲۲:۰۸اذان ظهر
۱۹:۱۸:۱۹غروب خورشید
۱۹:۳۹:۰۷اذان مغرب
اوقات به افق :
اوقات با اختلاف ۲± دقیقه
   
 
تاریخ : پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۳     |     کد : ۸۵۳۷۶

باران نور...

بابابزرگم آمد...



بابابزرگم آمد
ديشب به خانه ى ما
اين بار هديه آورد
يك جا نماز زيبا

بابابزرگِ خوبم
جانباز شيميايى است
بسيار مهربان است
او مرد باصفايى است

بابابزرگ میگفت
از خاطراتش آن شب
او خنده ى قشنگى
پيوسته داشت بر لب

حالش كمى به هم خورد
شد رنگ صورتش زرد
آن شب پدر نخوابيد
از بس كه سرفه میكرد


مادر تمامِ شب را
پهلوى بسترش ماند
آهسته گريه مى كرد
میخواند « اَمّن يُجيب »

همراه مادر آن شب
بعد از نماز حاجت
گفتم خدا! دعايم

 كى مى شود اجابت

بانك مؤذّن آمد
باران نور باريد
در شهر و خانه ى ما
بوى گلاب پيچيد

بابابزرگ من را
آن شب خدا شفا داد
شكرت خدا كه كردى
يك دل شكسته را شاد



نوشته شده در   پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۳  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode
 
بارگذاری ...