ما در اين وادي معرفتي در جستوجوي پاسخي براي پرسش «من هو» (من كيستم، او كيست؛ تو كيستي؟) هستيم. انسان محكم از ديدگاه قرآن و انسان محكم عيني، يعني معصومان(عليهمالسلام) ميزان سنجش انسانيت انسانهاي متشابهاند. ما با عرضه خويش به قرآن و عترت مييابيم كه كيستيم و ماهيت معروف انساني در قرآن كريم و انسانيت تبلور يافته در انسانهاي كامل، تا چه اندازه بر ما تطبيق ميكند.
پس از جواب از اين پرسش، دريچه ديگري در انسانشناسي گشوده خواهد شد، زيرا روشن خواهد شد كه افراد بسياري كه در عُرف، انسان قلمداد ميشوند، در نگاه قرآن و با تطبيق حدّ تامّ قرآني بر ايشان يا عرضه آنها به انسان كامل، حقيقتاً از جرگه انسانيت بيروناند، چون اينان متشابهات وجودي خويش را پيرو محكمات هستي خود نكرده و آن اصل اصيل انسانيت (روح
ملكوتي و فطرت خدادادي) را زير لايههاي متراكم جهل و غفلت خويش مدفون كردهاند و اينجاست كه تفسير متشابهات وجود انسان به عنوان مقدمه علمي تحقّق انسانيت، زمينه انسانسازي و عروج در مقامات انساني را فراهم ميآورد.
چون حقيقت انسانيت (حيات متألهانه) داراي مراتبي است، تفسير متشابهات وجود يا تفسير انسانهاي متشابه به محكمات وجود يا انسانهاي محكم نيز مراتبي دارد و به خارجان از جرگه انسانيت اختصاص ندارد؛ به ويژه كه حفظ مقام انساني نيز نيازمند اين تفسير است، بنابراين وادي ديگر معرفت در انسانشناسي، تفسير متشابهات وجود است؛ بدينسان تا مرز ورود به محدوده انسانسازي، اين سه مرحله به ترتيب براي انسانشناسي متصوّر است: شناخت بيروني انسان؛ تفسير انسانهاي متشابه به انسان محكم از ديدگاه قرآن و انسان محكم عيني (عترت)؛ تفسير متشابهات وجود انسان به محكمات وجود او. بهترين معرّف و مفسِّر انسان در همه اين مراحل، خود انسان است.
گفتني است شناخت انسان كه از مهمترين موضوعات كتاب تكوين است، همان معرفت موضوع انسان در جهان هستي است، بنابراين انسانشناسي نيز همانند گيتيشناسي، طبيعتشناسي، معدنشناسي و... نوعي تفسير موضوعي شمرده ميشود؛ امّا بررسي آيات دروني وجودِ پر رمز و راز انسان و ارجاع متشابهات وجودي او به محكمات فطرياش كه همان تفسير انسان به انسان است، به منزله تفسير تربيتي اين كتاب تكويني الهي است.
تفسير انسان به انسان، ص247-248