امام، اميرالمؤمنين (عليهالسلام) وحي را به چند معنا تفسير و تقسيم كردهاند:
1. وحي به معنايي كه مناسب نبوّت و رسالت است؛ مانند: إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلي نوحٍ والنبيّين من بعده و أوحينا إلي إبراهيم و إسماعيل...(1)؛ ما به تو وحي فرستاديم، آنسان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحي فرستاديم و چنان كه به ابراهيم و اسماعيل نيز وحي فرستاديم.
2. وحي به معناي الهام؛ مانند: و أوحي ربّك إلي النحل أن اتّخذي من الجبال بيوتاً و من الشجر و ممّا يعرشون(2)؛ و أوحينا إلي أُمّ موسي أن أرضعيه فإذا خفتِ عليه فألقيه في اليمّ...(3).
هرچند محور اصلي اينگونه از الهام، همانا نحوهٴ عمل است، ليكن چنين عملي خردمندانه و مسبوق به آگاهي نيز هست. بنابراين، معرفت به شيوهٴ كار و آشنايي به كيفيت عمل ـ كه از سنخ علم است ـ ضمناً در الهام يادشده، منطوي است.
3. وحي به معناي اشاره؛ مانند: فخرج علي قومه من المحراب فأوحي إليهم أن سبّحوا بكرةً و عشيّاً(4)؛ زكريّا از محراب عبادتش به سوي مردم بيرون آمد و با اشاره به آنان گفت: صبح و شام، خدا را تسبيح گوييد.
4. وحي به معناي تقدير؛ مانند: و أوحي في كلّ سماء أمرها(5) و در هر آسماني به نظم امرش وحي فرمود.
5. وحي به معناي الهام عزم؛ مانند: وإذا أوحيتُ إلي الحواريّين أن امنوا بي و برسولي...(6)؛ ياد كن هنگامي كه به حواريين وحي كردم به من و رسول من ايمان آريد.
همانگونه كه قبلا ً بازگو شد، وحي در اينگونه از موارد به معناي ايجاد انگيزه و الهام تصميم و القاي عزم است و مشابه آن، معناي هفتم است كه خواهد آمد.
6. وحي به معناي دروغپردازي؛ مانند: ...شياطين الإنس و الجنّ يوحي بعضهم إلي بعضٍ...(7) شيطانهاي انس و جن، برخي از آنان سخنان دروغ را پنهاني در اختيار برخي ديگر قرارميدهند. القاي ماهرانه و مستورانه و فريبكارانه را ايحاي شيطان گويند.
7. وحي به معناي القاي ارادهٴ انجام كار خير؛ مانند: و جعلناهم أئمّةً يهدون بأمرنا و أوحينا إليهم فعل الخيرات...(8)؛ ما پيامبران را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت ميكردند و انجام كارهاي خير را به آنان القا كرديم(9)؛ يعني تصميم انجام كارهاي نيك، و عزم برآوردن كارهاي خير، مصداق بارز ايحاي فعل خير است.
در اينجا يادآور ميشويم كه آنچه از مصاديق وحيِ جامع انديشه و انگيزه، و اعم از جزم علمي و عزم عملي و فراگير نسبت به عقل نظري و عملي از منظر حضرت علي (عليهالسلام) ياد شد، طبق برخي از نصوص منقول از مقام شامخ علوي بود؛ و گرنه امكان دستيابي به مصاديق ديگر از كلام آن حضرت (عليهالسلام) مطرح است؛ چنانكه امكان اطلاع بر مصاديق ديگر از سخنان ساير معصومان ديني، كاملا ً معقول و مقبول است.
(1) سورهٴ نساء، آيه 163.
(2) سورهٴ نحل، آيه 68.
(3) سورهٴ قصص، آيه 7.
(4) سورهٴ مريم، آيه 11.
(5) سورهٴ فصلت، آيه 12.
(6) سورهٴ مائده، آيه 111.
(7) سورهٴ انعام، آيه 112.
(8) سورهٴ انبياء، آيه 73.
(9) بحارالأنوار، ج 18، ص 254.
وحي و نبوت، ص 76-77